یکی از بحثهای جنجالبرانگیز تاریخی که منتقدان همواره برای زیر سؤال بردن اسلام و بهترین نسل آن بدان چنگ میزنند، مسئلهی فتوحات اسلامی است، بسیاری از خاورشناسان امثال بروکلمان و لامانس و غیره و حتی مسلمانزادههایی که در مدرسهی آنها آموزش دیدهاند امثال حسن ابراهیم حسن و طه حسین و عقاد و غیره که سعی میکنند با عینک آنها به تاریخ اسلام بنگرند، هر کدام تفسیری از این جریانات دارند که با اصل و مبنای این حرکت بزرگ در تعارض است. برای همین در بررسی حرکت فتوحات بویژه در عصر خلافت راشده بایستی به چند نکته توجه نمود.
نکتهی اول:
بدون شک یکی از مهمترین کارهای ابوبکر صدیق رضی الله عنه پس از عهده دار شدن زمام مسلمانان پس از وفات رسول الله صلی الله علیه و سلم، این احساس بود که مهمترین وظیفهی خلیفهی مسلمان این است که این دین را در جای جای این کره خاکی منتشر سازد؛ بنا بر گفتهی الله عزوجل چنانچه می فرمایند:
{ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ} [النحل: ۱۲۵]
(با حکمت و پند پسندیده به راه پروردگارت فرا بخوان و به بهترین روش با آنان گفتگو کن. بیگمان پروردگارت کسانی را که از راهش منحرف میشوند، بهتر میشناسد و به هدایتیافتگان آگاهتر است.)
و چنانچه رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرمایند: «بلغوا عنی ولَو آیه»
حتی اگر شده یک جمله از من به دیگران برسانید.
نکتهی دوم:
حرکت فتوحات اسلامی بیانگر این است که پیام اسلام پیامی است جهانی و جهانشمول که هیچ حد و مرزی نمیشناسد چنانچه الله عزوجل میفرمایند:
{وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ} [الأنبیاء: ۱۰۷]
(و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.)
پس دعوت اسلامی ویژهی منطقهای معین چون جزیره العرب و یا یک نژاد معین چون عرب نیست.
نکتهی سوم:
برخی از خاورشناسان امثال لامانس، بروکلمان و فلیپ میپندارند انگیزهی اصلی فتوحات اسلامی بحران اقتصادی و قحطسالی ناشی از تغییرات آب و هوایی در جزیره العرب بود که عدهای را بر آن واداشت تا رخت هجرت به مناطق حاصلخیز ببندند.
متأسفانه بسیاری از تاریخنویسان اسلامی أمثال عبدالمنعم ماجد، دکتر حسن ابراهیم حسن و… متأثر از این اندیشهی خاورشناسان گشته و بشدت از این ایده دفاع میکنند؛ حال اینکه این نظریه از چند جهت قابل نقد است:
اولا: در هیچیک از کتابهای جغرافی نیامده که در آن زمان تغییرات آب و هوایی صورت گرفته باشد، در حالی که میبینیم همان یک باری که در دوران عمر رضی الله عنه قحطسالی صورت میگیرد از دید تاریخ و جغرافینویسان مخفی نمیماند بنابراین عدم نقل، دلالت بر عدم وقوع حادثه دارد.
ثانیا: نامههای خلفای مسلمان و توصیههای آنان به فرماندهان نظامی و سربازان در جبههی نبرد خود بیانگر هدف والایی است که این بزرگان از روانه داشتن سپاه اسلام به مرزها داشتند.
