با نماز نخواندن، از سنگینی تکلیفی که بر عهدهات است کم نمیکنی بلکه در واقع، بارهای بیشتری بر دوش روحت میگذاری زیرا اگر روح با نماز آبیاری نشود پژمرده و نابود میگردد!
آرامش روح به واسطهٔ ارتباطش با آسمان است و آرام و قرار نمییابد مگر با در آغوش کشیدن وطنی که بدان وابسته است.
وجود روح بر زمین، موقتی است و در گرو وجود آن در جسم ماست و از این رو هنگامی که میخوابیم روح ما بالا میرود و وقتی که نماز میخوانیم نیز اوج میگیرد و آنگاه که ذکر و مناجات میکنیم هم بالا میرود و اوج گرفتن آن با تسبیحات و نمازی که در دل شب تاریک انجام میشود، بیشتر و متمایزتر از سایر اوقات است زیرا خداوند متعال در آن ساعت در آسمان دنیا حضور دارد چنانکه روح در آن هنگام، نورهایی را از نور خداوندی برمیگیرد که که مانند آن در دیگر اوقات نیست و این یکی از رمز و رازهای آن بخش آخر شب است و خیرات و نعمتهایی در خود دارد که بر عبادتکنندگانی فرود میآید که ارواح خود را برای عبادت در باصفاترین و پرامیدترین ساعتها آماده و تقویت کردهاند.
هنگامی که نماز نمیخوانی به زندگیات در تمام جوانب بد میکنی؛ به روزیات، به روابطت، به فهمت، به آرامش روانیات!
بیتفاوتی به نماز سبب میشود که خداوند متعال تو را به حال خودت واگذارد و هر کس که جرأت کند به نماز بیتفاوت باشد، خود را به سستکاری و بیهودهگرایی نزدیک میکند، سپس از حرکت باز میایستد و کار و بارش به مشکل بر میخورد!
وقتی برای پر کردن شکافهای زندگیمان میکوشیم و از نقطهٔ اول حرکت یعنی نماز غفلت میکنیم، به تدریج از سعادت دور میشویم!
راه حل بسیاری از مشکلات گذشته و آیندهٔ ما در نماز است و نصوصی که بر مرکز قلمداد کردن نماز تاکید دارند بسیارند چنانکه تجربههای بسیاری هم هستند که از دو حیات و دو زندگی خبر میدهند؛ یکی زندگی قبل از توجه به نماز و دیگری پس از آنکه شخص، نماز را در جایگاه شرعی و شایستهٔ آن قرار میدهد.
نماز رابطهٔ انسان با آسمان است و هر کس که ارتباطش را با آسمان سر و سامان دهد نمازش هم سر و سامان میگیرد.
تقریبا هر یک از ما که عمدا یا سهوا نماز سر وقت را رها کرده است تنگنایی در وجودش یافته که نمیتوان آن را به زبانی خواندنی ترجمه کرد مگر اینکه بگوییم نقص و کمبودی داریم، تنگنایی داریم که دلیلش را نمیدانیم!
و پس از اینکه شتابان به سوی نماز میرویم و پیشانی سجده بر زمین میگذاریم و از همهٔ اوقات و همهٔ احوال به آسمان نزدیکتر میشویم، آن تنگنای درونی رخت بر میبندد و روحت در آن هنگام به تو خبر میدهد که به ستون مستحکم خودش تکیه زده است.
نماز، قانونی دارد که سهلانگاری در اوقات خود را نمیپذیرد و نتایجی که از نماز انتظارش را داریم به خاطر به تاخیر انداختنش حتما ناقص خواهد بود! هیچ چیزی نیست که با نماز رقابت کند و برنده شود.
هر اندازه که خشم خداوند برای بیتفاوتی به نماز زیاد باشد، به همان اندازه خشنودی او نیز با بزرگداشت آن بیشتر است.
هیچ کسی، برپایی نماز در سر وقت و بر هیئت مشروع آن را به تاخیر نمیاندازد مگر اینکه تاثیر به تاخیر انداختن آن را در کلیات و جزئیات زندگانیاش میبیند؛
«پیوسته گروهی، نماز را به تاخیر میاندازند تا اینکه خداوند متعال آنها را به تاخیر میاندازد»، به راستی که اصل آرامش درونی در برپایی نماز در وقت آن است.
