همیشه این مفهوم در گوش من طنین انداز است و در مناسبتهای گوناگون تکرارش میکنند که باید گفتمانی عقلانی و بر اساس علم و دلیل برای دعوت مردم به اسلام ارائه شود و علت گریز مردم از اسلام به سبب گفتمان ضعیفی است که در دعوت عرضه میگردد.
به این مفهوم اعتراض خاصی ندارم، اما هر بار این عبارت را میشنوم، مناظرههای علمی و اعجاز علمی قرآن و امثال آن را به یاد میآورم و میبینم که نقش آن در دعوت مردم به اسلام بسیار کمتر از نقش موعظه و برخورد آرام و لطیف و گفتمان سادهٔ عقلانی است و به همین دلیل در صحت این مفهوم که مرتبا برایمان تکرارش میکنند شک میکنم. نه به این قصد که اهمیت گفتمان عقلی و علمی را زیر سوال ببرم، اما احساس میکنم در مقابل چشمان ما بزرگتر از آنچه که هست جلوه میکند.
به کتاب خدا مراجعه و از ابتدای آن شروع به خواندن کردم تا شاید روش صحیح برای تعامل با این موضوع را بیابم. هنوز چند جزء را نخوانده بودم که حقیقتی بارز و واضح مرا به شگفتی واداشت! این حقیقت جدید نبود و گمان نمیکنم بر کسی پنهان بماند، اما فایدهٔ بررسی قرآن این است که اولویتها را در ذهن مسلمان مرتب میسازد و امور مختلف را در جایگاه صحیح خویش قرار میدهد.
حقایق شرعی روشنی برایم آشکار شد که همیشه باید در قضیهٔ ایمان به خاطر داشته باشیم:
حقیقت اول: هدایت به اسلام نعمت و منتی از سوی الله متعال است:
{كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّـهُ عَلَيْكُمْ} [نساء: ۹۴]
(شما پیش از این، چنین بودید [و کفر را گردن نهاده بودید] ولی الله بر شما منّت نهاد [و نعمت اسلام را نصیبتان کرد])
الله متعال آن کس را که بخواهد برایش انتخاب میکند و:
{يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ} [آل عمران: ۷۴]
(هر کس را که بخواهد به رحمت خود مخصوص میگرداند)
امر هدایت با خداوند است، در نتیجه:
{لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ} [بقره: ۲۷۲]
(هدایت آنان بر تو واجب نیست، ولیکن الله هر که را بخواهد هدایت میکند)
پس هیچ کس اسلام نخواهد آورد مگر اینکه الله متعال سینهاش را برای پذیرش آن گشاده گرداند:
{فَمَن يُرِدِ اللَّـهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ} [انعام: ۱۲۵]
(آن کس را که الله بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای اسلام گشاده میسازد)
و به همین دلیل است که اهل ایمان میگویند:
{وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّـهُ} [اعراف: ۴۳]
(و اگر [لطف] الله نبود و رهنمودمان نمینمود، هدایت فراچنگ نمیآوردیم)
و حتی آنکه اسلام میآورد، بر احکام شرع ثابت قدم نخواهد ماند مگر به لطف الله متعال:
{وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا} [نساء: ۸۳]
(اگر فضل و رحمت الله شما را در بر نمیگرفت، جز اندکی از شما همه از شیطان پیروی میکردید).
