در تمام جهان و در طول تاریخ، هیچ انسانی نیست که پیروانش او را آنطور دوست داشته باشند که مسلمانان، پیامبرشان را دوست دارند و کسی که در حال و وضع پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میاندیشد و در خیر و خوبیای که به سبب وی و بخشش، زحمت و فداکاری وی در زندگی حاصل شده تدبر میکند راز این دوست داشتن و لزوم دوست داشتنِ وی، بیش از خودمان را درک مینماید.
پس ما به این دلیل پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را دوست میداریم که وی، یگانه انسانی است که بزرگترین نعمت در هستی یعنی شناخت خداوند و ایمان به او توسط ایشان برای ما حاصل شده است.
خداوند متعال مردم و ما را به واسطه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ از تاریکی به سوی روشنایی نجات داد و سبب شد که ما در بالاترین نعمت دنیا یعنی شناخت خداوند، ارتباط با او، لذت بردن از مناجات با او و اُنس گرفتن با دعا به درگاهش، زندگی کنیم.
بشریت پیش از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به پرستیدن بتها میپرداخت و به بتها، خرافات و اسطورهها چنگ میآویخت چنانکه بسیاری از آنها برای خودشان بت میساختند سپس دیری نمیپایید که آن بت، خدای آنان میشد که میپرستیدند، به آن وابسته میشدند، آن را فرا میخواندند و به آن امید داشتند و بتپرستی به حد بالایی از پوچی و بیهودگی رسیده بود طوریکه تعداد خدایان ساختگی در زمین قابل شمارش نبود.
بشریتِ پیش از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در جاهلیتی کور زندگی میکرد؛ قدرتمند در آن، ضعیف را میخورد، زورمندان بر بینوایان تسلّط مییافتند و کشتن، غَصب، دزدی و فساد به اوج رسیده بود.
بشریتِ پیش از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ ، زندگی ناگوار و بیمعنایی را سپری میکرد چنانکه معیارهای خیر و شر در آن به هم آمیخته بودند و موازین خوب و بد در هم تداخل یافته بود لذا خداوند متعال محمّد ـ صلی الله علیه وسلم ـ را فرستاد و به واسطهی او، مسیر بشریت را تغییر داد و بنیان وَثَنیّت و بتپرستی را فروپاشید و راه تاریک انسانیت را بوسیله او روشنایی بخشید پس خداوند به سبب وی، مردمان را از تاریکیها به سوی نور، از گمراهی به سمت هدایت، از انحراف به سوی عقیدهی درست، از عبادت بندگان به سمت عبادت پروردگارِ بندگان، از ستم ادیان به سوی عدالت اسلام و از تنگنای دنیا به فراخیِ دنیا و آخرت برد.
زمانی که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ پس از جنگ حُنین، غنیمتها را تقسیم کرد به مردم غنیمت داد اما چیزی به انصار نداد و چنان نمود که انصار ناراحت شدند پس پیامبر به اندرز و یادآوری آنان پرداخت و فرمود: «ای انصار، آیا شما را گمراه نیافتم و خداوند به وسیلهی من شما را هدایت کرد؟! و پراکنده نبودید و خدا به وسیلهی من شما را گِرد هم آورد؟! و بینوا نبودید و خداوند به وسیله من شما را بینیاز ساخت؟!»[۱] پس آنان به فضل پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر خودشان اعتراف کردند و گفتند: «خداوند و پیامبرش بخشندهتر هستند».
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به این دلیل دوست داریم که بزرگترین فرد از میان انسانها است که خداوند دوستش دارد پس اگر خداوند را دوست داریم باید پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ دوستداشتنیترین شخص نزد ما باشد و اگر خداوند را تعظیم و بزرگداشت میکنیم باید پیامبر از خودمان نیز دوستداشتنیتر باشد.
