توضیح: متن روبرو ترجمهای است از سخنرانی دکتر وضاح خنفر رئیس انجمن شرق و مدیر سابق شبکهی الجزیره تحت عنوان: «کورونا، همهی واقعیتهای موجود در هر سطحی را دستخوش تغییر نموده است، آیا تولد دنیایی جدید را شاهد خواهیم بود؟». سایت بینش با همهی نقطه نظرهای مطرح شده در این سخنرانی موافق نیست اما به جهت فراگیری این تحلیل اقدام به نشر آن کرده است.
وبسایت بینش
لحظهای که دنیای امروز دارد سپری میکند لحظهای بسیار تاثیر گذار خواهد بود. تاریخ وارد نقطهی تحول مهم و اساسی میشود و الگوهایی جدید خلق شده و دیگر الگوهای موجود در عالم اجتماع، اقتصاد و سیاست تقویت میشوند.
تاثیر بهداشتی ویروس کورونا بالاخره از بین خواهد رفت و بشریت همچنان که از خطر دیگر وباها، طاعونها و جنگهای سابق رهایی یافت از دست این ویروس نیز رها خواهد شد اما تاثیری که این همه اقدامات جهانی علیه ویروس برجای می گذارد به سرعت از بین نمیرود و برخی از آنها برای مدت زمان مدیدی در زندگانی بشر باقی خواهد ماند.
واقعیتی که امروز در حال تجربهی آن هستید از لحاظ ارتباطات جهانی میان دولتها و انسانها و نیز وابستگی مردم به یکدیگر بسیار منحصر به فرد است. اقتصاد جهانی در هم تنیده شده و تکنولوژی جهانی، که زمین را به هم متصل نموده است واقعیتی را رقم زده که بشریت پیشتر آنرا تجربه نکرده است.
جهانی سازی از لحاظ حجم و قدرت درهم آمیختگی، بیسابقه است و دنیا از زمانی که انسان قدیم، در طی هزاران سال و پیش از انقلاب کشاورزی تجمعات انسانی را بنا نهاد، نمونهی آنرا به خود ندیده است و کورونا امروز هستهی این جهانی سازی را هدف قرار داده و اساس آن را که انسان گمان مینمود درختی تنومند و سربلند است به لرزش درآورده است.
کورونا به دنیا درس تواضع میآموزد
دوسال پیش، کتاب روشنگری کنونی (Enlightenment Now) منتشر شد و این همان کتابی است که بیل گیتس مردم را به مطالعهی آن توصیه کرد. استیون پینکر در این کتاب بسیار خوشبینانه میگوید که ما امروز در بهترین حالت انسانی به سر میبریم و علت نیز آن است که توانستهایم بر بسیاری از بیماریها و قحطیها غلبه کنیم و آدمی را به چنان سطح بالایی از آگاهی، ارتباط، رفاه و فرهنگ انسانی رساندهایم که در تاریخ بیسابقه است، اگرچه این سخن در بسیاری از ابعاد صادق است اما به طور مطلق نمیتوان آنرا درست دانست.
در حالیکه انسان گمان میکرد که ویروس کورونا را به راحتی پشتسر می گزارد اما این ویروس ناتوانی آدمی را به گونهای پیشبینی نشده نمایان ساخت. دیرزمانی است که در ذهنمان چنین نقش بسته که انسان به پیروزی رسیده و توانسته است بیماریها، وباها و طاعونها را شکست دهد و نه تنها آنها را بر جای خود بنشاند بلکه در نطفه نابودشان کند اما امروز برخی از صاحبنظران از قبیل بیلگیتس و دیگران، از وبایی جهانی سخن میگویند که مرزهای انسانی را در می نوردد.
اگرچه گرایش خوشبینانهای [در مورد انسان و تواناییهای وی] به ویژه در نزد کسانی که تا سرحد یقین به دنیای علم و تکنولوژی افتخار میورزند، وجود دارد اما بیولوژی باری دیگر بازگشت تا ناتوانی و ضعف ما را به اثبات برساند و نشان دهد که انسان، همانگونه که خداوند توصیفش نموده، مخلوقی ضعیف است و در مقابل ویروسی که حتی با چشم سر هم دیده نمیشود مات و مبهوت مانده است.
ما در ادامه حیات خود باید چنین بیندیشیم که موجوداتی بشری هستیم نه خدا و شبه خدا و اینکه حتی قادر نیستیم بسیاری از قدرتهایی را که اوضاع ما را دگرگون می سازند و معادلات وجود و بقای ما را تغییر می دهند بفهمیم!
آری! این بزرگترین مسالهای است که تواضع را به آدمی میآموزد؛ موجودی که چنین میپنداشت که بسیاری از سختیها و محنتهای نیاکان خود را پشتسر نهاده است.
لازم است تا اندکی بر این ناتوانی تمرکز نماییم البته نه برای خودزنی بلکه برای اینکه هر مسئلهی بزرگی، تجربه و عبرت بزرگی را در خود دارد و هر اندازه اهمیت واقعه و ابتلا بیشتر باشد حجم و عمق این تجارب نیز بیشتر خواهد بود.
قضیهای که امروز پیشآمده است درسی مهم، جدی و ضروری در خود دارد و اگر در این قضیه نیندیشیم در تنگنای تاریک فرهنگی می افتیم که از فرد عاقل به دور است و مصداق آیهی کریمهای قرار می گیریم که با وجود مطالعهاش، اشکال وقوعش را تا زمانی که به گونهای واضح در برابرمان – همانگونه که اوضاع امروز اینگونه است- متجلی نگردد درک نمینماییم:
{حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ} [يونس:۲۴]
(تا بدانجا که زمین (در پرتو آن) کاملاً آرایش و زیبائی میگیرد و آراسته و پیراسته میگردد و اهل زمین یقین پیدا میکنند که بر زمین تسلّط دارند (و حتماً میتوانند از ثمرات و غلّات و محصولات آن بهرهمند شوند. در بحبوحهی این شادی و در گیراگیر این سرسبزی و آراستگی) فرمان ما (مبنی بر درهم کوبیدن و ویران کردن آن) در شب یا روز در میرسد (و با بلاهای گوناگون، از قبیل: سرمای سخت، تگرگ شدید، سیل، طوفان، و غیره، آن را نابود میسازیم) و گیاهانش را از ریشه برآورده و دروده و نابودش میکنیم. انگار دیروز در اینجا نبوده است (و هرگز وجود نداشته است، و انسانهائی در آن سرزمین نزیستهاند). ما (بدین وضوح) آیهها (ی خویش) را برای قومی تشریح و تبیین میکنیم که میاندیشند).
