پیامدهای خطرناک فمینیسم «اسلامی»

یکی از زنان مسلمان که از پیشگامان جنبش فمینیسم بود یک بار نوشت: «مسلمانان نیاز دارند هنگام نه گفتن به قرآن، احساس آرامش کنند». من هم می‌گویم: «وقت آن رسیده که مسلمانان هنگام نه گفتن به فمینیسم احساس آرامش کنند».[۱]

زمانی که با همسرم آشنا شدم هر دو در دانشگاه هاروارد دانشجو بودیم. در آغاز جوانی‌مان در آن برهه، خود را از پیروان جنبش فمینیسم می‌دانستیم زیرا ما از نزدیک، آسیب‌هایی که بر اثر ظلم و خشونت‌های اجتماعی به زنان می‌رسید را دیده و شنیده بودیم. هر دوی ما بسیار مایل بودیم با این ظلم و ستم مبارزه کنیم و مانع از آزارهای جسمی و عاطفی زنان شویم. تمایلی افسارگسیخته برای دستیابی به دنیایی که در آن به زنان احترام گذاشته می‌شود و آن‌ها از لطف و عشق و پشتیبانی‌های لازم برخوردار خواهند بود و به حقوقی که همهٔ مردم سزاوار آن هستند دست می‌یابند. این تمایل شدید همچنان هم در وجود ما باقی‌ست.

جنبش فمینیسم در آن زمان بهترین راه برای دستیابی به آن دنیای یاد شده بود اما با مرور سالها دریافتیم که فمینیسم راه ‌حل نیست بلکه در حقیقت، جزئی از مشکلی بسیار بزرگتر است.

مشکلات فلسفهٔ فمینیسم، بسیار بزرگ است چنانکه از برههٔ آغازین، کار خود را به عنوان جنبشی ضد دین و خانواده شروع کرد و البته ویرانی بنیان عقیدهٔ اسلامی توسط فمینیسم به یک شکل محدود نمی‌شود بلکه فمینیسم با تمام آموزه‌های اسلام در تعارض است، برای دیدن این حقیقت کافی‌ست نوشته‌های بارزترین نظریه‌پردازان فمینیسم از موج اول تا موج سوم را بخوانید. آمارهایی که ارائه خواهیم داد نشان می‌دهد این ادعا یک حقیقت انکارناپذیر است.

مسلمانان باید مسائل مربوط به فلسفهٔ فمینیسم را بدانند زیرا بعضی از آن‌ها امروز منادی این جنبش شده‌اند و البته این غالبا به همان دلایلی است که من و همسرم را واداشت آن را در آغاز جوانی‌مان بپذیریم. این امر بسیار مهمی‌ست، من و همسرم دریافتیم که درون جنبش فمینیسم، موارد بسیاری هست که با اسلام در تعارض است و عقیدهٔ مسلمان را در معرض خطر جدی قرار می‌دهد. برخی کشمکش‌هایی سطحی میان اسلام و فمینیسم وجود دارد و در مقابل تعارض‌هایی عمیق‌تر نیز وجود دارد. بنابراین ضروری است که این مشکلات را با دقت تمام بیان کنیم، البته مشکلاتی که به مسلمانان مربوط می‌شود. می‌توانیم به راحتی در مورد درخت فمینیسم از روی میوه‌هایش قضاوت کنیم و به صدور حکم بپردازیم؛ یعنی باید از خودمان بپرسیم: «چرا بسیاری از منادیان جنبش فمینیسم کارشان به ترک اسلام می‌کشد؟!»

آمارها:

  • زنانی که خود را فمینیست می‌پندارند غالبا در مقایسه با عموم زنان، دینداری کمتری دارند.[۲]
  • از هر ده زن – تقریبا – هفت زن به دیانتی معین همچون بودایی، مسیحیت و اسلام وابسته هستند اما در بین زنان فمینیست، این میانگین به یک زن از هر ده زن می‌رسد که چنین وابستگی‌ای دارند.[۳]
  • اما آیا این امر به تمایل زنان برای رها کردن اعتقادات دینی به سبب اندیشهٔ فمینیستی اشاره دارد؟ آمارهای دیگری هستند که این ادعا را پشتیبانی می‌کنند. به عنوان مثال: تعداد زنانی که دیندار نیستند در ایالات متحدهٔ آمریکا میان سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۱۳ سه برابر شده است.[۴]
  • تعداد زنان بی‌دین به طور کلی در آن برههٔ زمانی افزایش یافته است اما آنچه آمارهای یاد شده به شکلی دقیق‌تر به ما می‌گویند این است که میانگین زنان بی‌دین از لحاظ دموگرافی از مازاد کلی فراتر رفته است.
  • میانگین ملحدین و ندانم‌گرایان زن در سال ۱۹۹۳ میلادی ۱۶ درصد بود اما در طول بیست سال، این تعداد تقریبا سه برابر شد و به ۴۳ درصد رسید.[۵]
  • تحلیلگران سبب این افزایش زیاد تعداد بی‌دین‌ها را به انتشار اندیشهٔ فمینیسم و سکولاریسم نسبت می‌دهند که به شکلی انبوه از طریق رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی صورت می‌گیرد. گذشته از این آمارها باید گفت که بسیاری از ما، سربرآوردن این رویکردها و گرایش‌ها را درون جامعهٔ اسلامی و به شکلی پیاپی آنقدر مشاهده کرده‌ایم که دیگر برایمان پیش پا افتاده شده است.[۶]
  • بعضی از مردان و زنان در برههٔ کنونی، دلایلی را برای ارتداد خود از اسلام ذکر می‌کنند که برای حدس زدن آن‌ها نیازی به اندیشیدن بسیاری نداریم زیرا آن‌ها به روشنی تصریح می‌کنند که اسلام، قرآن و پیامبر صلی الله علیه وسلم عوامل تمکین و قدرت‌بخشی به سیستم مردسالار و ظلم به زنان هستند[۷] و به عبارت دیگر، اسلام با اصول و مبانی فمینیسم سازگاری ندارد، پس شخص فمینیست چگونه ممکن است مسلمان باشد؟

واکنشی شدید:

مردان و زنان مسلمانی که اصول جنبش فمینیسم را می‌پذیرند وسپس مرتد می‌شوند، تاثیر افکار فمینیستی در مرتد شدن خود را انکار می‌کنند، من هم اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که ادعا نمی‌کنم هر مسلمانی که فمینیسم را می‌پذیرد در نهایت از دین اسلام خارج می‌شود چنانکه همهٔ شناگران در دریایی پر از کوسه هم شکار کوسه‌ها نمی‌شوند اما احتمال نجات زیاد نیست زیرا شناگران ماهر در حالی از چنین دریایی نجات می‌یابند که زخم‌های زیادی خورده‌اند و خون از آنها جاری‌‌ست و به زحمت نفس می‌کشند و غیر از این شناگران ماهر، سایر افراد خوراک کوسه‌ها می‌شوند.

