وقتی ملاک سنجش زیبایی افراد وارونه میشود، قامت و رنگ پوست و چهرهی اشخاص ملاک زیبایی او قرار میگیرد.
این سیمای ظاهر که انسان نقشی در شکل بخشی به آن ندارد سزاوار ستایش و نکوهش نبوده بلکه آنچه سزاوار ستایش است زیبایی درون انسانها یعنی تقوا، پاکدامنی، سلامتی سینه، و…. است که انعکاس آنرا میتوان در خوش اخلاقی و برعکس آن در بداخلاقی دید.
مردم در رابطه با زیبایی چهار گروه هستند:
ـ گروه اول: کسانی که از زیبایی درون و برون برخوردار هستند، این افراد زیباترین انسانها بهشمار میروند و پیامبران و در رأس آنان پیامبرمان محمد و یوسف علیهم السلام اینگونه بودند.
ـ گروه دوم: کسانی هستند که از زشتی درون و برون برخوردار هستند، این افراد بدترین انسانها بهشمار میروند و بارزترین نمونهی این اشخاص دجال است.
ـ گروه سوم: آنهایی هستند که درونی زیبا و آراسته اما سیمایی نازیبا دارند، صفای درون آنها بگونهای است که دیگران اندک نظری به سیمای نازیبای آنان نمیافکنند، برای نمونه عطاء بن ابی رباح غلامی سیاه پوست و دماغ پهن و لنگ بود و انحراف چشم نیز داشت اما از بزرگان تابعین و فقهای درجه اول مکه بهشمار ميرفت و پادشاهان از او حساب میبردند و برای قرب و نزدیکی به او تلاش بسیار میکردند.
ـ گروه چهارم: کسانی هستند که سیمای زیبایی دارند اما درونی زشت و نازیبا دارند و چه بسا شیفته شدن به سیمای ظاهر موجب فساد و تباهی درون آنها شده است، نمونهی این گروه ابولهب است که از شدت زیبایی و سرخ و سفیدی صورتش او را ابولهب (پدر شعله) میخواندند. اما مال و ثروت و زیباییاش سودی به او نبخشید و مورد خشم خدا و مؤمنان قرار گرفت.
در رابطه با گروه سوم و چهارم قاعدهای را بیان میکنم:
«زیبایی درون زشتی برون را از بین میبرد، و زشتی درون زیبایی برون را از بین میبرد»
لذا ملاک زیبایی و زشتی انسانها درون آنهاست…
ای کسی که خداوند سیمای زیبا به تو بخشیده این سیمای زیبا را با زشتی درون فاسد مکن…
و ای کسی که از سیمای زیبا محروم شدهای به زیبا کردن درون و روح و دین و منطقت توجه کن، اینهاست که در تعامل با مردم آنها را به تو دور یا نزدیک میکند.
دو بخش جمال را برایت ذکر کردم، جمال دیگری وجود دارد که ذکر نشد و آنهم نویسندهی این مقاله است؛ جمال پاشا!
جمال پاشا ـ ترجمه: امید بیجاری