یکی از اموری که شایسته است طالب علم به آن توجه کند جلوگیری از هدر رفتن وقت است که هدر رفتن وقت به سبب برخی عوامل صورت میگیرد یا اینکه صورتهای مختلفی دارد:
صورت اول: اینکه طالب علم مرور و مراجعهی مطالبی که خوانده را رها کند.
صورت دوم: نزد دوستان و محبوبانش نشسته و با آنها سخنهای لغو و بیهوده بگوید.
صورت سوم: که از همه برای طالب علم زیانبارتر است:
اینکه تلاش و هدفش تنها دنبال کردن سخنان مردم و قیل و قال و اینکه چه اتفاق افتاد و چه چیزی اتفاق میافتد، باشد؛ آن هم در چیزی که به وی مربوط نیست یا سودی برایش ندارد و این بدون شک به خاطر ضعف اسلام شخص است. زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرموده: «مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا يَعْنِيهِ»[۱] یعنی: نشانهی نیکو بودن اسلام شخص این است که چیزهایی که به او مربوط نیست [یا اینکه سودی به حالش ندارد] را رها میکند.
مشغول شدن به گفتهی این و آن و پرسشهای بسیار، وقت را ضایع می سازد و در واقع نوعی بیماری است که هرگاه در انسان رخنه کند ـ از الله عافیت را خواهانیم ـ مهمترین هدف شخص میشود و چه بسا به خاطر مشغولیتش به این امور که او را از طلب علم باز میدارد، با کسی که شایستهی دشمنی کردن نیست دشمنی کند یا کسی را دوست بدارد که سزاوار ولاء نیست. آن هم با این حجت که میگوید صاحب فکر است و کارش به خاطر نصرت صاحب حق است؛ در حالی که اینچنین نیست بلکه این کارش در اثر مشغولیت نفس به چیزهایی است که سودی برای انسان ندارد.
اما اگر خبری به تو برسد بدون اینکه در پی آن بوده یا آن را طلب کرده باشی، این برای هر انسانی رخ میدهد و اخبار به او میرسد، ولی نباید به آن مشغول شود و اینکه بزرگترین هم و غمش همان چیز شود؛ زیرا این کار طالب علم را مشغول میسازد و کارش را تباه میکند؛ و در میان امت دروازهی حزبگرایی و ولاء و براء را گشوده و امت را دچار تفرقه میسازد. بنابراین از الله متعال خواهانیم که ما و شما را به آنچه خیر و صلاح است توفیق دهد، و قلبها را بر فرمانبرداری از خویش متحد نموده و علمی سودمند و کرداری شایسته و رزق پاک و گسترده را روزی ما بگرداند که ما را از مردم بینیاز سازد.
ممکن است شخص بگوید: بسیاری از علما به علم اهمیت نشان داده در مورد فقه واقع (شرایط موجود) سهلانگاری میکنند و بسیاری از طلاب کسی را که به واقعیت امروز اهمیت میدهند را مورد انکار شدید قرار داده و میگوید: «علم» قال الله و قال رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ است.
پاسخ: مردم در تمامی امورشان به سه گروه تقسیم میشوند: در دو سو و میانه. یک سو تفریط کرده و سویی دیگر افراط نموده و یک گروه هم میانهرو میباشد.
برخی از مردم به آنچه فقه واقع خوانده میشود مشغول شده و هم و غمی جز دنبال کردن امور مردم و قیل و قال و پرسشهای [غیر مهم] بسیار ندارند و این بدون شک سبب ضایع شدن وقت انسان شده و اگر چه این امر نیز مهم باشد، اما شخص را از پرداختن به امور مهمتر باز میدارد که این اشتباه است.
برخی از مردم به فهم شریعت مشغول شده و بر آن حریص میباشند ولی به هیچ وجه توجهی به اوضاع مردم ندارد و چه بسا برخی از پذیرش و فهم یک امر شرعی سرباز زنند، با این گمان که دلیلی دربارهی آن وجود ندارد و این نیز طرفی دیگر از اشتباه است.
گروهی از مردم نیز تلاش میکنند که هر دو را با هم داشته باشند، و اگر به سیرت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ توجه کنیم در مییابیم که وی ـ صلی الله علیه وسلم ـ واقعیت و شرایط موجود را میفهمید، مردم را درک می کرد، نیکوکار را از بدکار تشخیص میداد، ولی به امر دوم نیز اهمیت میداد که همان فهم دین میباشد. به همین دلیل فرموده است: «مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ»[۲] «الله به هرکس ارادهی خیر کند او را در دین صاحب فهم میگرداند».
نفرمود: او را در واقعیت موجود فقیه میسازد، زیرا فهم واقعیت موجود، تنها وسیلهای برای اجرا و تطبیق میباشد بنابراین طالب علم به هر دو نیاز دارد و نباید تنها به سوی فقه واقع تمایل پیدا کند و نباید در فقه دین غلو کند و از هر چیز دیگری رویگردان شود زیرا انسان باید میانهرو باشد.
علامه ابن عثیمین ـ رحمه الله ـ ترجمه: ابراهیم منصوری
منبع: تفسیر سورهی غافر (مؤسسة الشیخ محمد بن صالح العثیمین الخیریه)
[۱] – جامع ترمذی؛ ۲۳۱۷
[۲] – صحيح بخاري؛ ۷۱