چرا هیچ‌کس نمی‌تواند پاداش صحابه را کسب کند؟

آیا می‌دانی چرا اهل بدر بیشترین پاداش را داشتند؟

نبردی کوچک و محدود در گوشهٔ غربی شبه جزیرهٔ عربستان که برای آن دوران قابل ملاحظه نبود، و توجه هیچ تاریخ‌نگاری را در آن زمان جلب نمی‌کرد!

اما در ترازوی آسمان، و سپس ترازوی تاریخ، سنگین‌ترین و با ارزش‌ترین بود…

نبردی که هستهٔ اسلام، و قلب دولت اسلامی را حفظ نمود، و گواه بر میلاد قدرتی منطقه‌ای در حجاز بود که یارای مبارزه و پیروزی را داشت!‌

نبردی که اگر با شکست مسلمانان پایان می‌یافت، پایانی برای کلیت اسلام بود، و ما این را در نیایش پیامبر – صلی الله علیه وسلم – به‌خوبی مشاهده می‌کنیم آنگاه که تضرع کنان به درگاه خداوند فرمود: «خدایا اگر این گروه را از بین ببری، بعد از آن عبادت نخواهی شد»!‌

هر آنچه اسلام پس از آن فتح کرد نتیجهٔ این نبرد سرنوشت ساز بود… هر نوری که بر جهانیان تابید شعاعش از آن پیروزی نخست بود!

می‌دانی چرا هیچ‌کس نمی‌تواند پاداش صحابه را کسب کند؟

برای اینکه پاداش همهٔ آن انسان‌ها از اساس در ترازوی صحابه است… پاداش همهٔ مسلمانان مصر و سرزمین مغرب و اندلس در تراوزی سپاهی است که عمرو بن العاص آنرا فرماندهی می‌کرد!

و پاداش مسلمانان شام و عراق و ما ورای آن‌ها در قفقاز و فارس و سرزمین‌های ترک همه در ترازوی سپاهی است که خالد بن ولید، سعد بن ابی‌وقاص و ابوعبیده آن‌را فرماندهی می‌کردند!

آن‌ها که این نور را به ملت‌های دیگر رساندند اصل و اساس این خیر بوده، و هر آنکس هدایت شود در ترازوی نیکی‌های آنان نوشته می‌شود.

خداوند برای ما در دوران  ضعف و ناتوانی مقامات صحابه و رتبهٔ فاتحان بزرگ را برگزیده است…

خوب و بدون تردید می‌دانی که «اسرائیل» در حالی متولد شد که رؤیای حاکمیت از نیل تا فرات را در سر داشت، بر روی پرچمشان از این رؤیا می‌گویند و در کتاب‌هایشان آن‌را می‌نویسند و بر شعارها و ساختمان‌ها و مؤسساتشان آن‌را حک می‌کنند.

اکنون اما اسرائیل از فروپاشی و نابودی در هراس است و حالتی از ترس و واهمه و پرسش‌هایی وجودی در رابطه با بقای این دولت و استمرار آن‌را مطرح می‌کند!

چگونه آن رؤیای بزرگ تبدیل به این احساس هولناک شد؟

این احساس نتیجهٔ خون‌های بسیار زیادی است که در برابر دیوانگی‌های این دیوانه مقاومت نموده و ریخته شده است، این هیولایی که از سوی صلیبیان نیز حمایت می‌شود!

می‌دانی که اسرائیل در حالی متولد شد که آرزوی نابودی مسجدالاقصی و بنای هیکل در مکان آن را در سر می‌پروراند!

چرا پس از سه چهارم یک قرن نتوانسته این رؤیا را محقق سازد؟ چرا بیشترین کاری که می‌کند یورش‌های حساب شده به مسجد الاقصی برای ارزیابی موضع مسلمانان است؟ فکر می‌کنی قضیه به این سادگی است؟

این دستاورد مهم حاصل نشده جز با رزمندگی‌های مجاهدان فداکار، صبور و از خود گذشته‌ای که شبانه روز صخره‌های ناتوانی را حفر نموده، و در صحرای ناتوانی دانه کاشته، و از امکانات ناچیز برای خود قدرت ساخته‌اند!

آن‌ها هستند که مانع ویران شدن مسجد الاقصی و بنای هیکل در جایگاه آن شده، و نگذاشته‌اند صهیونیست‌ها قاهره، عمان، دمشق، بیروت، ریاض، مدینهٔ منوره و خیبر را تصرف کنند!

آن‌ها هستند که خداوند برای چنین جایگاه‌های والایی انتخابشان کرده، برای چنین قهرمانی‌هایی… از میانشان شهدا و مجروحانی برگزیده، آن‌ها را در بستر این حوادث آزموده، و ما را نیز همراه آنان به درد و رنج می‌آزماید، سپس به آنان بهترین پاداش‌ها را عنایت می‌کند!‌

اگر پرده‌های غیب و آخرت برای انسان برداشته می‌شد با قلبی خشنود از واقع خویش استقبال می‌کردند!

اگر خدای ناکرده روزی بیاید و مسجدالاقصی منهدم شده و هیکل در جایگاه آن بنا شود، حداقل نیمی از مسلمانان «یک میلیارد انسان» آرزو می‌کنند ای کاش مرده بودند و کشته شده بودند اما مسجدالاقصی ویران نشده بود!

