تفاوت تفسیر به رأی و تدبر در قرآن

الحمدلله وبعد:

حرمت و جایگاه بس‌بزرگ قرآن نزد هر شخص مسلمان امری یقینی است و به همین دلیل جز کسی که علمی گسترده و فهمی استوار درمورد قرآن دارد، نباید در مورد معانی، احکام، مطلق و مقید و مجمل و مبین آن سخن بگوید، زیرا قرآن کلام الله متعال است و کسی که قرآن را به خوبی نمی‌داند اگر در کلام پروردگار خوض کند مرتکب گناهی بزرگ شده است. به همين دلیل مسلمانان در مورد حفظ این کتاب عزیز به یکدیگر هشدار داده‌اند.

کاملا واضح است که مجال قرآن چراگاهی مباح یا عرصه‌ای آزاد برای هر کسی نیست که هرچه می‌خواهد درباره‌ی آن بگوید.

بلکه هنگامی که یکی از سلف صالح در مورد آیه‌ای مورد سؤال قرار می‌گرفت معنایی که شاید به ذهنش خطور کرده بود اما برایش قطعی نبوده یا در مورد آن اطمینان نداشت را نمی‌گفت و از این کار خودداری می‌کرد. انگیزه‌ی آنها برای این کار آیات بینات قرآن است که به صراحت از سخن گفتن بدون علم در مورد الله ـ متعال ـ برحذر می‌دارد.

الله ـ عزوجل ـ می‌فرماید:

{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ} [الأعراف:۳۳]

«بگو: پروردگار من فقط زشتكاريها را ـ چه آشكارش [باشد] و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است؛ و [نيز] اينكه چيزى را شريک الله سازيد كه دليلى بر [حقّانيّت‌] آن نازل نكرده؛ و اينكه چيزى را كه نمى‌دانيد به الله نسبت دهيد»

الله متعال سخن گفتن بدون علم و آگاهی درباره‌ی خودش را از نظر شناعت و جرم و گناه بدتر از شرک قرار داده است.

پروردگار متعال می‌فرماید:

{قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ} [يونس:۶۹]

«بگو: در حقيقت كسانى كه بر الله دروغ مى‌بندند، رستگار نمى‌شوند».

الله متعال که راستگو‌ترین گویندگان است، بیان نموده که رستگاری از کسانی که بر او دروغ می‌بندند منع شده است و یکی از شکل‌های دروغ بستن بر الله سخن گفتن درباره‌ی کلام او بدون هیچ آگاهی و رهنمودی است.

الله متعال اهل کتاب را هنگامی که کلامش را تغییر داده و معانی آن را تحریف کردند نکوهش نموده و می‌فرماید:

{وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ} [آل عمران:۷۸]

«و از ميان آنان گروهى هستند كه زبان خود را به [خواندن‌] كتاب مى‌پيچانند، تا آن [بربافته‌] را از [مطالب‌] كتاب [آسمانى‌] پنداريد، با اينكه آن از كتاب [آسمانى‌] نيست؛ و مى‌گويند: آن از جانب الله است، در صورتى كه از جانب الله نيست، و بر الله دروغ مى‌بندند، با اينكه خودشان [هم‌] مى‌دانند».

و همچنین می‌فرماید:

{فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ} [البقرة:۷۹]

«پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‌شده‌اى‌] با دستهاى خود مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: اين از جانب الله است، تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند؛ پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته، و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه‌] به دست مى‌آورند.»

قرآن کریم همچنین بیان نموده که یکی از اسباب سنگ‌دلی اهل کتاب تحریف معانی کلام الله می‌باشد. آن کلامی که خداوند آن را بر پیامبرانش فرو فرستاد تا آنها را از تاریکی‌ها خارج نموده و به سوی نور رهنمون سازد. الله متعال می‌فرماید:

{فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِم بَآيَاتِ اللّهِ وَقَتْلِهِمُ الأَنْبِيَاء بِغَيْرِ حَقًّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً} [النساء:۱۵۵]

«پس به [سزاى‌] پيمان‌شكنى‌شان، و انكارشان نسبت به آيات الله، و كشتار ناحق آنان [از] انبيا، و گفتارشان كه: «دلهاى ما در غلاف است» [لعنتشان كرديم‌] بلكه الله به خاطر كفرشان بر دلهايشان مُهر زده و در نتيجه جز شمارى اندک [از ايشان‌] ايمان نمى‌آورند»

هنگامی که اهل کتاب به تحریف و تغییر و دروغ بستن به کلام الله پرداختند، الله آنها را مجازات نمود اما این مجازات تنها منحصر به آنها نبوده بلکه شامل هر کسی می‌شود که به صفت‌ آنها در آمده و مانند آنان عمل کند.

