با اهتمام فراوان، پیگیر فراخوانهای «نوسازی میراث فرهنگی» هستم و همیشه تلاش دارم بازارگرمی رسانهای که پشتوانهی این فراخوانهاست را در نظر نگیرم؛ بنابراین تمرکزم روی مضمون این دعوتهاست.
– میراثی که خواهان نوسازیاش هستند کدام است؟
– ابزار نوسازیشان چیست؟
– درجهی علمی این نوگرا چه است؟
– چه نگاهی به اصول اختلافات میراثی ـ فرهنگی دارند؟
و مانند این پرسشهای آشکاری که حقیقت این فراخوان بدون آنها قابل تصور نیست.
شگفتی آنجاست که در نزد بسیاری از آنها، اصلا هیچ تصوری پیرامون این پرسشها نمییابی؛ یعنی در حقیقت هیچ نوسازی، هیچ فهمی از عرصهی موضوع و هیچ درکی از اصول قضایا نداری؛ جز احساس نفرت و خشمی درونی که خواهان تجدید است!
همان کسانی که این گونه فراخوانها را میپسندند، پیشتر به نقصان ملکهی علمی خود و کمبود آگاهی از مدونهی فقهیای که خواهان نوسازیاش شدهاند، اعتراف دارند؛ زیرا با اندک اطلاع از این میراث مدون، شخص به خوبی متوجه خواهد شد که در برابر میراثی عظیم قرار دارد؛ میراثی که مکاتبی گوناگون را در خود جای داده و متضمن آزمایشگاه دقیقی است که همهٔ مسائل، قواعد و اصول در آن زیر معاینه و بررسی قرار گرفتهاند.
این به معنای ممانعت از هرگونه اجتهاد، نقد و بازنگری نیست.
بلکه سخن ما برای شناخت کندفکری و تنبلی معرفتی بسیاری از افراد این طیف، که پرچم فراخوان نوسازی را در دست گرفتهاند، کافی خواهد بود.
بهتر این است که با ما در مورد نیاز به نوسازی، اهمیت نوسازی و سایر حرفهای تکراری که تاریخمصرف آنها به پایان رسیده، سخن نگویید.
بفرمایید؛ این نوسازی را به ما نشان دهید، تحقیقات و پژوهشهای علمی خود را به نمایش گذارید، میراث فرهنگی را کالبد شکافی کنید (سره را از ناسره جدا سازید) و نتیجهها و دستآوردهای خود را عرضه نمایید.
اینجاست که نوسازیِ حقیقیِ متکی بر دانش و نظر و پژوهشِ حقیقی آشکار میگردد؛ همچنانکه آشفتگیِ بچگانهای که از دانانمایی و تنبلی معرفتی سرچشمه میگیرد، نیز نمایان خواهد شد.
فهد العجلان ـ ترجمه: صبغت الله عاکف