چرا آمریکا منافع خود را فدای اسرائیل می‌کند؟ نگاهی به کتاب «دست خدا» اثر گریس هالسل

بحث ما دربارهٔ قضیه‌ای است که می‌توان آن را «قضیهٔ قضایا» توصیف کرد: رابطهٔ بین ایالات متحده آمریکا و اسرائیل؛ می‌خواهیم به کتابی بپردازیم که معتقدم از کتاب‌های نادر و مهمی است که تلاش می‌کند برخی از رازهای این رابطه را بگشاید.

عنوان کتاب دست خدا و عنوان فرعی آن چنین است: «چرا ایالات متحده منافع خود را قربانی اسرائیل می‌کند؟» (Forcing God’s Hand: Why the U.S. Sacrifices Its Interests for Israel) این کتاب تألیف گریس هالسل، پژوهشگر آمریکایی متخصص در امور صهیونیسم، و ترجمهٔ دکتر محمد السماک، مترجم برجسته لبنانی است که در معرفی این نویسنده به عرب‌ها نقش داشت.

او پیش از این کتاب «پیشگویی و سیاست: مسیحیان انجیلی ستیزه‌جو در مسیر جنگ هسته‌ای» (Prophecy and Politics: Militant Evangelists on the Road to Nuclear War)  را از همین نویسنده ترجمه کرده بود که اولین اثر ترجمه‌شدهٔ او به عربی بود و انتشار آن بازتاب بسیار گسترده‌ای داشت. ترجمهٔ عربی کتابی که امروز بررسی می‌کنیم، در سال ۲۰۰۰ منتشر شده و دارای ۱۱۲ صفحه در قطع بزرگ است.

دوگانگی در تحلیل رابطه: منفعت‌طلبی یا ایدئولوژی؟

در ابتدا، باید به یک مسئلهٔ بسیار مهم اشاره کنم که از مداخل اصلی برای فهم پیام کتاب است. گفتمان تحلیلی عربی در طول دهه‌های متمادی در مورد اسرائیل دچار یک دودستگی اساسی بوده است: گروهی معتقدند اسرائیل تنها در خدمت منافع غرب است و گروهی دیگر آن را تنها یک پدیدهٔ دینی می‌دانند. بخشی از این مسئله قبلاً در کتاب «کتاب مقدس و شمشیر: انگلستان و فلسطین از عصر برنز تا بیانیهٔ بالفور» (Bible and Sword: England and Palestine from the Bronze Age to Balfour) اثر باربارا تاکمن[۱] بررسی شده است. او به‌وضوح بیان می‌کند که بعد دینی و بعد منفعت‌طلبانه دو روی یک سکه‌اند و نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد. جریان‌هایی در غرب به دلایل اعتقادی از وجود اسرائیل در این مکان حمایت کردند و جریان‌هایی دیگر به دلایل منفعت‌طلبانه؛ و هر دو در نهایت در حمایت از اسرائیل به هم رسیدند.

پارادوکس منافع آمریکا و حمایت از اسرائیل

پرسش دربارهٔ این اتحاد آمریکایی-اسرائیلی بیش از ۵۰ سال است که ذهن سیاستمداران و روشنفکران عرب را به خود مشغول کرده و پاسخ‌های گوناگونی برای آن ارائه شده است؛ برخی تفاسیر توطئه‌آمیز بوده‌اند، برخی صرفاً بر بعد دینی و برخی دیگر تنها بر بعد منفعت‌طلبانه و مصلحتی تکیه کرده‌اند. عنوان فرعی کتاب از این جهت اهمیت دارد که بر حقیقتی تأکید می‌کند که برخی سکولارهای عرب عمداً از آن چشم‌پوشی می‌کنند: اینکه اسرائیل نمی‌تواند صرفاً خدمتگزار منافع غرب باشد، بلکه برعکس، در بسیاری موارد تهدیدی برای منافع غرب بوده است. منافع غرب در منطقهٔ عربی، آن‌طور که در علوم سیاسی آموخته‌ایم، به‌سادگی در یک جمله خلاصه می‌شود: تضمین جریان نفت، آزادی کشتی‌رانی جهانی و امنیت اسرائیل. از آنجا که نفت در دست عرب‌هاست و اکثر کشورهای مشرف بر گذرگاه‌های بین‌المللی، عربی هستند، منافع ایالات متحده آمریکا با عرب‌ها گره خورده است. بنابراین، حمایت آمریکا از اسرائیل کاملاً در تضاد با منافع آن کشور است و هیچ تفسیری برای آن وجود ندارد، مگر اینکه جنبهٔ اعتقادی و غیبی که مبتنی بر اساسی دینی است، جایگاه بسیار بزرگی در حمایت غرب از اسرائیل پیدا کرده است.