این امت هنگامی که بر اساس گفتار پیامبرشان ـ صلی الله علیه وسلم ـ و یاران گرامی‌اش ـ رضی الله عنهم ـ به کتاب پروردگار روی آوردند خوشبخت شدند و دستورات را به خوبی اجرا نمودند، سپس با آمدن کسانی که بر اساس امیال خویش در مورد قرآن سخن گفته و با نظریات خویش در آن به خوض پرداختند از راه راست و مسیر درست منحرف گشتند و دیگران را نیز از مسیر روشنی ـ که هرکس از آن کج شود هلاک می‌شود ـ گمراه نمودند.

صحابه‌ی بزرگوار ـ رضی الله عنهم ـ هنگامی که در مورد فهم قرآن دچار مشکل می شدند از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌پرسیدند و او که آگاه‌ترین شخص به کلام پروردگار بود برای آنها حقیقت را آشکار می‌نمود. پس از آنها تابعین آمدند و از صحابه درباره‌ی آنچه پیامبر برای آنها توضیح داده و آنچه نداده پرسیدند و تفسیر صحیح را از آنها فراگرفتند زیرا آنها نزدیک‌ترین اشخاص به سرچشمه‌ی نبوت بودند و از همه بیشتر مراد پروردگار ـ متعال ـ را می‌دانستند چرا که آنها شاگردان رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ بودند.

و اینگونه، امت قرآن را بر اساس هدایت و خوبی فرا گرفت تا اینکه زمانه‌ی تأویل و نظریات فاسد فرا رسید. آنها صفات الله متعال را نفی کرده و تعطیل و تفویض کردند و در فهم آیاتی که در این باره آمده از روش سلف صالح روی‌گردان شدند و به فهم خودشان تکیه کردند که بیمارترین فهم‌ها بود و به عقل‌هایشان پناه بردند که گمگشته‌ترین عقل‌ها بود.

تفسیر قرآن بر اساس رأی پذیرفته نیست جز آن هنگام که دارای دلیل‌های آشکاری  باشد که با مأثور (قرآن و سنت) که از سوی الله متعال آمده تعارضی نداشته باشد و پذیرفتن مأثور هرچند با رأی مخالف باشد واجب است زیرا قرآن خودش را تفسیر می‌کند و بخشی از آن بخشی دیگر را توضیح می‌دهد سپس نوبت به احادیث صحیحی می‌رسد که از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به ما رسیده است چرا که هیچ‌کس بعد از الله متعال همانند رسولش ـ صلی الله علیه وسلم ـ نسبت به کلام الله آگاهی ندارد، سپس نوبت به صحابه‌ی گرانقدر می‌رسد. کسانی که شاهد نزول قرآن بوده و می‌دانند که قرآن درباره‌ی چه و برای چه نازل شده است و آنها آگاه‌ترین نسل درباره‌ی قرآن بوده‌اند و بیش از همه به‌ آن دستوراتش عمل کرده و از همه ‌بیشتر از منهیاتش دوری جسته‌اند. پس از آنها علمای راسخ و پیشوایان مجتهد قرار می‌گیرند که در مورد قرآن بر اساس رهنمودهای سلف صالح سخن می‌گوید در نتیجه موفق گشته و راه درست را می‌پیمایند.

اما نظریات ساختگی کسانی که تنها بر هوی و هوس تکیه کرده‌اند مکانی جز زباله‌دان افکار ندارد. قطعا شیطان لشکریانش را مدد نموده تا اینکه در باره‌ی قرآن چیزهایی بگویند که با مقاصد و اهداف دین سازگاری نداشته و در زبان عربی نیز که قرآن به آن نازل گشته جایی ندارد. بلکه بسیاری از این آرا و نظریات با صریح قران، و سنتِ صحیح و مقاصد شریعت در تضاد است. امام عثمان بن سعید در پاسخ به مریسی و رد جهمیه به این موارد اشاره نموده است.

دشمنان امت فهمیده‌اند که راهی برای تحریف قرآن وجود ندارد چرا که الله متعال آن را در برابر تغییر و تحریف محافظت نموده و می‌فرماید: {إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} [الحجر:۹] «بى‌ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود»

و از آنجایی که یقین پیدا کردند که نمی‌توان قرآن را تحریف کرد، به انتشار این گمراهی‌ها روی آوردند. به چیزهایی که اهل بدعت چون رافضه و معتزله و دیگران می‌گویند.