در سنوات گذشته انسان چنین میپنداشت که زمین را تحت سلطهی خود قرار داده است و یووال هراری[۱] می گوید که انسان جدید (هومودیوس) به اعتبار اینکه توانسته است تمامی ضعفهایی که وی را احاطه نموده از میان بردارد و بیش از هر زمان دیگر به جاودانگی نزدیک گردد به مقام خدایی رسیده است، اما پس از گذشت اندک زمانی از درگیری میان کورونا و بشر که تعداد زیادی از دانشمندان غربی را به خود مشغول نموده پی بردیم که این طرز تفکر، افسانهای بیش نبوده و ضعف انسان، حقیقتی انکار ناپذیر و دائمی است.
به همین خاطر شایسته است که آدمی با دیدهی عبرت در این مسئله بنگرد چرا که خداوند، هیچ شر مطلقی را خلق ننموده است و به همراه هر سختی دو آسانی وجود دارد و لازم است تا ضمن پذیرش ضعف خود، بر الله توکل نموده و با این دید به زندگی ادامه دهیم که موجوداتی بشری هستیم نه خدا و شبه خدا، و اینکه حتی قادر نیستیم بسیاری از قدرهایی را که اوضاع ما را دگرگون می سازند و معادلات وجود و بقای ما را تغییر می دهند فهم نماییم!
وباهای جهانی که تاکنون انسان را مورد هجوم قرار دادهاند معدود و اندکاند زیرا وبای عمومی وبایی است که تمامی دنیا یا بخش اعظم آنرا در بر گیرد و به بزرگترین سکونتگاههای انسان رسد و تمامی حوزههای حیات وی از قبیل سلامت، اجتماعی، اقتصادی، دینی و فکری را در بر گیرد و به راستی، کورونا را می توان در شمار وباهای جهانی به شمار آورد و حقیقت آن است که بشر، دیر زمانی است که از وباها رنج میبرد.
طاعون آنتونی و جستجوی حقیقتی جدید!
اولین وبایی که اخبارش از طریق مورخان باستان به ما رسیده است وبایی است که در سال ۱۶۵ میلادی در شهر رم، ایتالیا و بیشتر مناطق تحت سلطه روم به وقوع پیوست. در آن هنگام، دولت روم بر دریای سفید، شمال آفریقا ، جنوب اروپا، اسپانیا و سرزمین شام حکمرانی می نمود. در سال ۱۶۵ میلادی، طاعون کشندهای به نام طاعون آنتونی (Antonine Plague) امپراطوری روم را در نوردید و مدت زیادی ادامه یافت و به عنوان یکی از علل تضعیف دولت روم غربی و روی نهادن آن به سوی زوال مطرح میگردد؛ چراکه قبایل آلمانی به حوزه حکمرانی آنان هجوم آوردند و ارتش روم به علت طاعون ضعیف گشت و نتوانست از مرزهای خود محافظت نماید در نتیجه، مهاجمین بدون آنکه مدافعی را در مقابل بیابند هجوم آوردند و پس از آن، دولت روم در قرن ششم میلادی کاملا از بین رفت.
تمامی وباها و طاعونهایی که دنیا را مورد تهاجم قرار دادهاند پایان یک عصر و شروع عصر جدید بودهاند آری پایانی بر چیزی قدیمی که پیر گشته و شروع چیزی جدید که برای تولد نیازمند زلزلهای بزرگ است تا پس از آن به دنیا آید.
طاعون صرفاً کیان نظامی دولت روم را نابود نساخت بلکه شروعی بر پایان دینهای رومی نیز به حساب میآید و یکی از اسباب گسترش دین مسیحیت در جایجای دولت روم نیز همین است و سبب آن شد که امپراطوری کنستانتین در اوایل قرن ۴ میلادی (۳۳۳-۳۱۵ م) به این دین گردن نهد و اسباب تثبیت آن را فراهم نماید و مسیحیت، به عنوان دین رسمی دولت روم مطرح گردد.
در آن هنگام، ادیان رومی که بر بر پایهی تعدد خدایان استوار بودند قادر نبودند که به سوالات مردم در مورد بیماری مسری عظیمی که جان آدمی را میگرفت پاسخ دهند و در نتیجه، مردم به دنبال حقیقتی جدید گشتند که به سوالاتشان پاسخ دهد و این امر را در دینی دیگر که همان مسیحیت بود یافتند.
طاعون ژوستینین
طاعون دومی که از لحاظ تاریخی برای ما مسلمانان درخور توجه است طاعون ژوستینین است. ژوستینین در میان امپراطورهای دولت روم شرقی مهمترین امپراطور به حساب میآمد و تحت عنوان بیزانس نیز شناخته میشود، وی رهبری مهم بود و پایههای ارتش بیزانس را بنا نهاد و با حکومت ایران جنگید و در دنیای آن روز که مشتمل بر حبشه و یمن نیز بود نقشی پر اهمیت داشت، ژوستینین ، دستاوردهای بسیاری داشت و از جملهی آنها می توان به قانون مشهورش اشاره نمود؛ قانونی که به فرهنگی جهانی مبدل گشت و هنوز هم میتوان آثار آن را در قوانین اروپایی مشاهده نمود.پس از سقوط روم به دست قبایل آلمانی، ژوستینین تلاش کرد تا دولتهای روم شرقی و غربی را تحت فرمان خود متحد سازد اما سرنوشت وی به گونهای دیگر رقم خورد.
طاعون نابودگر، از ابتدای سال ۵۴۱ تا ۵۴۳ میلادی، دولت بیزانس را در برگرفت و با شروع از مصر، به قسطنطنیه و آناتولی و سرزمینهای شام و دیگر مناطق تابعهی آن رسید، و پادشاهی ساسانی را نیز درگیر خود ساخت و از آن به بعد این طاعون به اسم امپراطور آن زمان یعنی ژوستینین شناخته شد و بدان طاعون ژوستینین (Plague of Jastinian) میگفتند.
این بیماری که ۳۰ سال پیش از میلاد رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ شایع شد امپراتوریهای بیزانس و ایران را شدیداً تضعیف نمود چرا که این بیماری، نیمی از ساکنان قسطنطنیه را به کام مرگ فرو برد و راههای تجارت با مصر را قطع نمود زیرا آنها گمان میکردند مصر منشا این وبا است در حالیکه دانشمندان تاکید دارند که این بیماری از مصر شروع نشد بلکه از آسیای میانه و از موشهایی که در کشتیهای تجاری بودند نشات گرفت و پشهها این بیماری را به انسان منتقل کردند.
اینگونه بود که طاعون به نقاط مختلف اروپا سرایت کرد و انسانها را به کشتن داد و از جمعیت آن زمان، که حدود ۱۰۰ میلیون بود تعداد زیادی را از بین برد و خسارتهای جبران ناپذیری به ارتش و دستگاههای دولتی که درگیر جنگ با قبایل میانهٔ اروپا بود وارد آورد و دولت را در حفظ و نگاهداشت خود با خطر مواجه کرد و ژوستینین را وادار نمود تا مالیاتها را افزایش دهد و با وجود آنکه امپراطوری بیزانس سرپا نگه داشته شد و با ایران نیز جنگید اما میتوان این طاعون را یکی از بزرگترین علل تضعیف دولتهای بیزانس و ایران و زمینه ساز سقوط آنها توسط مسلمین دانست.
