این بخش از آیهی کریمهی سورهی اعراف یعنی پاسخ آن تعداد از ساکنان قریهی «ایله» [۱] که به امر و نهی پروردگار پایبند مانده بودند به کسانی که سکوت را بر امر به معروف و نهی از منکر ترجیح داده بودند، مرا به تامل واداشت:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ} [اعراف: ۱۶۴]
(و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند برای چه قومی را که الله هلاک کنندهی ایشان است یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد پند میدهید؟ گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند)
این داستان را الله متعال از آغازش در همین سوره چنین بیان کرده است:
{وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ} [اعراف: ۱۶۳]
(و از اهالی آن شهری که کنار دریا بود از آنان بپرس، آنگاه که به [حکم ممنوعیت صید در] روز شنبه تجاوز میکردند، آنگاه که روز شنبهی آنان ماهیهایشان روی آب میآمدند و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند؛ اینگونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانی میکردند میآزمودیم).
علامه سعدی در تفسیر این آیات میگوید: «آنان برای شکار از در نیرنگ وارد شدند، بنابراین حفرههایی کنده و بر آن تورهایی گذاشتند و در روز شنبه ماهیها وارد خندق شده و به تور میافتادند اما در روز شنبه ماهیان [گرفتار شده در خندق] را صید نمیکردند بلکه در روز یکشنبه آن را میگرفتند. این کار در بین آنان منتشر شد و به سه دسته تقسیم شدند: بیشترشان تجاوز پیشه ساختند و جرات آوردند و علنا چنین کردند… گروهی دیگر علنی به انکار و نهی از این کارشان پرداختند… و گروهی [کاری نکرده و] صرفا به ایراد گرفتن از گروه دوم پرداخته و گفتند: {چرا گروهی را نصیحت میکنید که الله هلاکشان ساخته یا آنان را گرفتار عذابی شدید خواهد ساخت؟} انگار میخواستند بگویند: نصیحت کسی که محارم الله را زیر پا گذشته و به این پند توجهی ندارد و بلکه به تجاوزگری و طغیانش ادامه میدهد بیفایده است. اینها ناگزیر گرفتار عقوبت الله یا هلاکت و عذابی شدید میشوند.
نصیحت کنندگان اما در پاسخ گفتند: آنان را پند میدهیم و نهی میکنیم تا این {عذری باشد به نزد پروردگارتان} یعنی: تا در برابر کارشان نزد الله که امر به معروف و نهی از منکر را برای ما واجب ساخته عذر داشته باشیم {و چه بسا تقوا پیشه کنند} یعنی گناهانی که مرتکب میشوند را ترک گویند، پس از هدایتشان مایوس نمیشویم که شاید پند در آنان تاثیر گذارد و این سرزنش کارگر افتد».
مسالهی قابل تامل پایان داستان است و آنچه بر سر آن قوم آمد، آنجا که خداوند متعال فرجام کار هر یک از این دو گروه را بیان میدارد، یعنی گروهی که در شنبه مرتکب تجاوز شده بود و گروهی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک نگفتند و از گناهکاران دوری گزیدند:
{فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ} [اعراف: ۱۶۵]
(پس هنگامی که آنچه را بدان تذکر داده شده بودند از یاد بردند کسانی را که از [کار] بد باز میداشتند نجات دادیم و کسانی را که ستم کردند به سزای آنکه نافرمانی میکردند به عذابی شدید گرفتار کردیم).
اما سومین گروه که ظاهرا از اصلاح مردم مایوس شده بودند و نه تنها سکوت کرده و کاری انجام ندادند بلکه دربارهی فایدهی دعوت قومی که نزدیک است گرفتار عذاب الهی شوند سوال میکردند… دربارهی سرنوشت آنان در این آیات چیزی نیامده است.
با مراجعه به کتب تفسیر میشود گفت سه رای دربارهی عاقبت این گروه وارد شده است: رای اول چنین است که قرآن کریم عمدا یادی از آنان نکرده زیرا جزا از جنس عمل است و آنان با سکوت و عدم انکارِ منکر مستحق مدح نیستند و به سبب عدم ارتکاب گناه و منکر شایستهی نکوهش نیز نیستند.