جنبش فمینیسم، بخش‌های زیادی از جامعهٔ اسلامی را بلعیده است بنابراین اگر به ایمان به‌ طور عام و به ایمان نسل آینده به ‌طور خاص اهمیت می‌دهیم، نمی‌توانیم از این پس حرکت ویرانگر فمینیسم را نادیده بگیریم و برای حل مشکل، شخص باید ابتدا دریابد که چنین مشکلی وجود دارد زیرا در جوامع مسلمان و به ویژه در ایالات متحده، مسلمان‌ها نمی‌خواهند اعتراف کنند که فمینیسم زیانبار است و تهدید مستقیمی برای دین آن‌هاست و این چیزی‌ست که من و دیگر افراد را دلسرد کرده است زیرا زیاد سخن گفتن در این مورد، اشتباهی سیاسی قلمداد می‌شود تا حدّی که فعالان گمراه‌گر خشمگینانه هر کسی را که به شکلی رضایت‌بخش به آنچه حزب سیاسی آنها دیکته می‌کند پایبند نباشد، حذف می‌کنند.

اما به همان اندازه‌ که باید با فمینیسم جنگید، باید با افرادی که به زنان ظلم می‌کنند نیز مقابله کرد، باید این سکوت شکسته شود و مسئولیت نامگذاری هر پدیده‌ای با نام حقیقی‌اش بر دوش رهبران دینی و امامان و علما قرار ‌گیرد. خطرات بسیار بزرگی پیش رو است و تنها در ده سال یا شاید هم پنج سال آینده، افزایش رشد فمینیسم را با ناراحتی احساس خواهیم کرد و سپس به پشت سر نگاه می‌کنیم و می‌پرسیم چه شده است؟! اما آنگاه دیگر کار از کار گذشته، پس ‌باید همین اکنون دست به کار شویم.

هدف من در این مقاله این است که اثبات کنم جنبش فمینیسم درواقع مسیر ارتداد از دین است. اگر مسلمانان این مسئله را بفهمند، با آن آشنا خواهند شد و به ناگاه آن را در اطرافیان خود یا در درون خودشان می‌بینند و انگیزه پیدا می‌کنند که ضد آن سخن بگویند یا در مسیری که در پیش گرفته‌اند بازنگری کنند، درست همان طور که من و همسرم سال‌ها پیش چنین کردیم.

بدون اضافه‌گویی توضیح خواهم داد که فمینیسم چگونه آغازی‌ست برای دست کشیدن از دین:

مرحلهٔ نخست:

همه چیز از دادخواهی‌هایی مشروع آغاز می‌شود، از برخوردی که برخی مردان مسلمان با زنان مسلمان در پیش می‌گیرند.

ظلم اجتماعی و خشونت خانگی در دو سطح جسمی و عاطفی در جوامع ما وجود دارد و مساجد و مؤسساتی اسلامی هستند که نیازمندی‌ها و خواسته‌های زنان را نادیده می‌گیرند و دختران در برخی فرهنگ‌های ما در دنیا با تبعیض مبتنی بر معیارهای دوگانه و ظالمانه در مقایسه با پسران رو به‌ رو می‌شوند و مسئلهٔ ناراحت‌کننده این است که طرف‌های مسئول این ظلم و ستم با جهل و خودخواهی تمام می‌کوشند اقدامات بد و ظالمانه‌شان را از راه استناد به قرآن و احادیث نبوی توجیه کنند!

راه‌ حل این مشکلات، فمینیسم نیست بلکه تصحیح جهل به شریعت اسلامی است و این معرفت و تصحیح از سوی علمای حقیقی ارائه می‌شود، علمایی که تحت تاثیر شدید مدرنیسم، لیبرالیسم و خود فمینیسم قرار ندارند اما متاسفانه یافتن این معرفت و معلومات حقیقی دشوار است و به همین دلیل، هم مردان و هم زنان مسلمان به جنبش فمینیسم روی آورده‌اند تا از آن به‌ عنوان وسیله‌ای برای بیان ناکامی‌ها و دلسردی‌هایشان کمک بگیرند. مسلمانان اینگونه در مسیر فمینیسم قرار می‌گیرند چنان که نتایج، فاجعه‌بار است و نمی‌توان از شدت تاثیر آن کاست.

اگر ظلم به زن درد است، اصول و اخلاق اسلامی، درمان طبیعی و سودمند آن است در حالی که فمینیسم، شیمی‌درمانی سمی و دردناکی‌ست که شاید سبب خلاصی از بیماری شود اما با ایجاد بیماریهای بسیار دیگری به جای آن، به کشتن بیمار می‌انجامد.

زنان فمینیست همیشه فریاد می‌زنند که سبب همهٔ مشکلات زن، نظام مردسالار است. بر حسب ادعای فمینیسم، مردان – به عنوان یک نوع – این مشکل را نمایندگی می‌کنند (و همچنین زنانی که این نظام مردسالار را قبول دارند) زیرا مردان به طبیعت خود، وابسته به این اندیشه هستند و به چیرگی بر زنان و بدی و توهین به آنان و سوءاستفاده از ایشان تمایل دارند. این همان زبان غیر دینی‌ای است که برای حل مشکلی مشروع به کار گرفته می‌شود، زبانی که به تدریج سیطره یافت.

مرحلهٔ دوم:

در مرحلهٔ نخست، مشکل بدکرداری‌های چشمگیر برخی مردان (و زنان) بود، اما در مرحلهٔ دوم، مشکلات، انتزاعی‌تر و خیالی‌تر می‌شوند چنان که دربردارندهٔ سؤالاتی این چنینی‌اند؛ «چرا فلان کمیته در کنفرانس اسلامی، هیچ عضو زنی در خود ندارد؟» «چرا تبلیغ رویدادی معین دربردارندهٔ عکس‌های سخنگویان مرد است ولی به جای سخنگویان زن از نماد ناشناس (صورتک) استفاده شده است؟» «چرا امام مسجد دربارهٔ حجاب و نحوهٔ پوشش زن سخن می‌گوید؟» «چرا مردان مسلمان به آنچه زنان می‌پوشند توجه نشان می‌دهند؟» «چرا در مسجد میان مردان و زنان فاصله است؟» «چرا جدایی میان دو جنس (که به نام «تفکیک تبعیض‌آمیز میان دو جنس» مشهور است) حتی در عصر ما نیز مشکل قلمداد می‌شود؟» «چرا مردان مسلمان به امتیازات خود به ‌عنوان جنس نر اعتراف نمی‌کنند؟» «چرا مسئلهٔ احتشام (حیا و وقار زنان) در هر حالتی مهم است؟» «مردان چگونه جرأت می‌کنند حتی دربارهٔ مسائل زنان سخن بگویند یا در مورد فمینیسم اظهارنظر کنند؟ (با وجود این حقیقت که فمینیسم، مردان را به سرکوب نیمی از ساکنان جامعه به شکلی سازمان‌یافته متهم می‌کند. چه بسا شخص معتقد باشد که متهم حق دارد فرصتی برای رویارویی با چنین تهمت‌های خطرناکی داشته باشد اما بر حسب عقیدهٔ فمینیسم، این امر از جنس سرپرستی و قوامیت مردان بر زنان خواهد بود!)»

