جهل در لغت:
«جهلة جهلاً وجهالة»: «ندانستن» و «الجهل»: «ناآگاهی» و نقطهٔ مقابل علم، «تجاهل»: «عمدا خود را به نادانی زد»، «جهل علیه»: «در حق او نادانی و سفاهت کرد» و «استجهله»: «او را نادان و بیاطلاع شمرد»، «التجهیل»: «نسبت دادن به جهل»، «المجهلة»: «چیزی که باعث جهل و نادانی میشود» که گفته شده فرزند موجب جهل و نادانی است، «المجهل»: «جایی که هیچ نشانه و راهنمایی ندارد»، «جهل الحق»: «حق را پایمال کرد»، «جاهله»:«متقابلا با او برخورد سفیهانه کرد». «جهل بسیط» بدین معنا است که انسان چیزى را نداند اما متوجه این جهل و نادانى خود باشد و «جهل مرکب» عبارت است از اعتقاد داشتن بر ماهیت چیزی به طوری که این اعتقاد خلاف ماهیت آن باشد و «جاهلیت» هم عبارت است از آنچه که عرب قبل از اسلام از جهل و گمراهی بر آن بودند. [۱]
جهل در اصطلاح
معانی جهل و مشتقات آن در قرآن کریم
نخست: سفاهت و دروغ بستن به الله متعال
این مفهوم در این آیهٔ شریفه ذکر شده است: {وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦۤ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُكُمۡ أَن تَذۡبَحُوا۟ بَقَرَةࣰۖ قَالُوۤا۟ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوࣰاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ} [البقرة: ۶۷] (و به یاد آورید زمانی را که موسی به قوم خود گفت: «الله به شما دستور میدهد که گاوی را ذبح کنید» گفتند: «آیا ما را مسخره میکنی؟ گفت: به الله پناه میبرم از اینکه از نادانان باشم.) یعنی پناه میبرم به الله از اینکه از زمرهٔ سفیهانی باشم که به الله ﷻ دروغ و سخنان باطل میبندند. [۲]
دوم: باور داشتن به چیزی بر خلاف حقیقت آن
الله متعال میفرماید: {یَحۡسَبُهُمُ ٱلۡجَاهِلُ أَغۡنِیَاۤءَ مِنَ ٱلتَّعَفُّفِ} [البقرة: ۲۷۳] (از شدّت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بینیاز میپندارد.) یعنی کسی که آنان را نشناسد، به دلیل شدت خویشتن داری و صبرشان بر سختیها و عدم درخواست از مردم، گمان میکند که ثروتمند هستند. [۳]
سوم: گناه
در این سخن پروردگار این معنا بیان شده است: {إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلسُّوۤءَ بِجَهَـٰلَةࣲ} [النساء: ۱۷] (جز این نیست که [پذیرش] توبه از سوی الله، برای کسانی است که از روی جهالت و نادانی کار بدی انجام میدهند.) یعنی هر کسی که از پروردگارش نافرمانی کند جاهل است تا اینکه دست از نافرمانی بردارد. [۴]
و همچنین در این آیه: {وَإِلَّا تَصۡرِفۡ عَنِّی كَیۡدَهُنَّ أَصۡبُ إِلَیۡهِنَّ وَأَكُن مِّنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ} [يوسف: ۳۳] (و اگر مکر آنها را از من نگردانی، به سوی آنان متمایل میشوم و از نادانان خواهم بود.) یعنی اگر مکر و نیرنگ آنان را از من دور نکنی، به سوی آنان تمایل پیدا میکنم و از کسانی خواهم شد که مرتکب نافرمانی تو شدهام. [۵]
چهارم: این گمان که هدایت و گمراهی برخلاف ارادهٔ الهی است
الله متعال میفرماید:
{وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَاۤ إِلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَـٰۤىِٕكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَیۡهِمۡ كُلَّ شَیۡءࣲ قُبُلࣰا مَّا كَانُوا۟ لِیُؤۡمِنُوۤا۟ إِلَّاۤ أَن یَشَاۤءَ ٱللَّهُ وَلَـٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ یَجۡهَلُونَ} [اﻷنعام: ۱۱۱].