رای دوم بر این است که آنان نجات یافتهاند. ابن کثیر سخن علی بن ابی طلحه را از ابن عباس رضی الله عنهما نقل کرده که گفت: «…پس هنگامی که خشم الله بر آنان نازل شد گروهی که گفتند: {چرا گروهی را نصیحت میکنید که الله هلاکشان ساخته یا آنان را گرفتار عذابی شدید خواهد ساخت؟} و گروهی که گفتند: {تا عذری باشد به نزد پروردگارتان} را نجات داد و اهل گناه که ماهیها را [به نیرنگ] میگرفتند هلاک ساخت و آنان را بوزینه تبدیل کرد».
علامه سعدی در تفسیر خود همین رای را ترجیح داده و میگوید: «اما گروه دیگری که به نهی کنندگان گفتند: {چرا قومی را نصیحت میکنید که الله هلاکشان خواهد کرد} مفسران دربارهی نجات یا هلاکتشان اختلاف دارند اما ظاهر آن است که آنان نجات یافتهاند زیرا الله متعال هلاک را ویژهی ستمکاران ذکر نموده و اینجا بیان نکرده که آنها ستمگر بودهاند و این دال بر آن است که مجازات مخصوص تجاوز کنندگان در شنبه بوده و همچنین از این نظر که امر به معروف و نهی از منکر فرض کفایه است و اگر برخی انجامش دهند از دیگران ساقط میشود. همینطور از آنجایی که کار آنها [یعنی آمران به معروف] را انکار کردند و گفتند: {برای چه قومی را که الله هلاک کنندهی ایشان است یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد پند میدهید؟} و این نشان میدهد که چقدر کار آنان (یعنی تجاوز کنندگان به حکم شنبه) را بد میدانستند و میدانستند که خداوند آنان را به سختی مجازات خواهد کرد»
اینجا رای سومی هم هست ـ که اگر چه مرجوح است ـ ابن کثیر در تفسیر خود آورده مبنی بر اینکه آنان همراه با ستمگران گرفتار عذاب شدند زیرا کارشان را انکار نکردند و از ستمگران و متجاوزانِ حدود خداوند دوری نگزیدند. ابن عباس رضی الله عنهما میگوید: آنان سه گروه بودند: یک سومشان نهی کردند و یک سوم گفتند: {چرا قومی را نصیحت میکنید که الله هلاکشان میکند} و یک سوم دیگر مرتکبان گناه بودند و تنها گروهی نجات یافتند که [از کار منکر] نهی میکردند و دیگران هلاک شدند.
خلاصهی آنچه میشود با تامل از این آیات برداشت کرد این است که دعوت به الله متعال از واجبترین واجبات است و ادامهی امر به معروف و نهی از منکر نباید وابسته به پذیرش یا عدم پذیرش مردم باشد، چراکه قضیه از نتایج دعوت و چیدن میوههای آن و دیدن آثارش بالاتر است و بلکه مسالهی اصلی ادای واجب و انجام امر خداوند و داشتن عذر در برابر الله در روز قیامت است.
حقیقت این است که با نگاهی سریع به حال و روز مسلمان و فریضهی دعوت به الله و وظیفهی امر به معروف و نهی از منکر این پرسش مطرح میشود: تعداد کسانی که میتوان آنان را جزو گروه سومی دانست که به بهانهی نومیدی از اصلاح و امکان تغییر، از وظیفهی دعوت به الله شانه خالی کردهاند چقدر است؟! و تا چه حد فریضهی امر به معروف و نهی از منکر و بود و نبود آن به نتایج و ثمرات آن وابسته شده، بدون در نظر گرفتن نص واضح و صریح این آیه که میفرماید:
{قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ}
(گفتند: تا عذری باشد به نزد پروردگارتان و چه بسا تقوا پیشه کنند).
و اگر تعداد کسانی که از مضمون این آیهی کریمه غافلند بسیار باشد و تعداد کسانی که از واجب دعوت به الله به بهانهی نومیدی بیشتر… این وظیفه بر دوش علمای امت و دعوتگرانش خواهد بود که به یادشان بیاورند دعوت به الله پیش از آنکه روش و وسیلهای برای هدایت مردم باشد در حقیقت نشان دهندهی طاعت خداوند و التزام به دستورات اوست. امر به معروف و نهی از منکر قبل از آنکه راهی برای اصلاح جامعه و کم کردن مفسدان و بیشتر شدن صالحان باشد یک عبادت است.
عامر الهوشان ـ ترجمه: احمد معینی
پانویس:
۱ـ شهری بر ساحل دریا بین مدین و طور چنانکه بیشتر مفسران گفتهاند.