در برخی احادیث روایت شده است که: «خداوند را به خاطر نعمتهایی که به شما ارزانی داشته دوست داشته باشید و مرا بهخاطر دوست داشتن خداوند، دوست بدارید و خانوادهام را بهخاطر دوست داشتن من دوست بدارید».[۲]
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را دوست داریم چرا که وی، حریصترینِ فرد بر هدایت ماست و از همه کس بیشتر، برایمان دوستدارِ خیر و خوبی است چنانکه برای ابلاغ و رساندن حق به ما حریص بود و خودش را به رنج و سختی بسیار میانداخت تا حق به ما برسد. اذیت و آزارِ کافران را تحمل میکرد بهخاطر اینکه هدایت خداوند به ما برسد. هجرت کرد، سختی دید و شبزندهداری کرد بهخاطر اینکه نور خداوند به ما برسد پس آیا پاداش نیکی، چیزی بجز نیکی و محبّت، بزرگداشت و تکریم است؟!
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به این دلیل دوست داریم که در دعا کردن و خواستن خیر و خوبی برای ما، تلاش زیادی مینمود چنانکه از عبدالله بن عَمرو بن العاص رضی الله عنهما روایت شده که پیامبر این آیه را تلاوت فرمود:
{رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِّنَ النَّاسِ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ} [ابراهیم: ۳۶]
(پروردگارا، اين بتها بسياري از مردم را گمراه ساختهاند. [خداوندا، من مردمان را به يكتاپرستي دعوت ميكنم] پس هر كه از من پيروي كند او از من است و هر كس از من نافرماني كند [خواهي عذابش فرما و خواهي بر او ببخشا] تو كه بخشاينده و مهرباني)
و سپس این آیه را تلاوت فرمود که:
{إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ} [مائده: ۱۱۸]
(اگر آنان را مجازات كني بندگان تو هستند [و هرگونه كه بخواهي درباره ايشان ميتواني عمل كني] و اگر از ايشان گذشت كني [تو خود داني و تواني] چرا كه تو چيره و حكيمي).
آنگاه دو دستش را بلند کرد و فرمود: «خدايا، امتم امتم» و گریست. خداوند عزوجل فرمود: «اي جبرئيل، نزد محمد برو و از او سؤال کن که: چه چيز او را به گريه واداشته است؟» و جبرئيل نزد ايشان آمد و پيامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آنچه را گفته بود به اطلاع او رساند و او داناتر است و سپس خداوند متعال فرمود: «اي جبرئيل، نزد محمد برو و بگو: ما رضايت تو را در بارهي امتت فراهم مینماییم و خشنودت ميکنيم و تو را پريشان و غمگين نميکنيم».[۳]
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ حتی در هر یک از نمازهایش برای من، تو و اُمتش دعا میکرد چنانکه از عایشه رضی الله عنها روایت شده که فرمود: «از پیامبر، آرامشخاطر دیدم لذا به وی گفتم: ای رسولخدا برای من دعا کن، ایشان ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: خدایا تمام گناهان گذشته و آینده و آشکار و پنهان عایشه را بیامرز. پس عایشه در اتاق رسولخدا چنان خندید که بر زمین افتاد، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: آیا دعایم سبب خوشحالی تو شد؟ عایشه جواب داد: چرا دعای شما سبب خوشحالیام نشود؟ پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: به خدا سوگند که این، دعای من برای امتم در هر نمازی است».[۴]
یا الله، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ برای من و تو در هر نمازی دعا مینموده است!
تو چه بسا در هر نمازی برای خودت هم دعا نکنی اما پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ این کار را برای من و تو انجام میداد پس آیا سزاوار نیست که او، دوستداشتنیتر از هر چیزی حتی از خودت باشد؟!
بخاطر این رحمت و دلسوزیِ بسیار برای امتش است که خداوند متعال برای هیچ یک از پیامبران بهجز او، دو نام از نامهایش را همزمان نیاورده است چنانکه در توصیف پیامبرش ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید:
{بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ} [توبه: ۱۲۸]
(و نسبت به مؤمنان، بامحبّت و بسیار مهربان است).