پاسخ خودکار به تمام این سؤالات، همان گونه است که در مرحلهٔ نخست بود: سیستم مردسالار!

برعکس مرحلهٔ نخست، مشکلات مرحلهٔ دوم به واسطهٔ فهمی استوار از اسلام و سنت‌های ضابطه‌مند آن مشخص نمی‌شود بلکه از چارچوب گفتمان فمینیستی و لیبرال غربی، مطرح و مشخص می‌شود. چنین امری به واسطهٔ این حقیقت روشن می‌شود که زنان مسلمان فمینیست در مرحلهٔ دوم به انتقاد از چیزهایی می‌پردازند که بنیادی قوی در شریعت اسلامی و آموزه‌های آن دارد، چیزهایی مانند جدایی میان دو جنس، وقار، اصول پوشش و موارد مشابه آن‌ها، اما زنان فمینیست در مرحلهٔ دوم معمولا از این آموزه‌ها بی‌اطلاع هستند و هنگامی‌ که به آنها خبر داده می‌شود که چنین اقداماتی، ریشه‌ای قوی در آموزه‌های اسلامی دارند اینجاست که ضد آن دست به کار می‌شوند.

مرحلهٔ سوم:

در مرحلهٔ سوم، خود آموزه‌های اسلامی زیر آتش فمینیسم قرار می‌گیرد چنان که در مرحلهٔ دوم، تمرکز بر دادخواهی‌ از اقدامات مسلمانان معاصر بود اما در مرحلهٔ سوم، این خشم تا جایی گسترش می‌یابد که تاریخ مسلمین و به ویژه علمای مسلمان را دربرمی‌گیرد.

اینجا پیروان اندیشهٔ فمینیسم می‌پرسند اگر نظام مردسالار مشابه با این نظام همه‌جانبه، منبع ظلم و ستم است پس منطقی است که چنین ستمی با همان تاثیر و میزان موجود باشد هرچند که در گذشته بزرگتر نبوده است، یا به عبارتی دیگر سؤال این گونه می‌شود: چرا شیوه‌های اندیشیدن علمای اسلام در طول تاریخ همانند چیزی که از علمای امروزی می‌بینیم، ضد زن نبوده است؟ و هنگامی ‌که به نوشته‌های بزرگترین علمای اسلام می‌نگریم می‌بینیم که مملو از واکنش‌هایی است که فمینیسم، آن را مثالی برای بیزاری نظام مردسالار و تنفر آن از زنان به شمار می‌آورد به همین دلیل، بسیاری از زنان مسلمان را در مرحلهٔ سوم خواهی یافت که از رهگذر پژوهش‌های اسلامی در دانشگاه، تلاشی پرشور برای معرفت و معلومات را آغاز می‌کنند، سپس با چنان نصوص دینی‌ای رو به رو می‌شوند و به هراس می‌افتند و امیدشان به پژوهش‌های اسلامی از بین می‌رود چون می‌پندارند که نظام مردسالار، دامان آن را کاملا آلوده کرده است. زن مسلمان فمینیست در این مرحله به این اندیشه بسنده می‌کند که قرآن و حدیث نبوی تنها منابعی هستند که باید به آنها تکیه کند چون تحریفات زشت از سوی مردان (فقیهان) به آنها نرسیده است اما پس از آن، آتش فمینیسم به خرمن آن دو نیز می‌افتد.

مرحلهٔ چهارم:

{الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ} {وَلِلرِّجالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ{ {لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ}، “شهادة الرجل بشهادة امرأتين“، “ناقصات عقل ودين“، “أكثر أهل النار“، “لو كنت آمر أحدًا أن يسجد لأحد لأمرت المرأة أن تسجد لزوجها” و دیگر آیات و احادیث مشابه آن.

زن فمینیست مسلمان چگونه می‌تواند میان این نصوص دینی سازش برقرار کند؟ چگونه ممکن است وحی الهی دربردارندهٔ تعبیراتی باشد که ظاهر آن بیانگر تحقیر زن از دیدگاه فمینیست‌هاست؟ تمام اینها به سرچشمهٔ بی‌پایان توهمات بدل می‌شود چنانکه فمینیسمی که از مرحلهٔ سوم به مرحلهٔ چهارم می‌رود دست به دامان راه‌حل‌های جدیدی می‌شود.

زنجیرهٔ انحراف آغاز می‌شود و فمینیست می‌گوید: شاید این نصوص دینی به شکلی اشتباه تفسیر شده باشند، شاید اگر آنها را تأویل کنیم بتوانیم فلان آیه و حدیث را تفسیر نماییم چنان که احتمال دارد قادر باشیم میان وحی الهی که اوج بلاغت و حکمت و عدالت از سوی علمای قرن هفت (و هشت و نه و ده) به شمار می‌رفته است و عقاید فمینیستی سازش برقرار کنیم. این چنین سخنان بی‌پایه و اساس و دیگر یاوه‌های بی‌ربط استادان پژوهش‌های سکولار در قرن بیستم و بیست و یکم را تکرار می‌کنند، و دهها شاید دیگر! زیرا هر چیزی ممکن است!

این رفتار ساده‌لوحانه نمی‌تواند برای مدتی طولانی ادامه یابد مگر در سایهٔ جهل به حجم بسیار زیادی از آیات قرآنی و احادیثی که با فمینیسم جدید در تناقض است، هر اندازه که زنان فمینیست مسلمان به وجود این آیات و احادیث آگاهی بیشتری داشته باشند به همان اندازه هم احتمال انتقال آنان به مرحلهٔ چهارم افزایش می‌یابد.