مثلا در نامهی ابوبکر صدیق رضی الله عنه خطاب به سپاه اسلام چنین آمده است:
«ای مردم بایستید؛ شما را به ده چیز وصیت میکنم، آنها را بیاد داشته باشید:
خیانت نکنید، نسبت به غنائم دستدرازی نکنید، پیمانشکنی نکنید، کشتهها را مُثله نکنید، هیچ کودک و سالخورده و زنی را نکشید، نخلی را قطع نکنید و آتش نزنید، هیچ درختی را قطع نکنید، هیچ گوسفند و گاو و شتری را ذبح نکنید مگر برای خوردن، در راهتان به اقوامی برخورد خواهید کرد که در عبادتگاههای خود به عبادت مشغولند؛ آنها را رها کنید تا به عبادت بپردازند، و به گروهی برخورد میکنید که ظرفهایی مملو از غذاهای متنوع به نزد شما می آورند اگر خواستید از آن بخورید بسم الله بگویید و از آن بخورید.»
توصیههای عمر فاروق رضی الله عنه به سعد بن ابی وقاص:
«… اما بعد:
من تو و سربازان همراهت را در هرحال به رعایت تقوای الهی توصیه میکنم، چرا که تقوای الهی بهترین سلاح انسان در پیکار با دشمنان است، و تو همراهانت را توصیه میکنم که از ارتکاب گناهان، بیش از دشمن بترسید، چرا که گناهانِ سربازان، خطرناکتر از دشمنان آنهاست، و اگر مسلمانان بر دشمنانشان پیروز میشوند بسبب گناهانی است که دشمنان مرتکب میشوند و اگر چنان نمیبود نمیتوانستیم بر آنها غالب شویم، چرا که نیرو و توان نظامی ما و آنها قابل مقایسه نیست، و اگر ما و آنها در انجام گناه و معصیت با هم برابر شویم آنها به علت غلبهی نیرو و توان نظامی بر ما پیروز میشوند.
بدانید هر گامی که بر میدارید فرشتگانی مراقب اعمال شما هستند و از کردهی شما آگاهند، پس از این حیا کنید که مرتکب معصیت شوید در حالی که در راه الله قدم بر میدارید، و نگویید که چون دشمن ما بدتر از ماست بر ما مسلط نخواهد شد چه بسا که قومی گروهی بدتر از خودشان بر آنها مسلط شوند چنانچه هنگامی که بنی اسرائیل از فرامین الهی نافرمانی کردند، کفار مجوس بر آنان مسلط شدند، بدینترتیب همه جای خانهها را جستجو میکردند. و وعدهی الهی، شدنی است.
از الله بخواهید شما را یاری کند چنانکه از وی میخواهید شما را بر دشمنانتان پیروز گرداند و نیز از الله پیروزی را برایتان مسئلت دارم».
از این دو نامهی شیخین رضی الله عنهما بوضوح مشاهده میشود که آنها حامل یک رسالت الهی بودهاند و هدفی نداشتند جز رساندن این رسالت به ملتهایی که از ستم فرمانروایان خویش بستوه آمده بودند و چشم انتظار رسالتی بودند که آزادی را برای آنها به ارمغان بیاورد.
ثالثا: فرماندهان اسلامی امثال خالد بن الولید و عمرو بن العاص و عیاض بن غنم و ابوعبیده و شرحبیل و غیرهم هیچ شهری را فتح نمیکردند مگر پس از عرضهی اسلام و یا صلح بر آنها و اگر هدف آنها تحقیق منافع مادی و اقتصادی بود ابتدا بایستی شهر را فتح میکردند سپس اسلام و یا صلح را به آنها عرضه مینمودند.
رابعا: کتب تاریخ گواه است که فرماندهان مسلمان پس از فتح شهرها در گرفتن جزیه از اهل کتاب بسیار بر آنها آسان میگرفتند چنانچه از پیران و درماندگان و کودکان و بیماران، چیزی دریافت نمیکردند و اگر از اهالی سرزمینهای مفتوحه چیزی دریافت میکردند و نمیتوانستند در مقابل، از آنها پاسداری کنند مبالغ دریافتی را به آنها باز میگرداندند چنانچه میبینیم زمانی که مسلمانان از دفاع از شهر حمص عاجز ماندند جزیهای را که از سکان شهر حمص گرفته بودند به آنها بازگرداندند؛ اگر اندک مقارنهای داشته باشیم میان جزیهای که از غیر مسلمانان گرفته میشد و هزینهای که خلافت اسلامی در مقابل حمایت آنها میپرداخت خواهیم دید این دو به هیچ عنوان با همدیگر قابل مقایسه نیستند.
