منظورم از بحران ایمان، خودِ یقین به وجود الله سبحانه و تعالی یا تسلیم و ایمان به ملائکهی او و کتابها و پیامبرانی که فرستاده و روز قیامت و قضا و قدر خیر و شر نیست. منظور اثر این ایمان در رفتار و انعکاس آثار یقین به ارکان ایمان بر روند زندگی روزانهی مسلمانان است. بحران واقعی اینجاست.
بسیاری اوقات در زندگی روزانهی مردم در جامعهی اسلامی شاهد صحنههایی هستیم که در پایان نشان دهندهی بحران در زمینهی ایمان و عقیده و یقین و تسلیم در برابر نصِ سخن الله در کتابش و سنت پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه وسلم ـ است، هر چند برخی گمان میکنند اینها بحرانهای روزانهی عادی زندگی است.
شاید رقابت برای کسب در آمد و درگیری برای به دست آوردن پول حتی از راههای مشکوک یا کاملا حرام یکی از مهمترین مظاهر این بحرانی باشد که این مقاله دربارهاش سخن میگوید. بعضی از مسلمانان امروزه چنان در گرماگرم رقابت بر سر دنیا و به چنگ آوردن مال و منالش مشغولند که از گردآوری مال حرام ـ تا چه رسد به مشکوک ـ هیچ ابایی ندارند، با وجود آنکه الله تعالی روزی آنان را تضمین نموده و قوت خودشان و خانوادهشان را تکفل نموده و دستور داده تا در کسب مال صرفا به دنبال حلال باشند و از شبهه و حرام دوری کنند.
نمیشود در این مجال همهی آیات و احادیثی را که بر این حقیقت تاکید دارند بیان کرد، چراکه آیات و احادیث در این باره بسیار و مستفیض است. کافی است برخی از این ادله را برای تاکید بر اینکه قضیهی اصلی به ایمان و تسلیم و یقین مربوط است ذکر کنیم.
الله متعال میفرماید:
{وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ} [هود: ۶]
(و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر [آنکه] روزیاش بر عهدهی الله است و [او] قرارگاه و محل مردنش را میداند. همهی [اینها] در کتابی روشن [نوشته شده] است)
و میفرماید:
{مَا أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ (۵۷) إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ} [ذاریات: ۵۷ ـ ۵۸]
(از آنان هیچ روزیای نمیخواهم و نمیخواهم که مرا خوراک دهند (۵۷) الله است که خود روزی دهندهی نیرومند استوار است)
و در جای دیگری میفرماید:
{اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ} [روم: ۴۰]
(الله همان کسی است که شما را آفرید، سپس به شما روزی بخشید، آنگاه شما را میمیراند و پس از آن زنده میگرداند. آیا در میان شریکان شما کسی هست که کاری از این [قبیل] کند؟ منزه است او و برتر است از آنچه [با وی] شریک میگردانید).
در حدیثی صحیح از جابر بن عبدالله رضی الله عنه آمده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «ای مردم تقوای الله را پیشه سازید و به زیبایی در طلب [روزی] باشید، زیرا هیچ نفسی نمیمیرد مگر وقتی که همهی روزیاش را ـ اگر چه دیر ـ دریافت کند. پس از الله بترسید و به زیبایی روزی خود را بخواهید، آنچه را حلال است برگیرید و حرام را رها کنید» [صحیح سنن ابن ماجه: ۱۷۴۳].
شاید جنبهی نظری اینکه روزی فقط به دست الله است و انسان تا وقتی روزیاش را کامل نکرده از دنیا نمیرود نزد مسلمانان موجود باشد و همه زبانی به آن اعتراف کنند، جز آنکه جانب عملی و رفتاری این عقیده و ایمان را بسیاری اوقات به وضوح نمیبینیم. کافی است به یکی از بازارها بروی یا وارد یک معاملهی تجاری با برخی از مردم شوی تا ببینی چطور برای رسیدن به روزی عجله میکنند و برخی وارد باتلاق خوردن مال مردم از طریق باطل و فریب و تزویر و تقلب میشوند… تا به این حقیقت تلخ پی ببری.
