راهی برای رسیدن: صفای سادگی (۳)

یک بار احادیث نماز را در صحیح بخاری و مسلم، یک به یک در جستجوی معانی سلوکی در این احکام فرعی بررسی کردم. این احادیث حدود هشتصد حدیث بود و نتیجه برایم شگفت‌انگیز بود… متوجه شدم که بسیاری از این احکام فرعی که در احادیث نبوی است تو را کم کم با خود می‌برد تا به آستانهٔ دروازهٔ خشوع و آرامش می‌رساند…

اینجا به ذکر برخی از این نمونه‌ها خواهم پرداخت:

اولین گام در این راه، روش ساخت و طراحی مسجدی است که قرار است در آن نماز گزارده شود… با وجود آنکه تزیین و زیباسازی در اصل نشان دهندهٔ اهمیت و بزرگداشت مکان است، اما شارع از تزیین مساجد نهی کرده زیرا این کار باعث حواس پرتی نمازگزاران و مشغول شدن آنان می‌شود و اینجا خشوع مهم‌تر [از بزرگداشت مسجد با تزیین آن] است. بخاری در صحیح خود بابی دارد تحت عنوان باب ساخت مسجد و امر عمر به ساختن مسجد و سخن ایشان که: «از سرخ سازی و زرد سازی خودداری کن تا مبادا مردم را به فتنه اندازی» و ابن عباس می‌گوید: «شما بر آن نقش و نگار خواهید زد چنانکه یهودیان و نصرانیان کردند»[۱]

وی سپس حدیث ابن عمر را روایت می‌کند که دال بر ساده بودن بنای مسجد رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ و فضای آرام ساختار آن بود، آنطور که باعث هماهنگی درونی نمازگزار و آرامش او می‌شد.

برای اثبات این موضوع همان حدیث باز گرداندن «خمیصهٔ» ابوجهم و برداشتن پردهٔ خانهٔ عایشه که پارچه‌ای بیش نبودند کافی است، چه رسد به انواع رنگ و نقش و نگار به شدت جالب توجه که امروزه مساجد مسلمانان مبتلایش شده‌اند، گویا سازندگان این مساجد بر روی پرت کردن حواس نمازگزاران و جلب توجهشان شرط بسته‌اند! آیا سازندهٔ مسجد می‌خواهد این را به نمازگزاران ثابت کند که پولش برای ساخت مسجد زیاد بوده نه کافی؟ یا آنکه می‌خواهد با اجرای سنت پیامبرش به خداوند نزدیکی جوید؟

حال تصور کنیم که مسجد به همان روش نبوی ساده و بی‌زرق و برق بود، سپس مؤذن اذان گفت و نمازگزار قصد رفتن به مسجد کرد، اما بوی غذای آماده بر سفره ذهن او را که گرسنه است مشغول خود کرده است… اینجا پیامبر ما ـ صلی الله علیه وسلم ـ توصیه کرده که بنشیند و غذایش را کامل بخورد تا ذهنش و دلش برای نماز فارغ شود و همهٔ اندیشه‌اش را متوجه خشوع نمازش کند. در صحیحین آمده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «هرگاه شام آورده شد و وقت نماز وارد شد، پیش از آنکه نماز مغرب بگذارید از شام آغاز کنید و از شامتان [نگذرید و برای نماز] عجله نکنید»[۲] و در صحیح مسلم آمده که فرمودند: «هرگاه شام یکی از شما نهاده شد و نماز اقامه شد، از شام آغاز کنید، و عجله نکند تا آنکه از خوردن شام فارغ شود».[۳]

به همین ترتیب پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ دربارهٔ همهٔ عوامل مشغول کننده توصیه کرده‌اند که پیش از رفتن به نماز از این عوامل رها شویم تا هدف بزرگ نماز که همان خشوع است خدشه‌دار نشود… از جمله توصیه‌ای که در صحیح مسلم آمده است: «در هنگام حاضر بودن غذا، و برای کسی که ادرار و مدفوع به او فشار می‌آورد، نماز نیست».[۴]

و بلکه رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ امر کرده در اثنای رفتن به سمت مسجد برای نماز، لباس وقار بپوشیم: «هرگاه اقامه را شنیدید با رعایت آرامش و وقار به سوی نماز بروید».[۵]