طاعونها به گونهای ناگهانی از بین نمیروند بلکه برای مدت زمانی، در لاک خود فرو رفته و سپس از خواب بر می خیزند و دامنهی نفوذ خود را گسترش داده و سبب قتلعام بشر میگردند.
در امتداد طاعون جستینیان، طاعون عمواس که از همان منبع قبلی نشات میگرفت، در سال ۶۳۰ میلادی در شهر عمواس در فلسطین به وقوع پیوست و باری دیگر بازگشت تا با مردم رودررو گردد.گفته شده که این طاعون، خطرناکترین طاعون در نوع خود بوده است و بارهای بار در جایجای دنیا، مردم را در کام مرگ فرو برده و تا زمان بزرگترین طاعون دنیا یعنی «طاعون مرگ سیاه» ادامه داشته است.
مرگ سیاه و تولد عقلانیت اروپایی
در سال ۱۳۴۸ میلادی، بشریت فاجعهی بزرگی را تجربه نمود و طاعونی نابودگر که مرگ سیاه یا طاعون بزرگ (Black Death) نیز نامیده میشد همهٔ دنیا را در بر گرفت و در آسیای میانه و چین، کشتاری بزرگ به راه انداخت به گونهای که در چین، ۴۰ درصد از جمعیت را در خود فرو برد! بیش از ۹۰ درصد مبتلایان این بیماری میمردند و هرکس که بدان دچار میشد تنها یک یا دو روز زنده میماند، طاعون سیاه از آسیا به اروپا منتقل شد و این مسافرت ۱۵ سال به طول انجامید.
این طاعون در ادبیات مورخین مسلمان در اواسط قرن هشتم هجری به اسم طاعون عام شناخته میشود و اخبار هولناکش را میتوان در کتب مورخین مسلمانی که در آن زمان در شام و مصر زندگی میکردند مشاهده نمود. به عنوان مثال میتوان به ابن وردی اشاره نمود؛ وی که به سبب همین بیماری وفات کرده رسالهای را در توصیف آن نوشته و گفته است که در قاهره، بیشتر از ۲۰ هزار جنازه در یک روز افتاده بودند و کسی نبود که آنها را به خاک بسپارد و بسیاری از مردم از خاکسپاری مردگان فراری بودند.
قربانیان این طاعون رقمی در حدود ۱۰۰ میلیون بودند و اگر این تعداد را با جمعیت آن روز که ۴۷۵ میلیون نفر بود مقایسه نماییم به حجم بالای آن پی میبریم چراکه در سال ۱۳۴۸ میلادی، حدود یک سوم ساکنین زمین را در کام مرگ فرو برده است، این وبا، در مدت ۳ ماه، ۲۰ درصد جمعیت را نابود ساخت و سپس برای سالیان متمادی از مردم قربانی گرفت تا جایی که پژوهشگران، تعداد قربانیان را دویست میلیون نفر تخمین میزنند.
همانگونه که طاعون جاستینیان نشانهای بر پایان دولت بیزانس و ولادت دولت اسلامی بود، طاعون سیاه نیز پیامآور اتمام قرون وسطی و شروع رنسانس به شمار می آید و این امر به دلایل مختلف به وقوع پیوست.
هنگامی که طاعون شروع شد بیشترین قربانیانش، تهیدستان بودند. در قرن ۱۴میلادی و در اروپا، نظام اقتصادی بر پایهی فئودالیزم استوار بود. در این سیستم اشرافزادگان، زمینهای زیادی را در تملک خود داشتند و فقراء به مانند بردگان در این زمینها و برای اشراف کار میکردند. پس از طاعون، مالکان، زمینها را خالی از کارگر یافتند زیرا بسیاری از مردم به فنا رفته بودند و تعدادشان بسیار کم شده بود و این امر سبب گشت که کارگران آزادی و حقوق بیشتری را مطالبه نمایند و تا جایی ادامه یافت که دوران بردهبرداری و فئودالیزم در اروپا به پایان رسید.
مالکان تلاش نمودند تا سیطرهی خود را بر اوضاع حفظ کنند اما فقرا اجازهی چنین کاری را به آنها ندادند و به همین سبب، مورخین طاعون سیاه را علت برچیده شدن بساط سیستم فئودالیزم میدانند.
طاعون سیاه، تاثیر خود را بر دین نیز گذاشت و پایههای کلیسا را که بر زندگی سیاسی و روحی مردم چنپره زده بود لرزان ساخت و کلیسا را در برابر خودش مات و مبهوت کرد.
قرن ۱۴ از قرون منحصر بهفرد جهانی است. در این زمان، جهان اسلام در دوران طلایی خود به سر می بُرد و دنیا می دید که مسلمانان در علم، پزشکی، کیهان شناسی، هندسه و بسیاری از جوانب زندگی و تمدن انسانی به پیشرفتهای شگرفی دست یافتهاند و اروپا این موارد را در آندلس مشاهده نمود و چیزهایی را دید که نمیتوانست در دانشگاهها و کلیساها و در نزد بزرگان خود ببیند. در آن روزگار و در دنیای تاریکی که اروپا در آن میزیست، آندلس نقطهای آباد و پرنور بود و نیک میدانیم که برخی از پزشکان مسلمان برای مداوای بزرگان و پاپهای اروپایی به آنها کمک میکردند در حالیکه پزشکی در اروپا چیزی جز سحر و افسون نبود.
طاعونهای بزرگ سوالهایی را در مورد معنای دین و زندگی و نیز آنچه را که انسان شایسته است برای عبور از این بحران انجام دهد به وجود دارد.
کلیسا طاعون را به عنوان عذاب الهی مطرح نمود؛ عذابی که به سبب گناهان انسانها بر آنان نازل گشته است اما در ارائهی راهحل برای مقابله با این مشکلات ناکام ماند در این هنگام بود که مردم برای کشف حقیقت به دربهای دیگری مراجعه نمودند و عقلانیت اروپایی را که از آندلس الهام گرفته بود به دنیا آوردند و این امر در نهایت به انقلاب اروپایی تمامعیاری در قرن ۱۶ و ۱۷ منجر شد.
مورخین، طاعون سیاه را آغاز عصر بیداری اروپا میدانند و این بیماری را یکی از علل بزرگ برچیده شدن فئودالیزم و شروع مرحلهی تعقل و عقلانیت اروپایی دانسته و معتقدند که شکلگیری رنسانس و محدود شدن تاثیر کلیسا بر زندگی عمومی خصوصاً زندگی سیاسی و علمی موثر بوده است.
انسان هیچگاه به مانند زمان طاعون سیاه آمار مرگ و میر را ثبت ننمود و جامعهی بشری نیازمند صدسال بود تا جمعیتی را که در این وبا تلف شدهاند جبران نماید.
