ابوشعیب بن عبدالرحمن دکالی صدیقی (۱۲۹۵- ۱۳۵۶هـ / ۱۸۷۸ – ۱۹۳۷م) آخرین حافظ و محدث مراکش و پرچمدار سلفیت در اوایل قرن بیستم در مراکش، تا جایی که او را شیخ الاسلام میخوانند. مسئولیت امامت و خطابت و فتوا بر مذهب ائمهی اربعه در حرم مکی را بر عهده گرفت و مدتی بعنوان مدرس در دانشگاه الازهر مصر و دانشگاه زیتونهی تونس مشغول به فعالیت بود، پس از مدتی ریاست دروس سلطانی در کاخ پادشاهی سلطان مولای الحفیظ به ایشان سپرده شد و این مسئولیت در دورهی زمامداری سلطان مولای یوسف و محمد پنجم ادامه داشت، سالها متولی وزارت دادگستری و معارف مراکش بود و برخی از شاگردانش بخاطر نقش اصلاحی و علمی او و پرورش رهبران علمی و سیاسی مراکش از وی بعنوان «محمد عبده مراکش» یاد میکنند.
پرورش ایشان:
شیخ ابوشعیب دکالی در ۲۵ ذوالقعدهی سال ۱۲۹۵ هجری قمری در قبیلهی بنی عمر یکی از قبایل دکالی عربی که از قبایل مشهور عصر مرابطین است و نقش بسزایی در انتشار اندیشههای سنی مذهب در مغرب عربی داشتهاند بدنیا آمد. در کودکی یتیم شد و تحت کفالت عمویش علامه سیدی محمد بن عبدالعزیز الصدیقی پرورش یافت، علوم پایه را در روستای صدیقات در منطقهی غربی دکاله نزد علمای قبیلهاش مانند علامه ابن عزوز، علامه محمد صدیقی، محمد طاهر صدیقی فرا گرفت، سپس به حومهی دکاله رفت و قرآن کریم را به روایتهای مختلف و متون علمی منتشر در عصر خودش را از بر کرد.
در سال ۱۳۰۸ هجری قمری زمانی که او سیزده سال داشت، سلطان حسن اول حافظان کتاب «مختصر الخلیل» از منابع اولیهی فقه مالکی را برای امتحان فرا خواند، ابوشعیب دکالی در این امتحان که مسئولیت آن بر عهدهی علامه علی بن حمود المسفیوی وزیر دادگستری وقت بود مشارکت کرد، المسفیوی از میزان علم و دانش و فهم و حفظ دکالی با وجود سن کمش شگفت زده شد، از او در رابطه با قرآن پرسید و وی پاسخ داد که قرآن را با قرائتهای مختلفش حفظ نموده! کسی را آورد تا از این کودک امتحان بگیرد. خبر او در قصر پیچید تا جایی که به سلطان حسن اول رسید، سلطان وی را بهحضور طلبید و به او گفت: «الرمان حلو حامض» را اعراب کن، دکالی این مثال را اعراب کرد، سلطان میخواست با او مبحث تعدد خبر به نسبت یک مبتدا که از مسائل مشهور نحوی است را مطرح کند، سپس سلطان به شوخی گفت: «تو فقیهی و نحوی نیستی»، دکالی پاسخ داد: من به نحو از فقه آگاهترم ولی برای شما این بیت شاعر را میخوانم:
يداك يد للورى خيرها
وأخرى لأعدائها غائرة
یکی از دو دستت پر از خوبی برای ملت است
و دیگری سیلی است برای دشمنان.
برخی از حاضران از وی خواستند منظور و مقصد خود از این بیت را شرح دهد. او پاسخ داد: کافیاست این آیه را تلاوت کند «والذین کذبوا بآیاتنا صم وبکم فی الظلمات»، سلطان از این پاسخ شگفت زده شد و خندید، سپس دستور داد دو کیسه زر و دو لباس فاخر به او دهند و بر کارتی یادبود نوشت: «تقدیم به ابوشعیب بخاطر سن کم و هنر بزرگش».
