پیش در آمد:
محدث عصر، شیخ ناصرالدین آلبانی از مشهورترین مصلحان سلفی عصر حاضر است که تأثیر بهسزایی در مسیر امت اسلامی داشت. تأثیر او محدود به یک سرزمین نبود بلکه به سراسر جهان رسید و هیچ پژوهشگری نمیتواند از دعوت اصلاحی معاصر سخن بگوید و تلاشهای شیخ آلبانی و نقش محوری و اساسی او در بیداری اسلامی معاصر را نادیده بگیرد. شیخ آلبانی گرچه هیچ جماعت و یا مؤسسهای تأسیس نکرد اما تنها تلاش او برای نشر سنت صحیح نبوی و دست یافتنش به مقامی که همه و حتی دشمنان و مخالفانش برای رسیدن به آن مسابقه میدادند، خود نشان پیشگامی شیخ بود.
میلاد و رشد علامه آلبانی:
شیخ محمد ناصرالدین بن حاج نوح نجاتی آلبانی در سال ۱۳۳۳ هـ ق برابر با ۱۹۱۴ میلادی در شهر آشقودره (اشکودرا) پایتخت آن دوران کشور آلبانی، در خانوادهای فقیر اما دیندار و علمدوست دیده به جهان گشود. پدرش یکی از علمای مشهور حنفی ـ مذهب رسمی دولت عثمانی ـ بود. زمانی که خلافت اسلامی ضعیف شد، در سال ۱۹۱۲ میلادی آلبانی از امپراتوری عثمانی جدا شد، بخشی از آن به صربستان و مونتهنگر و بخشی به مقدونیه سپرده شد و بخشی دیگر به نام آلبانی باقی ماند. اوضاع مسلمانان آلبانی در آن زمان بسیار آشفته بود و این کشور گویا تابع ایتالیا به رهبری موسولینی بود. احمد زاغو پادشاه آلبانی سیاستهای دینستیزانهٔ آتاتورکی را در آلبانی اِعمال و زنان مسلمان را از پوشیدن حجاب منع میکرد. پدر شیخ آلبانی همانند بسیاری از آلبانیاییها برای حفظ دین خود در سال ۱۹۲۳میلادی راه هجرت را در پیش گرفت و در دمشق اقامت گزید.
در دمشق، شیخ آلبانی در مدرسهٔ خیریهٔ اسعاف، مرحلهٔ ابتدایی را گذراند. او هیچ آشناییای با زبان عربی نداشت و از آنجایی که مدارس دولتی در آن زمان زیر نظر اشغالگران فرانسوی اداره میشدند، چندان توجهی به علوم شرعی نداشتند، بنابراین پدر شیخ علاقهٔ چندانی به فرستادن او به مدارس دولتی نداشت و تصمیم گرفت خود، آموزش کودکش را آغاز کند؛ شیخ آلبانی قرآن کریم، تجوید، نحو، صرف و فقه حنفی را نزد پدرش فرا گرفت و کتابهای «مراقی الفلاح» در فقه حنفی و برخی کتب زبان عربی و بلاغت را نزد شیخ سعید البرهانی خواند.
او در کنار علوم شرعی از پدرش ساعت سازی را نیز یاد گرفت تا جایی که در این زمینه شهره شد و از این راه ارتزاق میکرد.
روی آوری به علم حدیث و توجه به آن:
شیخ آلبانی در محیطی حنفی و متعصب رشد کرد و در آن محیط، تصوف و تقلید، منهج و روش غالب مردم بود. پدرش او را با خود به زیارت قبور ابن عربی و نابلسی میبرد. فضای آن زمان به شدت علیه دعوت به سوی کتاب و سنت بود و از آن با عنوان وهابیت یاد میکردند، اما خواست خداوند این بود که محمد ناصرالدین آلبانی در مسیر پیروی از قرآن و سنت و اجتهاد گام بردارد. او میگوید: «من همچنان بر روش پدرم بودم تا اینکه خداوند مرا به مسیر سنت راهنمایی کرد و دست از بسیاری کارها که از پدر آموخته بودم و او آنها را قربت و عبادت میپنداشت، کشیدم». تقدیر الهی این بود که پدر شیخ آلبانی به دمشق مهاجرت کند تا او با زبان عربی آشنا شود و کتابهای علمای سلفی را مورد مطالعه قرار دهد، به همین سبب شیخ آلبانی همیشه از پدر و مادرش بابت این هجرت قدردانی میکرد، گرچه پدرش به شدت با منهج سلفی مخالف بود و از شیخ آلبانی خواسته بود یا بر مذهب حنفی بماند و یا اینکه از خانه و محل کار او بیرون رود و شیخ آلبانی پیروی از دلیل صحیح قرآن و سنت را برگزید، در حالی که هنوز حتی به سی سالگی نرسیده بود.
تحول شیخ آلبانی به منهج قرآن و سنت با مطالعهٔ مجلهٔ المنار علامه محمد رشید رضا، درست زمانی که کمتر از بیست سال سن داشت، شروع شد. خود شیخ آلبانی میگوید: «اولین کتابهایی که به مطالعهٔ آن علاقمند شدم، داستانهای عربی مانند ظاهر و عنتره، شاه سیف و … بود، سپس به مطالعهٔ داستانهای پلیسی ترجمه شده به عربی مانند آرسن لوپن روی آوردم. روزی از روزها در میان کتابهایی که فروخته میشد، بخشی از مجلهٔ المنار را یافتم که در آن رشید رضا مقالهای در مورد کتاب احیاء علوم دین غزالی و ویژگیهای آن نوشته بود و به بیان محاسن و معایب این کتاب پرداخته بود… برای اولین بار بود که چنین نقد علمیای را میدیدم، بنابراین شیفتهٔ مطالعهٔ کتاب احیاء شدم و تصمیم گرفتم تخریج احادیث احیاء علوم دین توسط حافظ عراقی را مطالعه کنم. این کتاب را عاریه گرفتم چون هزینهٔ خرید آن را نداشتم. هنگام مطالعهٔ کتاب حافظ عراقی، شیفتهٔ تخریج او شدم و تصمیم گرفتم از کتاب او نسخهبرداری کنم». این در واقع جرقهٔ نخست روی آوردن شیخ آلبانی به علم حدیث بود و دلالتی است مهم بر نقش مجلات و روزنامهها و رسانههای راستین در هدایت مسلمانان و سودرسانی به جوانان. روزنامهها و مجلات از مهمترین اسباب نهضت بیداری اسلامی معاصر هستند، خداوند اراده کرده بود که یک مقاله سبب ظهور محدث عصر شود.
زمان گذشت و شیخ آلبانی در سال ۱۳۷۲هـ.ق نوشتن مقالات علمی در رابطه با علوم حدیث و نشر آن در مجلهٔ «تمدن اسلامی» را آغاز کرد. این مقالات تأثیر بسیار زیادی بر علم حدیث و توجه به التزام و تعهد به سنت صحیح نبوی در داخل و خارج از سوریه داشت و آغازی بود برای مطرح شدن شیخ آلبانی در جهان اسلام. دکتر احمد معبد در مورد این مقالات میگوید: «از خود میپرسیدم شیخ ناصر چگونه احادیث صحیح و ضعیف را از هم تشخیص میدهد؟ آیا او ساحر است؟» و سپس دکتر احمد معبد خودش از علمای بزرگ حدیث در جهان اسلام شد.