شوک معرفتی «پیشگویی و سیاست»

دکتر محمد السماک در مقدمهٔ ترجمهٔ عربی می‌گوید کسانی که «پیشگویی و سیاست» اثر گریس هالسل را خوانده‌اند، در کتاب جدید او «دست خدا» با رویکردی بسیار جسورانه برای رمزگشایی از معادلهٔ فکری بزرگترین و خطرناک‌ترین جنبش دینی-سیاسی جهان مواجه می‌شوند. اما کسانی که «پیشگویی و سیاست» را نخوانده‌اند، باید خود را برای یک شوک معرفتی آماده کنند که ممکن است آن‌ها را به بازنگری در مفاهیم فکری بنیادگرایی مسیحی انجیلی در ایالات متحده و در نتیجه، ارزیابی مجدد تأثیر آن بر تصمیم‌گیری‌های رسمی آمریکا وادار کند. این کتاب از جمله ادبیاتی است که به تحلیلگر سیاسی و فرد عادی کمک می‌کند تا با دقت بیشتری آیندهٔ رابطهٔ آمریکا و اسرائیل را پیش‌بینی کند. به یاد می‌آورم که پس از انتشار دایرةالمعارف صهیونیسم، بحثی طولانی با دکتر عبدالوهاب المسیری رحمة الله علیه داشتم که در آن اختلاف نظری بنیادین پیدا کردیم. اعتقاد من این بود که اسرائیل بر ماهیت و صبغهٔ دینی خود تأکید خواهد کرد، در حالی که او تأکید داشت که به سمت سکولاریسم بیشتری حرکت خواهد کرد. تحولات واقعی اما، مسیری متفاوت از پیش‌بینی هر دوی ما را در پیش گرفت.

دو نوع صهیونیسم: مسیحی و یهودی

محمد السماک، مترجم، در مقدمهٔ کتاب، مقایسه‌ای بین کتاب «پیشگویی و سیاست» و این کتاب انجام می‌دهد. او اشاره می‌کند که کتاب اول به وجود دو صهیونیسم اشاره دارد: صهیونیسم مسیحی و صهیونیسم یهودی. این تفکیک برای کسانی که شناخت دقیقی از پدیده‌های صهیونیسم در جهان ندارند، مهم است. گریس هالسل در کتاب اول خود تأکید کرده بود که صهیونیسم مسیحی از یهودیان متنفر است و می‌خواهد از شر آن‌ها خلاص شود. صهیونیسم یهودی نیز، اگرچه از یهودیان متنفر است، اما می‌خواهد آن‌ها را در مکانی مشخص، یعنی فلسطین، گرد هم آورد. در اینجا باید به نکتهٔ مهمی اشاره کرد: دکتر عبدالوهاب المسیری رحمة الله علیه در رأس فهرست بلندبالایی از تحلیلگران صهیونیسم قرار دارد که تأکید می‌کنند صهیونیسم، ضد یهودیت است و از یهودیت برای دستیابی به اهداف مشخصی که صفت تقدس نداشتند (اما به آن‌ها تقدس بخشیده شد) استفاده‌ای سیاسی کرده است.

پارادوکس یهودستیزی در میان حامیان اسرائیل

بنابراین، گریس هالسل در کتاب اول به صهیونیسمی اشاره می‌کند که از یهودیان متنفر است و می‌خواهد از شر آن‌ها خلاص شود، و صهیونیسم دیگری که از آن‌ها متنفر است اما می‌خواهد آن‌ها را در مکانی مشخص گرد هم آورد. کسانی که اکنون در سال ۲۰۲۴، یعنی ۲۴ سال پس از انتشار این ترجمه، اظهارات برخی نزدیکان دونالد ترامپ را دنبال می‌کنند، درمی‌یابند که یهودستیزی (Antisemitism)  در جریان صهیونیستی راست‌گرای افراطی در آمریکا بسیار شایع است. این یک شوک معرفتی دیگر است که در کتاب وجود دارد: در حقیقت، پرشورترین حامیان اسرائیل، مخالف یهودیت هستند و می‌خواهند یهودیان را در این مکان گرد هم آورند تا مسیحیت بار دیگر به آن‌ها عرضه شود؛ پس یا آن را می‌پذیرند و یا نابود می‌شوند.