سفر به مصر
در سال ۱۳۱۴ هجری قمری برابر با ۱۸۹۶ میلادی ابوشعیب دکالی عازم مصر شد و شش سال در آنجا ماند و از محضر علمای الازهر مانند: شیخ الاسلام سلیم البشری، علامه محمد بخیت المطیعی، شیخ محمد محمود شنقیطی زبان شناس مشهور، شیخ احمد الرفاعی و دیگران کسب علم کرد.
در آن زمان، شیخ محمد عبده رئیس کمیتهی امتحاناتی بود که ابوشعیب دکالی برای ورود به دانشگاه الازهر در آن شرکت کرده بود، کمیتهی امتحانات بخاطر دستخط مغربی ابوشعیب، با حضور ایشان در امتحانات ورودی دانشگاه الازهر مخالفت کرد اما با مداخلهی شیخ محمد عبده تصمیم گرفتند از وی امتحان شفاهی بعمل آورند.
حضور وی در مصر که دریچهی تمدن غرب بر آن باز بود و مجلات و پژوهشها و مقالههای نویسندگان غربی، رونقی در نهضت فکری و اصلاحاش ایجاد کرده بود نقش بهسزایی در تکوین علمی و فکری ابوشعیب دکالی داشت.
سفر به مکهی مکرمه
پس از ظهور دعوت سلفی در نجد و تأثیر آن بر حجاز، شریف عون الرفیق والی مکهی مکرمه در آن زمان از دانشگاه الازهر خواست امام و مفتی و خطیبی برای حرم مکی بفرستد که آگاه به کتاب و سنت باشد. شیخ سلیم البشری شیخ الازهر وقت، ابوشعیب دکالی را برای این مهم انتخاب کرد.
دکالی امام و خطیب و مفتی و مدرس مسلمانان در حرمین شریفین شد و موقعیت ویژهای نزد والی مکه بدست آورد و همیشه مورد احترام و تقدیر ایشان بود و در محافل، وی را در صدر جلسه مینشاند و دختر یکی از وزرایش را برای او خواستگاری کرد.
ابوشعیب دکالی مجاورت مکهی مکرمه و قدوم علمای سراسر جهان به این مکان مقدس را غنیمت شمرد و از وجود آنان بهره برد، که از این میان میتوان به افراد زیر اشاره کرد: شیخ عبدالله صوفان قدومی نابلسی شیخ حنابله در حجاز، علامه عبدالرزاق البیطار، شیخ محمد بدر الدین دمشقی، شیخ احمد بن عیسی النجدی.
دکالی درسهای متعددی در حرمین شریفین ایراد میکرد مانند: تفسیر قرآن، شرح کتب سته، شرح کتب سیرت مانند کتاب شفا تألیف قاضی عیاض، کتاب شمائل امام ترمذی، و درسهایی در زبان و ادبیات عرب، و دروسی در فقه و اصول و قراءات و مصطلح الحدیث.
دانشجویان زیادی از سراسر دنیا در محضر ایشان کسب علم کرده و از وی اجازات علمی دریافت کردند که از میان آنها میتوان به افراد زیر اشاره کرد: حاج مسعود وفقاوی از علمای سوس، شیخ محمد العربی الناصری از علمای مشهور مراکش ، شیخ یوسف القناعی از کویت، شیخ محمد الشنقیطی از موریتانی که از سوی ابوشعیب دکالی برای دعوت و تدریس از منطقهی احساء به منطقهی الزبیر در عراق قرستاده شد، شیخ عبدالله بن حمید مفتی حنابله در مکهی مکرمه، شیخ محمد سلطان المعصومی از علمای ماوراء النهر و نویسندهی کتاب «هل المسلم ملزم باتباع مذهب معین» و دیگران.