سرمستی پیروزی و درد و رنج آنفولانزا
وبای چهارم، آنفوالانزای اسپانیایی است که به سبب ویروس H1N1 به وجود آمد و پس از جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ میلادی به طول انجامید. این بیماری، آنفوالانزای اسپانیایی نامیده میشود البته نه به خاطر آنکه از اسپانیا نشات گرفت. علت این نامگذاری آن است که افرادی که در مورد این بیماری سخن گفتهاند و در مورد آن بحث و گفتگو کردهاند اسپانیایی بودند. در آن زمان و در حالیکه دنیا درگیر آثار جنگ جهانی اول بود و مردم اخبار مرگ و میر را پیگیری نمیکردند روزنامههای اسپانیایی از آزادی نسبی برخوردار بودند. ناگفته نماند که جنگ جهانی اول، خود یکی از اسباب انتشار طاعون بود چراکه سربازان پس از آنکه در جایجای اروپا به جنگ پرداختند به همراه جشنهای پیروزی، ویروس قاتل را نیز به ممالک خود منتقل کردند و سبب گسترش وحشتناک این ویروس شدند.
جنازههای ناشی از جنگ و نیز فقر شدید بر گسترش آنفوالانزا دامن زد و حدود ۵۰۰ میلیون نفر را گرفتار خود ساخت و نزدیک ۷۰ تا ۱۰۰ میلیون انسان را در گوشههای مختلف جهان در کام مرگ فرو برد. البته در نظر داشته باشید که درصد کشندگی این بیماری از طاعون سیاه کمتر بود چرا که در آن زمان، کل جمعیت دنیا حدود ۱ میلیارد و ۹۰۰ میلیون نفر بود.
این ویروس تحت عنوان آنفوالانزای فصلی باقی ماند تا آنکه در سال ۲۰۰۹، با نام آنفولانزای خوکی به بازتولید خود پرداخت. بایستی دانست که وباها از بین نمیروند بلکه در طول سالیان دراز که گاه صدها سال به طول میانجامد دوباره از سر گرفته میشوند و با وجود اینکه انسان در طول زمان به پیشرفتهای شگرفی برای مقابله با ویروس دست یافته و توانسته است با استفاده از واکسنها و خودایمنسازهای طبیعی از ویروس رهایی یابد اما هر بار این ویروس تغییر شکل داده و با جهشهای جدید از نو آغاز میگردد.
ویروسهای پیشرفته رودروی دنیای پیشرفته انسانی!
به عصر فعلی خود و ظهور جدید ویروس کورونا رسیدیم اما باید بدانیم که این ویروس نه نسل اول بلکه نسل ششم خانواده کورونا است و در مقایسه با وباهای بزرگی که بشریت را در بر گرفتند از درصد کشندگی کمتری برخوردار است زیرا وضعیت انسان در زمینههای بهداشت، انواع داروها، گسترش واکسنها و تغذیه بسیار بهتر شده است و بیشتر وباهای بزرگ، زمانی بر آدمی وارد شدند که به دلایل مختلف، انسان در وضعیت مناسبی قرار نداشت.
هرچند که امروزه شرایط بهداشت جهانی به نسبت قبل بسیار بهتر شده است اما ویروسها نیز پیشرفت کردهاند و بر تواناییشان در بازتولید خودافزودهاند.
واقعیت موجود بیانگر چیست و چه سناریوهایی برای آینده وجود دارد؟
پژوهشهای مختلف بیانگر آن است که درمان سریعی برای توقف پیشرفت این ویروس وجود ندارد به همین سبب، همهی جهان در وضعیت قرنطینه به سر میبرد و دولتهایی که اقدام نکردهاند نیز به زودی قرنطینه را در دستور کار قرار میدهند و آنهایی که بر مردم و بازار سختنگرفتهاند به زودی به چنین کاری دست میزنند چرا که این بیماری با سرعت بسیار زیادی گسترش مییابد و لازم است که دنیا دربهایش را به رویش ببندد [و انتظار داریم که] در آیندهای نزدیک همهٔ این کرهی خاکی در چنان رکود و انزوایی قرار گیرد که پیشتر نظیر آن را به خود ندیده باشد.
در طول تاریخ سابقه نداشته است که مساجد در بیشتر کشورها دربهای خود را اینگونه ببندند و ندای «صلوا فی رحالکم» یا «صلوا فی بیوتکم» متداول نبوده است و ما آنرا صرفاً در سیره نبوی دیدهایم که برای رخصت و آسانگیری بر مردمان وارد شده است آنگاه که به دلیل بارش باران شدید، رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ به مسلمانان امر فرمود که در خانههایشان نماز بگزارند اما این امر در طی یک هفته به مسئلهای رایج در بیشتر مساجد دنیا مبدل شد [و به جای حی علی الصلاه و حی علی الفلاح از صلوا فی رحالکم و یا صلوا فی بیوتکم استفاده میشود].
تعلیق آزادیهای فردی تا زمانی نامشخص
امروزه چیزی را میبینیم که هیچگاه گمان نمیکردیم با آن مواجه شویم؛ مردم در خانههایشان نشستهاند و مساجد، کلیساها، معابد، بازارها، مرزها و فرودگاهها بسته شدهاند و این امر برای بشر غیرطبیعی است زیرا آزادی مسافرت و نقل مکان از جمله آزادیهای بزرگی است که انسان در دوران لیبرال جدید احساس میکند هر وقت که بخواهد میتواند از آن استفاده کند و به عنوان حقوق اساسی وی شناخته میشود. [تا پیش از کورونا] انسان چنین میپنداشت که بر امور مسلط گشته و هر وقت اراده کند میتواند سوار نزدیکترین هواپیما شود و به هرجا که میخواهد برود، اما مشیت الهی بر این بود که در خانه بماند و حتی در خانه نیز نشست و برخاست خود را با نزدیکانش محدود کند.
تمامی این مسائل، بسیار عجیب است و مشخص نیست تا چه زمانی ادامه یابد و خطر مسئله نیز در همین است. آنهایی که میگویند این ویروس پس از دو یا سه هفته از بین میرود در اشتباهاند چراکه پژوهشها نشان داده که ویروس حداقل تا تیرماه و شاید بعد از آن نیز ماندگار است و بیشتر مطالعات بر آن است که ۱۶ تا ۱۸ ماه زمان لازم است تا از بین رود.
این قصه سر دراز دارد؛ قطعاً اوضاع تغییر میکند و به مردم اجازهی جابجایی مشروط داده میشود اما بدون شک برای غلبه بر این ویروس و یا کاهش خطرات آن به مدت زمان نسبتاً زیادی نیاز است و ممکن است یک تا دو سال به طول بینجامد.
تولد دنیایی جدید!
این عنوان دلالت بر آن دارد که ضرورتاً دنیایی که میشناسیم به پایان میرسد و دنیایی جدید متولد میشود. امروز، پدیدهی جهانی شدن که آغوش خود را بر روی هرچیزی گشوده بود در معرض خطری ویرانگر قرار گرفته و مرزها بسته شده و جهانی شدن نیز به پایان رسیده است.