(و اگر فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم و مردگان با آنها سخن میگفتند و همه چیز را در برابرشان گرد میآوردیم، هرگز ایمان نمیآوردند مگر آنکه الله بخواهد، ولی بیشترشان نمیدانند.)
یعنی مشرکین چنین گمان میبرند که ایمان و کفر براساس دلخواه آنان است، هرگاه بخواهند ایمان بیاورند و هر زمان که دوست داشته باشند کفر بورزند، اما این چنین نیست بلکه چنین امری تنها در دست الله عزوجل است، کسی از آنان ایمان نمیآورد مگر آن که خداوند هدایت و توفیقش دهد و کسی هم کافر نمیشود مگر آن که خداوند او را رها کند و در نتیجه گمراه شود. [۶]
پس دلیل رسا و قاطع از آن الله است، ظالمان را گمراه میکند و آنانی که به سوی او بازگردند را هدایت میدهد.
پنجم: نقطهٔ مقابل علم و آگاهی
الله متعال میفرماید:
{قَالُوا۟ یَـٰمُوسَى ٱجۡعَل لَّنَاۤ إِلَـٰهࣰا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةࣱۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمࣱ تَجۡهَلُونَ} [اﻷعراف: ۱۳۸].
(گفتند: ای موسی! برای ما [نیز] معبودی قرار ده، همانگونه که آنها معبودانی دارند. گفت: حقا که شما گروهی نادان و جاهل هستید.)
یعنی موسی این چنین فرمود: ای مردمانی که چیزی از عظمت الله و حقوقی که بر گردن شما دارد را نمیشناسید و نمیدانید که نباید هیچ چیزی را جز الله که مالک آسمانها و زمین است عبادت کنید. [۷]
و همچنین در این آیه: {إِنَّا عَرَضۡنَا ٱلۡأَمَانَةَ عَلَى ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلۡجِبَالِ فَأَبَیۡنَ أَن یَحۡمِلۡنَهَا وَأَشۡفَقۡنَ مِنۡهَا وَحَمَلَهَا ٱلۡإِنسَـٰنُۖ إِنَّهُۥ كَانَ ظَلُومࣰا جَهُولࣰا} [اﻷحزاب: ۷۲] (همانا ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، پس آنها از تحمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند و انسان آن را بر دوش گرفت که او بسیار ستمکار نادان است.)
یعنی سرشت آدمی بر ناآگاهی بنا شده و به آنچه که هوای نفسش از شر میخواهد، تمایل دارد. [۸]
ششم: سخن گفتن بر خلاف حق و حقیقت
این معنا در این سخن الله متعال بیان شده است: {خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَـٰهِلِینَ} [اﻷعراف: ۱۹۹] (گذشت را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان.)
این فرمان الله عزوجل به پیامبرش صلی الله علیه وسلم است که از هر کسی که بر خلاف حق سخن میگوید، رویگردان باشد. [۹]
هفتم: انجام کاری بر خلاف روش صحیح آن
الله متعال میفرماید: {وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦۤ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَـٰحِشَةَ وَأَنتُمۡ تُبۡصِرُونَ * أَىِٕنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةࣰ مِّن دُونِ ٱلنِّسَاۤءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمࣱ تَجۡهَلُونَ} [النمل: ۵۴-۵۵] (و لوط را (به یاد آور) هنگامی که به قومش گفت: آیا کار بسیار زشت [لواط] مرتکب میشوید در حالی که خود [سرانجام و زشتی آن را] میبینید؟! * آیا شما به جای زنان، از روی شهوت سراغ مردان میروید؟! بلکه شما مردمی نادان هستید».)
یعنی شما گروهی سفیه و نادان نسبت به حقوق الله هستید، با آن فطرتی که او شما را از ابتدا آفریده که همان ازدواج زن و مرد با هم است مخالفت ورزیدهاید و به جای آمیزش با زنان با مردان نزدیکی میکنید و با چنین کاری نافرمانی خدا و رسولش را انجام دادهاید. [۱۰]
هشتم: عدم شناخت موقعیت بد خود
الله متعال میفرماید: {قَالَ إِنَّمَا ٱلۡعِلۡمُ عِندَ ٱللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّاۤ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَلَـٰكِنِّیۤ أَرَىٰكُمۡ قَوۡمࣰا تَجۡهَلُونَ} [اﻷحقاف: ۲۳] (گفت: علم [تحقق آن وعدهها] تنها نزد الله است و من آنچه را که به آن فرستاده شدهام به شما میرسانم و لیکن من شما را قومی میبینم که [پیوسته] نادانی میکنید.)
