راهی برای رسیدن: دیدارِ دو بزرگ

تصور کن که دو تن از نمادهای اندیشه‌ی معاصر یا دو تن از نامداراترین رجال سیاسی کنونی با هم دیداری داشته باشند…

یا بگذار تصورمان را کمی گسترش دهیم و جلسه‌ای را تصور کنیم میان مهم‌ترین شخصیت‌های جهان اسلام…

به نظرت موضوعی که قرار است روی میز این جلسه مطرح شود چیست؟

فکر می‌کنی که این موضوع ـ مثلا ـ آزادی باشد؟ یا شاید درباره‌ی پیشرفت و تمدن و توسعه؟ یا درباره‌ی مشکل بیکاری و مسکن؟ یا تحولات رسانه؟ یا بحران اقتصادی؟

یعنی درباره‌ی چه موضوعی حرف می‌زنند؟

مهم‌ترین پرونده‌ای که شایسته‌ی جلسه‌ی مهم‌ترین دو شخصیت فکری یا مهم‌ترین رجال سیاسی جهان اسلام باشد چیست؟

همین سوال وقتی داشتم خبری موثق را درباره‌ی دیدار مهم‌ترین دو شخصیت تاریخ جهان می‌خواندم در ذهنم جولان می‌داد، و به شدت درباره‌ی موضوع گفتگوی آنها شگفت‌زده شدم…

شاید دلیل این تعجب این باشد که عادت کرده‌ایم در جلسات مهم نوع خاصی از قضایای مربوط به جامعه را مطرح کنیم، بنابراین هِرَم پنهان اولویت‌های فکری که ذر ذهنمان جای گرفته دستور کار جلسات مهم‌مان را تحت تاثیر قرار داده است.

در هر صورت… من مطمئنم که مزاج خواننده‌ی معاصر به سمتی دیگر می‌رود، سمتی مغایر از سطح بالایی که این دو بزرگ در تاریخ انسان به آن دست یافته‌اند.

به شکل خاص: فهم این دو بزرگ از قضایای سرنوشت‌ساز و مهمی که شایسته است برایش جلسه‌ها برگزار شود و وقت گذاشته شود…

در هر صورت… احساس می‌کنم دوستی که این متن را می‌خواند خیلی مشتاق است که بداند داستان جلسه‌ی این دو مرد که مهم‌ترین شخصیت‌های زمین هستند چیست؟

اشکالی ندارد… بگذارید هم اکنون این خبر تاریخی درباره‌ی دیدار بلندپایه‌ترین سران در آرشیو بنی‌آدم را نقل کنم…

اما ببخشید… دوست دارم تاکید کنم که محل این دیدار نیز خاص است… یک جای اسثنایی که سزاوار این دو شخصیت است… محل این جلسه در جایی تعیین شده که بیشتر مردم به آن دست نمی‌یابند، یک جای مخصوص گروهی معین از فرماندهان و تاثیرگذاران…

اما دو شخصیت این جلسه… بدیهی است که باید مهم‌ترین و بزرگترین و گرامی‌ترین شخصیت‌های تاریخ بشر باشند یعنی:

ابراهیم بن آزر بن ناحور، و محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب… صلی الله علیهما وآلهما وسلم.

این مساله که این دو شخصیت بهترین کسانی هستند که خداوند آفریده حقیقتی است معروف نزد مسلمانان… برای مثال این سخن ابن تیمیه که می‌گوید: «بهترین خلق محمد، و سپس ابراهیم صلی الله علیهما وسلم هستند». (۱)

وی همچنین می‌گوید: «فصل: و بهترین پیامبران پس از محمد صلی الله علیه وسلم، ابراهیم خلیل است». (۲)

خوب، شکی در این نیست که محمد خلیل و ابراهیم خلیل ـ صلی الله علیهما وآلهما وسلم ـ بزرگترین دو شخصیت در تاریخ بشریت هستند…

حالا برویم سراغ اصل موضوع:

این دیدار کی و کجا بوده؟ و موضوع این جلسه که این دیدار بر محور آن شکل گرفته چه بود؟

محمد صلی الله علیه وسلم هنگام معراج به آسمان هفتم با ابراهیم علیه السلام دیدار کرد.

در صحیح بخاری در داستان اسراء و معراج آمده است:

«سپس از کنار ابراهیم گذشتم، پس گفت: خوش آمدی ای پیامبر صالح و فرزند صالح، گفتم: این کیست؟ گفت: این ابراهیم است». (۳)

در برخی از روایات آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم در حالی که ابراهیم به بیت المعمور تکیه داده بود با ایشان دیدار کردند، والله اعلم.