جهانی شدن در وهلهی نخست، اقتصادی بود و سپس به حوزههای فناوری و فرهنگ سرایت کرد و امروز اقتصاد بعد از انسان بزرگترین قربانی ویروس کروناست. انسان در اثر این ویروس به رنج افتاده و میمیرد و با وجود آنکه درصد مرگ و میر بالا نیست ترس از مرگ بر تمامی مردم سایه انداخته است.
اما خطر آشکار پیشروی ما، برای بُعد اقتصاد است و امروز با فروپاشی بیسابقهی آن مواجهیم، اقتصاد جهانی در سالهای گذشته درگیر بحرانهایی بوده است و همیشه نیز انتظار داشتیم که با بحران اقتصادی جدیدی در سطح دنیا مواجه شویم اما به راستی هیچکسی انتظار نداشت که این بحران به این سرعت و از مسیر این ویروس فرا رسد.
امروز می بینیم که شاخصهای بازارهای جهانی به طرز بیسابقهای سقوط کردهاند و مشابه آنرا تنها در بحرانهای بزرگ تاریخی مثل «رکود بزرگ» (Great Depression) سال ۱۹۲۹ و بحران سال ۲۰۰۸ میلادی میتوان مشاهده نمود و بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که آنچه که اکنون اتفاق میافتد به مراتب شدیدتر از رکود بزرگ است و دلیل امر نیز آناست که اقتصاد جهانی بیشتر از هر زمان بر ارتباطات چندگانه و جهانیشدن تکیه نموده است و کل از کل تاثیر می پذیرد به همین خاطر از زمان شروع بحران در چین و انتشار تدریجی آن، بازارهای دیگر نقاط دنیا نیز دچار فروپاشی شدهاند.
به عنوان مثال میتوان اشاره نمود که پس از بسته شدن کارخانههای چین و عدم تقاضای نفت توسط آن کشور، بازار نفت دچار بحران جدی شد و به طور بیسابقهای سقوط کرد و قیمت آن به ۲۸ دلار رسید و این قیمت، قبل از باز شدن درب کارخانهها ممکن است به ۲۰ دلار نیز برسد.
اولین قربانی و اولین ذینفع… بازیابی سلامت اقتصادی و استراتژیک
درست است که چین از این مسئله شدیداً متضرر شد اما قبل از همهی کشورها سلامت خود را باز مییابد و در مقایسه با دیگر کشورها ممکن است رشد بیشتری به دست آورد. قدرت چین در کنترل اوضاع از اروپا و آمریکا بیشتر است زیرا ساختار چین تک حزبی بوده و دارای حکومتی مرکزی است و زندگی و سرنوشت مردم را کاملا تحت کنترل دارد در حالیکه کشورهای اروپایی به دلیل ماهیت جامعه و زندگیشان قادر به انجام چنین کاری نیستند.
تجارت و صنایع چینی که دنیا به آنها نیاز دارد و تحت تاثیر کورونا متضرر شده بودند بازگشایی شدهاند و اخبار حاکی از آن است که ۹۰ درصد صنایع چینی به تولید بازگشتهاند و اگر این امر در روزهای آتی ادامه یابد اقتصاد چین دو مسئله را پیش میبرد: اول آنکه تلاش میکند تا بیش از نیاز دنیا، ادوات و تجهیزات پزشکی از قبیل ماسک و دستگاههای تنفسی و … به بازار جهانی روانه سازد و دنیا نیز به سمت تولیدات چینی هجوم میبرد تا در حد توان خود از این کالاها بهرهمند شود. دوم آن است که از طریق ارائه دانش و توانایی مقابله با ویروس، دیگر کشورها را به سوی خود جذب نماید.
چین تلاش میکند تاسلامت اقتصادیاش را ولو به شکل نسبی به دست آورد و جایگاه استراتژیک خود را در دنیا و در کنار دیگر کشورهای پیشرفته باز یابد چرا که اگر رشد نکند دچار رکود شده و نظام سیاسیاش در معرض خطر بسیار شدیدی قرار میگیرد به همین خاطر چینیها در حال بازیابی سریع سلامت خود هستند.
چین در مجموع، سلامت خود را به دست آورده است و این خبر بسیار مهمی است اما نمی دانیم کی و چگونه تمامی تولیدات خود را از سر میگیرد و چگونه محصولات خود را به سوی دیگر کشورها دنیا روان میسازد.
اروپا… بحران اقتصادی و بروز اختلافات قومی
واضح است که اروپا با مشکل جدی مواجه میشود چرا که اقتصاد اروپایی در سالیان گذشته از مشکلات شدید رنج میبرد و پس از بحران ۲۰۰۸ نتوانسته بود خود را کاملاً بهبود بخشد.
بحران یونان، ایسلند، ایتالیا، پرتغال و اسپانیا را به یاد آورید، این دولتها خصوصاً دولت ایتالیا امروز رنج میبرند و فرانسه نیز در تعطیلی به سر میبرد و اسپانیا نیز چنین است. مشاهده میکنیم که جنوب اروپا به نسبت شمال آن مشکلات بیشتری دارد به عنوان مثال، آلمان بیشتر از بقیهی بر اوضاع مسلط است و سایر کشورهای شمال اروپا نیز به کمک توانایی اقتصادی و نظام متفاوت اجتماعی خود که از سیستم سرمایهداری اجتماعی (Social Capitalism) نشات میگیرد در این قضیه دست بالاتر دارند.
بنابراین، فقری که در سالیان گذشته وجود داشت وخیمتر میگردد و ممکن است به فروپاشیهای بزرگی در منطقهی یورو منجر شود و به طور قطع، درگیریهای قومی ـ نژادی جدیدی را در اروپا در پی خواهد داشت. پس از سال ۲۰۰۸ میلادی، درگیریهای قومی روند افزایشی به خود گرفته است و در دو سال اخیر به سبب بحران پناهجویان شدیدتر شده است و احزاب ملیگرای راست افراطی رشد کردهاند و در برخی کشورها به حکومت رسیدهاند اما امروز میبینیم که موج جدیدی از این موارد در لابلای ویروس کورونا و پس از آن، شکل گرفته است و بستن مرزها به همراه بحرانهای اقتصادی، مردم را بر آن میدارد تا خود را در اولویت قرار داده و دیگران را نادیده بگیرند.
به همین علت از گرایش به همبستگی اروپایی کاسته شده و تمایلات ملیگرایانه افزایش مییابد و این مسئله در ایتالیا، اسپانیا و یونان و دیگر کشورها خود را بروز داده و گرایش مردمان هر کشور به ملیت خود بر گرایش آنان به اروپای واحد برتری خواهد یافت.