دانشمندان سلف، آن پیشوایان هدایت، تمامی تلاش خود را برای بیان و توضیح کتاب حق ـ جل‌جلاله ـ به کار بستند و در این زمینه تألیفات متعددی نوشته و تصنیفات مفیدی را گردآوردند و اباطیل اهل باطل و گمراهی گمراهان را پاسخ گفتند و برای آیندگان چیزی نگذاشتند جز اینکه از آثار آنان پیروی کرده و از رهنمودهایشان بهره گیرند چرا که آنها یقین داشتند که قرآن راه نجات و پیروزی در دنیا و آخرت است و امت با چیز دیگری عزت نیافته و در آخرت جز با آن نجات نمی‌یابد.

الله متعال می‌فرماید:

{وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۸) هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} [الجاثية:۲۸- ۲۹]

«و هر امتى را به زانو در آمده مى‌بينى؛ هر امتى به سوى کتاب خود فراخوانده مى‌شود [و بديشان مى‌گويند:] آنچه را مى‌كرديد امروز پاداش مى‌يابيد. (۲۸) اين است كتاب ما كه عليه شما به حق سخن مى‌گويد. ما از آنچه مى‌كرديد، نسخه بر مى‌داشتيم»

و فرموده:

{يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (۳۵) وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ} [الأعراف:۳۵-۳۶]

«اى فرزندان آدم، چون پيامبرانى از خودتان براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند، پس هر كس به پرهيزگارى و صلاح گرايد، نه بيمى بر آنان خواهد بود و نه اندوهگين مى شوند. (۳۵) و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و از [پذيرش‌] آنها تكبّر ورزيدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند».

هر کس به کتابخانه‌ی اسلامی بنگرد هیچ علمی را نمی‌یابد که بسان تفسیر در مورد آن قلم فرسایی شده باشد و علتش این است که گذشتگان می‌فهمیدند، تمامی علوم شریعت در محور قرآن می‌چرخد و از چشمه‌سار آن سیراب می‌گردد و هیچ عقیده‌، فقه، سیرت و ادبیاتی بدون قرآن صلاحیت ندارد و همچین سایر امور دین.

می‌بینیم که برخی از علما به جنبه‌ی احکام توجه نشان داده و برخی دیگر به لغت و بیان پرداخته، برخی به اعجاز علمی و دیگری به موضوعات دیگر پرداخته است و تمامی این تقسیمات از یک منبع سرچشمه گرفته و آن هدایت امت به وسیله‌ی کتاب پروردگار متعال است و تنها یک چیز را می‌رساند و آن توجه بسیار امت در گذشته به این کتاب عزیز می‌باشد که باطل از هیچ طریقی بدان راه ندارد.

همچنین نشان‌دهنده‌ی غنی بودن قرآن است. کتاب جاودانی که امت تباه گشته را از گمراهی خارج نموده و به سوی هدایت رهنمون ساخت، نابینایی‌اش را از بین برده و سربلندش کرد.

قرآن کتاب عقیده، عبادت، اقتصاد، سیاست، ادب، لغت و بلاغت است. کتاب جامعه‌شناسی و قانون اساسی امت است.

زیرا قرآن دربرگیرنده‌ی تمامی زوایای زندگی است که الله متعال به وسیله‌ی آن امتی که به چوپانی مشغول بود را به صاحبان شکوه مبدل ساخت؛ کسانی که از منابر دنیا بالا رفته و بر بلندای عزت و سکان فرماندهی قرار گرفتند.

گذشتگان امت درباره‌ی کلام الله جز در زمینه‌ای که یقین داشته و معنایش برایشان آشکار بود سخن نمی‌گفتند.

اینکه علما بر اساس علمی که الله به آنها داده اجتهاد کرده تا کلام الله را برای آنهایی که علمی ندارند ـ و اگر برایشان توضیح داده نشود نمی‌توانند قرآن را بفهمند ـ تفسیر کنند، امری نکوهیده یا حرام نیست. بلکه این امر بر اهل علم واجب کفایی است و به همین دلیل می‌بینم که کتابخانه‌ی اسلامی حجم بسیار زیادی از کتاب‌های تفسیر را در خود جای داده است. اما مشکل زمانی بوجود می‌آید که اجتهاد شخص با اقوال علمای قرون مفضله در تضاد باشد.