مجلهٔ المنار تأثیر زیادی در بیداری مبارک اسلامی ـ اصلاحی در جهان اسلام داشت تا جایی که برخی خاورشناسان از آن به عنوان وزارت رسانهٔ جهان اسلام یاد میکردند. این مجله در شام به فروش میرسید زیرا شام در آن زمان با دعوت اصلاحی از طریق حلقات علمی افرادی چون علامه طاهر الجزایری، علامه عبدالرزاق البیطار، علامه جمالالدین قاسمی و شیخ محمد بهجت البیطار ـ که بعدها شیخ آلبانی با ایشان آشنا شد و در برخی مجالس و دروس ایشان حضور یافت ـ آشنا شده بود.
شیخ آلبانی مجلهٔ المنار را پیگیری و از پژوهشهای آن و به ویژه تحقیقات رشید رضا در علوم حدیث استفاده میکرد. نخستین فعالیت حدیثی او نسخهبرداری از کتاب «المغني عن حمل الأسفار في تخريج ما في الإحياء من الأخبار» نوشتهٔ حافظ عراقی بود. البته کار شیخ آلبانی در مورد آن کتاب تنها نسخه برداری نبود، زمانی که او نصف یک جلد از کتاب را نسخهبرداری کرد، تصمیم گرفت برخی واژههای نامأنوس را شرح دهد، بنابراین بار دیگر از این کتاب نسخهبرداری کرد و این بار شرح واژههای نامأنوس را نیز نوشت تا جایی که حواشی او بر کتاب بیشتر از متن شد و تعداد صفحات آن به ۲۰۰۰ صفحه رسید. خود شیخ آلبانی در این رابطه میگوید: «تلاشی که آن روز انجام دادم مرا به ادامهٔ مسیرم تشویق کرد». توجه به حدیث و علوم آن پیشهٔ شیخ آلبانی شد تا جایی که در میان مجامع علمی دمشق به آن شهره شد و ادارهٔ کتابخانهٔ ظاهریهٔ دمشق، اتاقی ویژه برای او در نظر گرفت تا پژوهشهای علمی مفید خود را در آنجا بنویسد و به او اجازه داد هر وقت میخواهد وارد آن شود. شیخ آلبانی همیشه فضل شیخ رشید رضا بر خودش را بر میشمرد و میگفت: «اگر امروز من در مسیر سلفیت هستم و احادیث صحیح و ضعیف را از هم تشخیص میدهم از فضل خداوند و سپس به وسیلهٔ رشید رضا رحمه الله و از طریق مجلهٔ المنار او بوده است که در آغاز مسیر کسب دانشم با آن برخورد کردم».
جا دارد اینجا به اهمیت ارتباط میان دو نسل و تأثیر غیر مستقیم تلاشهای مصلحان بر نسل پس از خود اشاره کنیم؛ رشید رضا مجلهٔ المنار را تأسیس میکند و دعوت اصلاحی خود در بزرگداشت سنت و فراخوان پالایش آن را منتشر مینماید، شیخ آلبانی این دعوت را اجابت و آن را مبدل به فکر و اندیشهای میکند که در میان امت جاری میشود. شیخ طاهر الجزایری در سال ۱۲۹۶ هـ.ق برابر با ۱۸۸۰ میلادی، کتابخانهٔ ظاهریه را تأسیس میکند و شیخ آلبانی پنجاه سال بعد، در جستجوی یک ورقهٔ گمشده از نسخهٔ خطی «ذم الملاهی» نوشتهٔ حافظ ابن ابی الدنیا، ده هزار نسخهٔ خطی این کتابخانه را بررسی میکند! گاهی اوقات او درحالیکه مشغول مطالعه بود، ساعتها بر روی پله میایستاد، در حالی که پزشک از او خواسته بود استراحت کند. جستجوی شیخ آلبانی برای یافتن این ورقهٔ گمشده سبب شد تا نسخههای خطی کتابخانهٔ ظاهریه را فهرستبندی کند.
شیخ آلبانی هر کدام از کتابهای خطی کتابخانهٔ ظاهریه را سه مرتبه خواند و نکات حدیثی آن را یادداشت کرد. بازدید از کتابخانههایی که از نسخههای خطی نگهداری میکردند و جمعآوری نکات حدیثی این کتابها از علاقمندیهای ویژهٔ شیخ آلبانی شد تا جایی که نکات نسخههای خطی کتابخانهٔ ظاهریهٔ دمشق، کتابخانهٔ اوقاف حلی، کتابخانهٔ محمودیه در مسجد نبوی، کتابخانهٔ عارف حکمت در مدینهٔ منوره و کتابخانهٔ دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره و دیگر کتابخانههای حاوی نسخههای خطی را جمع آوری کرد که تعدادشان چهل جلد بود. این چهل جلد کتاب، ثروت علمی حدیثی شیخ آلبانی بود که او را از دیگر همعصرانش پیش انداخت. از آنجایی که او در مضیقهٔ مالی بود، از برگههای تبلیغاتی که در راه جمع میکرد و یا با هزینهٔ بسیار پایین خریداری مینمود برای یادداشت نکات علمی این نسخهها استفاده میکرد. عجیب نیست شیخ آلبانی این همه نسخههای خطی را مطالعه کند در حالی که همهٔ اطرافیان او به همت والای او در مطالعه و پژوهش در دوران پیریاش و حتی پنجاه روز قبل از وفاتش گواهی میدهند، حال همت او در دوران جوانی چگونه بوده است؟ او زندگیاش را با نجاری آغاز کرد و در فصل زمستان به نجاری مشغول میشد. پدرش به او پیشنهاد کرد ساعت سازی بیاموزد و او از وقت فراغت خود برای آموزش ساعت سازی استفاده میکرد. پس از اینکه از پدرش جدا شد مغازهای برای خودش باز کرد و روزانه یک یا دو عدد ساعت تعمیر میکرد، به اندازهای که هزینهٔ زندگی خود و خانوادهاش را تأمین کند، سپس به کتابخانهٔ ظاهریه میرفت و ساعتها در آن به مطالعه مشغول میشد. پس از مدتی توانست برای خود در ادارهٔ مغازه، دستیاری پیدا کند و تنها در روزهای سه شنبه و جمعه به مدت سه ساعت به مغازه میرفت و بقیهٔ اوقاتش را در کتابخانهٔ ظاهریه میگذراند. شیخ آلبانی به سبب این تلاش و کوشش و پشتکار و همت والایش محدث عصر و یاری دهندهٔ سنت شد.
شعر چگونه میتواند مردی را توصیف کند که حتی دشمنانش او را ناصرالدین میخوانند
مطالعهٔ کتابهای خطی کتابخانهٔ ظاهریه از جمله کتابهای شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم و دیگر ائمهٔ بزرگ سلفی تأثیر زیادی در گرایش او به سلفیت داشت.
