یکی از بزرگترین انحرافاتی که پیروان مدرسهی کلامی گرفتارش شدند، ادعای امکان تعارض میان عقل و نقل بود.
این ادعا را میتوان از چند جهت نقض نمود از جمله:
تصور کنید صاحب این ادعا در دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ زندگی میکرد و قرآن را از ایشان میشنید؛ تصور میکنید به ایشان چه میگفت؟ آیا میگفت: ای پیامبر خدا، آنچه از شما شنیدم مخالف عقل من است و باید تاویلش کنم، و شما ای رسول خدا سخنی آوردهاید که ظاهرش متناقض با عقل ماست، بنابراین باید آن را از ظاهرش صرف نماییم.
آیا به ایشان میگفتند: نصوصی که به ما میگویی را تا وقتی که به ادلهی عقلیمان عرضه نکردهایم نخواهیم پذیرفت؛ هرچه با آن موافق بود را میپذیریم و در غیر این صورت نپذیرفته یا تاویلش میکنیم؟!
برخی از علما نیز به این امر دست یافته و بیانش کردهاند؛ ابن تیمیه میگوید:
«ما بر اساس حتم از دین اسلام این را دانستهایم که اگر کسی به پیامبر بگوید: این قرآن یا حکمتی که به ما رساندهای چیزهایی را شامل میشود که با دانستههای عقلی ما در تناقض است، و ما بر اساس عقل خود به راستگویی تو پی بردهایم، حال اگر همهی آنچه تو میگویی را راست بپنداریم هرچند در تناقض با عقل ما باشد این به مثابهی قدح در همان چیزی است که با آن به راستی تو پی بردهایم. چرا که به موجبِ سخنانی معتقد شدهایم که در تناقض با ظاهرِ کلام شماست، بنابراین از سخن شما رویگردان میشویم و هیچ هدایت و علمی را از آن نمیگیریم… چنین کسی را نمیتوان مومن به چیزی دانست که پیامبر آورده و پیامبر نیز از این خشنود نمیشود، بلکه میدانیم که اگر چنین چیزی درست بود هر کس میتوانست به قسمتهایی از سخن پیامبر ایمان نیاورد زیرا عقلها متفاوتند و شبهات بسیار، و شیطان همچنان در دلها وسوسه القا میکند، و در آن هنگام میتوانست در دل بسیاری از مردم چیزهایی را القا کند که عموم آنچه پیامبر گفته و به آن امر نموده را نقض نماید».
عبدالرحمن المعلمی در بیان شناعت آنچه رازی به آن رسیده میگوید:
«اگر رازی در دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود و نزد وی دلایل عقلی یقینی بر پیامبر بودن و راستگو بودنش اقامه شده بود و به وی ایمان آورده بود، سپس پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ خبری را که مربوط به آن عقاید است بیان میداشت، رازی میگفت: من نمیتوانم این را بدانم که این معنای ظاهرِ واضحِ سخن شما، منظور شما باشد، زیرا این احتمال است که شما خلاف آن را اراده کردهاید! در این حال اگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میگفت: منظورم تنها همین معنای ظاهرِ واضح است و چنین و چنان است، رازی میگفت: خودت را خسته نکن ای رسول خدا! این [سخن] دومی [شما نیز] مانند [سخن] اولی است! اگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر سخن خود تاکید میکرد و با مؤکدترین سوگندها قسم یاد میکرد، رازی میگفت: خودت را خسته نکن ای پیامبر خدا! زیرا مسالهای که خبر شما دال بر آن است ممکن است از نظر عقلی ممتنع باشد و حال که چنین است نمیتوانم به مراد و منظور شما اعتماد کنم. اگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میگفت: این سخن از نظر عقلی ممتنع نیست، بلکه حقیقتا واقع شده، رازی میگفت: هرچه شما تصریح نمایی و آن را حق بدانی و تاکید کنی، باز هم من نمیتوانم به آنچه از سخن شما دانسته میشود اعتماد کنم، مگر آنکه نزد من با یک برهان عقلی ثابت شود که این [سخن شما] از نظر عقلی غیر ممتنع است!
حال عاقل به نیکی بیندیشد که آیا چنین چیزی از کسی که به پیامبری محمد ایمان دارد و او را در مورد هرچه دربارهی الله گفته راستگو میشمارد، صادر خواهد شد؟ با وجود آنکه برخی از همینها برای ثابت دانستن عدم امتناع عقلی صرفا عبارتی در کتب ابن سینا کافی است تا عدم امتناع عقلی برایشان ثابت شود اگر چه در آن دلیلی نیامده باشد».
شیخ سلطان العمیری ـ ترجمه: احمد معینی
بخشی از درس پنجم از شرح عقیدهی سفارینیه