بنابراین، دومین تاثیر این بحران پس از زیانهای اقتصادی، ظهور گرایشات قومی در گوشههای مختلف دنیا خصوصاً در اروپا خواهد بود و این مسئله به حکم مسلمان بودن ما و به سبب ارتباطات جهان اسلام با اروپا و وجود اقلیتهای مسلمان در آنجا بر ما نیز اثرگذار خواهد بود.
مفاهیم وجودی جدید
به زودی دنیا در جستجوی مفاهیم وجودی جدید بر خواهد آمد بدین معنی که ادیان، اعتقادات و فلسفهها به سخن در مورد معنای انسانیت و معنای زندگی میپردازند زیرا مردم شروع به پرسش در مورد چگونگی کنار آمدن و زیستن با این مسئله از جنبهی دینی و یا حتی انسانی میکنند.
در همهی بحرانهای بزرگ، دو گروه بر انسانها حکمرانی کردهاند؛ گروه انسانگرا و گروه مادیگرا. گروه انسان گرا، به تمامی انسانها نگاه یکسان داشته و آنها را بر یکدیگر برتری نمیدهد و در مقابل، گروه مادیگرا صرفاً انسانهای قوی را لایق زندگی دانسته و معتقد است که اگر ضعیف میمیرد به حکم و منطق طبیعت است که میمیرد زیرا منطق طبیعت آن است که بقاء و زندگی مختص اصلح است و این منطق بر دیدگاه داروینیِ مادیِ صرف (داروینیسم اجتماعی) استوار است.
مادیگرایی را می توان در نظریات و دیدگاه هیتلر و استالین به انسان مشاهده کرد. در این دیدگاه است که ضعیف کشته میشود. امروزه نیز در کره شمالی افراد ضعیف در بیمارستانها کشته میشوند تا بار مالی معالجه آنان بر دوش دولت نیفتد و نیز در ایتالیا که مهد شروع رنسانس (Renaissance) در اروپاست سندی به مرکز SIAARTI ابلاغ شده و به پزشکان توصیه نموده است که از پذیرش بیماران بالای ۶۵ سال در بیمارستان خودداری نمایند حتی اگر این افراد به بیماریهای بدتری جز ویروس کورونا مبتلا باشند، آری! چنین شخصی رها میشود تا بمیرد و این امر به سبب کمبود تعداد دستگاههای تنفسی اتفاق میافتد، این توصیهها بدین منظور ابلاغ شدهاند تا گروه پزشکی را در مواجهه با مشکلات اخلاقی یاری رسانند.
به عنوان مثال اگر ۱۰۰ بیمار به بیمارستان مراجعه کنند و تنها ۲۰ دستگاه تنفسی داشته باشند چه کسانی را انتخاب خواهند کرد؟ آیا جوانی را بستری میکنند که امید به بهبودش دارند و میتواند پس از بهبودی در جامعه مولد باشد یا پیرمردی را برای بستری شدن بر خواهند گزید؟
این مسئله انسانی در هر طاعونی خود را بروز داده است. در کتب تاریخ دربارهی طاعونهایی که اروپا را درگیر خود کردهاند خواندهام که دولتمردان هرگاه میفهمیدند که کسی مریض شده است دستور می دادند تا خانهی وی را با گل و سنگ بپوشانند تا مریض بمیرد و بیماری خود را به دیگران انتقال ندهد. بنابراین، این فرهنگ که مریض ضعیف باید بمیرد و تنها فرد قوی شایستگی ادامهی حیات را دارد فرهنگ مادیگرایی صِرفی بوده است که در قرون وسطی جریان داشته است و اکنون مشاهده میکنیم که باری دیگر در برخی دولتهای اروپایی خود را بروز داده است و این مسئله به کلی با دیدگاه اخلاق اسلامی مغایرت دارد. اخلاق اسلامی که در آن رعایت جایگاه ضعفا و سالمندان واجب است و به عنوان مثال، نیکی و محبت در حق والدین، همردیف ایمان به الله ذکر شده است، [به طور قطع] گرایش انسانی و گرایش مادی رودرروی هم قرار خواهند گرفت و درگیری میان آنها شدت خواهد گرفت.
نیاز به بازنگری در گفتمان دینی
نقش دین در (جامعه) به معنای سنتی و موروثی تضعیف خواهد شد چرا که ادیان به صورت عام و مسیحیت و یهودیت و حتی اسلام به صورت خاص در شکل عوامانهاش ممکن است نتوانند به برخی سوالات مردم که در مراحل آتی پیشخواهد آمد پاسخ دهند و با گسترش نیاز مردم به گفتمان دینیای که با عقل و تواناییشان در برخورد با این مسئله متناسب باشد و به آنان کمک کند تا تغییرات بزرگی را که در سالیان نه چندان دور آتی بر آنان وارد می آید هضم نمایند این اوضاع وخیمتر میگردد و به همین خاطر نیاز به گفتمانی دینی که بتواند انسان را از سطح فعلی بالاتر بَرد به شدت احساس میشود و چهبسا مسلمانان این اوضاع را غنیمت شمرده و در گفتمان خود تجدیدنظر نموده و گفتمانی جهانی و انسانی را بر مبنای ارزشها و روح زمانه پایهریزی نمایند و بتوانند الگوی فرهنگی جدیدی را ارائه دهند.
در پرتگاه تمدنی حریص
نقطهی چهارمی که در واقعیت انسانی و جهانی تغییر میکند جستجوی الگوی اقتصادی جهانی است که ثبات و عدالت بیشتری را در خود داشته باشد.
الگوی اقتصادی که اکنون با آن زندگی میکنیم ما را به درجهای از حرص و طمع رسانده که درنوع خود بیسابقه است و سبب فرو رفتن ما را در بحرانهایی بیسابقه گردیده است، درست است که از سال ۱۹۲۹ میلادی تاکنون حالات مختلفی از بحران را تجربه نمودهایم اما، حرص و طمع رو به فزونی نهاده است و ۱ درصد از انسانها، ثروتی معادل دارایی ۳.۸ میلیارد نفر را تحت سلطه خود دارد و این مسئله نمیتواند دوام داشته باشد.
به زودی بحثی انسانی و جهانی پیرامون این سوال که «چگونه میتوان افکاری جدید برای سیستم اقتصادی جدید جهانی ارائه نمود؟» شکل خواهد گرفت.
در ایام گذشته مقالاتی در مورد حداقل درآمد (minimum basic income) نوشته شده است بدین معنا که تمامی انسانها بتوانند حداقلی از درآمد داشته باشند که امکان زندگی شرافتمندانهای را برای آنان فراهم آورد. این تفکر از قدیم الایام نیز وجود داشته اما نتوانسته بود در عرصهی بینالملل انتشار یابد و اکنون مردم در جستجوی آن هستند و نیز صحبتهای دیگری به میان آمده است تا شکاف عظیم میان فقیر و غنی را کاهش دهند و این اندیشهها در آینده در قالب افکاری جدای از افکار بازار آزاد و طمّاع وال استریت و اقتصاد جهانی خود را عرضه میدارند. اقتصادی که امروز در آن زندگی میکنیم اقتصادی وحشیانه و بیرحم است که به نهایت منطق فاجعهآمیز خود رسیده است.