عقیدهٔ هارمجدون: محرک سیاست آمریکا

نویسنده در فصل اول کتاب، مهم‌ترین ایده‌هایی را که «عقیدهٔ هارمجدون» (Armageddon)  بر آن استوار است، تشریح می‌کند. این عقیده، محرک اصلی بسیاری از رخدادها در سیاست آمریکاست. محور عقیدهٔ هارمجدون (آرماگدون) چیست؟ اینکه نبردی به نام «نبرد هارمجدون» رخ خواهد داد که به تاریخ بشر پایان می‌دهد؛ این حماسهٔ پایان است. «هارمجدون» مکانی در فلسطین به نام «وادی مجدو» (Megiddo) است. عقیدهٔ هارمجدون به دلیل تلاش‌های رسانه‌ای گستردهٔ مبلغان آن، با سرعت بالایی در جامعهٔ آمریکا در حال گسترش است. مشهورترین آن‌ها (در زمان انتشار کتاب) جک ون ایمپی، چارلز تیلور، و استوارت مک‌برنی و بسیاری دیگر هستند. طرفداران هارمجدون از توانایی‌های مالی و سازمانی بالایی برخوردارند. شبکهٔ تلویزیونی CBN متعلق به پت رابرتسون، سالانه ۹۷ میلیون دلار سود معاف از مالیات دارد. «ائتلاف مسیحی» که او تأسیس کرده، ۱.۷ میلیون عضو و بودجهٔ سالانه ۲۵ میلیون دلاری دارد. تعداد بنیادگرایان در ایالات متحده آمریکا حدود ۵۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود که در اکثر مذاهب مسیحی پراکنده‌اند، اما پرشورترین آن‌ها اِوانجلیست‌ها (Evangelicals) هستند. طبق آماری که مجلهٔ تایم منتشر کرده، نسبت آن‌ها در میان آمریکایی‌ها بین اواسط دههٔ هشتاد تا پایان دههٔ نود، از ۳۹ درصد به ۵۱ درصد افزایش یافته است.

«تولد دوباره» و نفوذ انجیلی‌ها در کاخ سفید

اولین رئیس‌جمهور آمریکا که نمایندهٔ دقیق عقیدهٔ انجیلی بود و آن را وارد کاخ سفید کرد، رونالد ریگانِ بازیگر بود. او در سال ۱۹۸۰ وارد کاخ سفید شد و باعث رونق شدید گفتمان انجیلی متمحور حول نبرد هارمجدون شد. از آن زمان، حضور یک کشیش انجیلی در مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری برای متبرک کردن رئیس‌جمهور جدید (تا او سربازی از سربازان نبرد هارمجدون باشد) به یک آیین ثابت تبدیل شده است. یکی از ایده‌های اصلی در این جریان‌ها، ایدهٔ «تولد دوباره» (Born Again) است؛ یعنی فرد احساس کند که دوباره متولد شده و این تولد او را وقف خدمت به مسیح می‌کند. از مهم‌ترین رؤسای جمهور آمریکا که علناً اعلام کردند «دوباره متولد شده‌اند»، می‌توان به جیمی کارتر، رونالد ریگان و جورج بوش پسر (که به عراق حمله کرد) اشاره کرد. ایالت‌های جنوبی، که مرکز تمرکز جنبش‌های انجیلی هستند، تأثیرگذارترین آرا را در رساندن دونالد ترامپ به کاخ سفید داشتند. ایدهٔ «دوباره متولد شده» یک ویژگی روانی مشترک برای این جنبش‌ها محسوب می‌شود و طبق نظرسنجی سال ۱۹۸۶، نیمی از نمونهٔ آماری نمایندهٔ مردم ایالات متحده، اعلام کردند که متقاعد شده‌اند دوباره متولد شده‌اند.