زنان مسلمان فمینیست مرحلهٔ چهارم می‌دانند که تنها راه برای خاتمه دادن به این مشکل دشوار و سازش برقرار کردن کامل میان فمینیسم جدید و کلیت اسلام، با انکار وحیانی بودن قرآن و رد بر امکان اجرایی نمودن سنت نبوی ممکن است.

در مرحلهٔ چهارم، اصلاح‌طلبان مسلمانی را می‌یابی که سخنانی عجیب را بر زبان می‌آورند همانند: «باید به قرآن نه بگوییم»، بلکه برخی از آنها از این هم فراتر می‌روند و به پیامبران توهین می‌کنند و از آنان با اوصافی زشت نام می‌برند، آن هم تنها به یک دلیل که همگی شما می‌توانید آن را حدس بزنید؛ بله! همان «نظام پدرسالارِ مردسالار».

در مرحلهٔ چهارم، طعن و ایراد به دین امکان پذیر می‌شود، همچنین به اموری مانند امامت زنان برای نماز جماعت مختلط، ازدواج زنان مسلمان با مردان غیرمسلمان، مباح بودن انحرافات جنسی، پذیرش تغییر جنسیت، حلال کردن زنا و امور مشابه دعوت می‌شود. دلیلش هم آن است که آنها فقط برخی یا همهٔ قطعیات و مسلمّات علمی را رها نکرده‌اند بلکه وجود سلطه و قدرتی همچون شریعت و سنت که تعیین کنندهٔ رفتار مسلمانان است را هم انکار می‌کنند و هر کسی که ادعا می‌کند سلطه‌ای دارد تا با نام خدا و آنچه او بدان امر می‌کند سخن بگوید، فورا با این عنوان که مردسالار و ستمکار است محکوم می‌شود! (البته مفهوم سلطه در دید مردان به هیچ وجه مردسالاری نیست.)

زنان مسلمان فمینیستی که در مرحلهٔ چهارم باقی می‌مانند زیاد نیستند زیرا توجیه تمام امور یاد شده همراه با تداوم مسلمانی، امری تقریبا غیرممکن است.

سطح بیزاری معرفتی مد نظر برای حفظ هویت شخص از بین می‌رود و حقیقت این است که جامعهٔ مسلمان به طور کلی، با توهین به مقدسات و نادیده گرفتن آموزه‌های اسلام از سوی این افراد مخالفت زیادی دارد و همین امر سبب می‌شود که آنها به شکل فزاینده از مسلمان بودن خود احساس نارضایتی و ناراحتی کنند.

مرحلهٔ پنجم:

عذاب ذهنی در مرحلهٔ پنجم تحمل‌ناپذیر است و بسیار پیش می‌آید که شخص در این مرحله به پرتگاه فروپاشی کشیده شود.

سیلی از سؤالات در این مرحله به سمت شخص سرازیر می‌شود، سوالاتی از جمله این که: «اگر خداوند میان دو جنس تقاوتی نمی‌گذارد چرا برای سخن از خودش به ضمیر مذکر “هو” در قرآن اشاره می‌کند نه ضمیر مؤنث “هی”؟» «چرا نخستین انسان، مرد بوده است نه زن؟» «چرا بیشتر روایت‌های تاریخی در قرآن دربارهٔ مردان است نه زنان؟» «چرا آخرین پیامبر، مرد بود نه زن؟» «چرا وحی از جانب خداوند به وسیلهٔ مردان به ما رسیده است نه زنان؟»

این سیل از سؤالات ساده اما غیرمنطقی، آنها را می‌گیرد و به لبهٔ پرتگاه ارتداد از دین می‌کشاند، یعنی همان فکری که ابتدا آنها را به این مسیر کشاند آخرِ سر به پرتگاه نابودی می‌کشاند، چنانکه می‌پرسند: «چرا خداوند اجازه داده نظام مردسالار مطلقا وجود داشته باشد؟! آیا خدا هیچ اهمیتی به تسلیم شدن و تجاوز به ملیاردها زن بی‌گناه در طول هزاران سال نداده است؟»

تنها جوابی که جنبش فمینیسم می‌تواند در این مرحله ارائه دهد همان جوابی است که در تمام مراحل دیگر ارائه داده است؛ اینکه تمام این مسئله، دروغی ساخته و پرداختهٔ مردان است برای چیره شدن بر زنان!

پایان:

خطر اندیشهٔ فمینیسم در این نهفته است که همانند دومینو عمل می‌کند، به محض اینکه شخص شروع به تفسیر همه چیز می‌کند و برای این کارش، نظام پدرسالار مردسالار را دستاویز قرار می‌دهد، باقی مصیبت به سرعت اتفاق می‌افتد زیرا منطق تحلیل کردن هر ظلمی با دستاویز قرار دادن سلطهٔ نظام پدرسالار، تفسیری بسیار کلّی است اما دقیق نیست بلکه گمراه‌گر و نابودکننده است. زنان فمینیست در مرحلهٔ پنجم از لحاظ فکری صادق‌تر و سازگارتر از زنان فمینیست مرحلهٔ اول یا دوم یا سوم و یا چهارم هستند چون آنها در این مرحله، پیامدهای فمینیسم حتی سرانجام تلخ آن را درک می‌کنند.

موج نخست فمینیسم:

شاید خواننده بپرسد تعریف حقیقی فمینیسمی که مشکل در آن نهفته است چیست؟

حقیقت این است که فمینیسم در اصل و به طور کلی، خودش مشکل است.

برای نزدیک کردن تصویر باید گفت بیشتر ما درک می‌کنیم که نژادپرستی به هر نوعی که باشد مشکل به شمار می‌آید و ایمان فرد را مسموم می‌کند چه ضد افرادی از نژاد معینی باشد و چه ضد رنگ پوست معینی.

با این حال، نژادپرستی‌ای که ایدئولوژی جماعت کوکلس کلان – سازمانی که به برتری نژاد سفید باور داشت – شامل آن بود متفاوت از نژادپرستی نئونازی‌ها یا راست افراطی است زیرا تفاوت‌های ریزی دارند اما آیا واقعا این تفاوت‌ها اهمیت دارد وقتی که اصل و ریشهٔ نژادپرستی همان است که همهٔ جماعت‌های مخالف با هم دارند؟

برای اینکه روراست باشم می‌گویم دیدگاه من این نیست که مشکل فمینیسم، ایدئولوژیک و نژادپراستانه است بلکه مشکل فمینیسم – البته یکی از مشکلات بسیار آن – در این نهفته است که پذیرش فمینیسم به شکلی ثابت و منهجی، مسلمانان را به بحرانی ایمانی می‌کشاند و این بحران به ترک کامل اسلام می‌انجامد. این امر نیز تصادفی یا موردی نیست چنانکه زمانی چگونگی این امر برای ما روشن می‌شود که روند پیشروی مسلمانان از مرحلهٔ اول به مرحلهٔ پنجم را بفهمیم و اگر برخی از ما قانع نشویم می‌توانیم به ریشه‌های خود فمینیسم بنگریم همان طور که برخی از برجسته‌ترین شخصیت‌هایش در طول تاریخ از آن سخن گفته‌اند.