ادلهی خاورشناسان:
خاورشناسان برای اثبات این ادعای خود به چند نص استشهاد میکنند:
نص اول:
بلاذری در فتوح البلدان ذکر میکند که: «لما فرغ أَبُو بکر رضی اللَّه عنه من أمر أهل الرده رأى توجیه الجیوش إِلَى الشام فکتب إِلَى أهل مکه، والطائف، والیمن، وجمیع العرب بنجد والحجاز یستنفرهم للجهاد ویرغبهم فیه وفی غنائم الروم، فسارع الناس إلیه من بَیْنَ محتسب و طامع».
«وقتی که ابوبکر رضی الله عنه از مبارزه با مرتدین فارغ شد تصمیم گرفت سپاه اسلام را روانهی شام سازد، پس نامهای خطاب به اهل مکه و یمن و طائف و کلیهی عرب در نجد و حجاز نوشت و از آنها خواست برای جهاد خارج شوند و آنها را به جهاد و نیز دستیازی به غنائم روم تشویق کرد و مردم برای نبرد خارج شدند درحالیکه عدهای نیتشان جهاد بود و عدهای دیگر چشم در مال دنیا داشتند»
اما استشهاد خاورشناسان به این روایت از چند جهت جای تأمل دارد:
اولا: در صدر روایت آمده که ابوبکر آنها را برای جهاد فراخواند که خود دلالت بر هدف اصلی این نبردها دارد.
ثانیا: در روایت آمده «فخرج الناس بین محتسب و طامع» و وقتی ذکر محتسبین میکند خود نشانهی این است که سپاه اسلام برای نیل رضایت الهی خارج شدند و اما اینکه در میان آنان عدهای باشند که هدفشان تحقق اهداف دنیوی باشد جای تعجبی ندارد چنانچه در عهد خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منافقینی بودند که جز برای رسیدن به اغراض دنیوی در غزوات شرکت نمیکردند.
الله متعال می فرمایند:
{لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوکَ} [التوبه: ۴۲]
(اگر بهرهای زودهنگام و سفری آسان در پیش بود، از تو پیروی میکردند)
نص دوم:
امام طبری در تاریخ خود میآورد که خالد به هنگام فتوحات عراق سربازان خویش را چنین مورد خطاب قرار می دهد: «وَبِاللَّهِ لَوْ لَمْ یُلْزِمْنَا الْجِهَادُ فِی اللَّهِ وَالدُّعَاءُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلَمْ یَکُنْ إِلا الْمَعَاشُ لَکَانَ الرَّأْیُ أَنْ نُقَارِعَ عَلَى هَذَا الرِّیفِ حَتَّى نَکُونَ أَوْلَى بِهِ، وَنُوَلِّی الْجُوعَ وَالإِقْلالِ مَنْ تَوَلاه» (۳/ ۳۵۴)
(به الله سوگند اگر جهاد در راه الله و دعوت بسوی وی نبود و چیزی نبود جز اینکه بخاطر دنیا بجنگیم تصمیم میگرفتیم بخاطر این سرزمین بجنگیم تا نسبت بدان سزاوارتر باشیم و گرسنگی و تنگدستی را از بین ببریم)
خاور شناسان با چنگ زدن به این گفتهی خالد که «وَلَمْ یَکُنْ إِلا الْمَعَاش» میگویند انگیزهی اصلی فتوحات اسلامی دستیازی به اموال بلاد مفتوحه بوده، غافل از اینکه صدر روایت را فراموش کردهاند که خالد رضی الله عنه می فرماید: «به الله سوگند اگر جهاد در راه الله و دعوت بسوی وی نبود…»
اما گفتهی خالد رضی الله عنه که «بخاطر این سرزمین بجنگیم تا نسبت بدان سزاوارتر باشیم» مراد این است که سرزمین عراق جزئی از پیکرهی جهان عرب بود که به اشغال امپراطوری فارس در آمده بود و مراد خالد این است که ما نسبت به این سرزمین سزاوارتر هستیم.