زیرا صحابه ـ رضی الله عنهم ـ با پیروی از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ درباره‌ی قرآن سخن گفته و معانی‌اش را توضیح می‌دادند و آنها آگاه‌ترین افراد نسبت به قرآن بودند و در این کار هیچ مشکلی نمی‌دیدند. اما امر نادرست و ممنوع این است که شخص نا اهل در عرصه‌ی تفسیر پا نهاده و اشخاصی که وسایل و ابزار لازم برای تفسیر را ندارند، کلام الله را تفسیر کنند و یا اینکه شخصی که ابزار تفسیر را دارد بر اساس فهم خودش به مخالفت با فهم خیر القرون بپردازد.

چنانکه می‌بینیم اهل بدعت و گمراهی بر اساس هوی و هوس و برای یاری مذاهب منحرف و افکار گمراه‌گر خویش در تفسیر خوض می‌کنند.

اهل علم أصول تفسیر را توضیح داده‌اند، اصولی که این علم ارزشمند بر آن تکیه زده است و قواعد تفسیر را بیان نموده و در این زمینه کتاب‌های متعددی را تألیف نموده تا منبعی که امت از آن سیراب می‌شود را حفظ کرده و از مکدر شدن آن با افکار نادرست جلوگیری کنند.

از جمله محافظت الله متعال از قرآن کریم که در این سخنش آن را بیان نموده:

{إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ} [الحجر:۹]

«بى‌ترديد، ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌ايم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود»

این است که قرآن از تغییر و تحریف در الفاظ و از تأویلات فاسد و تفسیرهای گمراه‌گر حفظ شود و به همین دلیل الله متعال برای حفاظت از این کتاب افرادی را گمارده که از معانی آن پاسداری نموده و تأویل صاحبان هوی و گمراهان و اهل بدعت را از قرآن دور بگردانند. پس هرگاه برخی بدعتی آورده و برای اثبات آن از قرآن یاری جستند اهل حق در برابرشان ایستاده و به باطلشان پاسخ گفته و فساد گفتارشان را برای مردم آشکار ساختند و هرگاه معنای قرآن را به گونه‌ای نادرست تأویل کردند علما آن سخنان باطل را از کتاب عزیز دور نمودند و الله متعال راست گفت آنگاه که فرمود:

{إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ (۴۱) لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ} [فصلت:۴۱-۴۲]

«كسانى كه به اين قرآن -چون بديشان رسيد- كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‌رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است. از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى‌آيد؛ وحى [نامه‌]اى است از حكيمى ستوده‌»

امام طبری ـ رحمه الله ـ در تفسیر این آیه گفته است: «صحیح‌ترین اقوال در معنای این آیه چنین است که گفته شود: اهل باطل با نیرنگ خویش آن را تغییر داده و بخشی از معنای آن را عوض کنند و این همان دستبرد از پیش‌روی است؛ و همچنین نمی‌توانند آنچه از آن نبوده را به آن ملحق کنند و این همان دستبرد از پشت‌سر است» [۱]

بنا بر آنچه گذشت، موضوع تفسیر بسیار خطرناک‌تر از موضوع تدبر است زیرا مفسر، مراد الله متعال از کلامش را تعیین کرده و آن را برای دیگران تصویب می‌کند.

اما شخص تدبر کننده نامیده نمی‌شود اگر در پی رهنمودهای قرآن نباشد؛ بلکه ممکن است به مقداری از تدبر دست یابد اگر چه از جزئیات معانی قرآن که علم تفسیر به آن می‌پردازد با خبر نشود؛ و به همین دلیل اهل علم به شدت عمل کسانی که با نظریاتشان قرآن را تفسیر کرده‌اند انکار نموده و گفته‌اند: هر کس در قرآن بر اساس رأی خویش سخن بگوید هرچند سخنش درست باشد اشتباه کرده است. امام ترمذی می‌گوید: «اینگونه برخی از اهل علم از أصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و دیگران روایت کرده‌اند که آنها در باره‌ی اینکه قرآن بدون علم تفسیر شود بسیار سخت‌گیر بودند» [۲]

و امام ابن کثیر ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «و اما تفسیر قرآن فقط بر اساس رأی، حرام است» [۳] وی سپس تعدادی از روایات سلف را می‌آورد که آن بزرگواران در تفسیر آیات قرآن در حرج می‌افتادند؛ و می‌گوید: «این آثار صحیح و مانند آن، که از پیشوایان سلف روایت شده بر این حمل می‌شود که آنها از سخن گفتن در تفسیر بدون اینکه در مورد آن علمی داشته باشند در حرج قرار می‌گرفتند اما کسی که بر اساس علمش در زمینه‌ی لغت و شریعت، سخن بگوید هیچ ایراد و حرجی بر او نیست و به همین دلیل از آنها و دیگران سخنانی در تفسیر نقل شده که [با آنچه پیش از این ذکر شد] منافاتی ندارد، زیرا آنها در مورد چیزی که می‌دانستند سخن می‌گفتند و درباره‌ی چیزی که نمی‌دانستند سکوت می‌کردند». [۴] بنابراین تفسیر قرآن کار هر کسی نیست بلکه برای کسانی جایز است که ابزار علمی آن را داشته باشند. اما موضوع تدبر گسترده است زیرا الله به همه ـ حتی کفار و منافقین ـ فرمان داده که در قرآن تدبر کنند و کسانی که از تدبر آیات قرآن کریم رویگردان شوند را به سختی نکوهش فرموده است که به آن می‌رسیم.