اگر روزی برسد که خدای ناکرده دولت صهیونیست‌ها شهر پیامبرمان را تصرف کند، و قبرشان را ویران کرده و خانه‌های بنوقریظه، بنونضیر و بنوقینقاع را از نو بسازد، حداقل سه چهارم مسلمانان «یک میلیارد و نیم انسان» آرزو می‌کنند که ای کاش مرده بودند اما آن‌ها قبر پیامبرشان را ویران نمی‌کردند و به شهر پیامبرشان نمی‌رسیدند!

اگر خدای ناکرده روزی جنگنده‌های صهیونیست‌ها بر فراز کعبه به پرواز در آيد، همهٔ مسلمانان آرزو می‌کنند ای کاش مرده بودند یا شهید می‌شدند اما چنین اتفاقی نمی‌افتاد!

آن‌هایی که امروز می‌میرند برگزیدگان خداوند از میان همهٔ این میلیون‌ها نفر هستند، برگزیدگان الهی… خداوند به‌وسیلهٔ آن‌ها دین و امتش را حفظ نموده و حجت را بر ما و همهٔ انسان‌ها اقامه می‌کند.

دل‌هایمان قطعه قطعه می‌شود، اشک از چشمانمان سرازیر می‌شود، اما اگر چشمانمان را باز کنیم و کمی بیندیشیم می‌بینیم آن‌ها در خط مقدم دفاع از اقصی و مسرای پیامبرمان و ازهر شریف، و مدینهٔ منوره و بیت الله الحرام هستند…

گرچه دل‌هایمان از درد تکه تکه می‌شود، اما این درد تحملش آسان‌تر از آن است که سقوط قبهٔ صخره و ویرانی مسجد قِبلی (مسجد عمر بن الخطاب) و تخریب قبه‌ها و مناره‌ها و صحن حرم شریف قدسی را مشاهده کنیم!!

ما از دشمنان آسیب می‌بینیم و به آن‌ها آسیب می‌زنیم، و با وجود آن، برنامه‌ها و نقشه‌هایشان را نقش بر آب نموده، و از مقدساتمان در بیت المقدس، مکه و مدینه محافظت می‌کنیم، و اگر این نبود، از شدت درد و گریهٔ بی فایده جان می‌دادیم!

کدام‌یک بهتر است؟ کدام‌یک برای برادران و خواهران ما در غزه بهتر است؟

اگر کمی می‌اندیشیدیم آرزو می‌کردیم ای کاش ما جای آن‌ها بودیم، و خداوند ما را نیز همراه آنان برای این نبرد بر می‌گزید، و تمام تلاش خود را برای کمک رسانی به آنان به‌کار می‌بستیم، و از هر فرصتی برای هدف قرار دادن دشمنان استفاده می‌کردیم.

این قافلهٔ شهدا و مجروحان در عصر ما همان نقش صحابه را ایفا می‌کنند… آن نسل نخست این نور را به جهانیان رساندند، و این نسل نمی‌گذارند این نور خاموش شود، و از دین و ایمان و مقدسات مسلمانان پاسبانی می‌کنند.

پاداشی بزرگ و فراتر از تصور و خیال ما دارند، که تنها خدای غیب دان از آن آگاه است…

این است جایگاه والای ماندگار در طول تاریخ… و حتی پس از تاریخ و زمان… خداوند در روز قیامت بهترین پاداش‌ها را به آنان عنایت می‌کند.

این است عظمت و بزرگی آن‌ها در دنیا… اگر پرده برداشته می‌شد و بهره‌مندی آنان از نعمت‌های آخرت و جایگاهشان در بهشت برین و لذت بردن از عطایای بهشتی را می‌دیدیم آرزو می‌کردیم ای کاش جای آنان بودیم!

پیامبرمان – صلی الله علیه وسلم – فرمودند: «هیچ مسلمانی نیست که وارد بهشت شود و سپس آرزوی بازگشت به دنیا را داشته باشد مگر شهید، او تنها کسی است که آرزو می‌کند به دنیا بازگردد تا دوباره بجنگد و شهید شود، زیرا که جایگاه و مقام شهید را در بهشت می‌بیند».

زمان شکست را طلاق داده‌ایم، زمانی که شاعر در وصفش می‌گفت:

هر شکست خورده‌ای  زنان اسیر شدهٔ خود را پس گرفت و جز زنان اسیر شدهٔ ما در اسارت نماندند

هرگاه شلاق خونین ستم را دیدم، مشاهده کردم که بر پیکر کشته‌شدگان ما فرود آمده

ما مردانه به تیغ شمشیر نخواهیم مرد؛ حتی مرگ‌هایمان خجالت آور است

بلکه اکنون چنین می‌سراییم:

اگر شهیدی در مسیری گام برداشت و انتقامش را نگرفته

مردانه راه او در پیش گرفته، همگی در محبت الهی

و پیمودن راه شهدای قهرمانمان سواره و سینه خیز مسابقه می‌دهیم

و اگر شب‌های اطرافمان تاریک شد، ما خورشیدیم که پنهان نخواهیم شد

محمد الهامی – ترجمه: واحد ترجمهٔ بینش