اما موضوعی که بین آن دو رد و بدل شد و قضیه‌ای که این جلسه را با آن آغاز کردند و پیام مهمی که ابراهیم خواست به امت محمد برساند… این قضیه را چهار تن از صحابه یعنی ابن مسعود و ابوایوب انصاری و عبدالله بن عمر و ابن عباس روایت کرده‌اند.

به روایتی که این چهار صحابی درباره‌ی جلسه‌ی مهم‌ترین دو شخصیت تاریخ جهان نقل کرده‌اند و موضوع این نشست گوش دهید:

«رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌گوید: ابراهیم را در شبی که به اسرا رفتم ملاقات کردم، پس گفت: ای محمد از من به امتت سلام برسان و به آنها بگو که بهشت خاکش پاک است و آبش گوارا و آن زمینی است خالی از درخت که کاشتن [درختان و گیاهان] آن سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر است». (۴)

ترمذی این حدیث را حسن دانسته و همچنین ابن حجر. ابن رجب و ابن تیمیه و ابن قیم و دیگر علما به این حدیث استناد کرده‌اند و برخی از ائمه‌ی متقدم درباره‌ی برخی از طرق این روایت حرف‌هایی زده‌اند. (۵)

خوب… ممکن نیست شخصی درباره‌ی جلسه‌ی محمد و ابراهیم ـ صلی الله علیهما وسلم ـ در آسمان هفتم در شب اسراء و معراج مطلع شود و از این موضوع که مورد توجه ابراهیم خلیل قرار گرفته و از محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ خواسته آن را به ما برساند تعجب نکند.

همین‌که مسلمانی سخن پدرمان ابراهیم را می‌شنود که «ای محمد از سوی من به امتت سلام برسان» نوعی احساس رابطه و دلتنگی دوری به او دست می‌دهد…

او پدرمان ابراهیم است… کسی که برایش مهم هستیم و از طریق محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ به ما سلام می‌رساند…

او پدرمان ابراهیم است که به ما سلام رسانده… او به نص قرآن پدر ماست:

{مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ} [حج: ۷۸]

(این آیین پدرتان ابراهیم است).

درباره‌ی معنای این «پدری» که در آیه آمده اهل تفسیر اقوالی آورده‌اند…

مسلمان وقتی این را می‌خواند که ابراهیم خلیل الله به او سلام رسانده چقدر احساس می‌کند که مهم است و جایگاه مهمی دارد؟!

این توصیه البته بُعد دیگری نیز دارد و آن این است که ابراهیم خلیل صلی الله علیه وسلم اکنون به نزد پروردگارش رحلت کرده و هم اکنون سودمندترین چیز را برای کسانی که هنوز در قید حیات دنیا هستند به اطلاع‌شان رسانده است…

تصور کن شخصی که اکنون نزد پروردگار است پس از انتقال از دنیا برای تو توصیه‌ای فرستاده است. آن توصیه چقدر مهم است؟

این ابراهیم است، عالم‌ترین شخص نسبت به پروردگار، پس از پیامبر ما ـ صلی الله علیه وسلم ـ که پس از رحلت از دنیا برای ما توصیه‌ای فرستاده است… این توصیه‌ای است از سوی کسی که زودتر از ما به آینده‌ی ابدی سفر کرده… انگار توصیه‌ای است از آینده‌ای که به سوی آن خواهیم رفت…

اما این توصیه چه بود؟ این توصیه‌ای است برای آنکه بهشت جایگاهی داشته باشی:

«ای محمد، از سوی من به امتت سلام برسان و بگو که بهشت خاکش پاک است و آبش گوارا و بگو که آن زمینی است خالی که کاشتنش سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر است».

ابراهیم دارد به عنوان کسی که از دنیا رفته درباره‌ی بهشت سخن می‌گوید… می‌گوید که زمین بهشت پاک است و مبارک… آبش گوارا است و زلال…

و اینکه الله در آن مساحت‌هایی را آفریده که درخت و گیاهی در آن نیست، صاف است، برای آنکه مومن با گفتن «سبحان الله، و الحمدلله، و لا اله الا الله، و الله اکبر» در آن درخت بکارد…

این ابراهیم خلیل است که به نزد پروردگارش رفته و از محمد ـ صلی الله علیهما وسلم ـ می‌خواهد این چیز را به اطلاع ما برساند…

ابراهیم از ما می‌خواهد تا وقتی در این دنیا هستیم فرصت را غنیمت بشماریم و تا هنگامی که به نزد پرودگار می‌ریم تا می‌توانیم در بهشت برای خود درخت بکاریم.

