در بُرههی زمانی نه چندان دور، قضیهی معجزات پیامبران – علیهم السلام – یکی از داغترین مباحثی بود که بسیاری از نویسندگان و متفکران اسلامی معاصر را به چالش کشاند.
قبل از این بازهی زمانی، موضوع معجزات در دایرهی قضایای مختلف شرعی هیچ اشکالی ایجاد نمیکرد، زیرا یکی از دلایل راستگویی پیامبران- علیهم السلام – بود. خداوند متعال نیز درباره موضع بسیاری از کفار فرموده است:
{وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا}«و اگر هر معجزهای ببینند به آن ایمان نمیآورند»(انعام: ۲۵)
و در قرآن تعدادی از معجزات پیامبران مانند معجزه موسی و عیسی – علیهما السلام – را روایت کرده است، آنجا که می فرماید:
{وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا} «و آنچه در دست داری بینداز تا برساختههایشان را ببلعد» (طه: ۶۹)
و می فرماید: {أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّـهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّـهِ}«از گل برای شما چیزی به هیئت پرنده میسازم و در آن میدمم و آن به اذن الهی پرنده میشود، و به اذن الهی نابینای مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم و مردگان را زنده میکنم» (آل عمران: ۴۹)
ضمن اینکه پیامبرمان محمد – صلی الله علیه وسلم – نیز معجزات مختلفی داشته که روایات زیادی در تأیید آنها وارد شده است.
نگرانی در مورد این موضوع به سبب موج اعتراضات شدید روشنفکران غربی به معجزاتی بود که در عقل غرب قابل پذیرش نبودند، نزد آنان به خرافات و اساطیر نزدیکتر مینمودند، و در زمانی که عقل خدای آنان به شمار میرفت و فکر مادی تجربی مقدس شده بود، دیگر نمیشد آنها را پذیرفت. به این ترتیب معجزات به موضوعی برای تمسخر و تعجب شخصیتهای غربی تبدیل شده بود و با مجموعهای از سؤالات در این زمینه علما و روشنفکران مسلمان رابا چالش روبرو میکردند.
این مزاج غربی، با روی گردانی از دین و الحاد در میان برخی روشنفکران مسلمان همراه شد، و به همین دلیل بسیاری از نویسندگان مسلمان را قانع ساخت که باید گفتمان عقلانی مناسبی برای محافظت از دین اسلام در مقابل شلاقهای نقدگرایانهی غرب ارائه کنند و جوانان مسلمان را از خروج از دین نجات دهند؛ در نتیجه باید میراث علمی اسلام بازبینی شده و داستانهای معجزات پیامبران – علیهم السلام – که باعث دردسر و زحمت شده بودند از آن حذف شوند.
در آن دوران محمد حسین هیکل کتاب مشهور خود (حیات محمد) را نوشت که در آن سیرت رسول گرامی اسلام – صلی الله علیه وسلم – را از تمامی احادیث و اخبار وارد شده در مورد معجزات ایشان تهی ساخته و تنها معجزه ایشان را قرآن کریم دانست، و یکی از علمای مشهور بر این کتاب مقدمهای نوشته روش او را تأیید نمود.
از نظر او روایات صحیحِ مربوط به معجزه اعتباری نداشتند، زیرا؛ «ضرر روایاتی که عقل و علم آنها را تأیید نمیکنند، واضح و ملموس شده است»([۱]). پس ضرورت شرایط موجود گذر از چنین روایاتی را الزامی میسازد «و اگر راویان آن اخبار در زمان ما میزیستند و میدیدند روایاتشان چگونه توسط دشمنان اسلام بر علیه اسلام استفاده میشود، به آنچه در قرآن آمده است اکتفا میکردند»([۲]).
جالب است که مزاج غربیِ مخالف قضیه معجزات، حتی در تفسیر آیات قرآن کریم نیز حضور داشت و آیاتی که بیانگر معجزهای در عصرهای گذشته بودند، به شیوهای تفسیر میشدند که صفت معجزه را از دست داده، و حادثهای معمولی بر اساس قوانین طبیعت جلوه کنند! برای مثال داستان هلاکت فیل توسط پرنده ابابیل در سوره فیل:
{وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ ﴿٣﴾ تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ ﴿٤﴾ فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ} «و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد. که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند. و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت.}(فیل: ۳-۵)
به میکروبهای حامل طاعون تفسیر شد که میتوان آنها را پرنده نامید، و یا گفته شد به بیماری آبله یا حصبه دچار شده و مردهاند و پرندهی ابابیل نوعی پشه یا مگس ناقل بیماری بوده است([۳]).