بسبب تلاشهای مبارک و دروس علمی ایشان و شاگردان نجیبش، و تأثیر او بر حاجیان و زائران حرمین شریفین، آوازه ی ایشان در سراسر جهان پیچید، کافیاست به نمونهای از خطبههای ایشان در حرم مکی اشاره کنیم:
برای دنیا و آخرت خود تلاش کنید، برای دنیا آنقدر تلاش کنید که میهن خود را آباد سازید، برای دنیا آنقدر بکوشید که فرزندانتان را رشد دهید، برای دنیا آنقدر زحمت بکشید که محتاج و نیازمند کسی نباشید.
رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرمایند: «دست بالاتر از دست پایین تر بهتر است» انسان هنرمند امیر، و انسان نیازمند ذلیل و فرومایه است.
برای دنیا آنقدر بکوشید که بیکاری در این سرزمین که جبرئیل امین در آن فرود میآمده از بین برود، ای دوست داران ادیان برای دنیایتان تلاش کنید، شما میدانید که اسباب زندگی در دورهی شما چهار چیز است: امارت، تجارت، زراعت، صنعت.
اما امارت تنها عدهای اندک به آن دست مییابند.
اما زراعت.. شما در سرزمینی غیر حاصل خیز هستید همانگونه که خدای حکیم و آگاه در قرآنش ذکر نموده.
میماند صنعت و تجارت، و این سرزمین پاک از صنعت خالی است، و تجارت در آن ضعیف است و کالاهایش اندک، بشتابید بسوی آنچه برایتان سود میرساند و از والی جدیدتان بخواهید که به شما جهت راهاندازی یک دفتر صنایع کمک کند، این پوستهایی که در سرزمین شما با یک قرش و دو قرش فروخته میشود از آن برای تولیدات استفاده میشود و همان تولیدات با صد قرش و دویست قرش به شما فروخته میشود، گویا شما این گفتهی پرودگار را نخواندهاید که میفرماید:
{ومِن جلود الأنعام بيوتاً تستخفونها يوم ظعنكم ويوم إقامتكم}
(و از پوست چهار پایان [نیز] برای شما خانه هایی (خیمه هایی) قرار داد که آن را در روز کوچ کردنتان و روز اقامتتان سبک می یابید [و به آسانی آن را جا به جا می کنید]).
از این خطبه طبیعت اصلاحگرایانهی ابوشعیب دکالی در فراخواندن به آبادی دنیا و چنگ زدن به اسباب قدرت و پیشرفت و ترقی بر اساس هدایت قرآن و سنت فهمیده میشود. ایشان شاگردانش را تشویق میکرد که این مفاهیم را در سرزمینهای خود نهادینه کنند، شیخ محمد شنقیطی یکی از شاگردان وی مدارس و مراکز علمی در عراق و احسا راه اندازی میکند و دعوت سلفی را در آن مناطق منتشر میسازد. شیخ قناعی از دیگر شاگردان ایشان که از وی بعنوان مصلح کویت یاد میکنند مدارس و مراکز علمی و کتابخانههای عمومی راه اندازی میکند و یکی از مؤسسان مجلس شورای کویت در سال ۱۹۲۱ میلادی و یکی از مؤسسان شورای شهرداری کویت بودند.
پس از انتشار آوازهی ابوشعیب دکالی در مراکش بهوسیلهی شاگردان ایشان و حجاج بیت الله الحرام، حاکم وقت مراکش سلطان مصلح و عالم، عبدالحفیظ از ایشان خواست به مراکش بازگردد و در اصلاح جامعه به او کمک کند.
بازگشت به میهن:
در سال ۱۳۲۸هـ برابر با ۱۹۱۰ میلادی ابوشعیب دکالی به مراکش بازگشت و در شهر فاس سکونت گزید. سلطان عبدالحفیظ او را به خود نزدیک کرد، و علما و بزرگان و اعیان و سرشناسان فاس برای حضور در مجالس او از هم سبقت میجستند. ابوشعیب دکالی زمانی که در مکه بود نیز سفرهایی به سرزمین خود داشت و روابط خود با مردم را حفظ کرده بود و بهخوبی از مشکلات مراکش و چالشهای این سرزمین در سایهی استعمار فرانسه آگاهی داشت.