یعنی من پیامآور الله به سوی شما هستم تا رسالتش را به شما ابلاغ کنم، اما شما نه آن میزان از ناخوشیهایی که به سبب عبادت غیر الله به شما خواهد رسید را میدانید و نه از مرز خواستههای نفسانی خود آگاهید. [۱۱]
معنای نهم: گمان مشرکانهٔ منافقین نسبت به الله
{وَطَاۤىِٕفَةࣱ قَدۡ أَهَمَّتۡهُمۡ أَنفُسُهُمۡ یَظُنُّونَ بِٱللَّهِ غَیۡرَ ٱلۡحَقِّ ظَنَّ ٱلۡجَـٰهِلِیَّةِۖ} [آل عمران: ۱۵۴] (و گروهی دیگر (منافقین) در فکر جان خود بودند و دربارۀ خدا گمانهای ناروا و باطل، همچون گمانهای زمان جاهلیت داشتند.)
یعنی این منافقین دربارۀ الله گمانهای ناروا و باطلی همچون گمانهای مشرکین زمان جاهلیت دارند، در فرمان الهی شک دارند و پیامبرش صلی الله علیه وسلم را تکذیب میکنند و چنین گمان دارند که الله عزوجل پیامبرش را رها میکند و اهل کفر را بر او صلی الله علیه وسلم پیروز میگرداند. [۱۲]
دهم: قوانین بت پرستان
الله عزوجل میفرماید: {أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَـٰهِلِیَّةِ یَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمࣰا لِّقَوۡمࣲ یُوقِنُونَ} [المائدة: ۵۰] (آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟! چه کسی بهتر از الله، برای گروهی که یقین دارند، حکم میکند؟!)
یعنی آیا این یهودیانی که نزد تو برای داوری آمدند، به حکم تو که عادلانه است راضی نشدند و به حکم جاهلیت یا همان حکم بت پرستان راضی شدهاند؟ [۱۳]
یازدهم: دوران ما قبل از اسلام
این معنا در این آیه بیان شده است: {وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْـجَاهِلِيَّةِ الأُولَى} [الأحزاب: ٣٣] (و به شیوۀ جاهلیت نخستین زینتهای خود را آشکار نکنید.) یعنی همانند زنان قبل از اسلام عطرآگین و با ناز و کرشمه راه نروید. [۱۴]
دوازدهم: اخلاق کفار
الله تعالی میفرماید: {إذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْـحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْـجَاهِلِيَّةِ} [الفتح: ۲۶] (آنگاه کسانی که کافر شدند در دلهای خود حمیت (تعصب و نخوتی) – همان حمیت جاهلیت – نهادند.) یعنی تمامی آنچه مشرکین انجام دادند از اخلاق و رفتار کفار بود و الله عزوجل به هیچ کدام از آنها اجازه نداده است. [۱۵]
بیان معانی و دلالتهای واژهٔ جهل
جهل بر چهار نوع است:
نخست: تهی بودنِ نفس از علم و آگاهی.
دوم: اعتقاد به چیزی برخلاف آنچه در واقع هست.
سوم: انجام دادن کاری برخلاف آنچه باید انجام شود، چه آن را صحیح بداند چه نداند.
چهارم: سخن مخالف حق. [۱۶]
جهل یکی از صفات اصلی و ثابت در اقوام گذشتهای است که قرآن کریم از آنان سخن به میان آورده است، همانند قوم نوح، عاد، ثمود، لوط، بنی اسرائیل و کفار قریش.