در حقیقت اما آنچه در آغاز به ذهن می‌رسد این است که عجله در راهِ رفتن به نماز به معنای عجله در انجام خیر است، اما پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به معنای خلاف این تصور اشاره کرده است، زیرا عجله در رفتن به سوی نماز باعث آشفتگی در تنفس و از بین رفتن آرامش می‌شود، چه منظور ما آرامش خود شخص باشد یا نمازگزارانی که سر و صدای او را از پشت سر می‌شنوند. برای همین در صحیح مسلم از ابوقتاده روایت است که گفت: در حالی که همراه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در نماز بودیم، ناگهان سر و صدایی شنیدیم، پس ایشان [بعد از نماز] فرمودند: «شما را چه شده؟» گفتند: برای [رسیدن به] نماز عجله کردیم. فرمود: «چنین نکنید، هرگاه به نماز آمدید باید همراه با آرامش باشید».[۶]

و پیش از آنکه نمازگزار ـ امام باشد یا تنها ـ تکبیر آغاز را بگوید، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ توصیه نموده که در برابر خود سُتره‌ای قرار دهد که نگاه او را محدود سازد و خشوعش را حفظ کند و از سرگردان شدن چشمانش در فضای اطرافش جلوگیری کند، زیرا درونِ انسان‌ها اگر مرزی نداشته باشد به هر سو می‌رود و هر نگاه سرگردانی، نگاه بعدی را آسان‌تر می‌سازد و انسان همواره در خوردن و شنیدن و گفتن و دیدن و دیگر امور حسی، به داشتن حد و مرز نیاز دارند.

پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به سوی دیوار و مَرکَب و پالان شتر و نیزه و عصا نماز گزاردند و همهٔ این‌ها در صحیحین آمده است، از این رو صحابه توجه بسیاری به سُتره داشتند و در بخاری از انس بن مالک روایت شده که گفت: «بزرگان اصحاب پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را دیدم که هنگام مغرب [پس از اذان] به سوی ستون‌ها می‌شتافتند».[۷]

بلکه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به بالاتر از آن امر نموده و چنانکه در صحیحین آمده فرموده‌اند: «هرگاه کسی از شما به سوی چیزی نماز خواند تا مانعی میان او و مردم باشد و کسی خواست از جلوی او بگذرد، او را پس بزند [و نگذارد که از بین او و ستره‌اش بگذرد] و اگر مقاومت کرد با او بجنگد، زیرا او یک شیطان است».[۸]

دربارهٔ عظمت احکام «سترهٔ نمازگزار» و احادیث آن در صحیحین بیندیش، سپس به یاد بیاور که همهٔ این احکام نبوی برای مراعات جانب «خشوع» و حفظ مقام آرامش در نماز و جلوگیری از رها شدن نگاه است.

و چون نمازگزاران از بنای مسجدشان که ساختمانی «آرام» دارد فارغ شدند و از هر چیزی که ذهن را مشغول می‌سازد از جمله غذا و فشار مزاج رهایی یافتند و با آرامش و وقار به سوی مسجد رفتند و با شنیدن اقامه با لطف و نرمی به سوی صف‌ها آمدند و سپس در برابر الله تکبیر گفتند… پس از همهٔ این‌ها، ایستادن در برابر الله با دستانی رها دستان را به سوی حرکت و گشت و گذار در میان اعضای بدن تشویق می‌کند، بنابراین پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ مشروع ساختند که دستان بر روی سینه مقید بمانند تا انگیزه‌های گشت و گذار بیهوده منتفی شود، چنانکه در حدیث وائل بن حجر دربارهٔ چگونگی نماز پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آمده است: «سپس دست راستش را بر دست چپ گذاشت».[۹]

چنین فهمی از حکمت «گذاشتن دستان بر سینه» در بین علما شایع است. نووی می‌گوید: «علما گفته‌اند: حکمت از نهادن یکی بر دیگری این است که این کار به خشوع و منع دستان از بیهودگی نزدیک‌تر است».[۱۰]

سپس تامل کن که چگونه از جمع کردن لباس و مو در حال نماز نهی کرده زیرا ترک این کارها از کمال ادب و خشوع و تواضع است چرا که موها در صورت باز بودن در سجده مشارکت می‌کنند و جمع کردن و بستن آن‌ها نوعی مشغول شدن است و در صحیحین آمده که: «و اینکه لباس و مو را جمع نکنم»[۱۱]، برای همین پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ کسی را که با موهای بسته نماز می‌گزارد به کسی که دستانش از پشت بسته است تشبیه نموده‌اند، یعنی انگار دستانش به زمین نمی‌رسد، چنانکه در صحیح مسلم آمده که فرمودند: «همانا مثال این مانند کسی است که با دستان [از پشت] بسته نماز می‌گزارد»[۱۲]، و ابن تیمیه می‌گوید: «آنکه موهایش را بسته، موهایش به سجده نمی‌روند»[۱۳] و این سخن از ابن مسعود نقل شده است، و «معقوص» و «معکوف» [که دربارهٔ بستن مو و دستان در سنت آمده] هر دو به معنای بسته شدن از پشت است.