این حقیقت، ما را به حقیقت دوم رهنمون میشود:الله متعال مانع هدایت برخی از مردم به اسلام میشود و حق را درک نمیکنند و سینههایشان برای پذیرش آن گشاده نمیگردد:
{خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ} [بقره: ۷]
(الله دلها و گوشهایشان را مهر زده است و بر چشمانشان پردهای است و عذاب بزرگی در انتظارشان است)
{وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا} [انعام: ۲۵]
(بر دلهایشان پردهها افکندهایم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان کری قرار دادهایم)
{الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا} [کهف: ۱۰۱]
(کافرانی که چشمانشان از [دیدن] آیات من در پرده بوده و توان شنیدن [فرمان پروردگار] را نداشتهاند)
و همین معنا در هشدار ترسناک دیگری نیز ذکر شده است:
{وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ} [انفال: ۲۴]
(و بدانید که الله میان انسان و دل او جدائی میاندازد و بدانید که همگان در پیشگاه او گرد آورده میشوید)
پس وقتی الله متعال هدایت انسانی به اسلام را نخواهد، هیچکس نمیتواند کاری برای او انجام دهد:
{أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّـهُ} [نساء: ۸۸]
(آیا میخواهید کسی را هدایت نمائید که الله گمراهش کرده است؟)
نوح علیه السلام نیز به قوم خویش گفت:
{وَلَا يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللَّـهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ} [هود: ۳۴]
(هرگاه خدا بخواهد شما را گمراه و هلاک کند، هرچند که بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به شما نمیرساند)
زیرا قاعدهٔ شرعی راسخ در دل همه مسلمانان این است که:
{وَمَن يُرِدِ اللَّـهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّـهِ شَيْئًا} [مائده: ۴۱]
(اگر الله بلای کسی را بخواهد، تو نمیتوانی اصلاً ازطرف خدا برای او کاری بکنی)
آنان از هدایت محروم شده اند و خداوند آنان را از هدایت دور میکند، به سبب اینکه حقیقت آنان را میداند:
{سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا} [اعراف: ۱۴۶]
(از آیات خود کسانی را باز میدارم که در زمین به ناحق تکبّر میورزند و اگر هر نوع آیهای را ببینند بدان ایمان نمیآورند و اگر راه هدایت را ببینند آن را راه خود نمیگیرند)
این دو حقیقت پرده را از چشم انسان مسلمان کنار می زند و نشان میدهد که فهم اسلام و قانع شدن به دلایل آن به معنای ورود به اسلام نیست و کسی که اسلام را نمیپذیرد تنها به سبب نفهمیدن دلایل و قانع نشدن نیست، بلکه موضوع دیگری فراتر از اینها مطرح است، که همان ارادهٔ الله متعال و مشیئت اوست. پس هدایت به صورت خودکار به دلایل عقلی مرتبط نیست که هرگاه شخصی اسلام را نپذیرفت به دنبال دلایل عقلی بیشتر بگردیم و برای قانع کردنش دلیل پشت دلیل بیاوریم، بلکه هدایت، باز شدن سینه برای پذیرش اسلام است. فهم این مسائل دلیل عقلی را در جایگاه حقیقی خود قرار میدهد، تا طغیان نکرده و مفاهیم و اولویتهای شرعی را دچار تزلزل نسازد.
حقیقت سوم: دلایل عقلی دقیقا به همان شکلی که کافران میخواهند نیست، زیرا آنان دلایل معینی را درخواست میکنند که برآورده نمیشود:
{فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ} [هود: ۱۲]
(چه بسا تو برخی از چیزهائی را که به تو وحی میشود را فروگذاری و از آن دلتنگ و ناراحت شوی، زیرا که نکند بگویند: چرا گنجی بدو ارمغان نمیگردد، یا این که با او فرشتهای نمیآید؟}
و درخواست کردند:
{وَقَالُوا لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنبُوعًا (۹۰) أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا} [اسراء: ۹۰ ـ ۹۱]
(و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر این که از زمین چشمهای برای ما بیرون جوشانی. یا این که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در آن روان گردانی).
آنان این دلایل را می خواستند تا اسلام را بپذیرند، اما محقق نشد و این نشان میدهد که دلایل عقلی الزاما آنگونه که کافران می خواهند نیست.
حقیقت چهارم: کافران معتقدند بر حق هستند:
{فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ ۗ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّـهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ} [اعراف: ۳۰]
{گروهی را هدایت بخشیده است، و گروهی درخور گمراهی گردیده و سرگشته شدهاند، چرا که به جای الله، شیاطین را به دوستی و سروری گرفتهاند و خویشتن را راهیافته پنداشتهاند)
{الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}
(آنان کسانیاند که تلاش و تکاپویشان در زندگی دنیا هدر میرود و خود گمان میبرند که به بهترین وجه کار نیک میکنند)
و توانایی مناظره و استدلال برای اثبات عقاید باطل خویش را دارند:
{وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ} [انعام: ۱۲۱]
(بیگمان دشمنان مطالب وسوسهانگیزی به طور مخفیانه به دوستان خود القاء میکنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند)
{وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ} [کهف: ۵۶]
(همواره کافران بیهوده به جدال میپردازند تا با جدال حق را از میان ببرند.).
در نتیجه باقی ماندن کافران بر این عقیده که خود را بر حق میدانند و در مسیر صحیح هستند سنت جهان هستی است که الله متعال اراده کرده و اراده ای فراتر از آن نیست.
انسان نمی تواند دلیلی عقلی ارائه کند که برای همگان قانع کننده باشد و رد کردن آن مانند رد کردن وجود کره زمین قلمداد شود، بلکه سنت الله متعال این است که اکثر مردم بر گمراهی بمانند:
{وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ} [یوسف: ۱۰۳]
(بیشتر مردم ایمان نمیآورند، هرچند که تلاش کنی).