نص سوم:
بلاذری در فتوح البلدان صفحه ۲۵۳ پیرامون نبرد قادسیه به نقل از رستم فرمانده سپاه ایران خطاب به مغیره بن شعبه رضی الله عنه چنین می آورد: «قَدْ علمت أنه لم یحملکم عَلَى ما أنتم فیه إلا ضیق المعاش وشده الجهد ونحن نعطیکم ما تتشبعون به ونصرفکم ببعض ما تحبون»
(بدون شک میدانم چیزی شما را وادار به حمله به سرزمین ما نکرده جز تنگدستی و شدت فشار اقتصادی، و ما به اندازهای از دنیا به شما میدهیم تا سیر شوید، و حاضریم بخشی از آنچه دوست دارید را برایتان فراهم کنیم)
میبینیم خاورشناسان و پیروانشان با استشهاد به گفتههای رستم، انگیزهی اصلی فتوحات اسلامی را منافعِ اقتصادی میدانند، حال اینکه پاسخ مغیره بن شعبه رضی الله عنه به رستم را ذکر نمیکنند آنجایی که فرمود:
«إن اللَّه بعث إلینا نبیه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فسعدنا بإجابته واتباعه، وأمرنا بجهاد من خالف دیننا {حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَهَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ} [۹: ۲۹]، ونحن ندعوک إِلَى عباده اللَّه وحده، والإیمان بنبیه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فإن فعلت وإلا فالسیف بیننا وبینکم» (فتوح البلدان صفحه ۲۵۳)
(همانا الله پیامبرش صلی الله علیه و سلم را بسوی ما فرستاد و ما با اجابت دعوتش و پیروی از او در مسیر خوشبختی گام نهادیم، و ایشان ما را امر نمود تا با کسانی که با دین ما به مخالفت میپردازند جهاد کنیم تا اینکه درحالی که خوار و زبون هستند جزیه را از آنان بستانیم و ما تو را فرا میخوانیم تا تنها الله را عبادت کنی و به پیامبرش ایمان بیاوری و اگر چنین نکنی جز شمشیر چیزی بین ما نخواهد بود)
مغیره رضی الله عنه در خطابش هدف و انگیزهی اساسی نبرد با غیر مسلمانان را بیان کرده است؛ اما متاسفانه خاورشناسانی که گفتههای رستم را نقل میکنند هیچ اشارهای به پاسخ مغیره رضی الله عنه نمیکنند!!
نکتهی چهارم:
چنانکه برخی از خاورشناسان میپندارند انگیزهی اصلی فتوحات اسلامی سیطره و استعمار دیگران نبود، بلکه هدف این بود که مردم را از عبودیت غیر الله عزوجل خارج سازند و اوضاع دینی، فکری، اجتماعی و اقتصادی ملتها را اصلاح کنند، چنانکه این مساله در خطاب ربعی بن عامر به رستم به وضوح ملموس است، برای همین پس از اینکه اسلام وارد سرزمینی میشد و مردم آن سرزمین خوبیهای آن را در مییافتند به سرعت به آن میگرویدند و مبدل به سربازانی میشدند که برای دفاع از آن از جان و مال خویش میگذشتند.
نکتهی پنجم:
بسیاری از خاورشناسان میپندارند انگیزهی اصلی فتوحات، جنگجویی و جنگ طلبی بوده است، غافل از اینکه اگر مسلمانان وارد جنگ با غیرمسلمانان شدهاند چند سبب اساسی داشته است:
نخست: آنها حامل یک پیام جهانی بودند:
{کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ} [آل عمران: ۱۱۰]
(شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدهاید؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به الله ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان مىآوردند، برایشان بهتر بود. برخی از ایشان ایمان دارند و بیشترشان، فاسق و گمراهند).