دعوت علامه آلبانی:
مطالعهٔ مجلهٔ المنار و پس از آن کتابهای خطی کتابخانهٔ ظاهریه و علاوه بر آن، شخصیت قوی و شجاع آلبانی سبب شد او باورهای اصلاحی سلفی خود را در دمشق علنی کند. علنی کردن این اندیشهها در جامعهٔ آن روز دمشق چیز جدیدی بود، شاگردان شیخ جمالالدین قاسمی، امثال علامه بهجت البیطار، شیخ عبدالفتاح الامام، رئیس جمعیت جوانان مسلمان در سوریه و شیخ توفیق البزره افراد شناخته شدهٔ این نهضت بودند اما فعالیت آنها در میان شاگردان و طرفدارانشان بود در حالی که شیخ آلبانی دعوت خود را در میان تودهٔ مردم علنی و به شدت از آن دفاع میکرد و در این میان سختیهای متعددی را متحمل شد و از اینروست که بسیاری از پژوهشگران، سلفیت معاصر شام را با نام آلبانی پیوند میدهند.
شیخ آلبانی با پدر، شیخ و استادش برهانی و دیگر اساتیدش پیرامون قضایای توحید و شرک، مانند ادای نماز در مساجدی که در آن قبر وجود دارد، مناقشه و گفتگو میکرد و نتیجهٔ این بحثها نوشتن کتاب «تحذير الساجد من اتخاذ القبور مساجد» بود. این بحث و گفتگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه پدر علامه آلبانی او را به ادای نماز همراه با جماعت حنفیها [نه دیگر مذاهب] مجبور کرد و هنگامی که شیخ آلبانی از این فرمان سرپیچید، پدر از پسرش خواست تا از او جدا شود. در آن زمان پیروان هر مذهب به سبب تعصبات مذهبی جداگانه نماز جماعت میخواندند و هر نماز چهار مرتبه بر اساس چهار مذهب اهل سنت اقامه میشد که با وحدت کلمه و همدلی امت در تعارض بود. شیخ آلبانی به شدت با این قضیه مخالف بود و با نخستین امام، از هر مذهبی که میبود[۱]، نمازش را ادا میکرد. این جریان از نخستین قضایایی بود که آلبانی در آن با جمهور مخالفت کرد و بدین ترتیب به وهابیت و بیاحترامی به مذاهب اهل سنت متهم شد و از او به حکومت وقت شکایت بردند. روزی از روزها یکی از ائمهٔ جماعت متعصب او را دید و در مقابل مردم فریاد زد: «یالا برو بیرون…بیرون..بیرون!» اما شیخ از مسجد خارج نشد و با مداخلهٔ مردم غائله پایان یافت و امام نماز را اقامه کرد، پس از نماز او بر سر شیخ فریاد بر آورد و برخی از همفکرانش را فرستاد تا در خیابان به شیخ آسیب برسانند اما دوستان شیخ و برخی نمازگزاران مانع آنها شدند.
شیخ آلبانی پس از آن از خطابت و تدریس در بسیاری از مساجد و شهرها منع شد و دو بار به زندان افتاد، حتی در اردن به علت شایعهپراکنی برخی غرضورزان از این کشور اخراج شد اما با وساطت شیخ محمد ابراهیم شقره نزد ملک حسین پادشاه اردن، اجازهٔ بازگشت به این کشور را یافت و تا آخر عمرش در آنجا ماند، اما در آنجا هم از فشارهای رسمی و امنیتی در امان نبود.
در آن زمان، بسیاری از شاگردان شیخ طاهر الجزایری، شیخ جمالالدین قاسمی و شیخ عبدالرزاق البیطار که در دمشق به علم و دیانت شهره بودند، شیخ آلبانی را به ادامهٔ دعوتش تشویق کردند و شیخ از محبوبیت زیادی میان فرهنگیان و دانشجویان دانشگاه دمشق برخوردار شد. آنها بر خلاف تودهٔ مردم که غرق در خرافات و تصوف بودند، ارزش دعوت شیخ را میدانستند.
تدریس شیخ از سال ۱۹۴۳ میلادی در مغازهاش آغاز شد و پس از آن به خانهٔ برخی از دوستانش منتقل شد و سپس خانهای را اجاره کردند و آن را مقر ویژهٔ دروس شیخ قرار دادند و در سال ۱۹۴۹ میلادی برای نخستین بار نماز عید را در مصلی ادا کردند، نه در مسجد.
نباید تأثیر محیط بر شیخ را نادیده گرفت؛ پدرش برای حفاظت از دین خود از دست حکومت اسلامستیز راه هجرت در پیش گرفته بود، بنابراین او زندگی مسلمانانه و اجرای احکام الهی را اساس دعوت خود میداند، همانطور که مطالعهٔ مجلهٔ المنار شیخ رشید رضا نقش مهمی در شکلگیری شخصیت فرهنگی و دیدگاههای همهنگرانهٔ او داشت و از این رو بود که کتاب «حقوق زنان در اسلام و بهرهٔ آنها از اصلاح محمدی» نوشتهٔ رشید رضا را تحقیق و تصحیح کرد. شیخ آلبانی از پیشگامان تدریس بانوان مسلمان بود و برای آنها کتاب «ادب المفرد» امام بخاری را تدریس میکرد.
وجود شیخ آلبانی در محیط باز سیاسی و همراهی با علمای بزرگ عصرش مانند علامه بهجت البیطار و اساتید دانشگاه سوریه سبب شد شیخ کتاب «شیوهٔ حکومتداری در اسلام» تألیف محمد اسد خاورشناس مشهور یهودی که مسلمان شده بود را تدریس کند و جنبهٔ سیاسی اندیشههای شیخ، زودهنگام آغاز شود.
شیخ آلبانی بیش از سی مرتبه حج کرد و بارها مناسک عمره را به جای آورد. این سفرهای شیخ مملو از دیدار با شخصیتهای مختلف و گفتگو با آنها و تدریس بود. او همچنین زودهنگام به اروپا و برخی کشورهای اسلامی سفر کرد. تدریس در دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره این فرصت را به او داد تا با علمای بزرگی همچون علامه احمد شاکر، شیخ حامد الفقی، شیخ محمد عبدالرزاق حمزه، دکتر تقیالدین هلالی، استاد محبالدین خطیب و از مسئولان دانشگاه اسلامی با علامه محمد بن ابراهیم آل شیخ و پس از او با علامه ابن باز و اساتید و دانشجویانی که از سراسر جهان به این دانشگاه پیوسته بودند آشنا شود. همهٔ اینها سبب شد شیخ از مشکلات و تجارب فعالیتهای اسلامی آگاهی کسب کند و دیدگاههای خود در این رابطه و دعوتش را به کشورهای دیگر منتقل کند. او دیدگاه سلفیانهٔ ویژهای برای تغییر و اصلاح ارائه میکرد که میتوان از آن به عنوان اساس اندیشههای سلفی دعوی حَرَکی معاصر یاد کرد. این دیدارها و مسافرتها سبب شد دعوت با وجود ضعف وسایل ارتباطی در آن دوران، به اماکن مختلف برسد.
