از من خواستی که دربارهٔ این کلمهٔ ستمدیده یعنی روزه بنویسم. مردم آنقدر از حکمتهای گوناگون به روزه نسبت دادهاند و نکتهها دربارهاش سرشتهاند که اگر خوب به آن دقت کنی چیزی نیست جز اندکی از عوارضی که روزهداران تجربهاش کردهاند. و خواهی دید که این نکات و حکمتها را بدون هیچ منطقی برساختهاند. مانند اینکه ادعا میکنند ثروتمند اگر در حین روزهاش گرسنگی بکشد گرسنگی فقرا را احساس میکند بلکه خواهد دانست که گرسنگی چه تأثیری بر درون فقرا میگذارد در نتیجه هر چه سریعتر به بخشش مالش و غذایش خواهد پرداخت. سپس مدعی میشوند که فقیرِ روزهدار وقتی بداند که او و ثروتمند در گرسنگی برابر شدهاند قانع میشود و آرامش به درونش راه خواهد یافت. نمیدانم این آرامش از روی شماتت در حق ثروتمند است که مانند او گرسنه و تشنه شده، یا برای این است که برابری را دوست دارد و دیگر مهم نیست که این برابری، برابری در چه باشد! و همواره از این دست حکمتها را خواهی شنید، آنقدر که انگار پروردگار این عبادت را فرض نکرده مگر برای آنکه فقیر و غنی جز در چارچوب معدههایشان ـ گرسنه یا سیر ـ زندگی نکنند!
از وقتی که مسلمانان مبتلای سوء تفسیرِ عبادتهایشان شدند و از وقتی که آنچه ربطی به آن ندارد را واردش کردهاند، کارشان آشفته شده و دشمن از طریق خودشان یا دیگران به آنها راه یافت و دشمنی آنها را متوجه خودشان کرد و مرتکب خطا از پی خطا شدند تا آنکه به حال و روز اکنونشان رسیدهاند: هزاران هزار مسلمان از چین تا مراکش گرفتار ستمگران شدهاند بلکه آوارگان زمین و فرزندان ذلیلان تاریخ به عمق سرزمینهایشان حمله کردند و اوج انکارشان مقداری سر و صداست، سپس دوباره به سفرهٔ شهوتها و لذتهای نفسانی و بستر آرامش و خوشگذرانی خود باز میگردند؛ آنقدر به زندگی و اسباب زندگی چسبیدند که ذلیل شدند و ذلت آنان را کشت، اما اگر به مرگ [با عزت] و اسبابش اهمیت میدادند در زندگی دنیا و آخرت سربلند میشدند.
روزه نیز برای همین بر ما واجب شد تا ما را از چنین بلایی نجات دهد، اما ما خدا را فراموش کردیم و او نیز ما را از یاد ما برد، تا آنکه معنای بزرگترین عبادتی که بر ما واجب شده بود را در این حد پایین آوردیم که برای سلامتی بدن است یا برای همدردی با فقیران و جمع شدن و یکدل شدن! در نتیجه ماه رمضان را روزه میگیریم اما نه بدن سالم میماند و نه با فقیران همدردی میشود و نه دلهایمان یکی میشود و اگر بشود به سرعت با پایان رمضان همهٔ این آثار بدنی و درونی و اجتماعی نیز از بین میروند.
اما اگر در حق این کلمهٔ مظلومِ رنج دیده انصاف به خرج میدادیم، میدیدیم که روزه ـ چنانکه بر اهل این دین واجب شده ـ طاعتی است خالص میان بنده و پروردگارش. طاعتی که فقیر بیچیز برای خشنودی الله انجامش میدهد و غنی گشاده دست نیز برای خشنودی خداوند انجامش میدهد و همه در ماه رمضان انجامش میدهند و در دیگر ماهها به شکل فردی، نه برای آنکه در فضای معدهشان زندگی کنند، بلکه تا همه مانند هم از سیطرهٔ هر عیب و نقصی رهایی یابند: از کنترل ترس، تا دیگر از غیر الله نهراسند، و از کنترل ریا، تا برای کسی جز الله کاری نکنند. میان روزهدار و پروردگارش کسی دیگر نیست و میان او و پذیرش امر پروردگارش هیچ چیز دنیوی یا نیاز بدنی یا انگیزهٔ غریزی و عقلی فاصله ایجاد نمیکند.
