کشتار خونین ۱۹۴۵ الجزایر؛ سریال جنایات فراموش ناشدنی فرانسه

در ماه آوریل ۱۹۴۳ میلادی زمانی که مصالی الحاج از زندان خارج شده و در کاخ بخاری در حصر خانگی قرار گرفت، بشیر الابراهیمی در نشستی که در شهر سطیف میان فرحات عباس و مصالی الحاج، و موریس لابور عضو حزب کمونیست الجزایر برگزار شد شرکت کرد، شرکت کنندگان در این نشست نسبت به برپایی دولت الجزایر و تأسیس پارلمان انتقالی برای تدوین قانون اساسی جدید الجزایر به توافق رسیدند، اما بیانیه‌ی دومی که فرحات عباس نوشت و به ژنرال کاترو داد با مخالفت فرانسوی‌ها روبرو شد، چرا که در آن نسبت به برپایی دولت مستقل الجزایر با پارلمانی ویژه پس از پایان جنگ تأکید شده بود.

جمعیت علمای مسلمان الجزایر در ۶ مه ۱۹۴۵ تصمیم گرفت فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود را در دیگر کشورهای مغرب عربی توسعه‌ دهد، لذا هیئتی را به تونس و هیئت دیگری را به مراکش فرستاد.

رویدادهای ماه مه ۱۹۴۵ وهفته‌ی سیاه

هشتم ماه مه ۱۹۴۵ مرحله‌ای اساسی در حافظه‌ی ملت الجزایر است، دکتر محمد الامین بلغیث مورخ نامدار الجزایر در رابطه با این کشتار وحشیانه می‌نویسد: این مرحله جهشی متفاوت در بیداری ملت الجزایر نسبت به خطرات همه‌جانبه‌ای که آن‌ها را تهدید می‌کرد ایجاد کرد، بعد از این «روز غم‌انگیز» بود که شرایط برای قیام مسلحانه و انقلاب گسترده جهت پایان دادن به وجود استعمارگران در الجزایر فراهم شد.

با وجود همه‌ی مشکلات الجزایر در دهه‌ی پنجم قرن گذشته و انتشار بیماری‌هایی که جان هزاران نفر را گرفت، و یا قحطسالی شدیدی که الجزایری‌ها را وادار به خوردن برگ‌های درخت و نوشیدن آب‌های آلوده کرد،‌ و در سال ۱۹۴۲ این کشور را در معرض اشغال آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها در کنار فرانسوی‌ها قرار داد؛ با وجود همه‌ی موارد یاد شده، دوره‌ی جدیدی در تاریخ سیاسی الجزایر آغاز شد، دوره‌ای که مردم بیدارتر و فعال‌تر و منسجم‌تر از گذشته شده بودند. مورخان الجزایر کشتار خونین ماه مه ۱۹۴۵ را حلقه‌ای از سریال‌های طولانی کشتار گروهی مردم این کشور توسط استعمارگران از سال ۱۸۲۳ می‌دانند، زمانی که در ششم آوریل آن سال (۱۸۲۳ م) فرانسوی‌ها به قبایل عوفی حمله برده و همه‌ را از دم تیغ گذراندند، کشتاری که دی روفیگو در مورد آن می‌گوید: «شماتت پیروز، وصفی که نه لایق شرف انسانی است و نه شرف نظامی».

نمی‌توان ابعاد کشتار ماه مه ۱۹۴۵ را خوب بررسی کرد مگر با طرح دو مسئله‌ای که مؤرخان و سیاست‌مدارن از جنبه‌های مختلف به آن پرداخته‌اند. بسیاری در رابطه با رویدادهای ماه مه می‌پرسند: آیا اتقلابی ناکام بود که ملی‌گرایان الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی‌ها آغاز نموده و در نتیجه سرکوب شدند؟ یا این کشتاری از پیش برنامه‌ریزی شده توسط فرانسوی‌ها بود، درست در زمانی که پیروزی متفقین در جنگ جهانی را جشن می‌گرفتند؟ کسی که مدارک و مستندات آن دوره و گزارش‌های ملی الجزایر و گزارش‌های خارجی را بررسی کند در می‌یابد که جنبش ملی الجزایر در قالب «حرکت آزادی‌خواه الجزایر» توانست بیشتر احزاب ملی مانند حزب ملت، و جمعیت علمای مسلمان الجزایر را با هم متحد کند.