رواج این پدیده در میان مردمانی که به آن نسبت داده شدهاند، نشان از قدرت جاهلیت در میان آنهاست به گونهای که به یکی از مؤلفههای بنیادین در میان آنها تبدیل شده است، برای بیان اینکه همه یا بیشتر مردم به آن مبتلا بودند، لوط علیه السلام به قومش فرمود: {أَلَیۡسَ مِنكُمۡ رَجُلࣱ رَّشِیدࣱ} [هود: ۷۸] (آیا در میان شما یک مرد عاقل وجود ندارد؟!)
کسانی که قرآن کریم آنان را با وصف جهل معرفی نموده است همگی کافر هستند و چند ویژگی مشترک دارند، از جمله:
– دشمنی با پیامبران و تکذیب آنان: اینکه الله عزوجل میفرماید:{وَإن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * وَقَوْمُ إبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ} [الحج: ۴۲ – ۴۴].
(اگر [این قوم بت پرست] تو را تکذیب میکنند، [غمگین نباش] به راستی پیش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود [پیامبرانشان را] تکذیب کردند. * و [همچنین] قوم ابراهیم و قوم لوط. * و اصحاب مدین (قوم شعیب) و موسی [نیز] تکذیب شد، پس به کافران مهلت دادم آنگاه آنها را فرو گرفتم، پس [بنگر] انکار [و عقوبت] من چگونه بود!)
– مجادله با پیامبران با بیان دلایل واهی و باطل: از جمله نمونههایی که قرآن کریم در این مورد ذکر نموده است در داستان قوم نوح است: {فَقَالَ الْـمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ} [هود: ۲۷].
(پس اشراف کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشری همانند خودمان نمیبینیم و نمیبینیم کسانی که از تو پیروی کردهاند مگر آنکه [گروهی از] اراذل ساده لوح ما هستند و ما برای شما فضیلتی بر خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم.)
– عجله کردن برای عذاب الهی: چنان که در قرآن، از قوم عاد چنین جهالتی به تصویر کشیده شده است: {فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ} [الأحقاف: ٢٢] (پس اگر از راستگویانی آنچه به ما وعده دادهای برایمان بیاور.)
و همچنین الله عزوجل از کفار قریش حکایت میکند که: {وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ} [الحج: ٧٤] (و آنها به شتاب از تو عذاب میطلبند و الله هرگز خلاف وعده نمیکند.) [۱۷]
کسانی که قرآن کریم آنان را به جهل توصیف نموده سه دسته از مردم هستند که همگی آنان مورد مذمتاند؛ یا کافری است که رسالت پیامبرش را انکار کرده است یا مشرک و منافقی است که امانت بزرگی را که انسانها به آن مکلف شدهاند را پایمال نموده است و یا فرد مومن و گناهکاری است که شیطان او را بازی داده، مغلوب شهوتش شده و مرتکب گناهی شده است که باید از آن استغفار کند. [۱۸]
واژهٔ جهل در کتاب الله جز در مقام مذمت و تحقیر نیامده است، گویی شارع حکیم آن را جز برای شر به کار نبرده است و بر همین اساس میبینیم که مترادفهای آن همانند سفاهت، سبکسری، معصیت، شک، سوء ظن و فحشا در زشتی از آن کم ندارند و حتی صفاتی که همراه آن ذکر میشود همگی مذموم و بلکه برخی از آنها گناه کبیرهاند، از جمله آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث «رفع العلم» بیان نموده است: «إن من أشراط الساعة: أن يرفع العلم، ويكثر الجهل، ويكثر الزنا، ويكثر شرب الخمر، ويقل الرجال ويكثر النساء».[۱۹] (از نشانههای قیامت برداشته شدن علم، گسترش جهل، افزایش زنا و شرب خمر و کم شدن شمار مردان و ازدیاد شمار زنان است.)