نیاز غرب به «دشمن»

بنیادگرایان برای جذب طرفداران خود، بر ایده‌ای ریشه‌دار در وجدان مسیحی غربی تکیه می‌کنند: «ضرورت وجود دشمنی برای مسیح». این ایدهٔ قدرت تأثیرگذاری زیادی از رسانه‌های جریان اصلی می‌گیرد. غرب نزدیک به نیم قرن در «جنگ سرد» با اتحاد جماهیر شوروی زندگی کرد. پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۰، سؤال مطرح این نبود که «آیندهٔ غرب چه خواهد شد؟»، بلکه سؤال این بود که «دشمن بعدی کیست؟» ایدهٔ «محوریت دشمن»، میل به انسجام و پرخاشگری را در غرب برمی‌انگیزد. نویسنده می‌گوید که فهرست دشمنان مسیح شامل هیتلر، موسولینی، استالین، و گورباچف بوده است. ایدهٔ محوریت دشمنی با «دیگری» نشان می‌دهد که غرب چگونه قدرتش را بیشتر از وجود دشمنی که آن را تهدید می‌کند، کسب می‌کند تا از انسجام داخلی خود.

«انجیل اسکوفیلد» و محوریت اسرائیل

مهم‌ترین سند این جنبش، کتابی است به نام «انجیل اسکوفیلد» (Scofield Bible) که اولین بار در سال ۱۹۰۹ منتشر شد و میلیون‌ها نسخه از آن توزیع گردید. پیروان اسکوفیلد جبرگرا هستند. او معتقد بود که تمام رویدادهای سیاسی حول محور اسرائیل متمرکز است. ما در برابر ادبیاتی هستیم که به تاریخ بشر در گذشته و آیندهٔ نگریست و دریافت که همه‌چیز حول محور اسرائیل می‌چرخد.

ریشه‌های تاریخی نگرش مسیحی به یهودیت

کتاب در ادامه، به شکلی ریشه‌ای به موضع مسیحیان در قبال یهودیت می‌پردازد. مسیحیان کاتولیک در جهان، عقیدهٔ یقینی دارند که یهودیان مسیح را کشتند. (در حالی که مسلمانان بر اساس قرآن معتقدند که مسیح کشته نشده و به صلیب کشیده نشده). این اعتقاد کاتولیک در قرون وسطی باعث آزار و اذیت شدید جوامع یهودی اروپا شد. در دههٔ ۱۹۶۰، «شورای دوم واتیکان» سندی صادر کرد که یهودیان (معاصر) را از مسئولیت خون مسیح مبرا کرد و مسئولیت را تنها متوجهٔ نسلی از یهودیان دانست که معاصر زندگی مسیح بودند. اما قبل از آن، طبق عقیدهٔ کاتولیک، این مسئولیت بر عهدهٔ تمام یهودیان در هر زمان و مکان بود.

از یهودستیزی کاتولیک تا «یهوددوستی فلسفی» پروتستان‌ها

کلیسای کاتولیک به مدت ۱۷ قرن، نفرت نهادینه شده بر اساس مسائل اعتقادی (یهودستیزی) را ترویج می‌کرد. مارتین لوتر، پیشگام اصلاحات پروتستانی، نیز اگرچه عقاید بسیاری را تغییر داد، اما خودش نیز علیه یهودیان تبعیض قائل می‌شد. اما در اینجا بود که چیزی به نام «یهوددوستی فلسفی» (Philo-Semitism) شروع به شکل‌گیری کرد. «یهوددوستی فلسفی» به چه معناست؟ به معنای نگریستن به یهودیان به عنوان دارندگان نقشی در «نجات» مسیحیان. در این دیدگاه تلفیقی، یهودیان «قوم شاهد شهید» نامیده می‌شدند؛ یعنی از یک سو مستحق نفرت و از سوی دیگر مستحق احترام هستند، زیرا در «خلاص» مسیحیان و نزول مسیح نقش خواهند داشت. هالسل معتقد است که «یهوددوستی فلسفی» خود را از طریق «صهیونیسم مسیحی» ابراز کرد.

شوک نهایی: حمایت برای نابودی در هارمجدون

نکتهٔ متناقض این است که نویسنده تأکید می‌کند بنیادگرایان آمریکایی به‌طور کلی همچنان «یهودستیز» هستند. (این ما را به یاد اظهارات جو بایدن می‌اندازد که گفت می‌خواسته یهودی شود، اما خانواده‌اش او را متقاعد کرده‌اند که می‌تواند بدون یهودی شدن، صهیونیست باشد و به این ترتیب وارد جرگهٔ صهیونیسم مسیحی شد).