فعالیت رسمی در دولت:
ابوشعیب دکالی به محض بازگشت به مراکش از سوی سلطان عبدالحفیظ بهعنوان قاضی مراکش معرفی شد، که در دورهی خود به عدالت و شفافیت و پاکدستی مشهور بود. در سال ۱۳۳۰ هجری قمری برابر با ۱۹۱۲ میلادی وزارت دادگستری و معارف مراکش به ایشان سپرده شد. وی تلاشهای زیادی برای اصلاح سیستم قضایی انجام داد و با بهرهگیری از تجارب طولانیاش شروط عهده دار شدن پست قضاوت را بازبینی کرد و کمیتههایی برای آزمودن فعالان عرصهی قضایی بوجود آورد و صدور فتوا را محصور به علمای خوشنام و مورد اعتماد مردم کرد.
ایشان همچنین اصولی برای دادخواهی جهت حفظ حقوق و تسریع در پروندههای قضایی تعیین کرد.
در سال ۱۳۳۲ هجری قمری، سلطان مراکش دستور تأسیس شورای عالی تجدید نظر شرعی را صادر کرد و ریاست این شورا را در کنار تصدی وزارت دادگستری به ابوشعیب دکالی سپرد، وظیفهی این شورا بازبینی احکام قضایی صادره از سوی قضات بود.
در همان سال مسئولیت نظارت بر ادارهی معارف و شئون دینی به ایشان سپرده شد. وی تلاش کرد دستمزد علما و مدرسین و کارکنان دینی را افزایش دهد، و اصلاحات آموزش دینی را از مسجد قرویین قدیمیترین دانشگاه جهان آغاز کند. ایشان در ادارهی امور قضاء و معارف از برخی شاگردانش مانند شیخ محمد بن العربی العلوی کمک میگرفت و به سبب مخالفت با تصمیمات استعمارگران فرانسه در الغای قوانین اسلامی بسیار آزار دید.
ابوشعیب دکالی گاهی اوقات بجای صدر اعظم وقت فرامین دولتی را امضا میکرد.
ایشان تا سال ۱۳۴۲هـ برابر با ۱۹۲۳م وزیر دادگستری بود، اما در این سال بهعلت بیماری از پست خود استعفا داد، دولت مراکش بهپاس خدمات ارزندهی ایشان بهوی منصب «وزیر افتخاری» اعطا کرد. گفته میشود استعفای ایشان از وزارت دادگستری بخاطر مخالفت با طرح راهاندازی رقاصخانههایی از سوی فرانسویها بود.
فعالیتهای علمی و دعوی ایشان:
با وجود مشغلههای اداری و رسمی علامه ابوشعیب دکالی، ایشان از تدریس، خطابت، موعظه، دعوت و نشر علم در داخل و خارج مراکش فاصله نگرفت.
وی با وجود داشتن پستهای رسمی، روزانه سه حلقهی تدریس داشت: بعد از نماز صبح، بین نماز ظهر و عصر، بین نماز مغرب و عشاء.
از جمله تلاشهای ایشان در نشر علم و دانش در مراکش میتوان به زنده کردن تفسیر قرآن کریم که در آن دوره بسبب خرافهگرایی برخی مدعیان علم به حجت «اگر قرآن تفسیر شود سلطان میمیرد» ممنوع شده بود، اشاره کرد. گفته میشود در عهد سلطان سلیمان، شیخ احمد التیجانی که جایگاه ویژهای نزد سلطان داشت وارد برخی مساجد شد. ایشان دید که شیخ طیب بن کیران قرآن را تفسیر میکند، با تعجب به سلطان گفت: «این عالم که قرآن را تفسیر میکند کیست؟ بدون شک این شخص مصیبتی برای امت و شخص سلطان خواهد بود»! از آن دوره، تفسیر قرآن در مراکش ممنوع اعلام شد و تنها به قرائت و تلاوت قرآن بسنده میشد! تا اینکه علامه ابوشعیب دکالی بار دیگر تفسیر قرآن را زنده کرد و گفت: «بنام خدا قرآن را تفسیر میکنیم و سلطان هم نمیمیرد»، قرآن را تفسیر کرد و اتفاقی هم برای سلطان پیش نیامد، وی توانست با تفسیر قرآن نوعی بیداری در مراکش ایجاد کند چرا که قرآن نخستین منبع اصلاح جامعه و بازگرداندن امت به راه راست و دور نگه داشتن مردم از خرافات منتشر شده در آن بود.