روح، غذایش را از نماز میگیرد چنانکه کسی نیست که خودش را پس از نماز همانند پیش از آن بیابد بلکه آرامش، فراخی، نیرومندی و خوشیمنی را با نماز حس میکند. در حدیث صحیح از پیامبر ﷺ آمده است که به بلال فرمودند: «برخیز ای بلال و ما را با نماز، راحتی ببخش» و نیز فرمودهاند: «نور چشمم در نماز قرار داده شده است» و همچنین روایت شده که «هرگاه امری ایشان را آزار میداد، نماز میخواند». کوتاهی در نماز به معنای ضعیف شدن ارتباط فرد فناپذیر با منبع قدرت است، به معنای گشودن دروازه برای ورود شیطان و سپس از دست دادن یاری خداوندی است، به معنای پاره شدن ریسمان متصل به آسمان است، به معنای کاری نکردن برای ترمیم شکاف عمیق در نفس است که چیزی جز قوی نمودن ارتباط با خدا آن را پر نمیکند.
خداوند متعال نماز را عامل بخششی برای تمام مسلمانان قرار داده است. مردی نزد رسولخدا ﷺ آمد در حالی که مرتکب گناه بزرگی شده بود و گفت: «ای رسولخدا، من گناهی مرتکب شدهام که حدّ دارد پس حد را بر من جاری کن»، پیامبر ﷺ از گناهی که انجام داده بود از او نپرسیدند، وقت نماز فرا رسید و آن مرد هم با پیامبر ﷺ نماز خواند، زمانی که رسول خدا نماز را پایان دادند، آن مرد نزد ایشان آمد و گفت: «ای رسولخدا، من گناهی مرتکب شدهام که حدّ دارد پس حکم خدا را بر من جاری کن»، رسولخدا ﷺ به او فرمودند: «آیا با ما نماز خواندی؟» او جواب داد: «بله»، پیامبر ﷺ فرمودند: «خداوند متعال گناه تو را بخشیده است».
همچنین نماز، سبب توسعهٔ جایگاه پیامبر ﷺ در آغاز دعوتشان شد چنانکه آمادهسازی برای ماموریت بزرگ با وسیلهٔ الهی ضمانت شده، یعنی نماز شب انجام شد؛ {يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا، أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا، إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا، إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا!}
(ای جامه به خود پیچیده! شب، جز اندکی از آن بیدار بمان. نیمی از شب، یا کمی از نیمه بکاه (تا به یک سوم شب برسد.) یا بر نیمهٔ آن بیفزا (تا به دو سوم شب برسد) و قرآن را بخوان خواندنی (همراه با دقّت و تأمّل و در ضمن شمرده و روشن.) ما سخن سنگینی را بر تو نازل خواهیم کرد. عبادت شبانه، مؤثّرتر و ماندگارتر و درستتر و پابرجاتر است.)
نماز به آن اندازه که ما وقت و توجه خودمان را بدان میبخشیم به ما میبخشد و به آن اندازه که خشوع و آداب قبل و بعد از نماز را در نماز خود رعایت میکنیم به همان اندازه هم مفاهیم ایمانی به قلب ما سرازیر میشود و عمل کردن به رخصتها در یک نماز (همچون اکتفا به چند آیه، رعایت نکردن سنتها و…) به بهانهٔ افزایش راحتی، توهمی جسمیست که روح را دچار رنج و مشقت میکند و هر زمان که در نماز کوتاهیای صورت گرفته است، حتما برکت از زندگی رخت بر بسته است!
نماز کاری با هوا و هوسهای فکری یا انتخابهای فقهی تو ندارد و نیز کاری با ظاهر، سبک زندگی یا مرتبهٔ علمی یا شغلیات ندارد و در دایرهٔ دستهبندی حزبی نیز قرار نمیگیرد و ربطی به القابی که مردم برای ستایش و نکوهش به تو میدهند هم ندارد و متعلق به هیچ بنیاد دینی با هر اندازه شهرت و تاثیرگذاری هم نیست. ملک شخصی خطیب، واعظ یا عالم هم نیست بلکه نماز، امر مشترک میان همهٔ مسلمانان و شرط مسلمانی آنهاست و عبارت است از ارتباط تو با خداوند متعال و ریسمانی است که تو را به آسمان میرساند.
انس بن ابراهیم جبلی ـ ترجمه: بینش