میتوان گفت جهل عامل اصلی معصیت و گناه و بلکه منشأ و منبع آن است که بسیاری از علمای راسخ در گذشته بر این استنتاج از ما پیشی گرفتهاند، از جمله ابو العالیه که میگوید: در مورد این آیه از یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم پرسیدم: {إنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ} [النساء: ۱۷] (جز این نیست، که [پذیرش] توبه از سوی خدا، برای کسانی است که از روی جهالت و نادانی کار بدی انجام میدهند.) فرمودند: «هر کس از الله نافرمانی کند جاهل است»، همچنین مجاهد، حسن بصری و دیگر علمای تابعین و پیروان آنان نیز این چنین فرمودهاند». [۲۰]
نمونههایی از مظاهر جهل
– شوخی در مواقعی که باید جدی بود:
این مسأله را در داستان موسی علیه السلام با قومش در این آیهٔ شریفه میتوان دید: {وَإِذۡ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوۡمِهِۦۤ إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُكُمۡ أَن تَذۡبَحُوا۟ بَقَرَةࣰۖ قَالُوۤا۟ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوࣰاۖ قَالَ أَعُوذُ بِٱللَّهِ أَنۡ أَكُونَ مِنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ} [البقرة: ۶۷] (و [به یاد آورید] زمانی را که موسی به قوم خود گفت: الله به شما دستور میدهد که گاوی را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ [موسی] گفت: به الله پناه میبرم از اینکه از نادانان باشم.)
– غلبهٔ احساسات بر عقل:
میتوان در داستان نوح علیه السلام با پسرش این مهم را مشاهده کرد، آن زمان که نوح علیه السلام نزد الله برای پسرش که کافر شده بود شفاعت کرد، الله متعال در این مورد میفرماید:
{وَنَادَىٰ نُوحࣱ رَّبَّهُۥ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِی مِنۡ أَهۡلِی وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَـٰكِمِینَ * قَالَ یَـٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَیۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَیۡرُ صَـٰلِحࣲۖ فَلَا تَسۡـَٔلۡنِ مَا لَیۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّیۤ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَـٰهِلِینَ} [هود: ۴۵-۴۶].
(و نوح پروردگارش را ندا داد، پس گفت: پروردگارا! همانا پسرم از خاندان من است و بیگمان وعدۀ تو [دربارۀ نجات خاندانم] حق است و تو بهترین داورانی * فرمود: ای نوح! همانا او از خاندان تو نیست، بیگمان او عمل غیر صالحی است. پس چیزی که به آن علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز میدهم [مبادا] که از جاهلان باشی.)
– رتبهبندی مردم بر اساس جاه و مال، نه بر اساس ارزشها و اخلاق:
در داستان نوح علیه السلام میبینیم که قوم او کسانی که ایمان آورده بودند را به دلیل فقر و تنگدستیشان تحقیر میکردند و از نوح علیه السلام میخواستند که آنان را رها کند: {فَقَالَ الْـمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ * قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ * وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إنْ أَجْرِيَ إلَّا عَلَى اللَّهِ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ} [هود: ۲۷ – ۲۹].
(پس اشراف کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشری همانند خودمان نمیبینیم و نمیبینیم کسانی که از تو پیروی کردهاند مگر اراذل (فرومایگان) ساده لوح ما هستند و ما برای شما فضیلتی بر خود نمیبینیم، بلکه شما را دروغگو میپنداریم». * ای قوم من! به من خبر دهید، اگر من دلیل آشکاری از پروردگارم داشته باشم و از نزد خود رحمتی به من عطا کرده باشد، پس [آن] بر شما پوشیده مانده است، آیا میتوانیم شما را به [پذیرش] آن اجبار کنیم، در حالی که شما از آن کراهت دارید؟ * و ای قوم من! برای این [دعوت] از شما مالی نمیطلبم، پاداش من تنها بر الله است و من کسانی را که ایمان آوردهاند، [از خود] طرد نمیکنم، همانا آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد و لیکن من شما را قومی نادان میبینم.)
یعنی شما آن معیاری که با آن ارزش مردمان تعیین میشود را نمیدانید و آن معیار الهی است که مردمان را بر اساس ایمانشان رتبهبندی میکند نه بر اساس ثروت و مقامشان.
و همچنین پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید: «إِنَّ الله لا يَنْظُرُ إِلى أَجْسامِكْم، وَلا إِلى صُوَرِكُم، وَلَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ وَأَعمالِكُمْ». (بدانید که الله به جسمها و چهرههای شما نگاه نمیکند بلکه به دلها و اعمالتان مینگرد.) [۲۱]
– انحراف جنسی و خروج از فطرت:
این را در داستان لوط علیه السلام همراه قومش میبینیم که به دلیل جهل و حماقت آنها از غریزهٔ طبیعی منحرف شدند، زنان را رها کرده بودند و به مردان میل داشتند:
{وَلُوطًا إذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ * أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ} [النمل: ۵۴-۵۵].