پس از اینکه مدتها از احادیث نبوی فقط برای تبرک استفاده میشد و هیچگونه بهرهای از معانی آن برده نمیشد، علامه ابوشعیب دکالی به تدریس سنت نبوی و علوم سنت و شرح کتب حدیث پرداخت و موفق شد نهضت علمی سلفی بزرگی در مراکش ایجاد کند.
اما در رابطه با فقه اسلامی، ایشان تدرس فقه مستدل را آغاز کرد، ابتدا از کتاب «مختصر الخلیل» متن فقهی مشهور در نزد مالکیان آغاز کرد و هر مسئلهای را با دلیل آن ذکر میکرد، کما اینکه به تدریس علوم دیگری مانند نحو، زبان و ادبیات عرب و قراءات پرداخت.
نقش اصلاحگرایانهی علامه ابوشعیب دکالی
ابوشعیب دکالی از طریق فعالیتهای علمی و اصلاح برنامهی سیستمهای قضایی و آموزشی در جامعهی مراکش آن زمین تحول ایجاد کرد.
کما اینکه تلاش وی برای نشر علم و دانش در سرزمین مراکش و مکهی مکرمه مایهی تربیت شاگردانی دلسوز و میهن دوست شد که بعدها پرچمدار مبارزه با استعمارگران و صوفیان خدمتگزار آنان شدند.
در آن زمان که ایشان متصدی وزارت دادگستری بود، مراکش تحت سیطرهی استعمارگران فرانسه بود، لذا عدهای ایشان را به نوکری فرانسه متهم کردند، حکمی عجولانه بدون هیچگونه مستند شرعی و عقلی؛ علامه دکالی برای خود روا نمیدید این پست مهم را برای فرانسویها و عوامل آنها رها کند تا آنگونه که میخواهند میان مسلمانانِ مراکش قضاوت کنند، لذا از طریق تصدی این پست توانست مصالح شرعی و ملی مسلمانان مراکش را حفظ کند و بسیاری از قضاوتهای ایشان مانع سیطرهی فرانسویها بر زمینهای مردم مراکش شد.
از نقش اصلاحگرانهی ایشان میتوان به مخالفت با برخی مدعیان جهاد علیه فرانسه اشاره کرد که بیشترین خدمت را به استعمارگران فرانسوی میکردند و رفتارهای خشونت طلبانهی آنها بهانه به دست فرانسویها میداد. داستان ایشان با شیخ احمد الهیبه مشهور است، زمانی که گفت: «عدهای گمان میکنند من با مجاهدین مبارزه میکنم، و این دروغی بیش نیست، من با عدهای آشوبگر مانند ابوحماره و ابوعمامه که با اقداماتشان میهن را به دست دشمنان میدهند مبارزه میکنم»، منبع این اتهامات برخی صوفیان مخالف منش سلفی علامه دکالی بودند.
علامه ابوشعیب دکالی از مدافعان وحدت مراکش در مقابل استعمار فرانسه و از نخستین کسانی بود که با قانون تقسیم مراکش بر مبنای قومی و نژادی و سپردن مناطق بربر نشین به استعمار فرانسه مخالفت کرد و آن را برنامهای شوم جهت از بین بردن زبان عربی و الغای دادگاههای شرعی و جایگزین کردن آن به عادات بربری و دادگاههای فرانسوی خواندند.
