در طول تاریخ، چینیها نفوذ زیادی در منطقهی آسیای میانه که امروز شامل کشورهای «ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و بخشهایی از افغانستان» میباشد داشتهاند و این مناطق از دیرباز برای چین از موقعیت حیاتی برخوردار بودهاند، کما اینکه این سرزمینها به سبب قرار داشتن در مسیر راه ابریشم موقعیت جغرافیایی مهمی نیز داشتند؛ گرچه از دیر زمان قبایل ترکی شبه مستقل در این مناطق ساکن شده بودند اما مطیع و فرمانبردار امپراتور چین بوده و به او جزیه پرداخت میکردند.
در قرن هفتم میلادی تحولاتی در جهان رخ داد؛ دین اسلام ظهور کرد و این ظهور پس از مدتی فتوحاتی را در پی داشت که برای چین از اهمیت چندانی برخوردار نبود؛ زیرا اولا: فتوحات اسلامی از چین فاصلهی زیادی داشت. ثانیا: چینیها به رهایی از امپراتوری ایران بعنوان رقیب دیرینهی خود در آسیای میانه امیدوار بودند، حتی امپراتور چین فریادخواهی پادشاهان ایران را در جریان حملهی مسلمانان نادیده گرفت.
آغاز درگیریها میان مسلمانان و چینیها
آغاز درگیری میان مسلمانان و چینیها پس از پایان فتح ایران توسط مسلمانان بود. سپاه اسلام پس از کامل کردن فتح ایران برای ضمانت حفاظت از این فتوحات به سرزمینهای آسیای میانه چشم دوخته بود. از آن دوره ارتش دولت اموی موفق شده بود کابل، هرات و غزنه را بهتصرف خود در آورد و والیان مسلمان در اقلیم پهناور خراسان نقش بسیار پر رنگی در تشویق برای ادامهی فتوحات داشتند؛ از جمله مهلب بن ابی صفره والی وقت خراسان که بیشترین نقش را در فتح سرزمینی که امروز افغانستان خوانده میشود ایفا کرد.
نقش حجاج بن یوسف در فتوحات
حجاج بن یوسف ثقفی نقش بسیار مهمی در توسعهی فتوحات اسلامی در سرزمینهای ماوراء النهر داشت. او هنگامی که ارتشاش را برای فتوحات مشرق روانه میکرد گفت: «هر کدام از شما زودتر به چین رسید خودش والی و حاکم آنجا خواهد بود».
حجاج بن یوسف آرمانهای خود را در شخص قتیبه بن مسلم باهلی که فرماندهای شجاع و زیرک بود میدید، لذا در سال ۸۵ هجری قمری برابر با ۷۰۴ میلادی او را به عنوان والی خراسان تعیین نموده و از وی خواست مسیر جهاد در مشرق را ادامه دهد. قتیبه بن مسلم پس از تلاشها و مجاهدتهای فراوان موفق شد مناطق و ممالک و شهرهای دژمانندی چون: بلخ، بیکند، بخارا، شومان، کش، طالقان، خوارزم، کاسان، فرغانه، شاش، و کاشغر در مرز چین را فتح نموده و اسلام را در این شهرها منتشر سازد. تعدادی از این شهرها مانند بخارا و سمرقند بعدها از مهمترین مراکز علم و تمدن جهان اسلام شدند.
امپراتوری چین نتوانست از طریق نظامی مانع پیشروی مسلمانان در آسیای میانه شود لذا تنها به حمایت از قبال و تحریک آنها برای مبارزه با مسلمانان بسنده کرد، گرچه نتایج قابل توجهی هم بهدست نیاورد.
در آن برهه از تاریخ، امپراتوری چین با توجه به مشکلات و انقلابهای داخلی از یک سو و آوازهی ارتش شکست ناپذیر مسلمانان که امپراتوریهای فارس و روم را در هم شکسته بود و تا فرانسه پیشروی کرده بود، توان رویارویی با سپاه اسلام را در خود نمیدید.