مراحل دعوت آلبانی:
دعوت شیخ آلبانی را میتوان به سه مرحله تقسیم کرد:
مرحلهٔ نخست: دعوت ایشان در سوریه
در این مرحله شخصیت شیخ آلبانی شکل گرفت. او در عنفوان جوانی و آغاز فعالیتهای علمی و دعویاش بود و هر هفته دو درس علمی ایراد میکرد که دانشجویان و برخی اساتید دانشگاه امثال راتب النفاخ و دکتر محمد رشاد سالم مصری، مصحح و محقق کتاب «منهاج السنه» نوشتهٔ شیخ الاسلام ابن تیمیه، در آن شرکت میکردند. از جمله کتابهایی که در این حلقههای علمی تدریس میشد، میتوان کتابهای زیر را نام برد:
ـ «فتح المجید در شرح کتاب توحید»، شرح عبدالرحمن بن حسن بن محمد بن عبدالوهاب بر کتاب توحید پدربزرگش.
ـ «الروضه الندیه شرح الدرر البهیه»، شرح صدیق حسن خان بر کتاب «درر البهیه» نوشتهٔ امام شوکانی.
ـ «اصول الفقه» نوشتهٔ عبدالوهاب خلاف.
ـ «الباعث الحثیث» شرح مختصر علوم حدیث امام ابن کثیر نوشتهٔ شیخ احمد شاکر .
ـ «روش حکومتداری در اسلام» نوشتهٔ محمد اسد.
ـ «فقه السنه» نوشتهٔ سید سابق.
شیخ آلبانی بیست و چند سال بیشتر نداشت که برای مجلاتی مانند «تمدن اسلامی» که ریاست آن را استاد احمد العظمه بر عهده داشت و مجلهٔ «المسلمون» که ریاست آن با دکتر مصطفی سباعی بود مقاله مینوشت. او همچنین گشتهای دعوی ماهیانه و منظم به برخی استانهای سوریه مانند حمص، حماه، ادلب، حلب، رقه و لاذقیه داشت و این گشتها، نقش بسیار مهمی در نشر دعوت به کتاب و سنت و فهم سلف در میان مردم داشت.
شیخ آلبانی در این مرحله از دعوتش رویکردی آرام با گروههای اسلامی داشت و برخی رهبران اخوان المسلمین مانند استاد عصام العطار و شیخ زهیر شاویش در حلقههای درس او شرکت میکردند. او همچنین دیدگاههای خود در رابطه با کتاب فقه السنهٔ استاد سید سابق را برای چاپ به مجلهٔ اخوان المسلمین مصر فرستاد و استاد حسن البنا در نامهای که به او نوشت از او خواست به نوشتن مقاله برای مجلهٔ اخوان المسلمین ادامه دهد. شیخ آلبانی در این مرحله همچنین با بسیاری از رهبران گروههای اسلامی مانند شیخ تقیالدین نبهانی، بنیانگذار حزب التحریر دیدار داشت و به شهرهای مختلف در داخل و خارج سوریه سفر میکرد. او با رهبران برخی فرقههای گمراه مانند عبدالله الحبشی نیز دیدار کرد و به باورهای انحرافی او پاسخ داد و دیدارهایی نیز با سران فرقهٔ قادیانیه داشت.
در سال ۱۹۵۵ میلادی دانشکدهٔ شریعت دانشگاه دمشق از شیخ آلبانی خواست احادیث بیوع در دانشنامهٔ فقهیای که دانشگاه قصد داشت چاپ و نشر کند را تخریج نماید. او همچنین به عنوان عضو کمیتهٔ حدیثی که پس از اتحاد میان مصر و سوریه در سالهای «۱۹۵۸-۱۹۶۱م » برای نظارت بر چاپ و نشر کتب سنت تشکیل شده بود، انتخاب شد. شیخ آلبانی در این مرحله از دعوتش در انتشارات «المکتب الاسلامی» که شیخ زهیر شاویش آن را برای تحقیق و تصحیح آثار اسلامی و نشر سنت راهاندازی کرده بود، مشغول به فعالیت شد. فعالیت شیخ در المکتب الاسلامی سبب شد آثار او و دعوتش در کشورهای مختلفی منتشر شود.
شیخ آلبانی در اوضاع بسیار آشفته و نابسامان سیاسی شام آن زمان زندگی میکرد، در آن زمان چه ظلم و ستمهایی که از سوی اشغالگران فرانسوی به مردم نمیشد، چه در دورهٔ انقلاب مردمی علیه فرانسویها، چه در زمان روی کار آمدن حکومتهای ملیگرا و چه مرحلهٔ کوتاهی پس از آن تا روی کار آمدن بعثیها و قبضه کردن قدرت توسط نُصیریها به رهبری حافظ اسد در سال ۱۹۷۰ میلادی.
شیخ آلبانی همانند دیگر اصلاحگران با آزمایشهای گوناگون مواجه شد؛ در این مرحله از زندگیاش دو مرتبه زندانی شد، ابتدا قبل از سال ۱۹۶۷ میلادی به مدت یک ماه در قلعهٔ دمشق، درست همان قلعهای که شیخ الاسلام ابن تیمیه در آن زندانی شده بود، محبوس شد. هنگامی که جنگ سال ۶۷ رخ داد، دولت سوریه تصمیم گرفت همهٔ زندانیان سیاسی را آزاد کند، اما با شدت گرفتن جنگ و شایعه پراکنیهای مغرضان، دولت بار دیگر شیخ را بازداشت کرد و او را به زندان حسکه در شمال شرق سوریه فرستاد. شیخ آلبانی هشت ماه از عمرش را در زندان حسکه سپری کرد و در زندان، اختصاری بر صحیح مسلم نوشت که از جمله کتابهای گم شدهٔ اوست. شیخ در زندان با شخصیتهای بزرگی که زندانی شده بودند آشنا شد.
در سال ۱۹۸۰م شیخ آلبانی به اردن مهاجرت کرد و تا سال ۱۹۹۹ که از دنیا رفت در این کشور زندگی کرد.
از جمله شاگردان شیخ آلبانی در این مرحله میتوان افراد زیر را نام برد:
برادر بزرگش محمد ناجی ابواحمد که از حامیان بزرگ دعوت شیخ بود، شیخ محمد عید عباسی، شیخ حمدی عبدالمجید سلفی، استاد خیرالدین وانلی، شیخ علی خشان، شیخ عدنان عرعور، شیخ محمد جمیل زینو، شیخ عبدالرحمن عبدالصمد، استاد محمود مهدی استانبولی.
و از جمله کسانی که از محضر شیخ استفاده کردند و از منهج ایشان متأثر شدند میتوان به استاد زهیر شاویش، استاد عصام العطار و دکتر عبدالرحمن آلبانی اشاره کرد.