حقیقت پنجم: علت گمراهی بسیاری از مردم عدم فهم دلایل ایمان و توحید نیست، بلکه هوای نفس و هوس است و قرآن بسیاری از این بیماریهای درونی را ذکر کرده است:
مال:
{وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا} [بقره: ۴۱]
(و آیههای مرا به بهای ناچیز مفروشید).
فریب:
{وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ} [بقره: ۴۲]
(و حق را با باطل نیامیزید، و آن را پنهان نکنید در حالی که میدانید).
روی گردانی:
{ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ} [بقره: ۸۳]
(سپس شما جز عدّهٔ کمی سرپیچی کردید و رویگردان شدید).
حسادت:
{وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم} [بقره: ۱۰۹]
(بسیاری از اهل کتاب، از روی رشک و حسدی که در وجودشان ریشه دوانده است، آرزو دارند اگر بشود شما را بعد از پذیرش ایمان بازگردانند).
تعصب به پدران و اجداد:
{قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا} [یونس: ۷۸]
(گفتند: آیا به پیش ما آمدهای تا ما را از چیزهائی منصرف گردانی که پدران و نیاکان خود را بر آن دیده و یافتهایم؟).
دنیادوستی:
{زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا} [بقره: ۲۱۲]
(زندگی دنیا برای کافران آراسته و پیراسته شده است)
و بسیاری موارد دیگر.
حقیقت ششم: قرار داشتن نظام دنیا بر پایه آزمایش و گزینش، زیرا سنت الهی است که اهل ایمان را امتحان کند:
{أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم ۖ مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ} [بقره: ۲۱۴]
(آیا گمان بردهاید که داخل بهشت میشوید بدون آن که به شما همان برسد که به کسانی رسیده است که پیش از شما درگذشتهاند و زیانهای مالی و جانی به آنان دست داده است و پریشان گشتهاند؟)
الله متعال حکمت این سنت ربانی را نیز بیان کرده است:
{مَّا كَانَ اللَّـهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ} [آل عمران: ۱۷۹]
(الله بر این نبوده است که مؤمنان را به همان صورتی که شما هستید به حال خود واگذارد. بلکه الله، ناپاک را از پاک جدا میسازد).
پس موضوع ایمان صرفا موضوع مسائل عقلی نیست که فهمیده شود یا نه، بلکه نفس انسانها نیازمند امتحان و گزینش است تا ایستادگی و صبر آنان آزموده شود و این معانی شرعی بسیار با ارزشتر از فهم یا عدم فهم دلیل است.
به همین دلیل است که در قرآن به کرات مومنان با صفاتی همچون تزکیه و پایداری و فروتنی و تسلیم وصف میشوند و این نشان میدهد که ایمان تنها فهمیدن دلیل نیست، بلکه خضوع و تسلیم در مقابل خداوند جهان است و این همان چیزی است که بسیاری از مردم از پذیرشش سرباز می زنند، و فهم دلیل برای رسیدن به آن کافی نیست.
با مرور این حقایق قرآنی به چه نتیجه ای می رسیم؟
این که موضوع ایمان یک موضوع عقلی محض نیست و تنها به ارائهٔ گفتمان عقلانی قوی منوط نمیشود، و کثرت دشمنان اسلام و بلندی صدای آنان الزاما به خاطر ضعف دلایل عقلی که از مسلمانان میشنوند نیست، بلکه در پشت این موضوع علتهای مختلفی وجود دارد که فضایی گسترده برای دعوتگر ایجاد میکند تا به کیفیت دعوت مردم به اسلام بیاندیشد و تنها ذهن خود را به یک موضوع که به سبب عوامل خارجی بزرگ شده است منحصر نسازد. هدف از این بحث طبعا بیاهمیت نشان دادن دلایل عقلی نیست، چرا که قرآن پر از دلایل عقلی و تشویق مردم به تعقل و تفکر و انتقاد از مشرکین به خاطر عدم استفاده از عقل است.
مرور این حقایق نتایج زیر را به ما نشان میدهد:
۱ـ دشمنی حقیقی و مشکل بزرگی که باعث نپذیرفتن اسلام توسط بسیاری از مردم میشود بیش از آنکه دلایل عقلی باشد، بیماری هایی مانند تکبر، حسادت، دنیا دوستی، تعصب به عقاید اجدادی و سرکشی و روی گردانی است و شاید همین موضوع پاسخ به این سوال باشد که چرا بسیاری از هدایت شدگان به اسلام بدون نیاز به گفتمانی قوی و دلایلی عقلی اسلام را پذیرفته اند.