حتی معجزاتی که دستخوش تحریف و ابطال نشدند، از تحقیر و کم اهمیت جلوه دادن در امان نماندند، مانند کسانی که معجزات گذشتگان را دلایلی مناسب برای انسانهای کم عقل و عامی دانستند و علت ذکر آنان «جذب قلوب اقوام پیامبران- علیهم السلام – بود که عقلشان به درجهی درک براهین و ادله نرسیده بود».
به همین روال سایر معجزات وارده در قرآن کریم نیز تأویل و تحریف گشتند، و در ادامه برخی از امور غیبی دیگر که با مزاج غربی عقل گرا سازگار نبود، دستخوش تأویل یا تحریف شدند که از جملهی آنها تأویل ملائکه به نیروها و ارواح درون موجودات زنده یا نیروهای طبیعت بود، و تأویل شیطان به نیرویی که انسان را به شر وا میدارد، و طبعاً در ادامهی اخبار مربوط به ظهور دجال و نزول عیسی و دیگر نشانههای قیامت نیز انکار یا تأویل شدند([۴]).
این وضعیت سبب نارحتی برخی از علمای اسلام شد و احساس کردند که احکام اسلام بازیچه قرار گرفته و دستخوش تحریف شده و آن را نتیجهی شکست در مقابل هجوم فرهنگ غرب دانستند.
به همین دلیل شیخ الاسلام مصطفی صبری – رحمه الله – دایرة المعارف معروف خود (موضع عقل و علم و جهان در مقابل خداوند جهانیان و فرستادگانش) را تألیف کرد، و جالب این است که بخش بزرگی از کتاب به بررسی مسائل مربوط به معجزه و غیبیات اختصاص دارد که نشان دهندهی حجم نگرانی از این مسائل در آن بازهی زمانی است.
این حرکت علمی در آن دوران برای تأویل معجزات قرآنی و حدیثیِ ناشی از دشمنی با شریعت یا کاستن از جایگاه آن نبود، بلکه به وضوح با هدف دفاع از اسلام و حریم آن صورت میگرفت و ترس از زیر سؤال رفتن شریعت و احساس ضرورت برای ارائهی چهرهای مناسب از اسلام به غرب، دغدغهی بسیاری از کسانی بود که تحت تأثیر این موج قرار گرفته بودند، و همان طور که شیخ محمد رشید رضا میگوید: «مطمئناً معجزات یکی از علل دور شدن علما از دین در این دوره است»([۵]).
قلبهای آنان به هدایت غرب به سوی اسلام وابسته شده بود، اگر چه این علاقه و وابستگی به مرحله ای خطرناک رسید تا حدی که گفته شد: «مطمئناً اگر قرآن کریم حکایت معجزاتی که به دست موسی – علیه السلام – صورت پذیرفت را نقل نکرده بود، آزادگان غربی بیشتر و سریعتر جذب دعوت قرآنی میشدند«([۶]).
طبعاً این توجیه، تسلیم عقل آنان در مقابل حمله مفاهیم غربی را نفی نمیکند، بلکه کار به جایی رسید که گفتند: «از جمله اموری که نشان میدهد در قرنهای اخیر معجزات زیاد تبلیغ نمیشوند، انکار تمامی معجزات گذشته توسط دانشمندان اروپایی است و این موضع اگرچه گستاخانه است، اما آنان در این گفته صادق هستند که در دورهی ما تنها نور عقل و دلیل علم میتواند به اعتقاد کمک کند»([۷]).
آن دوران گذشت و تاریخ مباحث و اشکالات آن دوران که طبیعت عوامل جهت دهنده به فکر اسلامی را نشان میدهد ثبت کرد.
