این سخن از جمله عبارات رایج بر زبان مردم است و در اصل، ایرادی بر آن وارد نیست. بیتردید رحمت خداوند متعال در دست هیچیک از بندگان نیست و کسی نمیتواند در این زمینه بر خداوند حکم کند؛ چرا که این کاری بسیار خطرناک است. در این باره از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت است که فرمودند: «مردی گفت: به خدا سوگند که خدا فلانی را نمیآمرزد. پس خداوند متعال فرمود: کیست آن که بر من سوگند میخورد [و حکم میکند] که فلانی را نمیآمرزم؟ همانا من او را آمرزیدم و عمل تو را تباه ساختم».[۱] بنابراین عبارت فوق صحیح است و شکی در آن نیست.
اما مشکل کجاست؟ مشکل در بهکارگیری این سخن در جایگاههای خاص، و تکرار آن همگام با تکرار آن موقعیتهاست. چه بسیار موقعیتهایی که باعث شدهاند از کلمهٔ حق، معنایی باطل اراده شود؛ خداوند از علی ـ رضی الله عنه ـ خشنود باد که دربارهٔ نظیر چنین حالتی فرمود: «سخنی حق که از آن ارادهٔ باطل شده است».
موقعیتی که استفاده از این جمله در آن، باعث ایجاد و گسترش یک اعتقاد غلط میشود، هنگام درخواستِ رحمت برای کافرانی است که مردهاند.
این قضیهای مناقشه برانگیز است که هر بار با مرگ هر شخصیت مشهور غیر مسلمان تکرار میشود. هر بار که یک دانشمند یا فعال یا مخترع یا سرمایهدار کافر از دنیا میرود جرقهٔ بحث و جدل دربارهٔ حکم رحمت فرستادن بر وی نیز به این انبار باروت انداخته میشود و شبکههای اجتماعی به این بحث مشغول میشوند؛ گروهی در تأیید این کار آن را نوعی ابراز وفا و حسن خلق میدانند و خود نیز عملا چنین میکنند و در پی نام آن غیر مسلمان «رحمه الله» و «خدایش بیامرزد» میگویند و چه بسا برای او از خداوند بهشت میخواهند، دقیقا همان کاری که با مردگان مسلمان میکنند. و گروهی دیگر نیز این را رد کرده و چنین تصور و رفتاری را مخالف اصول شرعی میدانند.
اما کسی که به نیکی در نصوص شریعت در این باره تأمل کند به طور قطع گروه دوم را برحق میداند که مخالف اعطای چنین فضلی به کافرانند. از جملهٔ این نصوص:
ـ {وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ} [توبه: ۸۴]
(و هرگز بر هیچ مردهای از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست چرا که آنان به الله و پیامبر او کافر شدند).
ـ {مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَن يَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُواْ أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ} [توبه: ۱۱۳]
(بر پیامبر و کسانی که ایمان آوردهاند سزاوار نیست که برای مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند، طلب آمرزش کنند).
ـ {اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ} [توبه: ۸۰]
(چه برای آنان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی [تفاوتی ندارد، حتی] اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی هرگز الله آنان را نخواهد آمرزید چرا که آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند).
حدیثی که ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت کرده است تأکیدی است بر دلالت این آیات: پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به زیارت قبر مادرشان رفت پس گریست و کسانی را که اطراف ایشان بود گریاند، سپس فرمود: «از پروردگارم اجازه خواستم که برای او مغفرت بخواهم، پس به من اجازه نداد و از او اجازه خواستم که به زیارت قبرش بروم و به من اجازه داد، پس به زیارت قبور بروید زیرا شما را به یاد مرگ میاندازد».[۲]
این نصوص چنانکه میبینید به صراحت از رحمت فرستادن و درخواست مغفرت برای کافران که بر کفرشان ماندهاند و از دنیا رفتهاند منع کرده است و این یکی از معانی ضروری است که از دین اسلام فهمیده میشود زیرا یکی از قطعیات دین که همهٔ مسلمانان به آن باور دارند این است که نجات در آخرت به ایمان به الله و پیامبرش مربوط است و کسی که ایمان نیاورد نجات نمییابد و این اصلی قطعی و واضح است که دربارهاش اختلافی نیست.