مرحلهٔ دوم: تدریس در دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره
این مرحله از زندگی شیخ آلبانی با وجود اینکه سه سال بیشتر نبود «۱۳۸۱-۱۳۸۳هـ ق / ۱۹۶۱-۱۹۶۳م» اما از مهمترین مراحل زندگی او محسوب میشود، زیرا در این مرحله از زندگی خود شاگردانی یافت که دانش او را به کشورهایی که به آنجا نرفته بود و یا حتی شناختی در مورد آن نداشت منتقل کردند و دارای مدرسهای در علم حدیث شد که در سراسر جهان به او نسبت داده میشود و نه تنها در سوریه، منهج خود را در علم حدیث به شکل آکادمیک برای دانشجویان تدریس کرد بلکه نوعی تحول در انتشار این علم در سطح جهان به وجود آورد و آن را، پس از اینکه در انحصار افراد مشخصی بود، به تودهٔ مردم رساند. شیخ آلبانی در این برهه از زندگی خود دیدگاههای دعوی خود را میان سلفیها منتشر کرد. او و شیخ محمد بن عبدالوهاب البنا برای دانشجویان دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره گشتهای هفتگی ترتیب میدادند که خود یک مدرسهٔ دعوی و علمی بود و بسیاری از علما و دعوتگران را به جامعهٔ اسلامی معرفی میکرد.
تمام کسانی که در مورد فعالیتهای شیخ آلبانی در دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره نوشتهاند به تدریس ایشان در زنگهای تفریح اشاره کردهاند، اما جلسات و دیدارهای علمی او پس از وقت اداری دانشگاه، فرصتی بود که در آن به دانشجویان شیوههای گفتگو و مناظره و دلیلخواهی را یاد میداد. شیخ آلبانی در این جلسات با بسیاری از علما، دعوتگران، اساتید عربستانی و غیر عربستانی، سلفی و غیر سلفی آشنا شد.
شیخ آلبانی از سکونت در مدینهٔ منوره ابراز رضایت میکرد و میفرمود: «در آنجا محیطی بسیار خوب یافتم و استعدادهایی که آمادگی پذیرش دعوت را داشتند و منهجی که همخوان با فطرتم بود و بر اساس آن رشد کرده بودم»، در سال ۱۳۸۸ هـ.ق شیخ حسن بن عبدالله آل شیخ، وزیر وقت معارف عربستان سعودی از او خواست سرپرستی بخش آموزش عالی دانشگاه ام القرای مکه را بر عهده بگیرد اما به سبب برخی مشکلات این امر محقق نشد. او از سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ هـ.ق به عنوان عضو شورای عالی دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره تعیین شد.
شیخ آلبانی برای قدردانی از دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره و کتابخانهٔ این دانشگاه، وصیت نمود کل کتابهای کتابخانهٔ شخصیاش پس از وفات او وقف کتابخانهٔ دانشگاه اسلامی مدینهٔ منوره شود. در وصیتنامهٔ او آمده است: «از زمانی که در این دانشگاه تدریس میکردم، خاطرات خوبی از دعوت به کتاب و سنت و منهج سلف صالح دارم، امیدوارم بازدیدکنندگان این کتابخانه از این کتابها بهرهمند شوند همانگونه که روزی دانشجویان دانشگاه از صاحب این کتابها بهرهمند میشدند». شیخ آلبانی با این اقدام خود راه علامه طاهر الجزایری مؤسس کتابخانهٔ ظاهریه را ادامه داد، اما دمشق و کتابخانهٔ ظاهریه در آن دوره تحت سیطرهٔ نُصیریها و آل اسد بود و شیخ، خود همراه با خانوادهاش ۳۰ سال قبل از آنجا گریخته بود و کتابهایش را نیز با خود برده بود.
از جمله شاگردان شیخ آلبانی در این مرحله میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
شیخ عبدالرحمن عبدالخالق، دکتر عمر الاشقر که در آن زمان مسئول کتابخانهٔ دانشگاه مدینهٔ منوره و همسایهٔ شیخ بود، شیخ مقبل بن هادی الوادعی، شیخ ربیع بن هادی المدخلی.
مرحلهٔ سوم: اقامت در اردن
اقامت در اردن آخرین مرحلهٔ زندگی شیخ آلبانی است که از سال ۱۹۸۰ میلادی زمانی که ۶۶ سال داشت آغاز میشود و تا زمان وفات او در سال ۱۹۹۹ میلادی ادامه مییابد. خود شیخ آلبانی در مورد مهاجرتش به اردن میگوید: «یکم رمضان ۱۴۰۰ هـ ق همراه با خانوادهام از دمشق به عمان، پایتخت اردن مهاجرت کردیم. تصمیم گرفتم در آنجا برای خود خانهای بنا کنم و تا آخر عمر همانجا بمانم، از فضل و منت و کرم الهی و پس از سختیها و بیماری های زیادی که در پی بنای ساختمان به آن مبتلا شدم، آن خانه آماده شد و هنوز از بیماریهای آن دوره اندکی رنج میبرم».
شیخ آلبانی در اردن، فعالیتهای علمی خود را بر فعالیتهای دعوی اولویت مطلق داده بود، او میگوید: «برخی از برادران ما در اردن تصور میکنند من خانه نشین شدهام و میخواهند همانند گذشته به تدریس بپردازم…اما من تصمیم گرفتهام بقیهٔ عمر خود را به پایان رساندن پروژههای علمیای که آغاز کردهام بگذرانم»، این موضع شیخ میتواند اسباب متعددی داشته باشد از جمله: کهولت سن شیخ، آشفتگیهای سیاسی در منطقه، رانده شدن شیخ از اردن به خاطر شایعهپراکنی مخالفان دعوت به سوی قرآن و سنت که خطر شیخ را احساس میکردند. شیخ آلبانی در گذشته برای دیدار دخترش که در عمان پایتخت اردن اقامت داشت به این کشور میآمد و درسهایی ایراد میکرد. برخی از این درسها در مقر جماعت اخوان المسلمین در شهر زرقاء ایراد میشد. شیخ آلبانی در سال ۱۹۷۳ میلادی بنا بر دعوت جماعت اخوان المسلمین برای حل و فصل اختلافات جماعت که در نتیجهٔ جدایی گروهی از این جماعت که کل جامعه را تکفیر میکردند ایجاد شده بود، عازم اردن شد و توانست این فتنه را بخواباند.
این تغییر در زندگی شیخ و کم شدن فعالیتهای دعوی او به خاطر اسبابی بود که ذکر شد، اما توجه شیخ به تألیف و ارتباط با تودهٔ مردم در محافل عمومی ادامه داشت. ارتباط تلفنی ایشان با علما نیز قطع نشد و مجموع این دیدارها و گفتگوها در بیش از هزار نوار کاست جمع آوری شده است.
از جمله شاگردان شیخ آلبانی در اردن میتوان افراد زیر را نام برد:
شیخ محمد ابراهیم شقره، شیخ علی حسن حلبی، شیخ مشهور بن حسن آل سلمان، شیخ محمد موسی نصر، شیخ حسن العوایشه، شیخ عصام هادی، و دیگران.