فمینیسم از زمان پیدایش خود، ضد دین بوده است و در واقع، بارزترین شخصیت‌ها در هر موج فمینیستی در ضدیت خود با دین، افراطی بوده‌اند.

این جنبش از آغاز پیدایش خود در قرن نوزدهم به ‌عنوان جنبشی اجتماعی برای حق رای زنان به راه افتاد و در موج نخست خود، «دین‌داری سنتی» را هدف گرفت و آن را منبع و عامل تسلیم‌پذیری زن قلمداد کرد چنان که نخستین اندیشمندان فمینیسم اعتقاد داشتند که مؤسسات دینی فقط در نادیده گرفتن حقوق زن سهیم نبوده‌اند بلکه عملا منبع اساسی‌ای بوده‌اند که باورها و اقدامات ضد زن از آن سر بر آورده است.

«سوزان برانل آنتونی» (یکی از شخصیت‌های اساسی در جنبش حق زن برای رأی‌ دادن) به این اشاره کرده است که «بدترین دشمن زنان بر روی منبر می‌ایستد».[۸] خانم آنتونی غالبا دین تقلیدی را مورد انتقاد قرار داده است و از سوی کسانی که او را می‌شناختند به‌ عنوان شخصی بی‌دین قلمداد شده است.[۹] او در یکی از سخنان خود گفته است: «من نمی‌توانم خدایی برای جهان تصور کنم که خوشش می‌آید بر روی دو زانویم بنشینم و او را با نام بزرگ بخوانم».[۱۰]

یکی از زنان فمینیست موج نخست در قرن نوزدهم «هلن گاردنر» با تفصیل دربارهٔ جنایت‌ها و ستم‌های کتاب مقدس و مسیحیت در برخوردش با زنان نوشته است: «دین و کتاب مقدس، همه چیز را از زن می‌گیرند و هیچ چیزی به او نمی‌دهند، از وی خواستار پشتیبانی و دوست داشتنش می‌شوند و در مقابل، با تحقیر و ظلم با او برخورد می‌کنند و هر ظلم و ستمی که در منطقه‌ای مسیحی بر زنان رفته است کتاب مقدس اجازهٔ آن را داده است و کسانی به تثبیت و تداوم آن عمل کرده‌اند که بر منبرها می‌ایستند».[۱۱]

تحقیر دین توسط گاردنر فقط به دین مسیحیت محدود نشده است چنانکه در کتابش «مردان، زنان و خدایان» گفته است:

«با وجود این که آنها ادعا می‌کنند سرچشمهٔ دین، فراطبیعی و فراتر از عقل بشری است اما باید از سوی منطق بشری مورد آزمایش و امتحان قرار بگیرد».

همچنین می‌گوید: «تنها چیز خوب در هر دینی همان اخلاق است و هیچ ارتباطی میان اخلاق و ایمان نیست! اخلاق به واسطهٔ کارهای خوب در این دنیا مشخص می‌شود در حالی که ایمان با معیارهایی ناشناخته در دنیایی دیگر. اخلاق، ضرورت عصر ماست و ایمان، رؤیایی‌ست که به جاودانگی چشم می‌دوزد».

و نیز می‌گوید:«اخلاق متکی بر تکاملی تکوینی است و ایمان به یک وحی ویژه مربوط می‌شود و هیچ زنی نمی‌تواند هیچ وحی‌ای را بپذیرد که از این پس به این جهان ارائه شده است».

«موسی و کنفسیوس یا محمد یا پولس یا ابراهیم یا برگهم یانگ تاکید می‌کنند که عقیدهٔ آنان مستقیم از سوی خداوند آمده است و خدا با یکی از این افراد برگزیده یا همگی آن‌ها ارتباط شخصی داشته است. این حقیقتی است که نباید هیچ قدرتی بر ما داشته باشد مگر این که آموزه‌های آنان با والاترین افکارمان، شریف‌ترین اهدافمان و پاکترین مفاهیممان پیرامون زندگانی سازگاری داشته باشد».

«کدامیک از آنان می‌تواند در امتحان قبول شود؟ اصلا یک «وحی» شناخته‌ شده برای انسان امروزی وجود ندارد که بتواند با قرن نوزدهم رو به ‌رو شود و بگوید: من هم‌راستا با بزرگترین تکامل تو هستم، همچنان والاترین اندیشه‌هایت را به پیش می‌برم و هیچ یک از آموزه‌هایم با احساس تو به عدالت در تعارض نیست، پس جواب این است: حرف هیچ کسی را باور نکن».[۱۲]

می‌توانیم این دشمنی در قبال دین را از میان نوشته‌ها و سخنرانی‌های تعدادی از بارزترین زنان فمینیست در موج نخست بیابیم از جمله الیزابت کادی استنتون که با قصد تخریب، «کتاب مقدس زنان» را نوشت. اگر زنان فمینیست امروز«قرآن زنانه» را بنویسند به زنان فمینیست بیش از ۱۰۰ سال پیش می‌پیوندند که جزئی از موج نخست بودند و احتمالا افراط و اعتراضشان در مقایسه با فمینیست‌های دیگر موج‌ها کمتر بوده است.

اما دشمنی با دین در این حدّ پایان نمی‌یابد. به آنچه «موج دوم» نامیده می‌شود بیاندیش، چیزی که خانم فیلسوف فرانسوی سیمون دوبوار، نوید آن را داد و مخالفتش با دین را این گونه بیان داشت:

«مرد از تمایزهای بزرگی بهره‌مند است زیرا خدایی دارد که کُدی را که می‌نویسد تایید می‌کند و چون که مرد، بر زن قدرت و سلطه دارد بنابراین از خوش‌اقبالی اوست که این قدرت از سوی موجودی والا به او داده شده است. یهودیان و محمدیان و مسیحیان و دیگران باور دارند که مرد، سرور حقیقی از سوی خدا است و از همین روی هم ترس از خداوند، هر گونه انگیزه‌ای را برای سرکشی جنس مؤنث ستمدیده سرکوب می‌کند».[۱۳]

در امور مربوط به دین هم خانم «گلوریا استاینم»، فمینیست برجستهٔ موج دوم می‌گوید:

«اگر خوب بیاندیشی درمی‌یابی که ایمانت به چیزی در مقابل زندگی پس از مرگ، فریبی حیرت‌آور است زیرا حتی شرکت‌ها نیز با همهٔ قوانین پاداشی که دارند تلاش نمی‌کنند آن را پس از مردن اجرایی کنند».[۱۴]

همچنین از خانم استاینم در مصاحبه‌ای جدید پرسیدند: «به نظر شما بزرگترین مشکلی که زنان امروزی از آن رنج می‌برند چیست؟» او جواب داد:

«چیزی که به اندازهٔ کافی از آن سخن نمی‌گوییم دین است، معنویت یک چیز است اما دین چیز دیگری است، دین صرفا سیاستی در آسمان است. بر این باورم که واقعا بر ما واجب است دربارهٔ آن سخن بگوییم زیرا قدرتش را از سکوت می‌گیرد».[۱۵]

در موج سوم، دشمنی سازمان‌یافته با دین شدید می‌شود اما این دشمنی، چندین شکل به خود می‌گیرد از جمله خود را به آب و آتش زدن به خاطر ارائهٔ «دین جایگزین» و «معنویت غیرمذهبی». سوزان شو، استاد زن و نوع‌شناسی و جنس‌شناسی می‌گوید:

«در پرتو مؤسسات دینی سنتی همچون کلیسا و مسجد و عبادتگاه، نظام مردسالار پدرسالار، دین غالب در جهان است».

همچنین می‌گوید: «جهان از مشکل یک جنس با ابعاد دینی رنج می‌برد. به راستی که ما نیازمند اصلاح هستیم و چه بسا نیازمند انقلابی باشیم برای ویرانی سلطهٔ جنس مذکر و بازسازی پناهگاهی جهانی از ادغام، انصاف، عدالت، آشتی و محبت».[۱۶]

خانم فیلسوف فمینیست همجنس‌گرای افراطی «ماری دالی» باور داشت که دین به طبیعت خود برای زنان سرکوبگر است و این باورش را اینگونه بیان داشته است که:

«می‌توان درخواست زن برای برابری در کلیسا را با درخواست مرد سیاهپوست برای برابری در کوکلس کلان مقایسه کرد».[۱۷]

و همچنین در مقالهٔ تحریک‌آمیزش با عنوان “sin big” اشاره کرده است:

«هنگامی که این اصل را کشف کردم به صورت بدیهی فهمیدم برای انسانی که از سوی نظام پدرسالار در محاصره قرار دارد و البته این نظام دین تمام سیارهٔ زمین است، معنای بودن تو این است که گناه کنی».[۱۸]

خانم دالی در این مقاله، زنان را به داشتن «شجاعت گناه» تشویق می‌کند چنان که به گناه در معنای دینی به‌ عنوان بالاترین شکل از اشکال اعتراض ضد نظام پدرسالار نگریسته می‌شود و البته نابودی نظام پدرسالار هم‌راستا با نابودی سنت‌های دینی حرکت می‌کند زیرا از دید آن‌ها میان آن دو هیچ تفاوتی نیست چون دین، پدرسالار است و پدرسالاری نیز دین است و نابودی بنیان هر کدام از آن‌ها عین نابودی دیگری است!

قانون فمینیسم مملو از نظرات ویرانگر مشابه است که چندین جلد کتاب را پُر می‌کند.

البته می‌بینیم که زنان مسلمان‌زادهٔ فمینیست (به ویژه در مرحلهٔ پنجم) این ویران‌سازی را بازتاب می‌دهند چنانکه انسان از معلمان می‌آموزد هرچند که گاهی هم برایش ناخوشایند باشد.

با توجه به اینکه احساسات ضد دین به شکلی گزنده در همهٔ مراحل اندیشهٔ فمینیسم در طول تاریخ منتشر می‌شود چگونه می‌توانیم تصور کنیم که پذیرش این چنین ایدئولوژی‌ای به هر شکل از اشکال ممکن است به چیزی بیانجامد که مخالف با عقیدهٔ مسلمان نباشد؟!

در آخر، امامان و علمای دین و رهبران مسلمان را فرامی‌خوانم تا این مسئله را جدی بگیرند که ما نیاز داریم به موضوعات ناخوشایندی همچون فمینیسم بپردازیم، موضوعی که مدتهاست از پرداختن بدان خودداری شده است. شاید خودداری از پرداختن به چنین موضوعاتی در برههٔ نبود اینترنت و وسایل ارتباط جمعی، کار خوبی بوده باشد؛ آنگاه که مسلمان عادی می‌توانست بدون احاطه شدن از سوی پروپاگاندای (تبلیغات) ضد اسلام زندگی کند اما امروزه معمولا نپرداختن به این مسائل به تغذیهٔ خشم فزاینده و ناامیدی از اسلام و آموزه‌های آن می‌انجامد زیرا شخص نمی‌تواند آیات و احادیث و میراث علمی «جدال‌برانگیز» اسلام را تا مدتی نامعلوم از توده‌های مردم پنهان کند و مردم خیلی زود با آن آشنا می‌شوند چون ماموریت ملحدان و فعالان لیبرال، شبهه‌افکنی ضد اسلام است! هنگامی که مسلمانان با معلومات نادرست آن‌ها رو به رو می‌شوند احساس دستپاچگی شدید و خیانت عمیق می‌کنند و اسلام را ترک می‌کنند. این روند عملا در جریان است و تو همین که از وسایل ارتباط جمعی زنان برجستهٔ مسلمان‌زاده و سایت‌های الکترونیکی مختص مسائل زن مسلمان اطلاع می‌یابی دشمنی روزافزون و خشم ضد اسلام ارتدوکسی (به قول آنها) را مشاهده می‌کنی!!

به جای اینکه به فمینیسم اجازه‌ دهیم به شکل کامل در بین امت به آشوب‌پراکنی بپردازد باید تلاش‌های خود را برای نقد فمینیسم و فروپاشی بنیان فکری و آکادمیک آن دوچندان کنیم. به راستی که ارائهٔ این چنین انتقاداتی، فراتر از توان و چارچوب این مقالهٔ کوتاه است اما إن شاء الله در آینده ارائه خواهد شد. در نهایت، فروپاشی فمینیسم برای مسلمانان، مساحت فکری و عاطفی گسترده‌ای را برای فهم روابط میان دو جنس به شکل صحیح آن در اسلام و نیز میزان برتری اسلام از لحاظ عدالت و رحمت بر آنچه جنبش فمینیسم ارائه می‌دهد فراهم می‌گرداند.