عجیب اما این است که این اصل قطعی به هنگام درگذشت بسیاری از مشاهیر غیر مسلمان زیر پا نهاده میشود و شاید عامل محرک آن حالت عاطفی و فضای خاصی است که اینگونه مواقع حاکم میشود و افراد در تلاش برای گرامیداشت میت گمان میکنند برای همدردی باید برای میت دعای رحمت و مغفرت کرد. در همین سیاق عدهای در پاسخ به کسانی که دعای رحمت برای میت را درست نمیدانند میگویند: «خدا را شکر که الله رحمت خود را به دست کسی از مخلوقاتش قرار نداده» و شاید برای تأکید بیشتر به اینگونه آیات استدلال کنند:
{أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ} [زخرف: ۳۲]
(آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند).
برخی میپندارند آنگاه که ما حُرمتِ طلبِ رحمت برای آنان را متذکر میشویم، گویی از جانب خود حکم کردهایم و مدعی شدهایم که کلید رحمت پروردگار در دستان ماست! آنان معترض میشوند که رحمت الهی در اختیار ما نیست و تنها به دست اوست… اما این شیوهٔ استدلال، مغالطهای گمراهکننده است؛ زیرا آنکس که از طلب رحمت برای کافران باز میدارد، تنها بدین سبب است که الله تعالی ما را از این کار نهی فرموده و خبر داده است که آنان را مشمول رحمت خویش نخواهد ساخت. بنابراین، طلب رحمت برای آنان پس از آنکه خداوند نهی فرموده، نوعی «تجاوز از حد در دعا» است و جایز نیست. ابن تیمیه میگوید: «از جملهٔ تَعَدّی در دعا این است که بنده از الله چیزی را بخواهد که پروردگار انجامش نمیدهد، مانند آنکه از او منزلت پیامبران بخواهد حال آنکه پیامبر نیست یا مغفرت مشرکان را بخواهد و مانند آن».[۳]
حال اگر صادقانه باور داری که رحمت الله به دست کسی از بندگان نیست و تنها به دست خود اوست باید به این هم ایمان داشته باشی که خداوند ما را آگاه نموده که رحمتش به کافران نمیرسد بلکه مخصوص اهل ایمان است:
{وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ (۱۵۶) الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ} [اعراف: ۱۵۶ ـ ۱۵۷]
(و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان میآورند مقرر میدارم (۱۵۶) همانان که از این فرستادهٔ پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند).
و میفرماید:
{وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي وَأُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ} [عنکبوت: ۲۳]
(و کسانی که آیات الله و دیدار او را منکر شدند آنانند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پردرد خواهد بود).
زیرا الله متعال طاعت خود و طاعت پیامبرش را سبب رحمتش قرار داده است:
{وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} [آل عمران: ۱۳۲]
(و الله و پیامبر را فرمان برید، باشد که مشمول رحمت قرار گیرید).
{وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} [انعام: ۱۵۵]
(و این کتابی است مبارک که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروی کنید و تقوا پیشه سازید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید).
{وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} [حجرات: ۱۰]
(و از الله پروا بدارید، امید که مورد رحمت قرار گیرید).
بنابراین ایمان به اینکه رحمت تنها به دست الله است، مورد اختلاف نیست و نیازی به ذکر آن نیست؛ بلکه معنای حقیقیِ ادعای آنان این است که: رحمت الله حتی به کسانی که خودِ او فرموده شاملشان نمیشود نیز میرسد، زیرا رحمت به دست اوست! این در حقیقت تکذیب سخن پروردگار جهانیان است؛ زیرا همان کسی که رحمت به دست اوست، به تو گفته است که چه کسی مستحق این رحمت است و چه کسی نیست. اینکه رحمت در دست الله است، معنایش آن نیست که آن را نثار هر کسی که دوست داشتی بکنی!