ایشان همچنین عضو مؤسسهی «احباس الحرمین الشریفین» یکی از مؤسسات تونسی مراکشی الجزایری بودند که میکوشید علیه برنامههای خاورشناسانی که سعی داشتند زبان عربی را در شمال آفریقا هدف قرار دهند مبارزه میکرد. ایشان در سال ۱۹۳۱ میلادی در سخنرانی خود در نشست زبان و ادب عربی در تونس نقشههای استعمارگران برای از بین بردن زبان عربی را برملا کرد.
منهج علامه ابوشعیب دکالی:
- منهج علامه دکالی بر مبارزه با شرک، خرافات و بدعت استوار بود. استاد علال الفاسی در رثای شیخ و استادش ابوشعیب دکالی میگوید: آن فقید از نخستین اساتید و مشایخ ما بود که با تقلید و جمود و تحجر مبارزه کرد و خواستار آزادی از اندیشههای قرون اخیر و پرواز بهسوی اندیشههای سلفی عصر نخستین اسلام بود، سلفیتی که مردم را به یکتاپرستی و مرجعیت قرآن و سنت دعوت میکند.
- وی نرمخویی و مهربانی در گفتگو با مخالفان را ترجیح میداد. استاد ابوبکر قادری میگوید: شیخ ابوشعیب دکالی هنگام مناقشه و گفتگو با مخالفان سعی میکرد بدون حمله به شخص مقابل با کنایه مقصود خود را برساند، بر خلاف علامه ابن العربی العلوی که بشدت علیه مخالفان میتاخت، و همین رفتار او سبب شد عدهی زیادی از در مخاصمت با وی برآیند درحالیکه احترام ویژهای به ابوشعیب دکالی قائل بودند.
- منهج ایشان تمرکز بر آموزش مستقیم و عدم پرداختن به تألیف کتاب بود. شاگرد ارشد ایشان شیخ عبدالله کنون در همین رابطه میگوید: آیا ما شاگردان شیخ ابوشعیب، کتاب و آثار بهجا مانده از آن فقید نیستیم؟
- وضوح و سادگی منهج ابوشعیب در تدریس. ایشان در مسجد الحرام و در مقابل کعبهی مشرفه به استادش شیخ محمد بدرالدین دمشقی امام وقت مسجد الحرام قول داد که دین را بهگونهای عرضه کند که برای همهی مردم قابل فهم باشد.
- ضرورت غنیمت شمردن وقت بهویژه توسط علما و دعوتگران. زمانی که برخی علمای مراکش مشغول بحث بر سر «تای مربوطه ة» در لفظ نملهای بودند که در داستان سلیمان آمده، ابوشعیب دکالی به آنها گفت: «قرنها پیش علما به این بحث پایان دادهاند، هماکنون ما باید راههایی را پیدا کنیم که بهوسیلهی آن استعمارگران فرانسوی که سالهاست میهن ما را اشغال کردهاند از این سرزمین اخراج کنیم».
- ارتباط با علمای عصر جهت تقویت نهضت بیداری اسلامی: ایشان ارتباط ویژهای با امام عبدالحمید بن بادیس رئیس جمعیت علمای مسلمان الجزایر و علمای تونس داشت.
- از منهج و روش علامه دکالی پذیرش پستهای دولتی در زیر سایهی حکومت استعمارگر فرانسه جهت خدمت به منافع مسلمانان بود. وی میپنداشت اگر اشخاص دیندار و میهن دوست این پستها را بر عهده نگیرند فرانسویها افرادی را در این پستها میگمارند که وبالی بر اسلام و مسلمانان خواهند بود. این چشم انداز را که سالها پیش ابوشعیب دکالی به آن رسیده بود، امروزه و با تأخیر، گروههای اسلامی و اندیشمندان جماعات اسلامی به آن رسیدهاند.