(و لوط را [به یاد آور] هنگامیکه به قومش گفت: آیا کار بسیار زشت (لواط) مرتکب میشوید؛ در حالیکه خود [سرانجام و زشتی آن را] میبینید؟! * آیا شما به جای زنان، از روی شهوت سراغ مردان میروید؟! بلکه شما مردمی نادان هستید».)
– عجله برای دیدن عذاب الهی:
این مسأله را میتوان در داستان هود علیه السلام همراه قوم کافرش به هنگام دعوت آنان به حق، خواند:
{قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ۞ قَالَ إنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَأُبَلِّغُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ وَلَكِنِّي أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ} [الأحقاف: ۲۲-۲۳].
(گفتند: آیا آمدهای تا ما را از [پرستش] معبودهایمان برگردانی، پس اگر از راستگویانی آنچه به ما وعده دادهای برایمان بیاور». * (هود) گفت: علم [تحقق آن وعدهها] تنها نزد الله است و من آنچه را که به آن فرستاده شدهام به شما میرسانم و لیکن من شما را قومی میبینم که [پیوسته] نادانی میکنید.)
– درخواست عبادت بتها:
چنان که در داستان موسی علیه السلام با قومش میخوانیم که آنان از موسی خواستند تا بتی برای آنان قرار دهد تا همانند کنعانیانی که در مسیر رفتن به سرزمین شام دیده بودند، گرداگرد آن بت اعتکاف کنند:
{وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ} [الأعراف: ۱۳۸].
(و ما بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم، آنگاه بر گروهی گذشتند که اطراف بتهای خود با تواضع و فروتنی گرد آمده بودند. گفتند: ای موسی! برای ما [نیز] معبودی قرار ده، همانگونه که آنها معبودهایی دارند». [موسی] گفت: حقا، شما گروهی نادان و جاهل هستید.)
– درخواست نزول معجزات بعد از دیدن و روشن شدن حق:
همانگونه که کفار با وجود دیدن و شنیدن بزرگترین معجزه یعنی قرآن کریم که انس و جن را با بلاغت و فصاحت خود به مبارزه میطلبید از رسول الله صلی الله علیه وسلم درخواست میکردند تا به آنان معجزات مادی را نشان دهد:
{وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إلَيْهِمُ الْـمَلائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْـمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ} [الأنعام: ١١١].
(و اگر فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم، و مردگان با آنها سخن میگفتند و همه چیز را در برابرشان گرد میآوردیم، هرگز ایمان نمیآورند، مگر آنکه الله بخواهد، ولی بیشترشان نمیدانند.)
مفهوم جاهلیت در پرتو قرآن و سنت:
جاهلیت محدود به زمان قبل از بعثت نیست، بلکه مسیرهای زمانی و مکانی بیشتری را در بر میگیرد و آن را حتی میتوان در دورههایی که بعد از بعثت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده مشاهده نمود و بلکه تا به امروز میتوانیم جاهلیت را لمس کنیم. بنابراین جاهلیت مفهومی است که دیروز، امروز و فردا ندارد و منحصر به زمان خاصی نیست، جاهلیت همان نقطهٔ مقابل اسلام است. [۲۲] به همین دلیل جهل بر دو نوع است: جاهلیت کفر و جاهلیت اسلام. [۲۳]
جاهلیت کفر که همان جاهلیت اهل شرک و بت پرستان و کفاری است که به الله عزوجل ایمان ندارند اما جاهلیت اسلام که در جاهلیت معصیت نمایان میشود، از جمله: القاب زشت دادن به یکدیگر، افتخار کردن به اصل و نسب، نوحه سرایی برای مردگان، جدا شدن از جماعت مسلمانان و جنگیدن زیر پرچم تعصب و قومگرایی. در این مورد پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرمایند: «أربعٌ في أمَّتي من أمرِ الجاهليةِ، لا يتركوهنَّ: الفخرُ في الأحسابِ ، و الطعنُ في الأنسابِ، و الاستسقاءُ بالنجومِ، و النياحةُ » [۲۴].