دوم: هدف سپاه اسلام برداشتن موانعی بود که بین دعوت اسلامی و دیگر ملتها فاصله میافکند:
{وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ} [البقره: ۱۹۳]
(و با مشرکان بجنگید تا هیچ فتنه¬ای باقی نماند و دین، مختص الله گردد. و اگر بازآمدند، بدانید که تَعدَی جز بر ستمگران، روا نیست).
سوم: یکی از اهداف اساسی سپاه اسلام از نبردها حمایت از دعوت اسلامی و کسانی بود که این دعوت را میپذیرفتند لذا میبینیم اساس جهاد در مدینهی منوره در حیات مبارک رسول الله صلی الله علیه و سلم برای حمایت از دعوت اسلامی فرض شد.
نکتهی ششم:
نکتهی دیگری که خاورشناسان بر آن تأکید میکنند این است که یکی از اهداف اساسی نبرد مسلمانان با دیگران به بردگی گرفتن آنها بوده برای همین کسانی که اسیر میشدند را به عنوان برده در بازار خرید و فروش میکردند!!
چنانچه اسرای غیرمسلمانان توسط مسلمانان به بردگی گرفته شدند بر اساس حکم الهی بوده است، و میبینیم همین اسیران پس از مسلمان شدن، بزرگترین خدمات را به اسلام تقدیم نمودند و بزرگترین دانشمندان اسلامی و فاتحان قدرتمند مسلمان از میان همین اسرا و فرزندان آنها بودهاند؛ برای مثال امام محمد بن سیرین فرزند یکی از همین اسرایی بود که در معرکه عین التمر توسط مسلمانان اسیر شد و یا موسی بن نصیر، فاتح اندلس، پدرش از اسرای فتوح عراق بود و همچنین پدربزرگ امام محمد بن اسحاق بن یسار بزرگترین سیره نویس جهان اسلام و غیره…
به این داستان توجه کنید:
امام زهری رحمه الله می فرماید بر عبدالملک بن مروان وارد شدم ایشان از من پرسید: از کجا میآیی؟
عرض کردم: از مکه.
گفت: چه کسی را دیدی که در مکه سروری میکند؟
گفتم: عطاء بن ابی رباح.
گفت: آیا از عرب است و یا از موالی (اسیر و برده زاد)؟
گفتم: از موالی.
گفت: چگونه به سروری اهل مکه رسیده است؟!
گفتم : با دیانت و روایت حدیث رسول الله صلی الله علیه و سلم.
گفت: سزاوار است که اهل دیانت و روایت به سروری برسند، حال بگو سرور اهل یمن کیست؟
گفتم: طاووس بن کیسان.
گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟
گفتم: از موالی.
گفت: سرور اهل شام کیست؟
گفتم: مکحول.
گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟
گفتم: از موالی و بردهای بود که یک زن از قبیلهی هزیل او را آزاد کرد.
گفت: چه کسی سرور اهل جزیرهی فراتی است؟
گفتم: میمون بن مهران و او نیز از موالی است.
گفت: سرور اهل خراسان کیست؟
گفتم: ضحاک بن مزاحم و او نیز از موالی است.
گفت: سرور اهل مصر کیست؟
گفتم: یزید بن ابی حبیب و او نیز از موالی است.
گفت: سرور اهل بصره کیست؟
گفتم: حسن بصری و او نیز از موالی است.
گفت: سرور اهل کوفه کیست؟
گفتم: ابراهیم نخعی!
گفت: آیا از عرب است و یا از موالی؟
گفتم: از عرب.
عبدالملک آهی کشید و گفت: عرب را چه شده است!
امام زهری فرمود: ای خلیفه هر کس به این دین تمسک جوید عزت مییابد و سروری میکند.