و خداوند در توصیف جناب مبارکش هم میفرماید:
{إِنَّ اللهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ} [بقره: ۱۴۳]
(واقعا که الله بسي مهربان و داراي مرحمت فراوان [در حق بندگان] است).
پبامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را دوست داریم زیرا به ما اشتیاق داشت چنانکه رسولخدا روزی به نزد اصحابش رضی الله عنهم رفت و فرمود: «دوست دارم برادرانم را ببینم، صحابه گفتند: آیا ما برادرانت نیستیم ای رسولخدا؟ فرمود: شما اصحاب من هستید اما برادران من کسانی هستند که به من ایمان میآورند با اینکه مرا ندیدهاند».[۵]
او انسانی است که به جایگاهی رسیده که هیچ انسانی نرسیده است و به مرتبهای دست یافته که هیچ یک از مردمان بدان دست پیدا نکرده است. به راستی که وی بالاترین جایگاه و مرتبه را در بین انسانها دارد و با این وجود به صراحت اعلان نموده است که مشتاق من و توست!!
به خدا سوگند که اگر به تو خبر برسد پادشاه یکی از کشورها در نشستها و جلسات خود اعلان کرده که مشتاقِ توست آن پادشاه، محبوبترین و گرانقدرترین شخص نزد تو میشد و به شدت از او دفاع میکردی، تلاش میکردی که او را راضی کنی و به او خدمت نمایی. حال که شخص مشتاق تو، پیامبری است که هیچ یک از انسانها به مرتبه او نرسیده است چگونه باید باشی؟!
محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به این خاطر دوست داریم که تنها شخصی است که خداوند متعال ما را به سبب شفاعتش از مراحل وحشتناک روز قیامت خلاص میگرداند زیرا هرگاه که رویدادهای بزرگ و دِهشتناک روز قیامت گریبانگیر مردم شود و حال و وضعشان به اوج دشواری برسد مردم به همدیگر میگویند: «آیا این مصیبتی که گریبانگیر شما شده را نمیبینید؟! آیا کسی را میشناسید که شما را نزد پروردگارتان شفاعت کند!؟
پس نزد آدم ـ علیه السلام ـ میروند و از او طلب شفاعت می کنند اما او معذرت خواهی میکند و آنان را نزد نوح ـ علیه السلام ـ می فرستد و نزد نوح می آیند و از او طلب شفاعت میکنند ولی او نیز معذرت خواهی می کند و آنان را نزد ابراهیم ـ علیه السلام ـ میفرستند اما هم او معذرت خواهی می کند و آنان را نزد موسی ـ علیه السلام ـ میفرستند ولی او نیز معذرت خواهی می کند و آنان را نزد عیسی ـ علیه السلام ـ میفرستد اما او هم معذرت خواهی می کند و آنان را نزد محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرستد…
نزد من (محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ ) ميآيند و ميگويند: اي محمد، تو فرستادهي خدا و خاتم انبيا هستي و خداوند، گناهان گذشته و آيندهي تو را بخشيده است، نزد خدا برايمان شفاعت کن! آيا نميبيني ما در چه حالي هستيم و به ما چه رسيده است؟! و من، به راه ميافتم و تا زير عرش ميروم و در مقابل پروردگارم به سجده ميافتم سپس در آن سجده، خداوند زبان مرا به ستايشها و نيايشهاي نيکوي خودش طوري ميگشايد که براي کسي پيش از من چنين گشايشي در شکرگزاري مقدر نفرموده است، بعد ندا ميرسد: اي محمد، سرت را بلند کن و بخواه که به تو عطا ميشود و شفاعت کن که شفاعت تو قبول ميگردد! من، سرم را از سجده بلند ميکنم و ميگويم پرودگارا، امتم! پرودگارا، امتم! ندا میآيد: اي محمد، از امت خودت، آنها را که حسابي برايشان نيست از درِ راست درهاي بهشت داخل کن و امتت در داخل شدن به بهشت از بقيه ي درهاي آن با ساير مردمان هم شريک هستند»، سپس فرمودند: «سوگند به خدايي که جانم در دست اوست فاصلهي ميان دو در از درهاي بهشت، مانند فاصلهي بين مکه و هجر يا فاصلهي بين مکه و بصري است».[۶]
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را دوست داریم چرا که در کنار حوض (قیامت) انتظار ما را میکشد چنانکه فرموده است: «من پیش رونده شما بر سرِ حوض هستم، هر کس بر من بگذرد از آن مینوشد و هر کس از آن بنوشد هیچگاه تشنه نخواهد شد».[۷]
فضیلتهای پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به من و تو و امتش در دنیا محدود نمیشود ـ هرچند که همین فضیلتها برای بزرگی و دوست داشتن وی کافیست ـ بلکه خیرها و خوبیهایی که او سبب آن است حتی در آخرت نیز نصیبمان میگردد و ادامه مییابد آنگاه که مردم از قبرها بیرون میآیند و برهنه، تشنه، گرسنه و ترسان در محشر میایستند، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آنان را بر سر حوض استقبال میکند و از آب حوضِ مبارک وی مینوشند طوری که پس از آن هیچگاه تشنه نمیگردند.
محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به این دلیل دوست داریم که مؤمنان وارد بهشت نمیشوند مگر اینکه دروازههای بهشت به سبب شفاعت و درخواست وی گشوده میشوند چنانکه پیامبر فرموده است: «در روز قیامت نزد دروازه بهشت می روم و درخواست میکنم که آن را باز کنند، دربان میگوید: تو کیستی؟ می گویم: محمد هستم، پاسخ میدهد: امر شده ام که فقط برای تو بازش کنم و پیش از تو آن را برای کسی نگشایم».[۸]
صحابه رضی الله عنهم، دوست داشتنِ پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را به صورتی واقعی در زندگی خود به تصویر کشیدند. به راستی که آنان، بیش از هر انسانی، پیامبر را دوست داشتند و در اظهار محبت و دوست داشتن وی، صادقترینِ بشر بودند و تلاش میکردند دوست داشتنِ وی را به اوج کمال برسانند چنانکه جانها و داراییهای خود را در راه خداوند و در راستای اطاعت و دوست داشتنِ رسولخدا تقدیم داشتند و سعد بن مُعاذ رضی الله عنه (همانطور که ابن هِشام و دیگران در سیرهی نبوی خاطرنشان ساختهاند) این مسئله را اظهار داشت آنگاه که به پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ گفت: «ای رسول خدا، اینها اموال ما است که پیش روی شماست؛ هر اندازه که میخواهید از آن بردارید و هر اندازه که میخواهید از آن بگذارید و آن مقدار که برمیدارید نزد ما دوستداشتنیتر از آن مقداریست که میگذارید، اگر دریا را هم به ما نشان بدهی همراه شما بدان وارد میشویم و هیچ یک از ما از پیوستن به شما کنار نمیکِشد، به خدا سوگند که ما در جنگ، بردبار هستیم و هنگام رویارویی با دشمن، صادق میباشیم پس ای رسولخدا، ما را هر جایی که خداوند به تو امر مینماید پیش ببر».[۹]
همچنین هنگامی که مشرکان، رسولخدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ و همراهانش را محاصره کردند صحابه رضی الله عنهم به سوی پیامبر شتافتند و با جسم و سلاح خود دیواری انسانی به دور وی کشیدند و به شدت تمام به دفاع از وی پرداختند چنانکه ابوطلحه خودش را پیش روی رسولخدا قرار داده بود و سینهاش را سپرِ تیرهای دشمن نموده بود تا آسیبی به پیامبر نرسد و میگفت: «جسم من، سپر جسم شماست ای رسول خدا».[۱۰]
عُمر بن خطاب رضی الله عنه در راه میرفت و از زیر عصایی در خانهی عباس عموی پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ عبور کرد و به او گیر کرد و چند قطره خون بر لباس وی افتاد لذا خشمگین شد و عصا را از جایش برداشت، عباس رضی الله عنه گفت: «به خدا سوگند، کسی که این عصا را اینجا گذاشته است رسولخدا میباشد، آن را با دست خودش گذاشت آنگاه که خانهام را میساختم» عُمر به گریه افتاد و میگفت: «آیا رسولخدا این عصا را با دست خودش اینجا گذاشته است؟!» عباس گفت: بله، عمر گفت: «به خدا سوگند که روی دوشم میآیی و آن را سر جایش برمیگردانی».[۱۱]