اینجا شاید بگویند: اما این کافر کارهای خیلی خوبی انجام داده؛ بیمارستان ساخته و به انسانیت خدمت کرده و نیازمندان را یاری داده و برای آنان خانه ساخته، و به بیان کارهای بزرگی که این انسان انجام داده میپردازند.
موضوع بحث ما این نیست که آن شخص چنین کارهایی را انجام داده یا نه؟ بحث ما دربارهٔ اسباب به دست آوردن رحمت خداوند در آخرت و شروط وارد شدن به بهشت است. صاحب چنین مقولهای هنگام ذکر این دستاوردهای دنیوی پرده از جهل خود نسبت به یک قاعدهٔ ضروری شرعی برمیدارد مبنی بر اینکه دخول بهشت شرطی ضروری دارد و آن ایمان است:
{وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا} [فرقان: ۲۳]
(و به هرگونه کاری که کردهاند میپردازیم و آن را [چون] گردی پراکنده میسازیم).
شخص اگر شرط ایمان را محقق نسازد به مجرد دستاورد دنیوی مستحق بهشت و نجات در آخرت نمیشود. برای همین است که خداوند پیامبران خود را فرستاد و کتابها را نازل کرد تا مردم به او ایمان بیاورند و از او اطاعت کنند و این را میزان نجات در آخرت قرار داد نه دستاوردهای محض دنیوی، و این یک اصل قطعی آشکار در قرآن است و دلایل آن به قدری فراوان است که ذکر همهاش امکان ندارد. الله متعال بهشت را پاداش کسی قرار داده که پیامبر را اطاعت کند و آتش دوزخ را خانهٔ کسی گردانده که از او سرپیچی نماید:
{وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۱۳) وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا} [نساء: ۱۳ ـ ۱۴]
(و هر کس از الله و پیامبر او اطاعت کند وی را به باغهایی [از بهشت] در آورد که از زیر [درختان و کاخهای آن] نهرها روان است، در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است (۱۳) و هر کس الله و پیامبر او را نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی درآورد که همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفتآور است).
و این شرط پذیرش کارهای نیک است، چنانکه میفرماید:
{وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ} [توبه: ۵۴]
(و هیچ چیز مانع پذیرفته شدن انفاقهای آنان نشد جز اینکه به الله و پیامبرش کفر ورزیدند).
و در افتادن با پیامبر و مخالفت با او را عامل افتادن در دوزخ دانسته است:
{أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّهُ مَن يُحَادِدِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدًا فِيهَا} [توبه: ۶۳]
(آیا ندانستهاند که هر کس با الله و پیامبر او در افتد برای او آتش جهنم است که در آن جاودانه خواهد بود).
و حکم نموده که فرجام کافران دوزخ است:
{إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا (۶۴) خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا لَّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا} [احزاب: ۶۴ ـ ۶۶]
(الله کافران را لعنت کرده و برای آنان آتشی فروزان آماده کرده است (۶۴) جاودانه در آن میمانند، نه یاری مییابند و نه یاوری).
و حکم نموده که دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت:
{وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} [آل عمران: ۸۵]
(و هر که جز اسلام دینی [دیگر] جوید هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانکاران است).
و حال آنان را چنین بیان کرده است:
{قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا (۱۰۳) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (۱۰۴) أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا} کهف: ۱۰۳ ـ ۱۰۵]
(بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳ [آنان] کسانیاند که تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود میپندارند که کار خوب انجام میدهند (۱۰۴) آنان کسانیاند که آیات پروردگارشان و دیدار او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت برای آنها ارزشی نخواهیم نهاد).
برای همین است که آن ستمگر در روز قیامت برای عدم پیروی از پیامبر حسرت میخورد:
{وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا} [فرقان: ۲۷]
(و روزی که ستمکار دستهای خود را میگزد [و] میگوید ای کاش با پیامبر راهی برمیگرفتم).