منهج شیخ آلبانی:
دعوت عملی اسلامی اساس چشمانداز منهجی شیخ آلبانی در تغییر و اصلاح را تشکیل میدهد و شالودهٔ اندیشهٔ سلفی معاصر محسوب میشود. او ایمان دارد که این چشم انداز، جامعه را به برپایی حکومتی اسلامی خواهد رساند. او میگوید: «کسانی که مشغول دعوت هستند، همانها برای برپایی حکومت اسلامی میکوشند، اما آن را به زبان نمیآورند و از احساسات و عواطف مردم سوء استفاده نمیکنند، آنها در سکوت و آرامش برای تحقق چنین هدفی تلاش میکنند».
شیخ آلبانی خود را امتداد جنبش اصلاحی شام میدانست که بدون داشتن یک تشکل منظم فعالیت میکرد. او میگفت: «دعوت ما این است… فرهنگسازی کن، سپس تشکّل ایجاد کن»، بر عکس دوستش شیخ محمد بن عبدالوهاب البنا که برای تحقق چشمانداز دعویاش با قدرتهای سیاسی همپیمان شده بود.
شیخ آلبانی که در عصر پیدایش گروههای اسلامی میزیست، برای دعوت سلفی چهارچوبی مشخص کرد تا فهم آن برای نسل جدیدی که از سخنان انشائی و بلاغی گریزان بود و قضایا را در قالب نکات میفهمید، آسانتر شود. او پنج نکته را اساس منهج، دعوت و هدف خود که از آن به عنوان «دعوت ما» یاد میکنند تعیین کرد که عبارتند از:
۱ـ بازگشت به قرآن و سنت صحیح و فهم آن بر اساس منهج سلف صالح رضی الله عنهم.
۲ـ آشنا کردن مردم با دین حق و فرا خواندن آنها به عمل کردن به آموزههای دین و احکام آن و آراسته شدن به آداب اسلامی که رضایت خدا را برایشان تضمین میکند و خوشبختی و شکوهشان را تحقق میبخشد.
۳ـ برحذر داشتن مردم از انواع شرک، بدعت و اندیشههای وارداتی و احادیث منکر و ساختگی که زیبایی اسلام را زشت جلوه داده و مانع پیشرفت مسلمانان شده است.
۴ـ زنده کردن اندیشهٔ آزاد اسلامی در قواعد و اصول و از بین بردن جمود فکری ریشه دوانده در عقل بسیاری از مسلمانان که آنها را از سرچشمهٔ زلال دین دور کرده است.
۵ـ تلاش برای از سرگیری یک زندگی اسلامی و به وجود آوردن یک جامعهٔ اسلامی که احکام الهی را در زمین جاری کند.
این است «دعوت ما» و ما از همهٔ مسلمانان میخواهیم در حمل این امانتی که مایهٔ بیداری امت خواهد بود ما را همراهی کنند.
راهکارهای علامه آلبانی:
شیخ آلبانی برای تحقق اهداف یاد شده راهکاری مختلفی ارائه نمود که عبارت است از:
۱ـ پالایش و پرورش (التصفیة والتربیة): آغاز اصلاح در جهان اسلام و رفع عقب ماندگی آنان از دیدگاه شیخ آلبانی، پالایش جوانان از رسوبات عقاید باطل، خرافات، بدعتها و گمراهیهایی است که طی قرون گذشته به جامعه تحمیل شده است، از جمله احادیث نادرست و ساختگی که وارد میراث علمی مسلمانان شده است… پالایش از دیدگاه شیخ آلبانی یعنی ارائهٔ اسلام صحیحی که برای امت عزت و بزرگی به همراه آورد، اما زمانی که با بدعتها و شرکیات آمیخته شد سبب عقب ماندگی مسلمانان در بین دیگر امتها شد. شیخ بر این بخش تمرکز کرد و پروژهٔ عمر خود را «نزدیک کردن سنت به امت» قرار داد و به توفیق الهی موفقیتهای زیادی در این زمینه کسب کرد.
اما پرورش از دیدگاه شیخ آلبانی یعنی تربیت یک نسل بر مبنای اسلام صحیح از لحاظ اعتقادی، عبادی، رفتاری. شیخ در تفاصیل اجرای این قضیه توضیحات بیشتری نداده و لذا بسیاری از پیروان شیخ آلبانی از عملیات پرورشی تنها عنوان آن را میفهمند!
۲ـ امروزه ترک سیاست عین سیاست است: شیخ آلبانی همواره تأکید میکند سیاست بخش مهمی از اسلام است، اما معتقد است وقت آن فرا نرسیده که سلفیها وارد فعالیتهای سیاسی شوند، بلکه باید در مرحلهٔ بعدی در این زمینه قدم بگذارند. او در موضع خود در قبال سیاست میگوید: «ما به سیاست مشغول نمیشویم، نه از این روی که معتقد باشیم سیاست از اسلام نیست، خیر… سیاست بخشی از اسلام است، اما در این برهه از تاریخ به این نتیجه رسیدیم که ترک سیاست عین سیاست است. هدف این است که در این دوره به سیاست مشغول نشویم وگرنه چطور امکان دارد حکومتی اسلامی بدون سیاستورزی برپا شود، اما باید علما و فقهای آگاه به کتاب و سنت و منهج سلف صالح به سیاست مشغول شوند و وظیفهٔ نخست ما تربیت این نسل است».
شیخ آلبانی موضع خود را مرتبط به سیاست میداند و نه دین، امروزه ما میبینیم بسیاری از جنبشهای اسلامی سیاسی بدون هیچ هدفی در بازیهای سیاسی تصمیم به تحریم و یا مشارکت میگیرند. لُب موضع شیخ در مشارکت سلفیها در سیاست این است: زمانی که فضای سیاسی آمادهٔ مشارکت آنها باشد و سلفیها از قدرت فعالیت در عرصهٔ سیاسی برخوردار باشند، به آن مشغول شوند.
۳ـ دعوت ما این است؛ فرهنگ سازی کن و سپس تشکل ایجاد کن: شیخ آلبانی همزمان با تشکلها و جماعتهای زیادی زندگی کرد؛ جماعت اخوان المسلمین، حزب التحریر، جماعت اسلامی هند، جماعت تبلیغ… و به خوبی از پیامدهای منفی و خطر جمع شدن بدون تربیت آگاه بود، بنابراین تفاوت میان دعوت سلفی و دیگر گروههای اسلامی را در این جمله خلاصه میکرد: «دعوت ما این است: فرهنگ سازی کن سپس تشکل ایجاد کن و دعوت دیگران این است: تشکل ایجاد کن و بعد تلاش کن فرهنگ سازی کنی و سپس هیچ!»
