قضیهی کاتالونیا از دوگانگی وحشتناک غرب در تعامل با قضایای ملتها و کشورها پرده برداشت.
در حالی که همین کشورهای غربی معمولا به بهانهی «ارادهی ملتها» از تقسیم کشورهای دیگر حمایت میکنند، چنانکه برای مثال ـ نه حصر ـ با اندونزی و صربستان و سودان انجام دادند، که به ظاهر چیز خوبی میرسد، در مقابل در برابر استقلالخواهی دیگر ملتها به ویژه اگر اروپایی باشند به بهانهی «از هم گسیختن کشور» و «به خطر افتادن وحدت اراضی» به مخالفت برخواهند خاست.
غرب چهل سال پیش با جدایی شمال قبرص مسلماننشین که یکجانبه اعلام استقلال کرده بود مخالفت کرد و تاکنون نیز این استقلال را به رسمیت نمیشناسد.
و همینطور به جدایی اسکاتلند روی خوشی نشان نداد، و سران اسکاتلند که همچنان خواهان استقلال از بریتانیا هستند با مخالفت غرب روبرویند…
قضیهی کاتالونیا آخرین مثال و چه بسا پر سر و صداترین و شرمآورترین آن باشد، چرا که همهی اروپا به همراه آمریکای شمالی جدایی ملت کاتالون را از اسپانیا به شدت رد کردهاند…
هماکنون شاهد وزیدن طوفان ناآرامیها در اسپانیا هستیم، جایی که دیروز سران آن تصمیم به سپردن حکومت این اقلیم به دولت مرکزی و عدم پذیرش استقلال گرفتند، و بلکه بالاتر خودمختاری این ایالت را نیز لغو کردند و مسئولان و رهبران این اقلیم را از کار برکنار نموده و حکم به زندانی برخی دیگر دادند…
غرب باید یکی ازا ین دو را انتخاب کند. یا حق همهی ملتها را در تعیین آیندهشان ـ از جمله استقلال ـ به رسمیت بشناسد، یا تمامیت ارضی و وحدت و یکپارچی کشورها را.
آنان حق ندارند با این نفاق و دو رویی زشت به قضایای کشورها و دولتها بنگرند، چنانکه پیشتر چنین کردند و اکنون نیز بر همان روال هستند.
محمد العربی زیتوت (فعال سیاسی و حقوقی و دیپلمات سابق الجزایری)