در معنای روزه از هر سو که آن را میبینی بیندیش: که روزه آزادسازی نفس انسانی از هرگونه بردگی است: از بردگی زندگی و نیازهایش، از بندگی بدن و آنچه برای خوردن و نوشیدن میخواهد، از بردگی نفس و شهوتهایش و از بردگی عقل و گرایشهایش و از بردگی ترس، ترس از آنچه هست و نیست، تا آزادی خالص را احساس کنی، آزادی وجود و اراده و عمل. زیرا هدف از روزه آزادسازی نفس مسلمان است. تا این نفس آزاد شده بداند که خداوند او را در زمین جانشین ساخته تا حق را در آن برقرار سازد و بر اساس حق حکم کند و بنابر حق عمل کند و راضی نیست که بردهٔ قویترین نیازهای بدن شود، زیرا او قویتر از آنهاست، و راضی نیست که در برابر سرسختترین نیازهای زندگی سر فرو آورد زیرا والاتر از آنهاست، و در برابر سرکشترین قدرتهای زمین خود را خوار سازد چرا که قدرت او گرامیتر از همهٔ آنان است. ارادهٔ خداوند بر این بود که این عبادتها را گرامی دارد، از این رو به پیامبرانش وحی نمود که از سوی پروردگارش به مردم بگوید که «الصومُ لی» (روزه برای من است) بنابراین ریایی در آن نیست زیرا خاص از آن الله است و از آن جز وجه الله خواسته نمیشود، از این رو خداوند این عبادت را از بین دیگر عبادتها خاص خود گرداند و اوست که روزه را از بندگانش میپذیرد و اوست که هر طور بخواهد آن را پاداش میدهد.
الله سبحانه و تعالی ما را به گوشهای از این معنا راهنمایی کرده چنانکه روزه را در سه حکم از احکام کتابش معادل آزاد کردن برده قرار داده است. پروردگار متعال برای کسی که مؤمنی را به اشتباه کشته است، آزاد کردن یک بردهٔ مؤمن و دیهای که به خانوادهٔ او پرداخت میشود را واجب گردانده است:
{فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللّهِ} [نساء: ۹۲]
(و هر کس [بردهای] نیافت، باید دو ماه پیاپی به عنوان توبهای از جانب الله، روزه بدارد).
همچنین برای کسانی که از زنانشان مظاهره میکنند سپس دوباره آن را تکرار میکنند این را واجب گرداند که پیش از همبستری با زنانشان یک برده آزاد کنند:
{فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا} [مجادله: ۴]
(و آنکس که [بر آزاد کردن برده] دسترسی ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپی روزه بدارد).
و کفارهٔ سوگند را آزاد کردن برده قرار داد و سپس فرمود:
{فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ} [مائده: ۸۹]
(و کسی که [هیچ یک از اینها را] نیابد [باید] سه روز روزه بدارد).
در این بیندیش که چرا خداوند برای کسی که مرتکب یکی از این سه خطا شده آزاد کردن یک برده را واجب ساخت و اگر برده نیافت باید به جای آن برای آزاد کردن خودش از بردگی خواستههای زندگی و بردگی نیازهای بدن و بردگی شهوتهای نفس تلاش کند. بنابراین همانطور که میبینی روزه عبادت و عامل پاکسازی درون، و فرهنگِ آزاد شدگان است.
و اگر همهٔ مسلمانان سعی میکردند با روزهشان معانی آزادگی و اسباب و کلیدهای آن را به دست آورند و دین خود و ذات خود را بالاتر از این میدیدند که حکمت از روزه به روده و معده و شکم وابسته باشد، ستم را در سرزمینهای مسلمان ریشهدار نمییافتی چرا که آن هنگام درون مسلمانان قویتر از ستم بود، درونهایی که تنها از الله میترسید و سروری نداشت جز خالق آسمانها و زمین و مابین آن. آنگاه دیگر سرزمینهای مسلمان را زیر یوغ استعمار نمیدیدیم، زیرا جانهای مسلمان توانایی ترک هر لذتی و خارج شدن از زیر چتر هر قدرتی را داشتند و میتوانستند گرسنگی و برهنگی بکشند و صادقانه در راه آن حق والا و در راه آزادیای که از روزه آموختهاند و در مسیر آزادسازی میلیونها جانِ به بردگی رفته به ناحق، درد بکشند. و هر مسلمانی میتوانست فریادی باشد که جانها را به شعله میآورد و به برکندن هر شرکی فرا میخواند که عاملش ترس از ظلم است و باعث میشود زندگیخواهی و رفاهزدگی و خوشگذرانی را ترجیح دهند، که اینها همهٔ یاران استعمار علیه مردم است.
آن روز که مسلمانان روزهشان را به درستی بشناسند و آن را مدرسهای برای رهایی جانهای خود از هر ضرورت و عیبی بدانند، آن روز است که خداوند این گروه روزهدار از نیازهای بدن و شهوات نفوس را پیروز میگرداند. همان گروهی که کرامت و سربلندی را از پروردگارشان میخواهند، پروردگاری که بنی آدم را گرامی داشته و در دنیا یکسان آفریده، آنطور که کسی بر دیگری برتری خاصی ندارد مگر با تقوا و نیکوکاری.
آن روز آنان را بر دشمنشان پیروز میگرداند و باری دیگر در زمین جانشین پیشینیان میسازد تا ببیند که چگونه رفتار خواهند کرد.
علامه محمود شاکر رحمه الله ـ ترجمه: احمد معینی
[برگرفته از کتاب جمهرة المقالات، اثر استاد محمود حمد شاکر، مکتبة الخانجی قاهره، ۲۰۰۳ میلادی. اصل مقاله در سال ۱۳۶۹ هجری برابر با ۱۹۵۰ میلادی در روزنامهٔ الأهرام مصر چاپ شده است].