۲ـ ضرورت توجه به ابزارهایی که به درمان بیماری های قلبی کمک میکند. موعظه و تشویق و ترساندن مردم از عذاب و یادآوری آخرت نقش بزرگی در ورود مردم به دین دارد و هنگامی که قرآن را مطالعه کنی میبینی که گفتمان موعظهمحور حضوری آشکار در بحث با کفار دارد. به این آیات دقت کنید:
{فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَلَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ} [بقره: ۲۴]
(و اگر نتوانستید که چنین کنید ـ و هرگز نخواهید توانست ـ پس خود را از آتشی که هیزم آن انسان و سنگ است، به دور دارید)
{وَلَا تَقُولُوا ثَلَاثَةٌ ۚ انتَهُوا خَيْرًا لَّكُمْ} [نساء: ۱۷۱]
(و مگوئید که [خدا] سه تا است، دست بردارید که به سود شما است)
{وَإِن لَّمْ يَنتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ} [مائده: ۷۳]
(و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به کافران آنان عذاب دردناکی خواهد رسید)
بلکه یکی از حکمتهای الله متعال در ارسال آیات این است:
{وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا} [اسراء: ۵۹]
{و ما معجزات را جز برای بیم دادن نمی فرستیم).
این گفتمان خداوندی است که مردم را خلق کرده و میداند به چه نیاز دارند، در حالی که بسیاری از کسانی که در مباحث عقلی غرق میشوند از این مفهوم غافل هستند و تمام تفکر و بحثشان یافتن دلایلی است که مخالف را قانع کند ـ که مطلوب و مناسب است ـ اما اثر وعظ و نصیحت را نادیده میگیرند.
۳ـ میانه روی در تایید و ارائهٔ دلایل عقلی، زیرا نقش این دلایل این است که حق را برای شخص مقابل واضح سازد، نه اینکه حتما او را وارد اسلام کند و وقتی سینهٔ انسانی برای پذیرش اسلام گشاده نگردد، می تواند به مجادله و بحث و ذکر دلایل مختلف بپردازد.
بسیاری اوقات هواهای نفسانی و بیماریها و منافع شخصی پشت ظاهر دلایل عقلی شخص پنهان میشوند، و پوششی برای هوا و هوس وی هستند. به همین دلیل است که در قرآن بسیاری اوقات ادله کفار به «اهواء» توصیف شدهاند:
{وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ} [بقره: ۱۴۵]
(اگر از خواستها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آن که علم و دانائی به تو دست داده است…)
بلکه در قرآن هر کس از پیروی پیامبران روی گرداند تابع هوای نفس خویش است:
{فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ} [قصص: ۵۰]
(پس اگر پاسخت نگفتند، بدان که ایشان فقط از هواها و هوسهای خود پیروی میکنند).
و اگر برخی از مردم برای هدایت به دلایل پیچیده و دقیق عقلی نیاز داشته باشند، باید به اندازهٔ نیاز به آن دلایل پرداخته شود، زیرا بسیاری از مردم به آن نیازی ندارند.
۴ـ در نظر گرفتن شرایط کسانی که از حالتشان صداقت و خیرخواهی برای مردم فهمیده میشود، یا از ضعفا و نیازمندان هستند، زیرا امثال این افراد غالبا آمادگی بیشتری برای پذیرش حق دارند:
{وَلَوْ عَلِمَ اللَّـهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأَسْمَعَهُمْ} [انفال: ۲۳]
(اگر الله در ایشان خیر و نیکی سراغ داشت [حرف حق] را به گوششان میرسانید)
زیرا برخی از مردم به خاطر بدی و پلیدی خویش از هدایت محروم میشوند:
{فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ} [صف: ۵]
(آنان چون از حق منحرف شدند، الله دلهایشان را بیشتر از حق دور داشت)
و حتی اگر دلایل عقلی واضح و روشن را بشنوند نفعی نمیبرند، بلکه ممکن است دچار گمراهی بیشتر شوند، همانگونه که الله عزوجل فرموده است:
{وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا} [اسراء: ۶۰]
(ما ایشان را بیم میدهیم، ولی چیزی بر آنان جز طغیان و عصیان فراوان نمیافزاید)
و فرموده است:
{وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَـٰذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا} [سراء: ۴۱]
(ما در این قرآن به صورتهای گوناگون [حق را] بیان داشتهایم تا این که پند گیرند، ولی جز بر نفرت و گریزشان نمیافزایند)
و حتی اگر دلایل عیان و روشن بر حسب درخواست و میلشان ارائه شود، باز هم سودی نمی برند:
{وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (۱۴) لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ} [حجر: ۱۴ ـ ۱۵]
(اگر دری از آسمان به روی آنان بگشائیم و ایشان از آنجا شروع به بالا رفتن کنند، بیگمان خواهند گفت: حتماً ما را چشمبندی کردهاند، بلکه ما را جادو نمودهاند).
دکتر فهد العجلان، معرکة النص ـ ترجمه: حمید ساجدی