و در قرآن آیات بسیاری دربارهٔ فرجام امتهایی آمده که پیامبران خود را دروغگو انگاشتند.
برای همین، هنگامی که عائشه ـ رضی الله عنه ـ گفت: ای رسول خدا، ابن جُدعان در جاهلیت صلهٔ رحم میکرد و بینوایان را غذا میداد. آیا این برایش سودی خواهد داشت؟ فرمود: «سودی برایش نخواهد داشت. او روزی نگفت که: پروردگارا گناه مرا در روز قیامت بیامرز».[۴]
این از کمال عدل الهی است که کافران را برای کار نیکشان در دنیا پاداش میدهد. پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «کافر اگر کار نیکی انجام دهد از دنیا به او روزیای میدهند اما مؤمن، خداوند نیکیهای او را در آخرت برایش ذخیره میکند و برای طاعتش برای او در دنیا رزقی میدهد».[۵]
اما نجات اخروی کلیدی دارد که نصوص به آن اشاره دارد و هرگاه انسان از این کلید محروم باشد هر عملی که انجام داده باشد مستحق نجات نیست. این از اصول قطعی است که دهها نص شرعی بر آن دلالت دارد و همین مسلمان را بر آن میدارد که به آن باور داشته باشد و به این معتقد شود که رحمت الله در آخرت و نجات اخروی به دستاورد دنیوی مربوط نیست بلکه باید در کنار آن ایمان داشت، از همین رو رحمت فرستادن و استغفار برای کافران را حرام دانسته است و این مسئله مورد اجماع علما قرار گرفته است. ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ میگوید: «درخواست مغفرت برای کافران بنابر کتاب و سنت و اجماع جایز نیست».[۶]
این تأکیدی است بر غلبهٔ عاطفه نزد بسیاری از مردم که باعث شده دربارهٔ بدیهیات شرعی که نباید بر یک مسلمان پنهان بماند بحث و جدل کنند و این همه تلاش برای تکرار و بزرگ نمایاندن این دستاوردها در حقیقت بازی در زمین احساسات است. چیزی که چشمان عقل را از دیدن حقایق شرعی قطعی که نجات را به ایمان مرتبط میداند، میبندد.
بامزه اما تلاش برخی از آنان برای متفاوت دانستن حکم استغفار برای کافران و رحمت فرستادن بر آنان است، یعنی اولی را روا نمیدانند و دومی را جایز میدانند که این روش خالی از واژهزدگی نیست و صاحبش چنان وانمود میکند که انگار پایبند به نص و لفظ حدیث است که تنها استغفار را حرام میداند اما رحمت فرستادن را حرام ندانسته است، اما این روش در نگاه اول باطل است، زیرا رحمت فرستادن برای میت، درخواستی از جنس استغفار است؛ کسی که برای میتی از خداوند رحمت میخواهد در حقیقت از خداوند میخواهد که با رحمت خود از گناهان او درگذشت و او را وارد رحمت و بهشت خود کند و همهٔ اینها از جمله چیزهایی است که خداوند برای کافران حرام کرده است، چنانکه پیشتر گذشت. از همین روی در شریعت به نص آمده که الله متعال به جای رحمتش، کافران را لعن نموده است:
{فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ} [بقره: ۸۹]
(پس لعنت الله بر کافران باد).
و لعن چنانکه مشخص است به معنای طرد از رحمت الهی است، از همین روی خداوند به بیان حال کافران و نومید شدن آنان از رحمتش پرداخته و میفرماید:
{وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَلِقَائِهِ أُوْلَئِكَ يَئِسُوا مِن رَّحْمَتِي} [عنکبوت: ۳۲]
(و کسانی که آیات الله و دیدار او را منکر شدند آنانند که از رحمت من نومیدند).