نبرد سرنوشت ساز
با وجود سیطرهی مسلمانان بر بیشتر مناطق آسیای میانه، چین همچنان برخی از مناطق مانند قرقیزستان کنونی را در اختیار خود داشت و تلاش میکرد نفوذ از دست رفتهی خود را بازپس بگیرد. در سال ۱۳۰ هجری قمری برابر با ۷۴۸ میلادی هنگامی که دولت اموی مشغول مبارزه با شورشهای داخلی بود، امپراتور چین ارتشی به فرماندهی «جاو زیانزی» به ممالک اسلامی ارسال کرد و موفق شد برخی از شهرا مانند کش، طالقان و توکماک را بازپس بگیرد و تا جایی پیشروی کند که شهر کابل که از بزرگترین شهرهای آسیای میانه در آن دوره بود را تهدید کند.
ثبات دولت اسلامی
به قدرت رسیدن عباسیها منجر به ثبات دولت اسلامی شد. عباسیان پس از در اختیار گرفتن قدرت بهفکر تأمین مرزهای جهان اسلام افتادند، لذا ابوجعفر منصور از ابومسلم خراسانی والی خود در خراسان خواست خود را برای حملهای گسترده جهت بازگرداندن هیبت مسلمانان در آسیای میانه آماده کند. ابومسلم و ارتشاش به شهر مرو حمله کردند و در آنجا نیروهای کمکی طخارستان به آنها ملحق شدند. ابومسلم پس از فتح مرو روانهی سمرقند شد و در آنجا سپاه زیاد بن صالح والی پیشین کوفه نیز به او پیوست و فرماندهی کل ارتش را زیاد بر عهده گرفت.
رویدادهای نبرد تالاس
چینیها بر اساس منابع خودشان ۳۰ هزار و بر اساس منابع عربی ۱۰۰ هزار جنگجو را به فرماندهی «جاو زیانزی» برای مقابله با مسلمانان روانه کردند. در ماه ژولای سال ۷۵۱ میلادی نبردی بزرگ میان سپاه اسلام و ارتش چین در نزدیکی شهر «تالاس» در قرقیزستان کنونی رخ داد.
سپاه اسلام در این نبرد موفق شد ارتش چین را بهکلی محاصره کند و هزاران سرباز چینی در این درگیریها جان باختند. «جاو زیانزی» فرماندهی چینیها پس از تحمل شکستی سهمگین از میدان نبردگریخت. زیاد بن صالح فرماندهی سپاه اسلام ۲۰ هزار سرباز چینی اسیر را به بغداد فرستاد که در بازار بردهفروشان این شهر فروخته شدند.
اهمیت نبرد تالاس
نبرد تالاس از آنجایی اهمیت بالایی دارد که آخرین نبرد نظامی مستقیم میان ارتش اسلام و چینیها بود و پس از سقوط قرقیزستان به دست مسلمانان نفوذ چینیها در آسیای میانه برای همیشه پایان یافت و پس از اسلام آوردن بیشتر قبایل ساکن آسیای میانه این مناطق رنگ اسلامی بهخود گرفت و بعدها مرکز علم و تمدن اسلامی شد و علمایی مانند امام بخاری، امام ترمذی، امام ابوحنیفه و دیگران را به جهان اسلام تقدیم کرد و همچنین به انتقال صنعت کاغذ چینی به شرق جهان اسلام منجر شد و این پس از آن بود که تعداد زیادی از کاغذ سازان چینی به اسارت مسلمانان در آمده و به بغداد منتقل شدند.
پس از این نبرد، اسلام به شکل گستردهای در آسیای میانه منتشر شد و اندیشههای ضد اسلامی چینیها از این مناطق محو شد. این نبرد همچنین تأثیر بسیاری در تثبیت ارکان دولت اسلامی فراسوی آسیای میانه داشت و در پی آن همه بر این باور بودند که ارتش اسلامی ارتشی شکست ناپذیر است و قبایل مخالف از حمله به سرزمینهای اسلامی ترس و واهمه داشتند. بنابراین نبرد تالاس نه تنها یک فتح بزرگ در آسیای میانه بلکه در ممالک مجاور آن نیز به شمار میآید.
