در سال چهارم هجری مردی از قبایل عرب به نزد پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آمد و از ایشان خواست تعدادی از صحابه را به عنوان دعوتگر و معلم به همراه او بفرستد. ایشان نیز هفتاد تن از صحابه را که کارشان حفظ و مدارسهٔ قرآن بود به همراه او فرستاد، اما برخی قبایل به آنان خیانت کرده و این تعداد از صحابه در حادثهٔ «بئر معونه» به شهادت رسیدند.
یکی از رساترین دروس این حادثه این است که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ توانسته در مدتی کم تعداد زیادی از اصحاب خود را برای وقت نیاز آمادهٔ دعوت و تعلیم بسازد آن هم در جامعهای کم جمعیت.
وقتی آن مرد از ایشان معلم و دعوتگر خواست، ایشان هفتاد مرد را همراه او فرستاد! این تعداد با در نظر گرفتن جامعهٔ کوچک مدینهٔ آن زمان و با در نظر گرفتن زمانی که ایشان در مدینه بودند (سال چهارم هجری) بسیار بزرگ به نظر میرسد.
برای ما جوانان امت نیز واجب است که برای سود رساندن امت از راه دعوت و آموزش آماده باشیم زیرا مشخص نیست چه وقت مردم نیازمند ما خواهند بود و نمیدانیم قرار است چه نقشی بر عهدهٔ ما گذاشته شود. آن تعداد از صحابه نیز نمیدانستند چه وقت به حضورشان نیاز خواهد بود.
معضل این است که بسیاری از جوانان به سود رساندن به امت فکر نمیکنند مگر وقتی که مشکل و نیاز و درخواست پیش بیاید، در حالی که آماده نیستند.
باید تعداد زیادی از جوانان ـ متناسب با جمعیت بالای امت و وقتی که صرف میشود و همینطور متناسب با نیازهایی که امت داردـ آمادهٔ دعوت و آموزش باشند.
اگر به دقت بنگریم متوجه قصور و کمکاری شدیدی در پیروی از روش نبوی در آمادهسازی الگوهای آمادهٔ سودرسانی به امت از جهت تعلیم و تربیت و دعوت هستیم.
سلطان العمیری ـ ترجمه: احمد معینی