از جمله داستانهای جالب در این باره، تلاش یهودیان برای کشیدن دعای رحمت از زبان پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود به طوری که نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ عطسه میکردند به این امید که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به آنان «یرحمکم الله» بگوید، اما ایشان میفرمود: «یهدیکُمُ الله ویُصلِح بالَکم».[۷]
ما با قاطعیت میگوییم: بیشتر کسانی که این سخن را در مقام طلب رحمت برای کافران بر زبان میآورند، چنانچه خطایشان برای آنان تبیین شود و نصوص قطعیِ شرعی بر آنان عرضه گردد، از راه خود بازگشته و استغفار خواهند کرد. آنان تنها فریفتهٔ ظاهر زیبای این سخن شده و در غلیان احساسات حاکم، آن را بیان میکنند و در آن حال، از لوازم فاجعهبار گفتهٔ خویش غافلاند؛ [و نمیدانند] که چگونه این سخن منجر به نقضِ یک اصل قطعی شرعی میشود که هیچ اختلافی در آن نیست. اصلی که [این گوینده] هرگز در حالت عادی آن را انکار نمیکرد، اما این مخالفت، صرفاً به سبب سهلانگاری در پذیرش چنین سخنانی رخ داده است.
در اینجا نکتهای باقی میماند که باید بدان اشاره کرد: منع طلب رحمت برای یک کافر مشخص، ناشی از این اعتقاد نیست که آن فردِ خاص قطعاً هلاک شده و دوزخی است؛ بلکه این احکام متوجه نوع کافران است [نه لزوماً آن شخص معین]. زیرا کفر سببی برای ورود به دوزخ است و کافران اهل دوزخند، اما فرجام اخروی این کافر بهخصوص [مثلاً فلانی] به خداوند مربوط است. دلیل اینکه ما از طلب رحمت برای او منع شدهایم، فقدانِ شرط استحقاق رحمت [یعنی ایمان] است؛ چرا که این دعا مخصوص اهل ایمان است. کسی که ظاهر زندگیاش بر کفر بوده، ما به سبب تحریم وارد شده در شرع، از طلب رحمت برایش منع شدهایم؛ اما سرنوشت او با الله متعال است و اوست که بر اساس کمالِ علم، حکمت و عدلش بر وی حکم خواهد کرد. آنچه اینجا اعتبار دارد، احکام دنیوی کافران است؛ یعنی همانطور که اگر کافری از دنیا برود، با او مانند میت مسلمان رفتار نمیشود (غسل و کفن ندارد و در مقابر مسلمانان دفن نمیگردد)، به همان صورت استغفار و طلب رحمت نیز برایش جایز نیست؛ اما احکام اخروی آنان به الله متعال واگذار میشود.
در حقیقت، ریشهٔ چنین اعتراضی نسبت به [ممنوعیت] طلب رحمت برای کافران، این است که زشتی و پستی کفر در دل گوینده رنگ باخته است. او از یاد برده است که کفر، بزرگترین گناهانِ کبیره، مهلکترین عامل نابودی و عظیمترین ستمهاست. بر هر مسلمانی واجب است که شقاوت این گناه را با تمام وجود حس کند و این فرمودهٔ پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به خاطر آورد: «سه خصلت است که در هر کس باشد، حلاوت ایمان را میچشد: اینکه الله و پیامبرش نزد او از هر چیز دیگری محبوبتر باشند؛ اینکه کسی را جز برای الله دوست نداشته باشد؛ و اینکه بازگشت به سوی کفر را چنان ناپسند بدارد که افکنده شدن در آتش را».[۸]
فهد العجلان ـ عبدالله العجیری | ترجمه: عبدالله شیخ آبادی
[۱] به روایت مسلم.
[۲] به روایت مسلم.
[۳] مجموع الفتاوی (۱/ ۱۳۰).
[۴] به روایت مسلم.
[۵] به روایت مسلم.
[۶] مجموع الفتاوی (۱۲/ ۴۸۹).
[۷] به روایت ابوداوود و ترمذی و احمد. ترمذی میگوید: این حدیث حسن صحیح است. و ابن العربی و نووی و ابن قیم و آلبانی آن را صحیح دانستهاند.
[۸] به روایت بخاری و مسلم.