تکرار می‌کنم که من و همسرم در مرحله‌ای از زندگی‌مان اندیشهٔ فمینیسم را پذیرفته بودیم اما الحمدلله به سرعت دریافتیم که مسیر فمینیسم به چه جایی می‌رسد. دست کشیدن از فمینیسم اندکی ما را نارحت‌ کرد زیرا این حقیقت وجود داشت که برخی از زنان در زندگی تحت ستم شدیدی قرار دارند و سؤالی که برایمان پیش آمد این بود که چگونه می‌توان میان این حقیقت که شریعت اسلام دربردارندهٔ احکام مختلفی است که بر نوع جنس تکیه دارد و نیز احساس کلی به عدالت و برابری، سازش برقرار کرد؟ این چنین سؤالاتی در گذشته، ما را به خود مشغول کرده بود اما آنگاه که دریافتیم نیاز داریم اندیشه‌های خود را درباره‌هٔ برابری و عدالت بازآفرینی کنیم، آن زمان، آغاز رسیدن به جواب بود.

و هیچ وسیله‌ای بهتر از اندیشیدن در کلمات سرچشمهٔ رحمت و عدالت یعنی قرآن کریم یافت نمی‌شود:

{رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿١٩٤﴾ فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّنْ عِندِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿١٩٥﴾ لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ ﴿١٩٦﴾ مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ}

(پروردگارا، ما از منادی شنيديم كه [مردم را] به ايمان به پروردگارشان می‌‌خواند و ما ايمان آورديم [و ندای او را لبّيک گفتيم. اكنون كه چنين است] پروردگارا گناهانمان را بيامرز و بدی‌هايمان را بپوشان و ما را با نيكان [و در مسير ايشان] بميران. پروردگارا آنچه را كه بر [زبان] پيامبران خود به ما وعده داده‌ای به ما عطا كن و در روز رستاخيز، ما را خوار و زبون مگردان. بی‌گمان تو خلف وعده نخواهی كرد. پس پروردگارشان دعای ايشان را پذيرفت و پاسخ‌شان داد كه من عمل هيچ كسی از شما را كه به كار پرداخته باشد – خواه زن باشد يا مرد – ضایع نخواهم كرد. پاره‌ای از شما از پاره ديگر هستيد. آنان كه هجرت كردند و از خانه‌های خود رانده شدند و در راه من اذيّت و آزارشان رساندند و جنگيدند و كشته شدند، هر آينه گناهانشان را می‌بخشم و به بهشت‌شان درمی‌آورم؛ بهشتی كه رودخانه‌ها در زير [درختان] آن روان است، اين پاداشی از سوی الله است و پاداش نيكو تنها نزد الله است. رفت و آمد كافران در شهرها، تو را نفريبد، [اين] متاع ناچيزي است، سپس [به دنبال اين نعمت و قدرت ناچيز ظاهری] جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهی است).

همچنین می‌فرماید:

{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّـهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}

(و بر تو [ای پيامبر] كتاب [كامل و شامل قرآن] را نازل كرديم كه [در همه احكام و اخبار خود] ملازم حق و موافق و مصدّق كتابهای پيشين [آسمانی] و شاهد [بر صحّت و سقم] و حافظ [اصول مسائل] آنها است، پس ميان اهل کتاب بر طبق چيزی داوری كن كه الله بر تو نازل كرده است و به خاطر پيروی از اميال و آرزوهای ايشان، از حق و حقيقتی كه براي تو آمده است روي مگردان. [ای مردم] براي هر ملّتی از شما راهي و برنامه‌ای قرار داده‌ايم، اگر الله می‌خواست همه شما را ملّت واحدی می‌كرد امّا [خدا چنين نكرد] تا شما را در آنچه [از شرایع] به شما داده است بيازمايد [و فرمانبردار الله و سركش از فرمان او معلوم شود]، پس [فرصت را دريابيد و] به سوي نيكی‌ها بشتابيد [و بدانيد كه] همگی بازگشتتان به سوی الله خواهد بود، و از آنچه در آن اختلاف می‌‌كرده‌ايد آگاهتان خواهد كرد).

خداوند متعال عمل هیچ کسی را چه مرد باشد و چه زن تباه نمی‌‌کند و خداوند متعال بر ما حکم نمی‌کند مگر به چیزی که ما را با آن آزمایش می‌نماید نه کمتر و نه بیشتر، بنابراین بر زنان بر اساس چیزی که به مردان داده شده حکم نمی‌شود و بر مردان نیز بر اساس چیزی که به زنان داده شده حکم نمی‌شود. این همان معیار عدالت میان جنس مذکر و مؤنث است که خداوند متعال آن را در قرآن به ما داده است. موضوع این نیست که مردان و زنان، تسلیم یک قانون معین باشند و این نیست که مردان و زنان مکلف به انجام مسئولیت‌های یکسانی باشند و اصلا چنین نیست که مردان و زنان از ویژگی‌ها و صفات یکسانی بهره‌مند باشند همان طور که خداوند متعال انواع مختلفی از موجودات را آفریده است – ملائکه و جنیان و حیوانات و کوهها و ابرها و… – و به هر گروهی که آفریده نیز جایگاه و نقش خاص آن در آفرینش را داده است و به همان‌ گونه هم خداوند متعال مردان و زنان را به شکلی مختلف آفریده است اما آنها پیوسته از همدیگر هستند چنانکه بر مردان و زنان مسلمان واجب است که یکدیگر را در زمان‌های دشواری حمایت نمایند.

افزون بر این می‌توان همهٔ انواع بدرفتاری‌هایی که زنان با آن رو به رو می‌شوند و فمینیست‌های مرحلهٔ نخست به آن واکنش نشان می‌دهند را به شکل کامل از طریق مبانی و اصول ارشادی اسلامی بر اساس قرآن و سنت مداوا کرد.

رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرموده اند: «بهترین شما بهترینتان برای خانواده‌اش است و من بهترین شما برای خانواده‌ام هستم».[۱۹]

همچنین فرموده‌اند: «زنان بسیاری نزد خانواده‌ی پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند و از شوهران خود شکایت داشتند، این‌ها از افراد برگزیده‌ی شما نیستند».[۲۰]

اما بدرفتاری‌هایی که تعدادی از زنان با آن روبرو می‌شوند به خشونت بدنی محدود نمی‌شود چنان که نادیده گرفتن و بدرفتاری‌های عاطفی می‌تواند ویرانگرتر از آزارهای جسمی باشد زیرا بسیاری از زنان مسلمان از سوی شوهران خود احساس عزت و افتخارنمی‌کنند چه برسد به اینکه از طرف آنها احساس احترام کنند و برخی از زنان مسلمان احساس می‌کنند که در خانه‌های خود چیزی بیش از خدمتکار نیستند!