به همین دلیل باید تذکر داد که مسلمان عادی هنگامی که در قرآن کریم تدبر می‌کند شایسته است که بر اساس تفسیر پیشوایان مورد اعتماد باشد و اگر درباره‌ی آیه‌ای از آیات، فکری یا نظری در ذهنش خطور کرد و مطمئن نبود که آنچه به آن رسیده با تفسیر مخالف است یا نه، شایسته نیست که فورا این نظر را بگوید یا اینکه گمان کند آنچه به آن رسیده تفسیر یا معنای حقیقی آیه است زیرا سخن گفتن درباره ی الله بدون علم یکی از بزرگ‌ترین گناهان و معصیت‌ها است. بلکه باید این معنی را نزد خودش نگه داشته و آن را میان مردم رواج ندهد تا اینکه از درستی آن نزد اهل علم اطمینان یابد وگرنه آنچه را که گمان کرده تدبر است نوعی از تفسیر به رأی خواهد بود و دروازه‌ای است به روی شر و بدی آشکار، بسان وضعیت برخی از زندیقان منحرف و أصحاب تفسیرهای باطنی، چرا که آنها معنی‌هایی را از آیات برداشت کرده‌اند که نه با لغت قرآن و نه با احکام شریعت هیچ سازگاری ندارد بلکه بر اساس هوای نفس و خواسته‌های شیطانی است حال آنکه گمان می‌کنند نظرشان لُبّ حقیقت است، در نتیجه گمراه شده و گمراه می‌کنند.

آیا تدبر ویژه‌ی علما است؟

برخی از علما گفته‌اند: تدبر تنها به علمای تفسیر اختصاص دارد و این سخن به دور از حقیقت است.  شیخ محمد امین شنقیطی در کتابش «أضواء البیان» در تفسیر این سخن الله متعال {أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ} [محمد: ۲۴] به این ادعا پاسخ گفته و به اندازه‌ی لازم و قانع‌کننده این اختصاص دادن را رد کرده که  ذکر آن به طول می‌انجامد و می‌توانید به آن مراجعه کنید. اما خلاصه‌ی آن چنین است: الله متعال کفار و منافقین را به خاطر عدم تدبر در قرآن سرزنش نموده است و معلوم است که الله ـ متعال ـ کسی را بیش از توانش مکلف نمی‌سازد؛ پس هنگامی که منافقین و کفار به تدبر امر شده‌اند و توان آن را دارند، مسلمانان عادی و غیر عالم نسبت به تدبر در قرآن تواناترند زیرا زبان عربی را می‌دانند و فهمشان از آنها بسیار بالاتر است در نتیجه اگر آنها در قرآن تدبر نکنند به سرزنش سزاوارترند، زیرا توان تدبر را دارند و این سخن که تدبر برای کفار و منافقین جایز و بلکه مطلوب بوده و بر مسلمانان غیر عالم حرام است سخنی ضعیف بوده که هیچ دلیلی ندارد و بلکه حقیقت خلاف آن است.

سخن این دانشمند و علامه درست است چرا که دلایل نقلی و عقلی آن را تأیید می‌کند اما تذکری که در این کتاب مطرح شده را بدان اضافه کنید، اینکه شایسته نیست شخص بدون اینکه نظر درست را درباره‌ی چیزی بداند در پی آن حرکت کند چه رسد به موضوع تدبر در قرآن که ورای آن اعمال قلبی و جوارح وجود دارد. پس هرگاه شخص بداند که تدبرش خلاف نظر علما است باید دست نگه‌دارد و اگر نمی‌داند باید تحقیق کند که بدینوسیله در امان خواهد ماند. والله اعلم.

ناصر بن سلیمان العمر


پانویس‌ها:

۱ـ جامع البيان: ۱۱/۱۱۶.

۲ـ سنن الترمذي ۵/۲۰۰.

۳ـ تفسير ابن كثير ۱/۱۰.

۴ـ تفسير ابن كثير ۱/۱۳.