امروز اگر بحث معجزاتْ در تفکر اسلامی معاصر را بررسی کنی، آیا احساس خواهی کرد که سؤالِ معجزه یکی از موضوعات اشکال برانگیز و سؤالات مشکل سازی است که پژوهشها و مقالات و همایشها در مورد بررسی و دفع شبهات مربوط به آن تألیف و برگزار میشود؟
مسلمان عصر ما به وضوح درک میکند که این سؤال اگر چه در میان بعضی گروهها باقی مانده، اما تأثیر آنچنانی ندارد، و پژوهشها و مقالات اسلامی به این موضوع به شکل گسترده نمیپردازند و شاید برخی مسلمانان با تعجب به تأویلهای عجیب و غریب و سرشار از تکلّفی که در آن زمان مطرح میشد بنگرند، و این بحث را شایسته این همه جنجال ندانند.
این همان نگرانی یک مرحله زمانی و فشار لحظهای کوتاه است که انگیزهی آن کم رنگ شد و در نتیجه تمامی اشکالات وابسته به آن محو گردید.
تفکر اسلامی پس از آن مراحل زمانی دیگری را نیز گذراند که در آنها موضوعات دیگری جان گرفته و مانند بحث معجزه، برای برخی اشکال و شبهه و ایجاد کردند، مانند مباحث مربوط به کمونیسم و ملیگرایی و غیره که در مورد هر کدام همین وضعیت تکرار شد. برخی از احکام شرع که با این تفکرات و پدیدهها در تعارض بودند مورد انتقاد قرار گرفتند که پس از آن با محکومیت و سپس با تأویل و تکلف برای توجیه آن از سوی برخی مردم همراه میشد، و حتی برخی از علما و فضلا نیز در این اشتباهات واقع میشدند.
زمانی که این تصویر تاریخی را در مقابل چشمانت قرار میدهی و در آن دقیق میشوی، این معنای عمیق و مهم برایت متجلی میگردد؛ ضرورت تمسک به اصول شرعی و مفاهیم قطعی اسلام، و اهمیت انسجام روش در تمسک به احکام اسلام، و اینکه فرد مسلمان تحت تأثیر فشار یک دورهی زمانی معین قرار نگیرد و باعث تحریف احکام و به بازی گرفتن تصورات و ایجاد اشکالات به خاطر تلفیق مفاهیم اسلامی و مفاهیم رایج در آن دوره نشود، زیرا مهم پیروی از حق است نه همراهی با جو عمومی حاکم بر جامعه! چرا که این جو کلی جامعه و عرف، ممکن است در هر زمانی دچار تغییر و تحول و لرزش و فروپاشی شود و برای کسی که کتاب خداوند و سنت پیامبرش را بزرگ می دارد – به ویژه از میان علمای معتبر که در بیان احکام شرع مورد اعتماد مردم هستند- شایسته نیست فشار تفکر و جو حاکم بر جامعه بر دیدگاههای شرعی او تأثیر بگذارد.
زمانی که از موضوعات شرعی سخن میگوییم، دربارهی دینی سخن گفته میشود که الله متعال آن را برای همه مردم خواسته و نباید خود را اسیر لحظهای سازیم که در آن زندگی میکنیم، یا جوی که با آن سروکار داریم. شاید آیندگانی که کتاب ما را میخوانند بسیار بیشتر باشند از کسانی که این کتاب را در دوره ما خوانده و وضعیت و دغدغههایمان را درک میکنند، و شاید همین موضوع بتواند تفسیر مناسبی برای برخی از نمونههای ناهنجاری فکری و فقهی باشد که از وجود آن در گذشته متعجبیم.
چشم اندازی که باید همیشه در مقابل فرد مسلمان باشد «جستجوی خواسته الله متعال و رسولش صلی الله علیه وسلم» است، و نقشه ذهنی او همیشه باید در مورد چگونگی تبعیت از دلایل شرعی و دوری از عوامل جانبی باشد.
پس مسیر شرعی در رسیدن به حق ارتباطی به کثرت پیروان آن ندارد، چرا که الله متعال میفرماید: {وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ} «اگر از بیشتر مردم پیروی کنی، تو را از راه خدا دور میسازند» (انعام: ۱۱۶).
و میفرماید:{ وَمَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ}`«و بیشتر مردم، ولو تو سخت بکوشی و بخواهی، مؤمن نمیشوند» (یوسف: ۱۰۳).