اگرچه رقابت بر سر روزی و درگیری برای به دست آوردن مال ـ حتی از منابع حرام ـ یکی از مظاهر این بحران ایمانی است، اما غفلت مسلمانان از مرگ که هر روزه تعدادی از آنان را درو میکند، و تبدیل نشدن ایمان نظری آنان با دیدن حتمیت وقوع مرگ و محال بودن فرار از آن به رفتاری که با این عقیده و یقین همخوانی داشته باشد، در نشان دادن حجم این بحران عقیدتی که مسلمانان با آن مواجهند کمتر از موارد پیشین نیست.
بلکه برخی داستانهایی نقل میکنند دربارهی رفتارهای بعضی از مسلمانان که پس از مرگ پدر و مادر بر سر میراث به جان هم میافتند و هر یک سعی میکند همه یا بیشتر میراث را تصاحب کند و به دیگر برادران و خواهران چیزی نرسد. و البته محروم کردن زنان از میراث پدران و مادران و فرزندانشان… که شرم آور است، و این پرسش را به ذهن غیرتمندان میآورد: اینها مومن نیستند؟! آیا به این اعتقاد ندارند که خواهند مرد و برای مخالفت با امر خداوند که در کتابش و سنت پیامبرش آمده محاسبه خواهند شد؟
وجود و شیوع این مظاهر بحران ایمانی در زندگی مسلمانان و رفتار آنان تاکیدی است بر عقیدهی اهل سنت و جماعت که ایمان تصدیق قلبی و گفتار زبانی و عمل با اعضا و جوارح است، و کم و زیاد میشود؛ با ذکر زبانی الله تعالی و تلاوت قرآن و روی آوردن به طاعات و عبادات از جمله نماز و روزه و زکات و حج، و با رها کردن افسار اندیشه برای تامل و تفکر در آفرینش الله سبحانه و تعالی. واضح است آنچه قابل بیشتر شدن است، قابلیت کم شدن را نیز دارد.
الله متعال میفرماید:
{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ} [انفال: ۲]
(مومنان همان کسانیاند که چون الله یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل میکنند)
و همچنین میفرماید:
{وَإِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ} [توبه: ۱۲۴]
(و چون سورهای نازل شود از میان آنان کسی است که میگوید: این [سوره] ایمان کدام یک از شما را افزود؟ اما کسانی که ایمان آوردهاند بر ایمانشان میافزاید و آنان شادمانی میکنند).
آیات دال بر کم و زیاد شدن ایمان بیش از شمار است.
در حدیثی از ابوهریره رضی الله عنه وارد شده که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمود: «زناکار هنگامی که زنا میکند مومن نیست، و شارب خمر در حالی که شراب مینوشد مومن نیست، و دزد در حالی که دزدی میکند مومن نیست، و شخص مالی با ارزش را در برابر چشمان مردم [به زور] غصب نمیکند، مگر آنکه [در آن حال] مومن نیست» [صحیح بخاری: ۲۴۷۵]. این حدیث تاکیدی است بر آنکه ایمان با گناهان و معاصی کم میشود، چرا که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ کمال ایمان را از مرتکب این گناهان کبیره نفی کرده است.
یکی از مهمترین راه حلهای این بحران، تاکید علما و دعوتگران و مربیان و مصلحان بر تجدید ایمان در دلهای مردم و تمرکز بر راسخ سازی عقیده و یقین در درونها و پاکسازی آن از بدعتها و حالت فتور و سستی است که میتوان آثارش را در رفتار بسیاری از مسلمانان مشاهده کرد.
آثار این تلاش دعوی صرفا به زنده ساختن شعلهی ایمان در دلها محدود نخواهد ماند، بلکه بیشک نتایج آن به شکل واضحی در زندگی مسلمانان دیده خواهد شد، آن هم از طریق ارتباط گفتار و کردار و تلازم ایمان با رفتار.
عامر الهوشان ـ ترجمه: احمد معینی
منبع: سایت المسلم