صحابه رضی الله عنهم در دوست داشتن پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به حدی رسیدهاند که هیچ یک از انسانها در دوست داشتن بزرگانشان بدان نرسیدهاند. عُروه بن مسعود هنگامی که از طرف قریش و همپیمانانش برای گفتگو با پیامبر رفته بود به توصیفِ دوست داشتن و بزرگداشت رسولخدا از سوی صحابه که دیده بود میپردازد و میگوید: «سوگند به خدا، من نزد پادشاهان مختلف اعم از قيصر، كسري و نجاشي رفته ام ولي هرگز نديدهام كه يارانشان به آنها احترامي بگزارند كه ياران محمد به او مي گزارند. بخدا سوگند كه هرگاه آب دهان مي انداخت يكي از يارانش آن را با كف دست ميگرفت و به صورت و بدن خود ميماليد و هر وقت، به آنها دستوري ميداد بلافاصله اطاعت مي كردند و هرگاه وضو ميگرفت براي دستيابي به آب وضويش، نزديك بود با يكديگر درگير شوند و هنگامي كه در حضور ايشان سخن ميگفتند صدايشان را پايين ميآوردند و به خاطر بزرگداشت وي، هنگام نگاه كردن، به او خيره نميشدند».[۱۲]
بهراستی که خاطرنشان ساختنِ این معانی و مفاهیم از بزرگترین عواملی است که دلهای ما را برای دوست داشتن پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به حرکت در میآورد و سبب محبّت و دوست داشتن همیشگیِ پیامبر میگردد پس اگر برای خودمان، فرزندانمان و دانشآموزانمان خواستار تحقّق میزان بالایی از دوست داشتن پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ هستیم میباید که بر اساس این عواملِ یادشده پرورش یابیم و آن را در اذهان و عقولمان، حاضر قرار دهیم.
در واقع، از بزرگترین صورتهای خلل و کاستی در شیوههای پرورشی این است که شیوههای تربیتی و پرورشی محدود به این شود که به مقاصدِ والا توجه کند و به عوامل تحریک کننده و نیز اصولی که مردم را به این مقاصد و مراتب میرساند بیتوجه باشد.
سلطان العمیری ـ ترجمه: واحد ترجمهٔ بینش
[۱]. صحیح بخاری (۴۳۳۰).
[۲]. ترمذی آن را به شماره (۳۷۸۹) روایت نموده است و گفته: حدیثی حسن و غریب است ولی ما آن را از این وجه می شناسیم و آلبانی هم آن را ضعیف دانسته است.
[۳]. صحیح مسلم (۳۴۶).
[۴]. به روایت ابن حبان در صحیح خود به شماره (۷۱۱۱) و آلبانی نیز در السلسة الصحیحة آن را به شماره (۲۲۵۴) تصحیح نموده است.
[۵]. امام احمد آن را به شماره (۱۲۵۷۹) روایت نموده و شیخ شعیب ارنا؟ؤوط گفته: حسن لغیره است.
[۶]. صحیح بخاری (۴۷۱۲).
[۷]. صحیح بخاری (۶۵۸۳).
[۸]. صحیح مسلم (۳۳۳).
[۹]. سیره ابن هشام (۲/۱۸۸).
[۱۰]. صحیح بخاری (۳۸۱۱).
[۱۱]. عبدالرزاق آن را در المصنف به شماره (۱۵۲۶۴) روایت کرده است.
[۱۲]. صحیح بخاری ۲۷۳۱).