راهی برای رسیدن: قبای حکمت بر قامت ناتوانی (۱)

یکی از مهم‌ترین مواضعی که بسیاری از منتسبان به علم و دعوت و احتساب و جهاد در آن دچار حیرت شده‌اند، باب «رابطه‌ی میان شعبه‌های ایمان» است.

الله متعال انسان‌ها را از نظر استعدادها و توانایی‌های درونی و بیرونی و ویژگی‌های شخصی متفاوت آفریده، سپس وحیی را نازل نموده که از طریق آن درهایی به سوی همه‌ی ابواب خیر گشوده است و حتی برای بهشت دروازه‌هایی قرار داده که هر کدام به نام یکی از شعبه‌های ایمان است؛ بخاری در صحیح خود از ابوهریره ـ رضی الله عنه ـ روایت کرده که رسول الله ﷺ فرمودند: «پس هر که از اهل نماز است از دروازه‌ی نماز فرا خوانده می‌شود، و هر که اهل جهاد باشد را از دروازه‌ی جهاد صدا می‌زنند و آنکه از اهل روزه است از دروازه‌ی رَیّان فرا خوانده می‌شود و آنکه از اهل صدقه است را از دروازه‌ی صدقه فرا می‌خوانند» [صحیح بخاری: ۱۸۹۷].

علمای مسلمان درباره شمارش شعب ایمان رقابت کرده و در این باب تصنیفات بسیاری به قلم آورده‌اند تا جایی که کتاب «شعب الایمان» بیهقی بیش از ده جلد است. ذهنیت علمی بیهقی در دوران دایرة المعارف‌های بزرگ شکل گرفته است و مزاجِ علمی این دوران بر تالیفِ فراگیر و گسترده استوار بود.

به سبب همین تفاوتِ میان گستردگی شعبه‌های ایمان و محدودیت توانایی‌های بشری و کوتاهی عمر است که درون انسان‌ها دچار نوعی گرانش و نا آرامی می‌شود… مثلا متوجه می‌شوی که بسیاری از مردم در دوران جوانیِ علمی و نشاطِ دعوی خود «اهدافی کهکشانی» دارند… او را می‌بینی که برای رسیدن به ستاره‌ها خود را خسته می‌کند و پای بر پهنه‌ی بیابان، امید دست یافتن به آسمان دارد… هر گاه نام علمی را می‌شنوند دلش به هوای آن پر می‌زند و هر گاه از عرصه‌ای در دعوت آگاه می‌شود خود را در حال رفتن به سویش تصور می‌کند… اما طولی نمی‌کشد که ضربه‌های واقعیت و زخم‌های پروژه‌های ناکام، دشت آرزوهایش را شخم می‌زند… آنجاست که پرونده‌ی آرزوهایش را می‌بیند که در برابر چشمانش، برگ به برگ از درختِ امید ساقط می‌شود…

مردم در برابر این ناکامی مواضع گوناگونی می‌گیرند، اما بدترین موضعِ ممکنِ شایع چیزی است که می‌شود آن را «پوشاندن قبای حکمت بر قامت ناتوانی» نامید.

بگذارید جلوه‌هایی از این نوع مواضع را به نمایش بگذاریم:

یکی از بزرگترین شعبه‌های علم، «حفظ علم در سینه‌ها» است، همانطور که پروردگار ما می‌فرماید:

﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ [عنکبوت: ۴۹]

(بلکه این [قرآن] آیاتی روشن است در سینه‌های کسانی که علم یافته‌اند).

و اگر حفظ علم فضیلتی جز دعای سرورم رسول الله ﷺ نداشت، همین کافی بود: «خداوند شاداب سازد کسی را که از ما حدیثی را بشنوند و آن را حفظ کند و برساند». [سنن ابی‌داود: ۳۶۶۰ و سنن ترمذی: ۲۶۵۶]

به این سوال پیامبر ﷺ که در صحیحین روایت شده خوب دقت کن، آنجا که از یکی از جوانان اصحاب [که برای ازدواج مهریه‌ای در اختیار نداشت] پرسید: «چقدر از قرآن با خود داری؟» گفت: سوره‌ی فلان و سوره‌ی فلان و سوره‌ی فلان… و چند سوره را برشمرد. باز پیامبر ﷺ سوالش را با دقت بیشتری مطرح کرد تا منزلتی را که حفظ نزد ایشان دارد بیشتر نمایان سازد: «آیا آنها را از بر می‌خوانی؟» آن جوان گفت: آری. پیامبر ﷺ فرمود: «برو که او را به ازدواجت در آوردم. به او [آنچه] از قرآن [می‌دانی] بیاموز». [بخاری: ۵۰۳۰، مسلم: ۱۴۲۵]

مفهوم «خواندن از حفظ» که پیامبر ﷺ اینجا بر آن تاکید نموده، انسان را نسبت به شرف و منزلت علم مطئمن می‌سازد.

همه‌ی طلاب علم بلا اسثناء زندگی علمی‌شان را با پروژه‌ی «حفظ» شروع می‌کنند، اما توانایی‌های حفظ بر حسب افراد، متفاوت است. ما اشخاصی را دیده‌ایم که در نیم ساعت چیزی را حفظ می‌کنند که پس از دو ماه در یادشان مانده و کسانی را هم دیده‌ایم که پس از مغرب از بازخوانی متنی که بعد از عصر حفظ کرده‌اند ناتوانند!