(چهار خصلت جاهلیت در بین امت من است که آن را ترک نمیکنند؛ فخر به حسب و تبار خویش، طعن زدن و بدگویی به نَسَب دیگران، طلب باران از ستارگان آسمان و نوحه سرایی برای مردگان.)
و همچنین ایشان صلی الله علیه وسلم میفرمایند: «مَن خرج من الطاعةِ، وفارق الجماعةَ، فمات، مات مِيتةً جاهليةً، ومن قاتل تحت رايةٍ عَمِيَّةٍ، يغضبُ لعَصَبِيةٍ، أو يَدْعُو إلى عَصَبِيَّةٍ، أو ينصرُ عَصَبِيَّةً، فقُتِلَ، فقَتْلُه جاهليةٌ». (هر كسى از اطاعت حاكم خارج شود و خود را از جماعت مسلمانان جدا سازد و در اين حالت بمیرد، مرگ او يک مرگ جاهلی است و هر كسى زیر پرچم مجهولى براى تعصب گرايى تيره و تبار يا دعوت به سوى ايل و تبار يا نصرت ايل و تبار بجنگد و كشته شود، كشته شدنش در مسیر جاهليت بوده است.) [۲۵]
از منکرات و خصائص جاهلیتی که در قرآن و سنت به آنها اشاره شده میتوان به این موارد اشاره کرد: تبرج، سوء ظن به الله، داوری بر اساس هوای نفس، تعصب، رباخواری، تعصب قومی، كبر، نوحهخوانی برای میت و افتخار به نسب، که همگی این موارد از رفتارهای مذمومی است که شارع حکیم از همگی آنها نهی نموده و از کسی که مرتکب آن میشود اعلام برائت کرده است.
محمد امحزون – ترجمه: صباح ولی نژاد
منبع:
[۱] الرازي: مختار الصحاح، ص۱۰۴. والزاوي: مختار القاموس، ص۱۰۹. وإبراهيم مصطفى و دیگران: المعجم الوسيط، ص۱۴۴.
[۲] الطبري: جامع البيان، ۴۶۶/۱.
[۳] منبع قبلی، ۱۵۹۰/۲.
[۴] منبع قبلی، ۲۱۹۶/۳.
[۵] منبع قبلی، ۴۵۳۴- ۴۵۳۵/۶.
[۶] منبع قبلی، ۳۳۱۰/۴.
[۷] منبع قبلی، ۳۶۲۰/۵.
[۸] ابن تيمية: مجموع الفتاوى، ۳۱۸/۳۶.
[۹] ابن كثير: تفسير القرآن العظيم، ۵۳۲/۳ (با اندکی تصرف).
[۱۰] الطبري: جامع البيان، ۶۳۰۹/۸.
[۱۱] منبع قبلی، ۴۷۱۶/۹
[۱۲] منبع قبلی، ۲۰۲۴/۳.
[۱۳] منبع قبلی، ۲۹۱۸/۴
[۱۴] منبع قبلی، ۷۵۰۶/۹
[۱۵] منبع قبلی، ۶۶۵۷-۶۶۵۸/۸.
[۱۶] محمد الينبعي: مفهوم الجهل والجاهلية في القرآن الكريم والسنة النبوية، ص۷۹.
[۱۷] منبع قبلی، ص۸۲.
[۱۸] منبع قبلی، ص۹۵.
[۱۹] البخاري در كتاب العلم، باب رفع العلم وظهور الجهل، ۲۸/۱.
[۲۰] ابن تيمية: مجموع الفتاوى، ۱۷۸/۱۶.
[۲۱] مسلم در كتاب البر والصلة شماره ۲۵۶۴، ۱۹۸۷/۴م.
[۲۲] سيد قطب: في ظلال القرآن، ۹۰۴/۲.
[۲۳] محمد قطب: جاهلية القرن العشرين، ص۹.
[۲۴] مسلم در كتاب الجنائز، باب التشديد في النياحة، ۶۴۴/۲.
[۲۵] مسلم در كتاب الإمارة، رقم ۱۸۴۸، ۱۴۷۶/۳.