خداوند متعال در قرآن کریم در سورهٔ مجادله می‌فرماید: {قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ} (الله گفتار آن زنی را می‌شنود كه درباره شوهرش با تو بحث و مجادله می‌كند و به الله شكايت می‌برد. الله قطعاً گفتگوی شما دو نفر را می‌شنود چرا كه الله شنوا و بينا است).

خداوند متعال که سرور همهٔ مخلوقات است رحمتش تجلی می‌یابد و به شنیدن دل‌گفته‌ها و شکایت‌های زنی که شوهرش به او ستم کرده است اهمیت می‌دهد، حال چگونه ممکن است که شوهر مسلمان تا حدّی سنگدل و بی‌رحم باشد که نیازمندی‌های عاطفی همسرش را نادیده بگیرد؟!

نگاه تفصیلی به زندگانی رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و اصحابش رضی الله عنهم نشان می‌دهد که آنان در هیچ موقعیتی به کاستن از ارزش زن و توهین و تحقیر او نپرداخته‌اند، خواه زن از همسران یا خواهرانشان بوده باشد یا از دخترانشان. روایات بسیاری بیان می‌دارد که این مردان مبارک چگونه حریص بودند تا در برابر آن زنان، حساس و عاطفی باشند و حقوق آنان را به نیکی ادا کنند.[۲۱]

بر ما مسلمانان واجب است که اعتماد خود به قدرت اسلام را دوچندان کنیم نه اینکه به «فمینیسم» برای مداوای ظلم اعتماد و تکیه داشته باشیم. به راستی که پیامبرصلی الله علیه وسلم، بهترین الگو و معیار ما برای عدالت میان دو جنس است نه اندیشه‌های (غالبا ضد دینی) امثال سوزان آنتونی و سیمون دوبوار و بِتی فریدان و گلوریا استاینم یا بیل هاکس.

نویسنده: دانیال حقیقت‌جو

ترجمه به عربی: فرح علی

ترجمه به فارسی: خداداد مطاعی پور


[۱]. نویسنده در این مقاله از اصطلاح زنان فمینیست مسلمان (فمینیست اسلامی) استفاده می‌کند نه به این خاطر که فمینیسم را سازگار با اسلام بداند بلکه فمینیسم را عاملی می‌شمارد که در نهایت، زنان را به سوی کفر می‌برد بنابراین به کار بردن چنان اصطلاحی صرفا برای تفکیک زنان مسلمان از غیرمسلمان است (مترجم).

[۲]. Aune, Kristin. “Much Less Religious, A Little More Spiritual.” Feminist Review, vol. 97, no. 1, Mar. 2011, pp. 32–۵۵., link.springer.com/article/10.1057%2Ffr.2010.33. Accessed 16 Aug. 2017.

[۳]. Aune, Kristin. “Why Feminists Are Less Religious.” The Guardian, Guardian News and Media, 29 Mar. 2011, www.theguardian.com/commentisfree/belief/2011/mar/29/why-feminists-less-religious-survey. Accessed 16 Aug. 2017.

[۴]. Marcotte, Amanda. “America Is Losing Religion: Why More and More Women Are Embracing Non-Belief.” Alternet, 14 May 2015, www.alternet.org/belief/america-losing-religion-why-more-and-more-women-are-embracing-non-belief. Accessed 16 Aug. 2017.

[۵] .“۲۰۱۵ State of Atheism in America.” Barna Group, 24 Mar. 2015, www.barna.com/research/2015-state-of-atheism-in-america/. Accessed 16 Aug. 2017.

[۶] .Aune, Kristin. “Why Feminists Are Less Religious.”

[۷] .Bolt, Andrew. “On Leaving Islam.” Herald Sun, 18 June 2017, www.heraldsun.com.au/blogs/andrew-bolt/on-leaving-islam/news-story/c53fcdca1b98905f1f8909a9ce6323c6. Accessed 16 Aug. 2017.

[۸] .MicMillen, Sally as cited in: Seneca Falls and the Origins of the Women’s Rights Movements https://www.csmonitor.com/Books/2008/0205/p17s01-bogn.html.

.[۹] [۸] New York World, February 2, 1896, quoted in Harper (1898–۱۹۰۸), Vol. 2. pp. 858–۶۰.

[۱۰]. منبع پیشین.

[۱۱]. Gardener, Helen Hamilton. Men, Women, and Gods. S.l., Forgotten Books, 2017, infidels.org/library/historical/helen_gardener/men_women_and_gods.html. Accessed 16 Aug. 2017.#0

[۱۲]. منبع پیشین.

[۱۳]. Beauvoir, Simone de, and H. M. Parshley. The Second Sex. South Yarra, Vic., Louis Braille Productions, 1989.

[۱۴]. “Gloria Steinem.” Freedom From Religion Foundation, ffrf.org/news/day/dayitems/item/14362-gloria-steinem. Accessed 12 Sept. 2017.

[۱۵]. Calloway-Hanauer, Jamie. “Is Religion the ‘Biggest Problem’ Facing Feminism Today?” Sojourners, 6 May 2015, sojo.net/articles/religion-biggest-problem-facing-feminism-today. Accessed 12 Sept. 2017.

[۱۶]. Shaw, Susan M. “Is Patriarchy the Religion of the Planet?” The Huffington Post, TheHuffingtonPost.com, 1 Oct. 2015, www.huffingtonpost.com/susan-m-shaw/is-patriarchy-the-religio_b_8228710.html. Accessed 12 Sept. 2017.

[۱۷]. “Mary Daly.” Wikipedia, Wikimedia Foundation, 8 Sept. 2017, en.wikipedia.org/wiki/Mary_Daly#cite_note-26. Accessed 12 Sept. 2017.

[۱۸]. Daly, Mary. “Sin Big.” The New Yorker, The New Yorker, 19 June 2017,

www.newyorker.com/magazine/1996/02/26/sin-big. Accessed 12 Sept. 2017.

[۱۹]. Tirmidhi. Vol. 1, Book 46, Hadith 3895.

[۲۰]. Abu Dawud. Book 1, Hadith 279.

[۲۱]. در آن روایت طولانی بیندیش که امام عمر رضی الله عنه رفتار پیامبر صلی الله علیه وسلم با همسرانش را توصیف می‌کند چنانکه آنان آشکارا با وی سخن می‌گفتند و مشورت می‌نمودند و پیامبر نیز آنان را از این کار بازنداشت بلکه با توجه و نیکی با آنها رفتار نمود. می‌توان این روایت را در صحیح بخاری جلد ۳ کتاب ۴۳ حدیث ۶۴۸ یافت.