بنیادگرایان آمریکایی تمایل دارند با یهودیان به‌عنوان یک مؤلفهٔ تاریخی شرور برخورد کنند. نویسنده این پارادوکس را اینگونه توضیح می‌دهد که اکثر بنیادگرایان تا قبل از تأسیس اسرائیل، نگاهی توطئه‌آمیز به یهودیان داشتند. پس از تأسیس اسرائیل، یهودستیزی آن‌ها به شکلی متفاوت ادامه یافت و «جبرگرایی» به آن‌ها کمک کرد تا این تناقض (تلفیق‌گرایی) را به‌راحتی بپذیرند: اینکه در ذهن یک شخص، دو ایدهٔ کاملاً متناقض وجود داشته باشد و او بتواند بین آن دو آشتی برقرار کند. نویسنده از ناتان پرلموتر، از «اتحادیهٔ ضد افترا» (ADL)  وابسته به سازمان صهیونیستی «بنی بریت»  (B’nai B’rith) نقل می‌کند که او «می‌داند بنیادگرایان انجیلی معتقدند که همهٔ یهودیان باید به مسیح ایمان بیاورند یا سرنوشتشان مرگ در هارمجدون خواهد بود.» این همان شوک معرفتی بزرگ است.

این کتاب دو انگارهٔ مهم را ریشه‌کن می‌کند: ۱- این گفته که اسرائیل برای حفاظت از منافع غرب وجود دارد. (کتاب اثبات می‌کند که غرب در تضاد با منافع خود و به دلیل اعتقاداتش از اسرائیل حمایت می‌کند) ۲- اینکه همهٔ حامیان اسرائیل در غرب، یهودیان را دوست دارند. در حالی که آن‌ها معتقدند یهودیان به فلسطین آمده‌اند تا در برابر آخرین انتخاب قرار گیرند: یک فرصت واحد و نهایی برای پذیرش مسیحیت، یا مرگ.

کتاب حجم نسبتاً کوچکی دارد اما مملو از اطلاعات و تحلیل است. اساساً، نویسنده تأکید می‌کند که ایالات متحده با حمایت خود از اسرائیل، نه تنها به منافع خود خدمت نمی‌کند، بلکه آن را در معرض تهدید قرار می‌دهد تا با آنچه «میراث مشترک یهودی-مسیحی» نامیده می‌شود، هماهنگ‌تر شود. (اخیراً کتابی با عنوان «نگاه اروپایی به میراث مشترک یهودی-مسیحی» منتشر شده که در آن مخالفت شدیدی با این ایده وجود دارد. این بدان معناست که در غرب دو جریان وجود دارد که به نظر می‌رسد به سمت تناقض پیش می‌روند). اروپا به عنوان یک قاره، همچنان دارای موضعی آغشته به یهودستیزی است و نسبت به اسرائیل به عنوان یک موجودیت دینی-توراتی موضع دارد.

اطلاعات کتاب‌شناختی [ترجمهٔ عربی] این اثر عبارت است از: «دست خدا: چرا ایالات متحده منافع خود را قربانی اسرائیل می‌کند؟»، نویسنده: گریس هالسل، مترجم (به عربی): دکتر محمد السماک، سال انتشار (ترجمهٔ عربی): ۲۰۰۰ میلادی، و تعداد صفحات: ۱۱۲ صفحه است. با وجود حجم کم، اطلاعات، تناقضات و شاید شوک‌های شگفت‌انگیزی که در آن وجود دارد، آن را به کتابی شایستهٔ خواندن تبدیل می‌کند.

ممدوح الشیخ


[۱] از باربارا تاکمن این کتاب‌ها به فارسی ترجمه شده است: «توپ‌های ماه اوت» (ترجمهٔ محمد قائد) «برج فرازان» (ترجمهٔ عزت‌الله فولادوند) «تاریخ بی‌خردی» (ترجمهٔ حسن کامشاد) «آینه‌ای در دوردست» (ترجمهٔ حسن افشار) «سلام اول» (ترجمهٔ حسن افشار). اما متاسفانه «کتاب مقدس و شمشیر» با اهمیتی که دارد هنوز به فارسی ترجمه نشده است. (مترجم)