سؤال «طلال» که در آغاز کتاب آوردم موضوعات متعددی را در خود داشت که یکی از مهمترینهایش این سؤال است: من کیستم؟ چه خواهم شد؟ و چه باید باشم؟ این پرسشها را میتوان نگرانی هویتی یا پرسشهای هویتی نامید که از مهمترین قضایای بسیاری از فرزندان نسل فرداست. اما پاسخ این پرسشها چیست؟
بدون شک بررسی کامل قضیهٔ هویت به کتابی مستقل نیازمند است که بررسی همهجانبهای از این موضوع ارائه داده باشد اما در این مجال میتوانیم اشاراتی به پاسخ پرسشهای بزرگ ـ نه کوچک و جزئی ـ هویتی داشته باشیم.
نخست: فرد مسلمان پیش از فهم مبدا بندگی و هدف وجود، نمیتواند هویتی داشته باشد
الله عزوجل میفرماید:
{وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} [حشر: ۱۹]
(و مانند کسانی نباشید که الله را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد؛ آنان همان فاسقاناند).
آیا پیش از این به معنای «خودفراموشی» فکر کردهای؟
آیا احساس نمیکنی این جمله نشانگر سرگردانی و غفلت شدید و زیان و خسران است؟
این خودفراموشی به سبب آن نیست که آنان به قیافه و غذا و لذتهایشان نمیرسند، برعکس، فاسقان خیلی هم به این چیزها اهمیت میدهند. بلکه منظور از فراموشیِ خود، عدم درک آنان از سبب وجودشان و سپس سهلانگاری در زمینهٔ چیزی است که باعث فرجام نیک است در نتیجه از پایبندی به مقتضا و معنای عبودیت دور میشوند. نتیجه نیز همان چیزی میشود که پروردگارمان میفرماید:
{وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ} [حشر: ۱۹]
(و مانند کسانی نباشید که الله را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد؛ آنان همان فاسقاناند).
آنان زندگیشان را در حالت فسق و نافرمانی، خارج از نظامی به سر میبرند که باعث صلاح درون و پاکی نفس است. این مجازات آنان در دنیاست، سپس در آخرت نیز از زیانکاران خواهند بود.
امام ابن عطیه ـ رحمه الله ـ در تفسیر این آیه[۱] میگوید: «لفظ این آیه، این را میرساند که هر کس خودش را بشناسد و فراموشش نکند، پروردگارش را نیز خواهد شناخت. چنانکه علی بن ابیطالب ـ رضی الله عنه ـ میفرماید: خودت را بشناس، پروردگارت را خواهی شناخت. همچنین از یشان نقل شده که فرمودند: آنکه خودش را نشناسد پروردگارش را نیز نخواهد شناخت».
انسان هنگامی که جایگاه عبودیت برای آن یگانهٔ قهار را ترک میکند و آن را با قصر فرعون عوض میکند که از روی تکبر و انکار بنا کرد و سپس چنانکه فرعون ادعا میکرد در پی خدای موسی میرود از دیدن همه چیز در این وجود ناتوان میماند، سرانجام نیز در ساحل ضعف بشری غرق میشود و کارش همانند دیگر فرعونیان به پایان میرسد؛ چراکه در آن لحظه همه چیز این زندگی برایش بیمعنی و آشفته به نظر میآید و البته زندگی نمیتواند به دور از ایمان به پروردگار قهار معنایی داشته باشد؛ پروردگاری که علمش همه چیز را در بر گرفته و همه چیز را آفریده و در تقدیر آورده و مرگ و زندگی را آفریده تا ما را بیازماید که کدامیک نیکوکارتریم، سپس ما را برای روز رستاخیز به حساب و پاداش برخواهد انگیخت.
از همین روی است که متوجه میشویم بیشتر جوانانی که دچار الحاد شدهاند یا اسلام را ترک کردهاند دقیقا زمانی چنین کردهاند که عینک بندگی خالق هستی را از چشمان خود برداشته و ردای همسان بودن با خداوند را به تن کردهاند، سپس [انگار خداوند همکار آنان است و از آنان نظر خواسته] به طرح اندیشههای خود دربارهٔ جهان و انسانی پرداختهاند که باید باشد؛ گویا آنان بخشی از این جهان را آفریدهاند یا تواناییاش را دارند، حال آنکه خود اساسا بندهای هستند تحت مشیت و حکم خداوند عزوجل.
همیشه این را به یاد داشته باشیم که انسان اگر پروردگارش را نشناسد خودش را نیز نخواهد شناخت و اگر پروردگارش را از دست بدهد معنای همه چیز را از دست خواهد داد. روزِ فراموشی پروردگار دقیقا همان روزی است که خودش را نیز نخواهد شناخت.
دوم: عوامل تعیین کنندهٔ هویت پسران و دختران نسل فردا
تعیین کنندهٔ اول: من مسلمانم و به یک امت بزرگ تعلق دارم:
بنابراین یکی از وظایف من خدمت به این امت و تلاش در راه یاری آن است؛ هر کس بر حسب توانایی خودش.
تعیین کنندهٔ دوم: من فرزند پدر، مادر و خانوادهٔ خود هستم:
این به من احساس پیوند و وابستگی به گروه و احساس یاری میدهد. از جمله وظایف من نیکی در حق آنان و صبر در برابر بدیهای آنان است.
تعیین کنندهٔ سوم: من همسر، پدر یا مادرم:
ازدواج برای من یک قضیهٔ گذرا نیست بلکه یک هدف مهم است، همانطور که وجود فرزندان در زندگی من بسیار مهم است. من آنان را تربیت میکنم و در راه صلاح آنان و سپس سودمند بودنشان برای جامعه و امت تلاش میکنم.
تعیین کنندهٔ چهارم: من یک دوست خوبم:
دوستان و دوستی برای من مسئلهٔ بسیار مهمی است و عامل خوشبختی و احساس اُنس به شمار میآید. از سوی دیگر دوستی یکی از درهای همکاری و صبر برای محقق ساختن هدف وجود است.
تعیین کنندهٔ پنجم: من طالب علم هستم و از این طریق به مردم سود میرسانم (این ویژگی نخبگان نسل فرداست):
برای من طلب علم وقت معینی ندارد و محدود به مرحلهای خاص نیست که با اتمام آن به پایان برسد؛ بلکه از ویژگیهایی است که تا زندهام همراه من است. همچنین من با این علم به مردم سود میرسانم نه آنکه دانشم را در سینه زندانی کنم. این هدف هویت مرا رنگ و شکل زیبایی میبخشد و زندگی و مسیرم را تصحیح میکند.
احمد السید ـ ترجمه: احمد معینی
[۱] المحرر الوجیز، ابن عطیه اندلسی (۵/ ۲۹۱)، دار الکتب العلمیة.