این داستان خود بیانگر این است که اسلام چگونه همان بردهزادهها را به اوج عزت رساند و نه تنها آنها را آزاد ساخت بلکه به آنها جایگاهی داد که حتی خلفای مسلمین و فرمانروایان اسلامی حضور در کلاس درس آنها را برای خود افتخار میدانستند، چنانچه میبینیم هنگامی که سلیمان بن عبدالملک خلیفهی اموی که دامنهی خلافت و امپراطوریاش از شرق، تا چین و از غرب، تا مرزهای فرانسه رسیده بود هنگامی به مناسک حج مشرف گردید و وارد مسجد الحرام شد و در نهایت تواضع و فروتنی در مجلس درس عطاء بن ابی رباح که بردهای آزاد شده و سیاه پوست و لنگ و ناقص العین بود شرکت نمود و مانند شاگری سؤالات شرعی خود را از ایشان پرسید.
نکتهی هفتم:
یکی از تاریخنویسان مسلمان بنام حسن ابراهیم حسن، در تاریخ سیاسی اسلام مینویسد: انگیزه اصلی گسیل داشتن سپاه اسلام به مرزهای عراق و شام این بود که ابوبکر میخواست با این اقدام عرب را مشغول به جنگ کرده و از فتنهها و انقلابهای داخلی جلوگیری کند.
اما تاریخ گواه است که در دوران صدیق رضی الله عنه هیچگونه انقلاب داخلی هنگام گسیل داشتن لشکرهای فتح اسلامی رخ نداده است، بلکه آغاز حرکت فتح اسلامی در زمان اوج استقرار و امنیت خلافت اسلامی و پس از پایان بخشیدن به حرکت مرتدین بوده است به طوری که پس از شکست سپاه مسیلمهی کذاب، خالد بن ولید تا یک ماه در یمامه نشست و هیچ کاری نداشت که انجام دهد.
از سوی دیگر گسیل داشتن لشکر به خارج خود به دشمنان و خواستاران فتنهها و انقلابهای داخلی کمک میکرد! پس چگونه می توان پذیرفت که ابوبکر صدیق رضی الله عنه از فتنههای داخلی میترسید اما کل نیروی نظامی اسلام را به مرزهای خارج میفرستد؟!
نکتهی هشتم:
برخی از تاریخنویسان بجای اینکه اسباب اصلی پیروزی مسلمانان را در نیروی ایمان و اخلاص سربازان اسلام و نیز وضوح و روشنی هدف و رسالت آنان بدانند، میگویند سبب پیروزی مسلمانان در جنگ با اهل عراق ضعف نظامی ارتش امپراطوری فارس بود حال اینکه تاریخ گواه است در این نبردها تعداد سربازان امپراطوری پارس بیش از صدهزار تن بود، حال آنکه تعداد سربازان مسلمان از هیجده هزار نفر تجاوز نمیکرد؛ علاوه بر این ایرانیان در این نبردها از فیلهای آموزشدیده استفاده میکردند، چیزی که عرب تا آنروز با چشم خود ندیده بودند و همچنین در میان نیروهای امپراطوری پارس فرماندهان برجستهای چون رستم و جابان و مهران و هرمزان و اندرزگر و بهمن جاذویه بودند.
بنا بر آنچه گذشت درمییابیم هدف اصلی از فتوحات اسلامی رساندن دین الهی و پیام اسلام به جهانیان بوده و چنانچه نبردی رخ میداده در راستای زدودن موانعی بود که بین رسالت اسلام و ملتهای غیر مسلمان فاصله میافکند، و پس از فتح سرزمینهای مختلف، مردم آن سرزمینها با آغوش باز اسلام را پذیرفتند و سربازانی در خدمت دین حنیف اسلام شدند که تا امروز همهی مسلمانان از دستاوردهای علمی آنها استفاده میکنند.
عادل حیدری
منبع: بیداری اسلامی