و از جمله مفاهیم مقرر در ذهن مسلمانان مفهوم گروه ثابت قدم در مسیر حق است: «همیشه گروهی از امت من بر حق ثابت قدم خواهند بود، و کوتاهی دیگران به آنان ضرری نمیرساند، تا اینکه امر الهی واقع شود»([۸])، و در اخبار صحابه – رضی الله عنهم – نیز آمده است: «جماعت آن است که با حق همراه باشی، حتی اگر تنها باشی»([۹]). رسوخ این مفهوم در ذهن انسان مسلمان باید باعث شود حقجویی را تنها معیار قرار داده و تمامی عوامل جانبی که بر عقل تاثیر میگذارند را کنار زند.
مطمئناً عوامل جانبی زیادی انسان مسلمان را از رسیدن به حق باز میدارند، و مهم است که هر مسلمان باید برای رهایی از تمامی این عوامل تلاش کند؛ از جملهی آن، عوامل مربوط به واقعیت موجود در جامعه است که با برخی از احکام شرعی تعارض دارد و چنین واقعیتی میتواند انسان را وادار به کاستن از قاطعیت علمی واجب خود سازد، و این نوعی از هوای نفسی است که شریعت از آن نهی نموده است:
{وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ} «و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف میسازد» (ص: ۲۶).
بدیهی است دفاع از اسلام و اهمیت ارائه چهره مناسبی از آن، و ضرورت حفاظت از جوانان در مقابل انحرافات اهدافی نیکو و با ارزش است، اما توجیهی برای تحریف احکام شرع نیست.
در کنار آن باید به خاطر داشت که ترس از فشار وضعیت موجود نباید باعث شود از اجتهاد مبنی بر اصول فقهی صحیح در مسائل جدید و نوظهور و بررسی متغیرات و اوصاف موثر، و ضرورتها و نیازهای مرتبط با آن خودداری کنیم، چرا که این اجتهاد بر مبنای واقعیت است نه تسلیم در مقابل فشار وضعیت موجود.
فشار وضعیت موجود در هر زمان و مکانی ممکن است پیش آید، و انگیزهای قوی است برای کنار گذاشتن برخی احکام شرعی که با این وضعیت سازگار نیستند، نه به این خاطر که دلیل بر آن دلالت ندارد، یا عقل آن را تأیید نمیکند، بلکه به این خاطر که میل و مزاج جامعه دلایل آن را چندان مقبول نمیداند. در نتیجه فرد مسلمان فشار عمیقی احساس میکند که از قاطعیت علمی و شرعی، و دقت و امانتداری خود بکاهد. اگر پیش از این چنین فشاری از سوی کمونیستها و ملی گرایان در مورد معجزات وارد میشد، در وضعیت امروز ما مفاهیم دیگری مطرح هستند که عقول بسیاری از مسلمانان را به بازی گرفتهاند، و احکام اسلام را دستخوش تأویل و دستکاری و تغییر بدون دیدگاه علمی صحیح و بدون توجه به اصول و قواعد شرع ساختهاند. این مرحله زمانی نیز روزی خواهد گذشت، و آشکار خواهد گردید که چه کسانی بر مبنای نص شرعی و دلایل و مفاهیم شرع پیش رفتهاند، و چه کسانی تحت فشار وضعیت موجودی بودهاند که به پایان رسیده است!
فهد العجلان
([۳]) بعضی از این نظریات را در کتاب “منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر” نوشته دکتر فهد الرومی (ص ۷۲۲-۷۲۴) ببینید.
([۴]) برخی از این تاویلها و تفسیرها را در کتاب “التجدید فی الفکر الاسلامی” نوشته عدنان امامه (ص ۳۹۴-۴۰۰) ببینید.
([۷]) الاسلام و المدنیة – فرید وجدی (ص ۷۱-۷۲) به نقل از منهج المدرسة العقلیة الحدیثة (ص ۵۴۹).
([۸]) صحیح بخاری (ح ۳۶۴۱)، و صحیح مسلم (ح ۱۹۲۰).
([۹]) به روایت ابن عساکر در تاریخ دمشق (۴۶/۴۰۹) و لالکائی در شرح اصول اعتقاد اهل سنت و جماعت (۱/۱۰۹).