سالیانه چندین تن مواد غذایی دور ریخته میشود در حالیکه میلیونها انسان چیزی برای تغذیه ندارند!
تصور کنید که در کشور ثروتمندی چون آمریکا، ۲۰ میلیون دانشآموز وجود دارند که نمیتوانند به مدرسه نروند زیرا برای ادامهی حیات خود نیازمند وعدههای غذایی هستند که در مدارس به آنها داده میشود. به عبارتی دیگر، رفتن آنها به مدرسه برای غذاست و این اتفاق در حالی در بزرگترین کشور پیشرفتهی دنیا میافتد که سالیانه میلیاردها دلار در زمینه تسلیحات نظامی سرمایهگذاری میکند.
امروزه بشر در چنان وضعیت جنونآمیزی زندگی میکند که در آن، مبالغ بیشماری را صرف تجهیز موشکهای مجهز به کلاهک هستهای و حتی جنگ فضایی و مسائل خیالی و غیر قابل تصور میکند و در زمینهی ساخت سلاحهای قاتل به گونهای دیوانهوار سرمایه گذاری کرده و فراموش میکند که برخی از این سرمایهها را در زمینهی مصون نگه داشتن آدمی از بیماریها و طاعونها صرف کند و چنین میپندارد که صرفاً پیشینیانش به این بلاها گرفتار میشدند و این از کوتاهیهای انسان مادی معاصر است! و [نتیجه آن شده که] در عمل، و به سبب آنچه که مردم انجام دادهاند فساد، دریا و خشکی را به شکل همهجانبهای به خود آلوده ساخته است.
تجاوز از سنتهای الهی در طبیعت
الله متعال برای حفظ تعادل طبیعی زمین، سنتهایی را قرار داده و اگر آدمی این سنتها را رعایت نکند و از آنها غافل گردد آثار ویرانگری گریبانگیرش میشود.
پروردگار متعال می فرماید:
{وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ} [نحل: ۱۱۲]
(الله مردمان شهری را مثل میزند که در امن و امان بسر میبردند و از هر طرف روزیشان به گونهی فراوان به سویشان سرازیر میشد، امّا آنان کفران نعمت الله کردند، و الله به سبب کاری که انجام دادند، گرسنگی و هراس را بدیشان چشانید).
بنابراین، لباس ترس و گرسنگی زمانی بر آدمی پوشانده میشود که وی در رابطهی میان انسان با انسان و انسان با طبیعت اختلال ایجاد نماید.
در عصری که در آن زندگی میکنیم، به سبب توحش مادی و حرص نابودگری که بشریت را در خود پیچیده، رابطهی میان انسان با انسان مختل شده است و در نتیجه، در یک سو، افرادی هستند که صدها میلیارد دلار دارایی دارند و در سویی دیگر تودههای بسیاری را میبینید که از طریق زبالهدانیها زندگی خود را سپری میکنند و این وضعیت، به هیچعنوان معقول نبوده و قابلیت و قدرت بقا را ندارد.
بشریت در مقابل طبیعت به شدت گردنکشی نموده و پا را از حد خود فراتر نهاده است. چند ماه پیش، مقالهای در مورد آتشسوزی جنگلهای استرالیا و آمازون مطالعه کردم و نویسنده در آن میگفت که ریهی کره زمین در حال نابودی است، چرا که این جنگلها اکسیژن لازم را برای موجودات زنده که انسان نیز جزئی از آن است فراهم میآورند و آتشگرفتن آنها به علت تغییرات آب و هوایی (Climate Change) اتفاق میافتد و این مسئله نیز از مظاهر حرص و آز انسانی و عطش سیریناپذیر است که در ورای سراب رشد مستمر اقتصادی خود را پنهان داشته است. رشد اقتصادیای که برای بشریت جز زندگی تنگ و سخت به همراه نداشته و سعادت و برکت و آسایش را برای وی به ارمغان نیاورده است.
وقتی خواندم که ویروس کرونا ریهی انسان را درگیر میکند گفتم: سبحان الله، ریهی زمین را با طمع و حرص و آز نابود ساختیم و اکنون ریهی ما به عنوان مجازاتی بر کارهایمان، نابود خواهد شد. معتقدم که میان انسان و جهان هستی ارتباطی عمیق وجود دارد و زیانی که به عالم طبیعت وارد آید دودش به چشم انسان میرود چراکه انسان در نهایت، مخلوقی طبیعی است و به عنوان مخلوقی زنده آفریده شده تا در طبیعت زندگی کند و در نتیجه، آنگاه که اکسیژن از بین میرود و آب و هوا تغییر میکند و زمین دچار زیان میشود این موارد در قالب بیماریها، وباها، قحطی، فقر، سیل، طوفان و آتشسوزیها به سوی انسان سرازیر میشود.
و از این رو، فسادی که خداوند در بارهاش در دریا و خشکی سخن میگوید در قالب زیان و مجازات به انسان بر میگردد؛ این مجازات به مانند مجازاتی الهی که از آسمان سریعاً فرو آید خود را نشان نمیدهد بلکه به عنوان خللی بزرگ در [عدم رعایت] سنتهای الهی، ضرر و زیانش دامن همهی بشریت را میگیرد. و به همین دلیل استواری بر برنامهها و سنتهای الهی از ضرورتهای زندگی شرافتمندانه است و کوتاهی در این امر، عواقب وخیمی برای همهی بشریت خواهد داشت؛ عواقبی که نه چند نفر بلکه تمامی کرهی زمین را در بر خواهد گرفت.
امروزه زمین، آسیب دیده و بیمار است و این انسان است که او را به این درد مبتلا ساخته است و [طبیعت نیز به نوبهی خود] با بیماری خود، انسان و حیوان و موجودات مختلفی را آلوده میکند. باید اعتراف کنیم که از لحاظ تجاوز به سنتهای الهی در توازن طبیعی، تغییر خلقت خداوند و زیادن زدن به منافع عامهی مردم، سیاهترین برههی تاریخ را رقم زدهایم، و مسبب مرگ هزاران نوع از حیوانات و گیاهان گشتهایم و به سبب طمع و حرص پایانناپذیر خود، موجبات انقراض آنها را فراهم کردهایم و اثرات این رفتار ما در قالب مجازات به خود ما باز میگردد چراکه هرگونه خللی که در طبیعت اتفاق افتد خود را در انسان نیز منعکس خواه کرد.
تغییرات ژئوسیاسی
پیامدهای استراتژیک وبای کورونا بسیار پیچیده است و نمیتوان در مورد نتایج آن به طور قطع صحبت کرد و یا اینکه شرایط دنیا را پس از ویروس کورونا به شکلی صد در صد ترسیم نمود اما می توان برخی از علائم و نشانههای آن را مشاهده کرد.