در سال‌های آغازین دهه‌ی چهلم میلادی، فرحات عباس خواست شخصیت محوری به‌رهبری جنبش ملی الجزایر باشد. جنبش ملی الجزایر در سال‌های ۱۹۴۰ – ۱۹۴۲ در آن زمان نیازمند مدیریتی قوی بود. امام عبدالحمید بن بادیس که مورد احترام همه‌ بود از دنیا رفته بود، مصالی الحاج زندانی و تبعید شده، و ابن جلول بخاطر مرموز بودن شخصیتش اعتماد الجزایری‌ها را از دست داده بود. در این شرایط فرحات عباس در افق حرکت ملی الجزایر ظاهر شد تا این خلأ سیاسی به‌وجود آمده در غیاب امام ابن بادیس، مصالی، عقبی، و ابن جلول را از طریق «جنبش آزادی‌خواه الجزایر» پر کند. تشکلی که الجزایری‌ها همه دور آن جمع شدند. سال ۱۹۴۴ نرسیده بود مگر اینکه جنبش ملی الجزایر قوی‌تر با صلابت‌تر، باتجربه‌تر، و آگاه‌تر از گذشته وارد مبارزه با استعمارگران فرانسوی شد، و چالش‌هایی برای حاکمیت فرانسه در الجزایر ایجاد کرد که منجر به کشتار خونین ۸ مه ۱۹۴۵ میلادی شد.

کشتار ۱۹۴۵ الجزایر توسط فرانسوی‌ها

فعالیت جنبش ملی الجزایر در واقع به سبب تحولاتی بود که تشکل آزادی‌خواهان ایجاد کرده بودند. آزادی‌خواهان با وعده‌های اصلاحات فرانسوی‌ها مخالفت نموده و بر این باور بودند که این اصلاحات آرمان‌های آزادی‌خواهی ملت الجزایر را محقق نخواهد کرد. الجزایری‌ها روز سه‌شنبه هشتم مه ۱۹۴۵ به خیابا‌ن‌ها ریخته و اعلام کردند زمان بردگی برای فرانسوی‌ها پایان یافته، و عصر جدیدی در افق الجزایر تابیدن آغاز کرده است. آزادی‌خواهان بر این باور بودند که آن‌ها تاوان جنگ‌های توسعه‌ طلبانه‌ی فرانسه را می‌دهند که هیچ ارتباطی به آن‌ها ندارد، و آن‌ها در واقع در نبرد متفقین با فاشیست‌ها و هیتلریست‌ها قربانی می‌شوند.

از زمانی که مردم الجزایر با پرچم‌های ملی برای دفاع از شرف خود به خیابان‌ها آمده و خواستار اجرای میثاق‌نامه‌ی سان فرانسیسکو و تحقق آزادی الجزایری‌ها شدند، ارتش وحشی و خون‌آشام فرانسه در کمین آزادی‌خواهان الجزایر بود.

نشانه‌های این کشتار با شلیک هوایی آقای اولیوری نماینده‌ی فرانسوی ها در شهر سیطف آغاز شد، گویا این تیرهوایی مجوز حمله‌ی وحشیانه به ۱۵ هزار شرکت کننده در تظاهرات مردمی شهر سطیف بود. نیروهای پلیس از همه‌ طرف بسوی مردم یورش برده و بوزید سعال پرچمدار الجزایری‌ها را کشتند. تظاهرات کنندگان به کشته شدن سعال اعتراض کردند، اما ۲۹ تن از آنان نیز به فرجام سعال دچار شده و جان باختند. از آن روز، فرانسوی‌ها عملیات کشتار گروهی الجزایری‌ها در قالمه، سطیف، و خراطه را آغاز کرده، و از سلاح‌های زمینی، جنگنده‌های مختلف، و ناوهای دریایی برای قتل عام مردم الجزایر استفاده کردند. ساختمان‌های مسکونی ویران شد و مغازه‌ها در آتش سوخت. عملیات پاکسازی مردم الجزایر نشان از کینه‌ی عمیق و نژادپرستی بی‌مانند در تاریخ بشریت داشت. همه‌ی این جنایات، الجزایری‌ها را مقاوم‌تر ساخت و به‌خوبی دریافتند تنها راه نجات، به دست گرفتن اسلحه است نه پذیرش انتخاباتی فرمایشی که نتایج آن از پیش توسط فرانسوی‌ها تعیین شده است.

میان کشتار گروهی و حقوق الجزایری‌ها در محاکمه‌ی قاتلان

آن کشتار به اندازه‌ای بزرگ بود که برای دهه‌ی پنجم قرن بیستم قابل تصور نبود. استعمارگران دانستند که دوران امپراطوری‌ها پایان یافته، و حاکمیت فرانسه بر آن‌سوی دریاها آن‌گونه که خود می‌پنداشتند و ژنرال شارل دوگول می‌گفت «خورشید افول‌ناپذیر» نیست. شخصیتی که شاهد و مسئول اول کشتار هشتم مه ۱۹۴۵ میلادی در الجزایر و همه‌ی کشتارهایی است که ژنرال‌های بزدل او در مرحله‌ی بازگشت او به قدرت یعنی سال‌های «۱۹۵۸- ۱۹۶۲» انجام دادند.

