مردم شیخ ما ابن عثیمین رحمه الله را به عنوان یک عالم محقق میشناسند، اما شاید برخی ندانند که چگونه ایشان به این مقام و منزلت رسیدند. همینطور اینکه دیگر جوانب برتری و تمایز ایشان در زندگیشان چه بود؟
در این سلسله نوشتهها سعی میکنیم از خلال وقفههایی به پاسخ این پرسش برسیم:
۱ـ ایشان هدفی واضح داشت: هدف وی بزرگتر از صرف طلب علم و آموزش بود. از همان جوانی میتوان این هدفِ واضح را در سیرت ایشان دید، از جمله:
ـ هنگامی که از سوی مفتی عربستان سعودی، شیخ محمد بن ابراهیم آل شیخ رحمه الله مسئولیت قضا به عهدهی وی گذاشته شد، ایشان پس از رفت و آمد و تماسهای فراوان و اصرار خواهان پذیرش عذر و برداشتن این مسئولیت از دوش خود شدند که سرانجام مفتی با استعفای ایشان موافقت کرد.
گمان نمیکنم این رفتار شیخ ـ با وجود شرف جایگاه قضا ـ جز برای این بوده که وی را از هدفی که برای خود در نظر گرفته بود یعنی آموزش علمی که برایش زحمت کشیده دور میساخت. چرا که علم نیاز به وقت و فراغت و صفای ذهن دارد که معمولا با منصب قضا سازگار نیست.
ـ پس از آنکه شهرت شیخ فراگیر شد ـ به ویژه پس از سال ۱۴۰۰ هجری قمری ـ او مردم از جاهای دور و نزدیک به قصد درس ایشان رحل سفر میبستند، سخنرانیهای عمومی را خیلی کم کرد و بر درسهای علمی در مسجد تمرکز کرد و جز برای مراسم بزرگداشت حفاظ قرآن در منقطهی قصیم یا جلسات هیئت کبار علما در مراسم و اجتماعات دیگر شرکت نمیکرد. همهی اینها برای تمرکز بر روی دروس علمی و محقق ساختن هدفی بود که برایش زندگی میکرد.
این نشانه و ویژگی شخصیتی ایشان را برخی از طلاب علم در مراحل نخست زندگی و فعالیتشان نادیده میگیرند و در نتیجه عمرشان در رفت و آمد میان تخصصهای و مجالهای گوناگون به هدر میرود، و هر چه آن مجال گرامی و باارزش باشد اما با وجود استعدادش در هیچ مجالی موفق و برجسته نمیشود.
درسی که از این ویژگی شیخ ما ـ رحمه الله ـ میتوان گرفت این است که انسان هدفش را خیلی زود در همان آغاز کار مشخص کند و ببیند در چه مجالی استعداد و مهارت بهتری دارد و نیت خود را برای سود رساندن به خود و امت خالص گرداند و سپس امید موفقیت داشته باشد، و راست فرمود الله متعال که:
{قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ} [اعراف: ۱۶۰]
(هر گروهى آبشخور خود را بشناخت)
۲ـ شیخ ابن عثیمین بر منهج و هدفی که برای خود تعیین کرده بود ثابتقدم بود: وی نه تغییر میکرد و نه دچار تبدیل میشد، بلکه صبور و شکیبا بود و میدانست که این دین با دو منبع بزرگ خود یعنی کتاب و سنت بر اساس فهم سلف این امت و آنچه امامان بزرگ طی قرنها به ما رساندهاند، حق است. امامانی که برخی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و برخی از وطن خود رانده شدند و گروهی زندانی شدند و برخی جان خود را از دست دادهاند. سلسلهای از فداکاریها که تاریخ با واژههای از نور ثبت کرده است.
شیخ ما ـ رحمه الله ـ نیز در آغاز جوانی متوجه گسترش مذاهب و دعوتهایی منحرف شد که تعداد نسبتا زیادی از همدورهایهایش را جذب خود کرد یا تحت تاثیر قرار داد تا جایی که به راهی که میرفتند یعنی راه تعلیم و تعلم شک کردند. شیخ ما اگر چه دچار ابتلاءاتی که ذکر کردم نشد اما در آغاز همین قرن هجری در مورد عقیدهشان مورد اتهام عدهای قرار گرفت که باعث آزار ایشان شد تا جایی که آن رنج را میشد در چهرهشان دید، آنقدر که یک بار به نزد یکی از طلابشان در دانشکدهی شریعت و اصول دین ـ که خود در آن تدریس میکرد ـ رفت و گفت: فلانی! خداوند راستگوی ما را مشخص خواهد کرد.
و همینگونه شد، و آن مساله جز بر بلندی مرتبه و بالا رفتن نام و نشان ایشان نیافزود و شیخ ابن عثیمین در حالی دیده از جهان فرو بست که از ائمهی علم و شخصیتهای بارز در زمینهی فتوا بودند که مردم از همهی دنیا به قصد دروس ایشان سفر میکردند.
این قضیه برای ما نیز حاوی عبرتهایی است، از جمله اینکه: اگر مشغول کنندهها و موانع در زمان ایشان بسیار بود، در زمان ما بیشتر است، از جمله کثرت تفرقه و اسباب فتنهها و عدم تمایز میان حق و باطل که لازمهی آن خشوع و پناه بردن بیشتر به سوی الله و درخواست هدایت و ثبات در دعا است.
ادامه دارد.
عمر المقبل ـ ترجمه: عبدالله موحد