نقش اصلاحی شیخ آلبانی:
نقش اصلاحی شیخ آلبانی را میتوان در دو محور خلاصه کرد؛ محور نخست، تولیدات علمی و محور دوم، اصلاحگری:
محور اول، تولیدات علمی: از آنجایی که تولیدات علمی شیخ آلبانی ضمن پروژهٔ بزرگ او «نزدیک کردن سنت به امت» محسوب میشد، با عبارتهای ساده نوشته شده است تا برای تودهٔ مردم قابل فهم باشد. بر خلاف آنچه در آن دوران در اثر تحجر، جمود و تعصبات فقهی شایع بود، تولیدات علمی شیخ آلبانی نیازهای آنی جامعه را برآورده میکرد و منهج «کتاب و سنت بر فهم سلف امت» را نهادینه میکرد و علاوه بر آن به اختصار و ساده بودن مشهور است همانطور که در کتاب «الجامع الصغیر» این مسئله را بهخوبی مشاهده میکنیم.
کسی که خوب در تولیدات علمی شیخ یعنی ۲۳۰ تألیف، تخریج، حاشیهنویسی و فتاوای او، جدا از نوارهایش دقت کند میبیند که او در همهٔ زمینهها، اثری از خود برجای گذاشته است، برای نمونه:
ـ شیخ در زمینهٔ تصحیح باورهای مردم کتاب هایی نوشت و کتابهایی را نیز تصحیح و تحقیق و تخریج نمود مانند: «هشدار به سجده کننده از قرار دادن قبرها به عنوان مسجد»، «توسل، احکام و انواع آن» «احتجاج به قدر» نوشتهٔ ابن تیمیه، «اصول سنت و عقاید دینی» نوشتهٔ الحمیدی، شرح عقیدهٔ طحاویه نوشتهٔ علامه ابن ابی العز حنفی.
ـ کتابهایی در علوم قرآن مانند: «معالم التنزیل» نوشتهٔ امام بغوی، «در فراروی تلاوت»، «چگونه قرآن را تفسیر کنیم؟».
ـ کتابهایی در عبادات و معاملات مانند: «روش نماز پیامبر صلی الله علیه وسلم» که آن را در سه حجم بزرگ، کوچک و مختصر نوشتند، «حج پیامبر صلی الله علیه وسلم»، «احکام جنایز»، «احکام گنجینهها»، «حجاب زن مسلمان»، «حقیقت روزه»، «آداب زناشویی»، «مسح بر جوراب» و تصحیح و تحقیق کتاب «اصلاح المساجد» نوشتهٔ علامه جمالالدین قاسمی.
ـ کتابهایی در سیرت مانند: «دفاع از حدیث نبوی و سیرت در پاسخ به اشتباهات دکتر بوطی در فقه السیره»، تحقیق و تخریج کتاب «فقه السیره» نوشتهٔ شیخ محمد غزالی.
ـ کتابهایی در تخریج فقه حنبلی: کتاب «ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منارالسبیل» از نخستین کتابهای حدیثی ایشان در رابطه با مذهب حنبلی است و بعدها کتاب «الذب الاحمد عن مسند احمد» را در دفاع از مسند امام احمد نوشت.
ـ کتابهایی در فقه دلیل و فقه مقارن مانند: «التعليقات الرضیة على الروضة الندية»، «تمام المنة در تخریج احادیث فقه السنه نوشتهٔ سید سابق»، «الثمر المستطاب في فقه السنة والكتاب».
ـ کتابهایی در تخریج، تحقیق و تأصیل سنت نبوی مانند: «مختصر صحیح بخاری»، «مختصر صحیح مسلم»، «تخریج و تحقیق سنن اربعه»، «سلسلهٔ احادیث صحیح»، «سلسلهٔ احادیث ضعیف و ساختگی»، «بازگشت به سنت»، «حجیت استقلالی حدیث» و…
ـ کتابهایی در علم حدیث مانند: تحقیق کتابهای «الاکمال فی اسماء الرجال» نوشتهٔ تبریزی، «الباعث الحثیث» نوشتهٔ شیخ احمد شاکر، «تاریخ دمشق» نوشتهٔ ابن عساکر.
ـ کتابهایی در تصحیح مفاهیم مانند: تحقیق کتابهای «ارشاد ناقدان در آسان سازی اجتهاد» نوشتهٔ صنعانی، «حقوق زنان» نوشتهٔ رشید رضا، «اصطلاحات چهارگانه» نوشتهٔ مودودی و نگارش کتابهای «دعوت سلفی، اهداف آن و موضعش در مقابل مخالفان»، «فقه واقع».
ـ کتابهایی در پالایش نفس مانند: «صحیح الکلم الطیب»، «ریاض الصالحین»، «اغاثه اللهفان من مصاید الشیطان» نوشتهٔ ابن قیم، «کلمه الاخلاص» نوشتهٔ ابن رجب، «لفته الکبد فی تربیه الولد» نوشتهٔ ابن جوزی، «مساوئ الاخلاق» نوشتهٔ خرائطی.
ـ فهرست بندی کتب و کتابخانهها مانند: «اسامی کتابهای نسخه برداری شده در کتابخانهٔ ظاهریه»، «بغیه الحازم فی فهارس مستدرک الحاکم»، «فهرست کتاب الکواکب الدراری» نوشتهٔ ابن عروهٔ حنبلی، «فهرست نسخههای خطی کتب حدیث در کتابخانهٔ اوقاف حلب»، «گزیده هایی از فهرست کتابخانهٔ بریتانیا».
ـ کتابهایی در نقد منحرفان مانند: پاسخ به کتاب «التعقیب الحثیث» نوشتهٔ حبشی، تحقیق کتاب «التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من الاباطیل» نوشتهٔ علامه معلمی، «پاسخ به ارشد سلفی»، «نقد کتاب مراجعات عبدالحسین شرف الدین رافضی».
شیخ آلبانی به تکامل تلاشهای دعوی به ویژه در زمینهٔ فرهنگ سازی و تألیف باور داشت و بنابراین از نمونههای عملی اصل «پرورش» نزد او «همکاری در پالایش کتابهای مهم رموز دعوت اسلامی از احادیث ضعیف» بود چرا که این کتابها نقش مهمی در بیداری اسلام داشتند، مانند:
ـ حاشیه نویسی برکتاب «حجاب» و تخریج احادیث کتاب «اصطلاحات چهارگانه» نوشتهٔ ابوالاعلی مودودی.
ـ کتاب «زن مسلمان» نوشتهٔ استاد حسن البنا، شیخ آلبانی این کتاب را بازنگری کرد و بر آن حاشیه نوشت و احادیثش را تخریج کرد.
ـ شیخ آلبانی کتابی مستقل با عنوان «غایه المرام در تخریج احادیث کتاب الحلال و الحرام» نوشت و در آن احادیث کتاب «حلال و حرام» دکتر قرضاوی را تخریج کرد[۲] و همچنین احادیث کتاب «فقر و راههای علاج آن» نوشتهٔ دیگر دکتر قرضاوی را نیز تخریج کرد.
ـ تخریج احادیث کتاب «فقه السیره» نوشتهٔ شیخ محمد غزالی.
ـ تخریج احادیث کتاب «فقه السنه» نوشتهٔ شیخ سید سابق که آن را «تمام المنه» نامید.