سپس بیندیش که چگونه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ از صاف کردن محل سجده نهی کرده مگر آنکه با کمترین حرکت باشد. در صحیحین از معیقیب نقل شده که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ دربارهٔ شخصی که هنگام سجده خاک [محل سجود] را مرتب می‌کرد فرمود: «اگر حتما می‌خواستی چنین کنی پس با یک [حرکت] انجامش بده».[۱۴]

آن‌گاه دربارهٔ سنت «اِبراد» که در صحیحین آمده بیندیش، آن‌جا که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «در شدت گرما، نماز ظهر را زماني بخوانيد كه هوا اندكی سردتر شود»[۱۵]، که این برای دفع آزار بدنی ناشی از گرمای هواست، تا آنکه دل برای نماز یکجا باشد و دچار پراکندگی نگردد. ببین که چگونه برای دستیابی به «خشوع» وقت نماز از وقت فضیلتش [یعنی اول وقت] تغییر می‌کند؟!

و علی رغم آنکه سجده در اصل باید بر زمین باشد و نمازگزار بر حائل و مانعی که به زمین متصل است سجده نمی‌کند، اما در هنگام گرما شارع این را مشروع ساخته که بر «لباس» سجده کند. در صحیحین از انس روایت شده که گفت: «ما همراه با رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در شدت گرما نماز می‌گزاردیم، و اگر یکی از ما نمی‌توانست پیشانی‌اش را بر زمین قرار دهد لباسش را پهن می‌کرد و بر آن سجده می‌کرد»[۱۶]، ابن حجر دربارهٔ حکمت‌های نهان این حکم می‌گوید: «در این [حدیث] مراعات خشوع در نماز است زیرا به نظر می‌آید این کارشان برای از بین رفتن تشویش و آشفتگی‌ای است که از حرارت زمین حاصل می‌شد».[۱۷]

و چون جوهر «خشوع» که احکام نماز بر گرد آن می‌چرخد این است که انسان نمازش را بفهمد و با معانی اذکار آن زندگی کند و روح حرکات نماز را احساس کند، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ خطاب به کسی که چرت می‌زد نفرمود که برو و آب به صورتت بزن و سرحال شو و برگرد، بلکه فرمود: «برو و بخواب»! و شخصی را که چرت می‌زد از ادامهٔ نماز نهی کرد زیرا این باعث می‌شود اصل را که تعقل معانی نماز است از دست بدهد. در صحیح بخاری آمده که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «هرگاه کسی از شما در نمازش چرت زد بخوابد، تا آنکه بداند چه می‌خواند».[۱۸]

و از آن‌جایی که گاه زنان برای نماز به مسجد می‌آیند، پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ برای آنان احکامی قرار داده که طبق معمول به همان مطلوب والا یعنی منع هرآنچه به اختلال در خشوع است، می‌انجامد. بنابراین ایشان توصیه به دوری محل نماز دو جنس نمودند و بهترین صف‌های مردان را صف اول و در مقابل بهترین صف‌های زنان را صف آخر قرار دادند! در نتیجه فضیلت صف نوعی ارتباط با میزان مسافت بین دو جنس در مسجد دارد، چنانکه می‌فرماید: «بهترین صف‌های مردان اولین آن و بدترینش آخرین آن است و بهترین صف‌های زنان آخرین آن و بدترینش اولین آن است».[۱۹]

همین‌طور پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ زنان را از این‌که آغشته به عطر به مسجد بیایند نهی کرده است: «هرگاه کسی از شما زنان در مسجد حاضر شد از عطر استفاده نکند».[۲۰] بلکه حتی ایشان زنان را از استفادهٔ از عطر در شبی که قرار است به مسجد بیایند نهی کردند و فرمودند: «هرگاه کسی از شما زنان خواست به نماز عشاء بیاید آن شب از عطر استفاده نکند».[۲۱] و اگر چنین می‌کردند و از عطر استفاده می‌کردند پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آنان را از آمدن به نماز جماعت منع می‌کردند: «هر آن زنی که بخور (عطر) استفاده کرده همراه با ما در نماز عشاء شرکت نکند».[۲۲]

چون به دقت به دوری صف مردان از زنان و منع استفاده از عطر توسط زنان در مسجد اندیشیدی قطعا متوجه اهتمام پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به حفظ خشوع و منع هرگونه پریشانی ناشی از انگیزه‌های غریزی خواهی شد.