اگر اوضاع چین رو به بهبود گذاشته باشد ـ هرچند که نمیتوان در حال حاضر به صورت قطعی این مسئله را تایید کرد ـ در حالیکه اروپا، آمریکا و دیگر کشورها در اوج بیماری به سر میبرند این بدین معناست که وضعیت اقتصادی و استراتژیک چین از دیگر کشورها بسیار بهتر است و در صورتی که روند فعلی سقوط اقتصاد ادامه یابد و به رکود بزرگ جهانی بینجامد بسیاری از کشورها متحمل زیان جبرانناپذیری میگردند و سیستمهای اقتصادی نابود میشوند و کشورهای صنعتی که اقتصادشان برپایهی صادرات استوار است و نیز کشورهای صادر کنندهی نفت دچار رنج میشوند.
از سوی دیگر، وضعیت آمریکا در سایهی رئیس جمهور سبکمغزش، نوید بخش نبوده و چهرهی این کشور متزلزل خواهد شد. از لحاظ داخلی، نظام بهداشتی آمریکا دچار مشکل میگردد چراکه این نظام برای مقابله با عواقب کورونا از آمادگی لازم برخوردار نبوده و به سبب سیستم نامناسب بیمهی درمان خود دچار فروپاشی خواهد شد. تعداد زیادی از مردم این کشور توانایی پرداخت هزینههای درمانی را نداشته و این امر به گسترش سریع بیماری منجر شده و به حدی افزایش مییابد که بیمارستانها قادر به کنترل آن نباشند و همین مسئله، سبب تقویت رکود اقتصادی میشود.
امروز آمریکا به شدت تلاش میکند تا این بحران را مهار کند و در طول تاریخ آمریکا، سابقه نداشته است که این کشور با چنین مسئلهی بهداشتی سختی روبرو شود.
اموال صدها میلیاردی که آمریکا برای مقابله با بحران اقتصادی فعلی به بازار تزرق کرده بسیار خیرهکننده است اما با این وجود و حتی پس از آنکه بانک فدرال آمریکا نرخ بهره را به صفر رساند باز هم مشاهده مینماییم که بازارها، به صورت روزانه و به گونهای بیرحمانه سقوط میکنند.
سالهاست که جایگاه جهانی آمریکا در حال افول است و کورونا روند افول و کاسته شدن اهمیت رهبری جهانی آمریکا به نفع دیگر کشورها و در راس آنها، چین را تسریع بخشیده است.
دنیا در حال بیدار شدن از کابوس وحشتناک اقتصادی است و ابزارهای اقتصاد جهانی در برخورد با آن ناتوان ماندهاند زیرا حجم بحران پیشآمده بسیار بزرگتر از بحرانهایی است که در گذشته رخ داده است.
ترامپ در سخنرانی روز دوشنبه خود گفت که بازارها سریعاً بهبود یافته و به وضعیت طبیعی خود بر میگردند اما باید توجه داشت که زیان اصلی و حقیقی متوجه مردم خصوصاً تهیدستانی است که مجبور شدهاند سرکار نروند و تنها از بخشی از درآمدهای خود بهرهمند میگردند و حتی برخی از آنها از این اندک درآمد هم محرومند و این تنها آغاز راه است.
مردم پس از کرونا در حالی از خواب بر میخیزند که اموال بسیار زیادی را از دست دادهاند. رستورانها، کافهها، بخش گردشگری، بخش حمل و نقل هوایی، بخشهای عمدهی خدماتی، کارمندان قرارداد موقت، کارگران خویشفرما، و آنان که منبع درآمد مستمری ندارند از جملهی این افراد هستند. رکود جهانی و عدم توانایی مردم در خرید وسایل مورد نیاز، اثرات اجتماعی و سیاسی خطرناکی را در بسیاری از کشورها رقم میزند.
درست است که ایالات متحده [در اثر کورونا] درگیر رنج و ناراحتی شده و به طور قطع نمی دانیم که آیا از این بحران جان سالم به در میبرد یا خیر اما آنچه که انتظارش را میکشیم آن است مشکلات اقتصادی بسیار بزرگی متوجه اروپا شود.
در مور اوضاع اقتصادی خاورمیانه و آفریقا اظهارنظر نمیکنیم چراکه وضعیت آنها پیش از بحران هم نابهسامان بود اما در این بین، ضرر و زیان اصلی متوجه کشورهای پیشرفته میگردد چراکه اتکای اقتصاد آنها بر بازارها و بورس بسیار بیشتر از دیگر کشورهاست.
به پایان رسیدن جهانی که میشناسیم!
آنچه که امروز اتفاق میافتد پایان دنیای قدیم و شروع دنیایی جدید است بنابراین، اگر سخت تلاش نماییم و کوشش به خرج دهیم دنیایی بهتر از قبل میسازیم و اگر تسلیم هوی و هوس شویم و دنبالهرو خیالات پر از حرض و آز گردیم وارد دنیای تاریک جدیدی خواهیم شد.
بحرانها، حرکت تاریخ را تسریع بخشیده و تحولات آنرا تشدید میکنند و ما در حال سپری نمودن بحرانی نادر در طول تاریخ هستیم و به طور کلی، بشر امروز دو گزینه در پیش رو دارد: با توجه به اینکه عبور از این بحران، جز با اتحادی جهانی ممکن نیست یا مردم بایکدیگر همدلی نموده و به جایگاه رفیع انسانی در جهان میرسند و یا آنکه هر کدام به فکر مصالح شخصی خود خواهند بود که در نتیجه، خودخواهی در جامعه رشد نموده و حرص و طمع افزون میگردد.
و با کمال تاسف باید بگویم که انتظار ندارم که دنیا به زودی به بلوغ فکری رسد و سیستم عدالتمحوری را که رفاه بشریت را پی داشته باشد شکل دهد و نظام اقتصادی و اجتماعی حکمیانه و بالغی را تاسیس نماید. پیشبینی میکنم که گرایشات ملی مادیگرایانهای بر اوضاع مسلط گردد و هر کشوری در یک رقابت دیوانهوار جدید تلاش نماید تا منابع خود و دیگران را دست گیرد و این امر، ممکن است از راه درگیریهای خونین محقق گردد. این وضعیت، اوضاع نویدبخشی را برای بشریت در آینده پیشرو به دست نمیدهد. اما مردم به زودی درخواهند یافت که برای بشریت، چارهای جز همبستگی جهانی و پیشگرفتن مسیری که زندگانی مناسبی را برای تمامی انسانها به ارمغان آورد وجود ندارد و امیدوارم که رسیدن به این بینش زیاد به طول نینجامد.
وضاح خنفر ـ ترجمه: سعید یوسفی
[۱] یووال نوح هراری زاده ۲۴ فوریه ۱۹۷۶ تاریخدان اسرائیلی و استاد تاریخ دانشگاه عبری اورشلیم است که دو کتاب پرفروش بینالمللی انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر و انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده را نوشته است.