یکی از مفاهیمی که بیش از همه در عرصهی تفکر اسلامی معاصر دچار خلط و اشتباه شده، مفهوم آزادی شخصی و حدود آن از نظر اسلام است.
بسیاری از نویسندگان اسلامی دست به مقایسهی آن با آزادی شخصی در اندیشهی غربی رده و سپس به این نتیجه رسیدهاند که اسلام برای هرکس که در سایهی حکومت اسلامی زندگی میکند حق آزادی بیان و باور را محفوظ دانسته است، حتی اگر اندیشهاش الحادی و خود منکر وجود الله باشد چه رسد به افکار منحرف، البته به شرط آنکه علیه نظام و قوانین کلی کشور سخن نگوید.
این افراد به سبب عدم فهم اصول شریعت و قواعد استنباط احکام، یا نادیده گرفتن عمدیِ آن و همچنین استناد به برخی از نصوص و رویگردانی از نصوص دیگر و عدم جمعآوری تمامی ادلهی یک موضوع، دچار این اشتباه شدهاند.
به عنوان مثال آنها به این سخن الله متعال: {لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ} [بقره: ۲۵۶] «در دين هيچ اجبارى نيست» و این سخن الله متعال: {أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ} [یونس: ۹۹] «پس آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه ایمان بیاورند؟» چنگ زده و مفاهیمی را به آن اضافه میکنند که وجو ندارد و میگویند: مادامی که قرآن کریم به مردم آزادی انتخاب دین را داده است پس آنان در دعوت و انتشار آن دین و بلکه در نقد اسلام و قرآن آزاد میباشند و از باب اولی اجازه دارند آنچه در دینشان منکر و زشت نیست را آشکارا انجام دهند از جمله مراسمات و شعارهای کفر آمیز و مشروبخواری و برهنگی زنان.
آنها این موضوع را به کافران اصلی منحصر نکرده بلکه این را شامل هر کسی میدانند که دوست دارد از دین اسلام بازگردد.
میگویند این افراد مانند کفار میتوانند باوری که به آن دست یافتهاند را بدون هیچ مانعی عملی سازند.
برخی دیگر از این هم فراتر رفته و هر مسلمانی را شامل این آزادی میکنند که هرگاه خواست مرتکب گناهی شود حتی اگر گناه آشکار و هلاک کننده باشد، وی آزاد است. و اینکه آزادی مذکور حقی از حقوق شهروندان در حکومت اسلامی است مادامی که صاحبان آن در نظام کلی دولت خللی ایجاد نکنند.
در حقیقت جوهرهی این اندیشه، سکولارسازی حکومت اسلامی و ملحق کردن آن به صورت کامل به خواستههای غربی است.
از خلال ادلهی زیر میتوان به باطل بودن ادعای این افراد و اینکه این تفکرات دروغ بستن بر شریعت الله متعال است پی برد:
۱- یکی از مقاصد آشکار دین اسلام برای عموم مسلمانان، چه رسد به خواص، این است که اسلام تلاش بسیاری برای چیره شدن بر تمامی زمین و غلبه یافتن بر دیگر ادیان و خاضع کردن بندگان در مقابل شریعت پروردگار دارد؛ که صدها نصوص از قرآن و سنت این حقیقت را بیان میکنند از جمله این سخن پروردگار:
{هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ} [توبه: ۳۳]
«او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند»
و این سخن الله متعال:
{وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّـهِ} [انفال: ۳۹]
«و با آنان بجنگيد تا فتنهاى بر جاى نماند و دين يكسره از آنِ الله گردد».
اقدامات عملی رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ و جانشینان وی در جهاد و فتوحات، بیانگر همین امر است و برای پژوهشگر منصف مجالی نمیگذارد که از نصوص عدم اجبار مردم برای کنار گذاشتن دینشان، آزادی مطلق در نشر و دعوت دینشان را بفهمد، چنانکه برخی گمان میکنند؛ بلکه مقصود از این نصوص عدم اجبار آنها بر رها کردن دینشان و آزادی انجام مراسمات و شعائر دینیشان در محیط بستهی خودشان است چنانکه نصوص دوران خلافت عمر ـ رضی الله عنه ـ این را نشان میدهد. اما منظور از آیات قتال از بین بردن هر نیرویی است که در راه رسیدن اسلام به همهی مردم میایستد تا مردم بتوانند با انتخاب خویش وارد اسلام شود یا اینکه بر دین خود بمانند و فتوحات اسلامی این حقیقت را برای ما معنی کردهاند.
۲- نصوصی که امر به معروف و نهی از منکر را واجب دانسته و نصوص دیگری که ترک کنندهی این عبادت بزرگ را لعنت میکنند. مانند این سخن الله متعال:
{لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ (٧٨) كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ} [مائده: ۷۸ ـ ۷۹]
«از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مىكردند. (۷۸) [و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مىشدند، يكديگر را بازنمىداشتند. راستى، چه بد بود آنچه مىكردند».
و همچنین نصوصی که بیان نموده باید منکر را در صورت داشتن توانایی با دست تغییر داد مانند این سخن الله متعال از زبان موسی ـ علیه السلام ـ در مورد گوسالهی سامری:
{وَانظُرْ إِلَىٰ إِلَـٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا} [طه: ۹۷]
«و [اينک] به آن خدايى كه پيوسته ملازمش بودى بنگر، آن را قطعاً مىسوزانيم و خاكسترش مىكنيم [و] در دريا فرو مىپاشيم»
و از دلایل دیگر، شکستن بتهای مکه توسط رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در سال فتح مکه و مجازاتهای شرعی که اسلام برای برخی از منکرات قرار داده است مانند حد زنا حتی اگر با رضایت طرفین باشد و حد مشروبخواری و عقوبت تارک الصلاة و مانع زکات؛ و روش پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و خلفای راشدین در اجرای این مجازاتها.
حال چگونه این موارد با نظریهی مقدس دانستن آزادی شخصی توسط اسلام تناسب دارد؟
۳- مجازات مرتد، یعنی کسی که از اسلام بازگردد؛ چنانکه مسلمانان از زمان پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ تا به امروز بر جرم بودن این فعل و مجازات صاحب آن اتفاق نظر داشتهاند اگر چه یک انتخاب شخصی باشد و بدون در نظر گرفتن اینکه شخص مرد باشد یا زن؛ و صحابهی گرامی پیامبر و خلفای راشدین و کسانی که پس از آنها آمدند همگی این مجازات را اجرا کردهاند و روایات صحیح این را نشان میدهند.
آیا تمامی اینها با آموزههای اسلام مخالفت ورزیده و سیاستهای قمع و اعدام مخالفانشان را در پیش گرفتهاند؟
۴- کدام حکومت در دنیا به افرادی که در کشورش زندگی میکنند اجازه میدهد آزادی مطلق داشته باشند و هرچه خواستند بکنند؟ آیا در اینصورت قانون و نظمی باقی میماند؟
واقعیت اثبات کرده که هر حکومتی داری لیستی از امور ممنوع است که مرتکبین آن مجرم شناخته شده و در معرض مجازات قرار میگیرند؛ پس چرا این را برای خود روا دانسته و بر اسلام حرام میدانند، آیا این جز به خاطر نفرت و خشمشان به خاطر برتری دین الله سبحانه و تعالی است؟
دکتر عدنان أمامه ـ ترجمه: ابراهیم منصوری