تصور کن همین الان یک «سبحان الله» می‌گویی و برایت در بهشت جاودان درختی کاشته می‌شود!

و تصور کن که دوست یا خویشاوندی را به فضیلت گفتن «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» راهنمایی می‌کنی، و هر بار او این کلمات را می‌گوید برای او درختی در بهشت کاشته می‌شود و همچنین برای تو، چنانکه در صحیح مسلم آمده است: «هر کس به خیری راهنمایی کند برایش مانند اجر انجام دهنده‌اش خواهد بود». (۶)

ابن قیم این حدیث را دلیل یکی از فوائد ذکر قرار داده، چنان در کتابش «الوابل الصیب» آورده است: «فائده‌ی سی و دوم: اینکه ذکر غرس کننده‌ی بهشت است». (۷)

یکی از جنبه‌ی قابل تامل در این حدیث عجیب چیزی است که امام نووی (متوفای ۶۷۶ هجری) به آن اشاره نموده مبنی بر اینکه اهل حدیث دارای روایتی هستند که سند آن به پیامبر ابراهیم می‌رسد… زیرا اهل حدیث این حدیث را از صحابه، و صحابه از پیامبرمان محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت کرده‌اند و ایشان نیز آن را از ابراهیم خلیل نقل نموده است!

نووی این مساله را چنین بیان نموده است:

«خداوند کریم بر ما منت نهاده و برایمان روایتی متصل و سببی متعلق به خلیلش ابراهیم ـ علیه السلام ـ قرار داده، چنانکه با حبیبش و خلیلش و صفی‌اش محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ بر ما منت نهاده است». (۸)

سپس نووی همین روایت پیشین را از طریق ترمذی روایت می‌کند.

حقیقت این است که تمرکز بر روی این قضیه یعنی اینکه این توصیه از سوی خلیل الله ابراهیم است از بسیاری از علما پنهان نمانده، تا جایی که که امام ابن رجب می گوید:

«ای امت، از سوی پدرتان ابراهیم همراه با پیامبرتان محمد ـ علیهما السلام ـ پیامی به شما رسیده است. رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ می‌فرماید: «ابراهیم را در شبی که به اسرا رفتم ملاقات کردم، پس گفت: ای محمد از من به امتت سلام برسان و به آنها بگو که بهشت خاکش پاک است و آبش گوارا و آن زمینی است خالی که کاشتن آن سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر است». (۹)

متوجه می‌شوید که نووی و ابن رجب بر این قضیه تاکید کرده‌اند که این پیام و توصیه از سوی پدرمان ابراهیم خلیل است و محمد صلی الله علیه وسلم آن را از ایشان نقل کرده است… و هدف از این توصیه و گیرنده‌ی آن ماییم… این دو پیامبر بزرگوار چه توجهی به ما داشته‌اند…

آیا گمان می‌کنید اگر امروزه دو تن از بزرگترین اندیشمندان ما با هم نشستی داشته باشند در این نشست همانند نشست بزرگترین مردان تاریخ بشریت در آسمان هفتم سخنی از ذکر خداوند به میان آید؟!

فکر نمی‌کنم… و البته امیدوارم که اشتباه کرده باشم.

نهضت و تمدن و پیشرفت و ترقی در میزان پیامبران با میزان مادی معاصر تفاوتی چشمگیر دارد…

ابراهیم عمر السکران ـ ترجمه: احمد معینی


پانویس‌ها:

۱- ابن تیمیه، اقتضاء الصراط المستقیم، تحقیق دکتر ناصر العقل، مکتبة الرشد (۲/ ۸۳۳).

۲ـ ابن تیمیه، مجموع الفتاوی (۴/ ۳۱۷).

۳ـ صحیح بخاری (۳۳۴۲).

۴ـ سنن ترمذی (۳۴۶۲) مسند احمد (۲۳۵۵۲) و دیگران.

۵ـ ابن حجر، نتائج الأفکار، تحقیق حمدی السلفی، مکتبة ابن تیمیة (۱/ ۱۰۱).

۶ـ صحیح مسلم (۱۸۹۳).

۷ـ ابن قیم، الوابل الصیب، تحقیق عبدالرحمن قائد، مجمع الفقه (۱۰۱).

۸ـ نووی، تهذیب الأسماء واللغات، إدارة الطباعة المنیریة (۱/ ۱۰۰).

۹ـ ابن رجب، لطائف المعارف، تحقیق یاسین السواس، دار ابن کثیر (۱۲۰).