تعداد شهداء

اگر بخواهیم از تعداد قربانیان جنایات «مغولان قرن بیستم» سخن بگوییم، مدارک رسمی فرانسه و گزارش‌های کشورهای دیگر در ذکر تعداد قربانیان اروپایی و الجزایری‌ها اختلاف زیادی دارند. آمارهای اتحادیه‌ی عرب و جمعیت علمای مسلمان الجزایر و دیگر احزاب ملی الجزایر نیز متفاوت است. تاریخ نگاران فرانسوی با توجه به گزارشات جنبش ملی الجزایر، ارتش بزدل فرانسه ـ که نازی‌ها با موسیقی نظامی وارد پاریس پایتختشان شدند ـ آن‌چنان کشتار وحشیانه‌ای رقم زد که تا امروز از یاد آزادی‌خواهان جهان نمی‌رود.

دکتر محمد الامین بلغیث می‌گوید: «جنبش ملی الجزایر تعداد قربانیان این هفته‌ی خونین را ۴۵ هزار شهید معرفی کرده است». در این هفته، استعمارگران خون‌‌آشام، معترضان الجزایری را کشتند و سوزاندند، نوادگان پیگو و کلوزیل و دی روفیگو و دیگران اجساد الجزایری‌ها را قطعه قطعه کرده، و با پاشیدن بنزین به روی اجسادشان در طویله‌ی حیوانات همه را آتش زدند. با شیشه‌های مشروبات الکلی شکم زنان حامله‌ی الجزایری را دریدند تا ببیند جنین‌‌هایشان پسر هستند یا دختر. پیرمردان را از بالای هلی‌کوپتر به پایین پرت کردند، و بر روی هزاران جسد قیر داغ ریختند تا بوی اجسادشان اروپایی‌ها را آزار ندهد. اجساد به جا مانده در زیر قیرها، روزها و شب‌ها به همان حالت ماند تا مایه‌ی عبرت الجزایری‌ها و موجب سرمستی فرانسوی‌ها و اروپایی‌ها شود.

در هشتم ماه می۱۹۴۵ میلادی در هر بخش الجزایر کشتاری خونین رخ داد، و نزدیک به ۴۵ هزار الجزایری جان خود را از دست داده و ۵ هزار نفر بازداشت شدند. از منازل مسکونی، قشلاق‌ها، و روستاها جز دود و خاکستر بر جای نماند، اما همه‌ی این کشتارها آتش آزادی‌خواهی ملت الجزایر را نه‌تنها خاموش نساخت، بلکه آن را شعله‌ورتر کرد و در واقع آغازی بود برای مرحله‌ی جدیدی که ملت الجزایر در آن راهبردهای مبارزاتی خود را بازبینی کردند.

از نتایج مثبت این حادثه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ـ پیدا شدن نسلی آگاه که افسانه‌ی آزادی‌خواهی فرانسوی‌ها که نسل گذشته آن را باور کرده بودند، دیگر قبول نداشتند.

۲ـ رسیدن ملت الجزایر به این باور که آزادی و استقلال جز با به دست گرفته اسلحه محقق نخواهد شد.

رویداد ماه می ۱۹۴۵ به ملت الجزایر فهماند که آزادی را هدیه نمی‌دهند، بلکه با توسل به قدرت از استعمارگران زورگو گرفته می‌شود، و ریشه‌های درخت آن با خون پاک آزادگان آبیاری می‌شود.

رویدادهای ماه می ۱۹۴۵ میلادی؛ جنایت و مجازات

دکتر محمد الامین بلغیث می‌گوید: «بدترین نوع کشتار دولتی، کشتار گروهی است. مسئول اول کشتارهای گروهی، دولتی است که کشتار در آن و تحت مسئولیت آن انجام شده است. این دقیقا همان چیزی است که دادگاه دائمی ملل به تاریخ ۱۹۸۴ میلادی در پاریس به آن رأی داد، اما تکلیف کسانی که الجزایری‌ها را وحشیانه قتل عام کردند چیست؟ آن‌گونه که مستندات تاریخی نشان می‌دهد، آیا قربانیان این جنایات از این دادگاه، انصاف و عدالت دیدند؟ آيا دولت فرانسه به عنوان بازمانده‌ی انقلاب فرانسه و دارنده‌ی قوانین شهروندی و حقوق بشر به جنایت‌های خود اقرار می‌کند؟ آیا ما الجزایری‌ها و تاریخ نگاران حق داریم حقوق مادی و معنوی قربانیان را از دولت فرانسه مطالبه کنیم؟ یا این‌که نه؛ فراموش کنیم، که در این صورت به آرمان‌های شهدا خیانت کرده و نتوانسته‌ایم با مجازات جنایتکاران، عدالت را اجرا کنیم!».

محمدعلی صلابی ـ ترجمه: واحد ترجمهٔ بینش

منابع:

كفاح الشعب الجزائري ضد الاحتلال الفرنسي من الحرب العالمية الثانية إلى الاستقلال ۱ نوفمبر ۱۹۶۲م تألیف: محمد علی صلابی

تاريخ الجزائر المعاصر تألیف محمد الأمين بلغيث