می‌بینی! انگار همهٔ احادیث نماز دارد ما را به محراب خشوع می‌رساند.

البته من هنوز در دفترچه یادداشتم نکات دیگری دارم که در اثنای تأمل در احادیث نماز در صحیح بخاری و مسلم یادداشت کرده‌ام، اما احساس می کنم ادامهٔ عرضهٔ این تأملات مناسب نباشد، چون هدف من ذکر مثال بود، نه همهٔ ادله.

چه دلیلی قوی‌تر از این ادله برای نشان دادن منزلت خشوع و آرامش و تامل و توجه در نماز؟ مسئله یک آیه یا حدیث نیست که امر به خشوع کرده باشد، بلکه با منظومه‌ای از احکام طرفیم که دست تو را می‌گیرند و به سوی تنفس در فضای خشوع می‌برند و این یعنی در صورت ضایع ساختن خشوع تنها یک حکم شرعی را زیر پا ننهاده‌ایم بلکه ثمرهٔ هرآنچه که شرع برای ضمانت خشوع و ابزار آن ارائه کرده را از دست داده‌ایم.

معنایی که نصوص پرشمار شرع به آن دلالت دارد گرامی‌تر و بزرگتر از معنایی است که یک یا دو نص برای آن وارد شده است، اگرچه آن یک یا دو نص صریح باشد و مستقیم. از این رو تواتر معنوی دلالتی والاتر از تواتر لفظی دارد، اگرچه برخی خلاف آن را گمان می‌کنند، زیرا تواتری که صرفا لفظی باشد تنها از جهت ثبوت قوی است، اما تواتر معنی هم از جهت ثبوت قوی است و هم از جهت دلالت و معنا. معنایی که شرع به صیغه‌ها و روش‌های گوناگون تکرارش کرده مانند معنایی نیست که یک یا دو بار ذکر شده باشد، و تواتر معنوی بیش از مجرد یقین به ثبوت است که «تعدد تاکید» از جهت شارع است.

وقتی شارع احکام پرشمار فرعی را برای به دست آوردن خشوع صادر می‌کند، اما با این حال خشوع جایگاهی در دغدغه‌های ما ندارد چنانکه برای رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود، فردا چگونه به دیدار پروردگارمان خواهیم شتافت؟

ادامه دارد

ابراهیم السکران ـ ترجمهٔ عبدالله شیخ آبادی


[۱] صحیح بخاری (۴۴۶).

[۲] بخاری (۶۷۲) و مسلم (۵۵۷).

[۳] صحیح مسلم (۵۵۹).

[۴] همان (۵۶۰).

[۵] بخاری (۶۳۶) و مسلم (۶۰۲).

[۶] صحیح مسلم (۶۰۳).

[۷] بخاری (۵۰۳) و مسلم (۸۳۷). یعنی آن‌که صحابه پیش از نماز مغرب برای آن‌که ستون‌ها را به عنوان ستره قرار دهند از یکدیگر سبقت می‌جستند. (مترجم)

[۸] بخاری (۵۱۰) و مسلم (۵۱۰).

[۹] صحیح مسلم (۴۰۱).

[۱۰] نووی، شرح صحیح مسلم، تحقیق خلیل المیس، دار القلم (۴/۳۵۸).

[۱۱] بخاری (۸۱۶) و مسلم (۴۹۰).

[۱۲] صحیح مسلم (۴۹۲).

[۱۳] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی (۲۲/۴۵۰).

[۱۴] بخاری (۱۲۰۷) و مسلم (۵۴۶).

[۱۵] بخاری (۵۳۶) و مسلم (۶۱۵).

[۱۶] بخاری (۱۲۰۸) و مسلم (۶۲۰).

[۱۷] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، تحقیق محب الدین الخطیب، دار الریان (۱/۵۸۸).

[۱۸] صحیح بخاری (۲۱۳).

[۱۹] صحيح مسلم (۴۴۰).

[۲۰] همان (۴۴۳).

[۲۱] همان.

[۲۲] همان.