اما بعضی از همین اشخاص به جای آنکه به ضعف خود اعتراف کرده و آن دسته از برادران خود را که توانایی حفظ را دارند به این کار تشویق کنند، دیگران را از حفظ علم باز می‌دارنند و انواع ایرادها را علیه آنانی که مشغول حفظ هستند مطرح می‌کنند. علی رغم آنکه خود وی ـ نه کسی دیگر ـ در دل خود حافظان علم را بزرگ می‌دارد و وقتی کسی محفوظات علمی‌اش را ارائه می‌دهد شگفت‌زده می‌شود.

چه بسیار دیده‌ایم کسانی را که از حفظ علم توسط هم‌سطحان خود ایراد می‌گیرند اما همینکه بخواهند کسی را که موافق دلخواهشان است ستایش کنند می‌گویند: «او چنین و چنان را از حفظ است» یعنی هنگام نظریه‌پردازی حفظ را نکوهش می‌کند و همین نظریه را در عرصه‌ی مباهات فراموش می‌کند.

و بلکه بدتر، تضادهایی از خود می‌سازد که در واقع تضاد نیست، مانند متضاد دانستن حفظ و فهم، اما آیا تا به حال کسی را دیده‌ای که بگوید: «توصیه می‌کنم حفظ کنی و نفهمی»؟! بلکه برعکس، هر کس به تو می‌گوید حفظ کن، می‌گوید: بفهم. اما مصیبت حرف کسی است که می‌گوید: «بفهم ولی حفظ نکن»! چه اشکالی دارد با خودت روراست باشی و در مورد جوانانی که از تو حرف‌شنوی دارند خیرخواهی کنی و به آنان بگویی: برادرانم، عمر شما به اندازه‌ی توانایی شما در فهم و حفظ ـ یعنی هر دوی آنها ـ ارزش دارد.

یکی دیگر از اسباب بدفهمی در مورد مساله‌ی «حفظ علم» این است که بسیاری از مردم وقتی درباره‌ی حفظ علم سخن به میان می‌آید فورا ذهنشان به «حفظ متون» مقرر و معروف منصرف می‌شود.

واقعیت این است که حفظ متون تنها یک «بخش» با ارزش از حفظ علم است، اما همه‌ی حفظ علم نیست، بلکه حفظ علم بسیار وسیع‌تر از از آن است و حفظ الفاظ قرآن و حدیث و نام‌های شخصیت‌ها و تاریخ وفاتشان، و معانی لغت و تعریفات، و مشهورترین اقوال در یک مساله، و تسلسل تاریخی مذاهب و فرق و مواطن و مظان مسائل و حفظ موضوعاتی که هر کتابِ مهمِ یک باب به آن پرداخته، همه‌ی اینها در حفظ علم داخل است.

یعنی همه‌ی عناصر علم از جمله‌ی ابواب حفظ علم به شمار می‌روند و هر چه یک طالب علم حجم بیشتری از این داده‌ها را حفظ کند بر توانایی‌اش افزوده می‌شود.

سلف نیز در قرون برتر و پیش از پیدایش متن‌های مقررِ معروف، به شدت سرگرم حفظ علم بودند و الفاظ و نصوص و آثار صحابه و سندها و احوال راویان و لغت عرب و شواهد آن و دیگر اطلاعات را حفظ می‌کردند. غرض آنکه حفظ علم گسترده‌تر از حفظ متون است و حفظ متون تنها یک بخش با ارزش از حفظ علم به شمار می‌رود.

از جمله اسباب سوء فهم درباره‌ی مساله‌ی «حفظ علم» گمانِ بسیاری از مردم است که فکر می‌کنند حفظ علم فقط با تکرار لفظ آن یعنی با تکرار پشت سر هم یک مقطع از متن حاصل می‌شود. این به صورت جزئی صحیح است زیرا تکرار یک بخش خاص از متن روشی عملی و فعال برای حفظ علم است، اما این تنها راهِ حفظ نیست. درست این است که همه‌ی وسائل «تلاش علمی» مانند نظر در کتاب و ورق زدن و تامل و تدبرِ متون از طریق شرح و خلاصه‌سازی و تعلیم و تحقیق و تحریر و مدارسه و مباحثه و فتوا… همه‌ی اینها از وسائل حفظ علم و رسوخ آن ذر ذهن است.

ثمره‌ی زحمت برای علم به آگاهی و تبحر در آن می‌انجامد، و برای همین است که امام ابن تیمیه بسیاری اوقات برای سنجش علم از اصطلاح «خبرگی» استفاده می‌کند. مثلا می‌گوید: «کسی که نسبت به سنت خبره است این را می‌داند» یا «آنکه در مورد نصوص احمد خبره است..» یا «فلانی نسبت به مذهب اهل سنت خبره نیست» و مانند آن. زیرا خبره بودن افزون بر مجرد علم، و نتیجه‌ی تلاش و زحمتِ علمی و نظر طولانی و بررسی و دقت است.

اینجا مجال برای شرح و بسط این قضایا پیرامون مفهوم حفظ علم و وسائل آن نیست و ان شاءالله در موضعی دیگر به آن پرداخته می‌شود. هدف تنها هشداری کوتاه درباره‌ی توهمی بود که برخی درباره‌ی حفظ دچارش می‌شوند.

ابراهیم عمر السکران ـ ترجمه: احمد معینی