صنعت کاغذ سازی
در آن دوره مسلمانان از اسرا امتحان میگرفتند و چنانچه در آنها توان و قدرت و ویژگیها و امتیازاتی میدیدند که مورد نیاز جهان اسلام است از آنها میخواستند در قبال آزادی خود، حرفه و پیشهی خود را به مسلمانان آموزش دهند. چینیها را میتوان مخترع صنعت کاغذسازی دانست. این صنعت پس از نبرد تالاس به جهان اسلام منتقل شد و در دورهی خلافت هارون الرشید نخستین کارخانهی کاغذ سازی در بغداد راهاندازی شد. بعدها اروپاییان از طریق ممالک اسلامی همچون صقلیه (سیسیل) و اندلس با صنعت کاغذ آشنا شدند. نخستین استفادهی اروپاییها از کاغذ به سال ۱۱۰۲ میلادی توسط پادشاه صقلیه بر میگردد و سپس به سال ۱۱۵۴ در ایتالیا و سال ۱۲۲۸ در آلمان و ۱۳۰۹ در انگلستان.
یوهانس پیترسن تاریخدان مشهور دانمارکی در کتاب مشهور خود «کتاب عربی» میگوید: درست است که چینیها مخترع کاغذ بودند اما مسلمانان از مواد جدیدی برای کاغذسازی استفاده کردند که منجر به توسعهی این صنعت شد و از این لحاظ نقش بسیار مهمی نه تنها در نشر کتابهای اسلامی بلکه همهی کتابها در سراسر جهان ایفا کردند.
خاطرات یک اسیر چینی به اسارت گرفته شده در نبرد تالاس
در میان چینیهای به اسارت در آمده در نبرد تالاس، کاغذ ساز ماهری بهنام «توهوان» بود که خاطراتنامهای تحت عنوان «چینگ هسینگ چی» به رشتهی تحریر در آورده است. وی در کتابش میگوید: «پادشاه مسلمانان را امیرالمؤمنین میخوانند. زنها و مردهایشان به قدبلندی و خوش سیمایی آراسته بوده و لباسهایی پاک و تمیز میپوشند و اخلاقی بسیار نیکو و آراسته دارند و زنها در هر موقعیت اجتماعی که باشند فرادست یا فرودست با صورتی پوشیده از منزل خارج میشوند.
وی در ادامه میگوید: آنها «مسلمانان» روزانه پنج بار نماز میخوانند. گوشت حلال میخورند، روزه میگیرند و حیوانات را آنگونه که شرعی میخوانند ذبح میکنند، مردهایشان کمربندی به دور کمر میبندند که خنجری به آن آویزان است، خمر را حرام میدانند و هنگام مشاجره همدیگر را کتک نمیزنند.
آنها سالنهایی (مسجدهای جامع) دارند که گنجایش دهها هزار نفر را دارد و در هر هفت روز (منظور نماز جمعه است) پادشاه آنها به این سالن میآید و بالای منبری مرتفع سخنانی در رابطه با شریعت اسلامی ایراد کرده و میگوید: «زندگی انسانی بسیار دشوار است و راه استقامت بسی سخت و طاقت فرسا، زناکاری گناه است و گناهی بالاتر از سرقت و فریب مردم وجود ندارد، هیچ گناهی زشتتر از این نیست که انسان برای تضمین امنیت خود دیگران را هلاک کند و هیچ گناهی مانند فریب فقرا و مستمندان وجود ندارد و همهی آنان که در دفاع از اسلام کشته شدند وارد بهشت میشوند».
توهوان در ادامهی خاطرات خود میگوید: «آنها (مسلمانان) مردهها را بهشیوههای آسان و بدون اسراف دفن میکنند، در داخل دژهای بزرگ و یا روستاها زندگی میکنند، به فرآوردههای ممالک دیگر نیازی ندارند چون سرزمینشان محور جهان است و همهی کالاها در آنجا موجود و ارزان است، پارچههای فاخر و زیبا و در و یاقوت و جواهرات در بازارهایشان به چشم میآید و خیابانها و کوچههایشان بسیار زیبا بوده و اسبها و الاغها و قاطرها از این مسیرها میگذرند. آنها از چوبهای نیشکر برای ساختن کلبههایی همانند کلبههای چینی استفاده میکنند و هنگام اعیاد تعداد زیادی از ظرفهای شیشهای و مسی را وسط سفره میگذارند.
گردآوری و ترجمه: امید بیجاری