کسی که خوب در این کتابها اندیشه کند به وضوح در مییابد که این کتابها اهداف شیخ در تربیت مسلمانان بر اساس احکام شرعی صحیح و ایجاد جامعهای اسلامی را که از آغاز برای آن تلاش میکرد محقق میسازد، هدفی که آن را اینگونه بیان کرده بود: «تلاش برای از سرگیری زندگی مسلمانانه و ایجاد یک جامعهٔ اسلامی و اجرای حکم خداوند در زمین».
توجه شیخ به کتابهایی که سران جماعتهای غیر سلفی آنها را به رشتهٔ تحریر در آورده بودند نشان از جدیت شیخ در همکاری میان جماعتها در پرتو قرآن و سنت و منهج سلف امت دارد.
محور دوم: اصلاحگری (نهادینه کردن منهج تحقیق میراث سنت و فقه مقارن در جهان اسلام):
خداوند به شیخ آلبانی این توفیق را داد که منهج تحقیق میراث سنت نبوی را به گونهای در جامعه نهادینه کند که مبدل به یک منهج آکادمیک و فراگیر شود و دیگر مردم هیچ حدیثی را بدون تحقیق و فهم درجهٔ صحت آن نپذیرند. این منهج محدود به سلفیها نیست، بلکه بسیاری از مخالفان سلفیت رو به تخریج و تحقیق احادیث آوردند، پس از آنکه این علم در جهان اسلام، حتی در عربستان سعودی به فراموشی سپرده شده بود. شیخ ابن عثیمین در مورد نقش کتابهای شیخ آلبانی میگوید: «قبل از دعوت شیخ آلبانی بسیاری از علما و مشایخ احادیث صحیح و ضعیف را از هم تشخیص نمیدادند و بسیار میشد که فتاوای خود را بر اساس احادیث ضعیف و حتی جعلی و ساختگی بنا میکردند. شیخ آمد و این علم را منتشر کرد و مردم را به آن آگاه نمود و احادیث صحیح و ضعیف را به آنها معرفی کرد، خداوند به او بهترین پاداشها را عنایت کند».
پژوهش های شیخ آلبانی و بحثهای فقهی او بر اساس پیروی از دلیل به گونهای نهادینه شد که امروز تبدیل به یک منهج علمی شده است و در دانشگاههای جهان بهاسم «فقه مقارن» تدریس میشود. شیخ آلبانی نقش بسیار مهمی در نهادینه کردن این منهج از طریق بررسی احادیث صحیح و نشر سنن عملی مجهول برای بسیاری از فقها داشت تا جایی که استناد به آثار، رکنی از ارکان پژوهشهای علمی معاصر شده است و کمتر پژوهش فقهیای یافت میشود که به احکام شیخ آلبانی بر احادیث و تخریجهای او استناد نکرده باشد. این منهج مقارن مبتنی بر دلیلخواهی، گشایندهٔ دروازهٔ اجتهاد در عصر ما بود که به تحجر و جمود پایان داد و مسلمانان را از بسیاری فتاوای سختگیرانهٔ ناحق رهانید. مانند فتوای عدم طهارت شخص جنبی که دندانهای خود را پر کرده است که شیخ آلبانی در این مسئله با پدرش به شدت اختلاف داشت و در نهایت پدرش به رأی و نظر او قانع شد.
درگذشت شیخ ناصر الدین آلبانی رحمه الله تعالی:
شیخ ناصر الدین آلبانی عصر روز شنبه ۲۲ جمادی الآخر ۱۴۲۰هـ ق برابر با ۲ نوامبر ۱۹۹۹م درحالی که ۸۵ سال داشت در شهر عمان پایتخت اردن چشم از جهان فرو بست و بنا بر وصیتی که کرده بود در همان شب توسط هزاران تن از دوستداران و شاگردانش دفن شد.
شاید از بهترین جملات مختصری که در رابطه با شیخ آلبانی گفته شده سخنان شیخ عبدالرحمن عبدالخالق در دفاع از شیخ آلبانی و پاسخ به مجلهٔ المجتمع کویتی است. او میگوید: «ناصرالدین در کل زندگی خود به هیچ جماعت و گروهی نپیوست و با هیچ گروه و جماعتی از جماعتهای اسلامی به دشمنی و ستیز بر نخاست، بلکه خیرخواه همه بود و آنها را نصیحت و ارشاد میکرد. او از هیچ تلاشی برای تربیت جوانان از هر گروهی که بودند کوتاهی نمیکرد، با تمام توان علوم شرعی را در هر سویی منتشر میکرد و شاگردانی از همهٔ جماعتها و گروههای اسلامی داشت. او شاگردان و دوستانی از جماعت اخوان المسلمین، حزب التحریر، جماعت عباد الرحمن و سلفیها داشت. شیخ آلبانی هیچ جماعت خاصی با قوانین خاص تأسیس نکرد، نه اینکه نمیتوانست و یا اینکه چنین کاری را حرام میدانست، بلکه او نشر علم در میان مردم و همهٔ جماعتها را برای خود از اولویتها میدانست و معتقد بود منهج سلفی از فهم دین میتواند مردم را از حیث عقیده، عبادت، تعامل و اخلاق، به دین حق بازگرداند».
برای اطلاع بیشتر از شرح حال شیخ آلبانی مراجعه شود به:
ـ حياة الألباني وآثاره وثناء العلماء عليه، تألیف: محمد إبراهيم الشيباني.
ـ علماء الشام في القرن العشرين، تألیف: محمد حامد الناصر.
ـ محدث العصر الإمام محمد ناصر الدين الألباني كما عرفته، تألیف: عصام موسى هادي.
ـ الألباني بقلمه، تألیف: عصام هادي.
ـ الإمام الألباني دروس ومواقف وعبر، تألیف: عبدالعزيز السدحان.
ـ محمد ناصر الدين الألباني محدث العصر وناصر السنة، تألیف: إبراهيم العلي.
ـ مقالات الألباني، جمع آوری: نور الدين طالب.
ـ علماء ومفكرون عرفتهم، تألیف: محمد المجذوب.
اسامه شحاده ـ ترجمه: امید بیجاری
[۱] پدر شیخ آلبانی در آخر حیاتشان نرم شد و به درست بودن برخی قضایایی که شیخ به آن دعوت میکرد اقرار کرد و رابطهی بسیار خوبی با هم داشتند.
[۲] – شیخ قرضاوی در این رابطه میگوید: تخریج علامه شیخ محمد ناصر الدین آلبانی بر احادیث کتاب حلال و حرام بنده تجلیل از کتاب و نویسندهٔ آن است. علمای حدیث از دیر زمان کتابهای پوچ و بیمحتوا را تخریج نمیکردهاند، بلکه کتابهایی را تحقیق و تخریج میکردهاند که ارزش علمی دارد و من از اینکه محدث مشهوری چون شیخ آلبانی احادیث کتابهای من «حلال و حلال در اسلام»، «فقر و راههای درمان آن» را تخریج نموده است بسیار خوشحالم. به نقل از وبسایت دکتر قرضاوی (مترجم).