در رابطه با ابوشعیب گفتهاند:
- عبدالسلام بن سوده مورخ سرشناس معاصر: هر چه در مدح و ثنای ابوشعیب بگویند کم است.
وی دربارهی ایشان میگوید: شیخ، امام، محدث و مفسر، پیشوای مجتهد، آخرین حافظ مراکش و محدث و مفسر بلا منازع در مراکش.
- عبدالحفیظ فاسی: امام علوم حدیث و سنت… عامل به حدیث و سنت و دعوتگر بسوی آن.
- عبدالله الجراری: ابوشعیب دکالی مردم را بسوی قرآن و سنت و تمسک به مذهب سلف صالح و پرهیز از عوامل تفرقه و اختلاف و بیراههها و پیمودن راه راست که همان راه قرآن و سنت است دعوت میکرد.
- عبدالله کنون: شیخ ابوشعیب دکالی از دعوت خود دو هدف را دنبال میکرد: اول: زنده کردن علم حدیث و انتشار آن… و دوم: تمسک به سنت و عمل کردن به آن در عقاید و عبادات؛ و در مسیر دعوی خود صراحتا به آن فرا میخواند.
- محمد السائح: آوازهی حرکت اصلاحی ابوشعیب دکالی به کاخ سلطان مراکش رسید؛ و مورد تأیید دربار قرار گرفت و سلطان مراکش دستور داد مانع توطئههای صوفیان علیه دکالی شوند.
- الرحالی الفاروقی: شیخ ابوشیعب دکالی از چهرههای نامدار مراکش و از نخبگان میدان معرفت و اصلاح و خدمتگزار حقیقی قرآن و سنت بود، و پرچم دفاع از قرآن و سنت و انتشار آن در سرزمین مراکش را بر افراشت، و از نخستین کسانی بود که عقیدهی سلفی و روحیهی صحیح اسلامی مبتنی بر کتاب و سنت را در آن سرزمین زنده کرد و با اندیشههای خرافاتی که مانع پیشرفت و ترقی امت میشد بهشدت مبارزه کرد.
- عبدالکریم الزمرانی: داستان «لاله سبز» را از یاد نخواهیم برد؛ صخرهای زیبا که زنان مراکشی در کنار آن مراسم سالانه برگزار می کردند و حیواناتی در آنجا قربانی مینمودند و نذر و نیاز خود را بهنزد این سنگ میبردند. هنگامی که خبر به شیخ ابوشعیب دکالی رسید خودش شخصا در از بین بردن این سنگ پیشگام شد، جالب اینجاست که ایشان از هر کارگری کمک میخواست بنابر توهمات و خرافاتی که دامنگیرشان بود از شکستن این سنگ امتناع میورزید، لذا خود ایشان شخصا آن سنگ را شکست و تکههای آنرا در خارج از شهر دور انداخت.
- د.محمد ریاض: بسیاری از مردم وقتی یادی از منهج اصلاحی سلفی میشود به شیخ محمد بن العربی العلوی بجای استاد و شیخ او شیخ الاسلام ابوشعیب دکالی اشاره میکنند، درحالیکه ابن العربی العلوی در مقام دوم پس از شیخ و استادش شیخ ابوشعیب دکالی قرار دارد.
برای اطلاع بیشتر از شرح حال علامه ابوشعیب دکالی به منابع زیر مراجعه کنید:
شيخ الإسلام أبو شعيب الدكالي الصديقي، تألیف: دکتر محمد رياض، چاپ ۲، ۲۰۰۹.
الحركة السلفية في المغرب العربي، تألیف گروهی از نویسندگان، چاپ انتشارات دار الأمان در رباط، شماره چاپ ۲، ۲۰۱۰.
من أعلام المغرب العربي في القرن الرابع عشر، تألیف: عبدالرحمن بن محمد الباقر الكتاني، چاپ انتشارات دار البيارق، شماره چاپ ۱، ۲۰۰۱.
اسامه شحاده ـ ترجمه: امید بیجاری