نرمخویی، برخی از دعوتگران، طلاب علم و دیگران را از دایرهٔ آسانگیری به دایرهٔ سازش میکشاند و بجای آنکه نصیحت کنندهای امانتدار باشند، برای اصلاح مردم به سازشگری و چاپلوسی متوسل میشوند و مسیر سازش را میپیمایند تا به حساب پایمال شدن دین الله دل آنها را بدست آورند.
میان «نرمخویی» و «سازشگری و عقبنشینی از اعتقادات» تفاوت وجود دارد؛ ابن قیم رحمه الله میگوید:
«نرمخویی صفتی پسندیده و سازشگری صفتی زشت و ناپسند است و تفاوت بین آنها اینست که: نرمخو با همنشین خویش نرمی میکند تا اینکه او را به حقخواهی واداشته یا باطل را از او دور سازد، ولی سازشگر و چاپلوس با او به نرمی رفتار میکند تا اینکه او را به باطل خویش راضی نموده و او را رها میسازد تا از هوای نفسش پیروی کند.
بنابراین نرمخویی صفت اهل ایمان و سازشگری ویژگی اهل نفاق است. میتوان با آوردن مثالی این قضیه را واضحتر نمود:
فرض کنید فردی زخمی نزد پزشکی نرمخو بیاید. پزشک وضعیت او را درک نموده و به آرامی شروع به پاک نمودن محل زخم نموده و آن را رها میکند تا بخوبی زخم خشک شود. سپس به آرامی آنچه در درون زخم است را بیرون آورده و درون آن دارو و پماد قرار میدهد تا از عفونت آن جلوگیری نماید. سپس کرمهایی که باعث رشد گوشت میشوند را بر آن گذاشته و مقداری داروی گیاهی بر آن میگذارد تا اینکه رطوبتِ آن را گرفته وخشک شود، سپس آن را باندپیچی میکند و به همین منوال ادامه میدهد تا اینکه زخم بهبود یابد.
ولی سازشگر به همنشین خود میگوید :هیچ اشکالی ندارد! چیزی نیست؛ با تکه پارچهای زخمت را بپوشان و رهایش کن! پس از مدتی کار بجایی میرسد که زخم شدیدا عفونت میکند» [کتاب الروح ابن قیم، جلد ۱ ص ۲۳۱].
امام ابن قیم رحمه الله عین حقیقت را بیان نموده است. برخی از سازشگران را میبینی که به نام نرمخویی و آسانگیری، دعوت به سوی حق را ترک گفتهاند و چه بسا امور مهمی وجود دارد که به بهانهٔ «آشفته نساختن اوضاع» از آنها غفلت ورزیدهاند. همواره سردمداران گمراهی تلاش میکنند تا اینکه اهل حق را وادار به کنار آمدن و سازش با خود نمایند و این طمع را حتی در مورد رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ نیز داشتهاند تا جاییکه الله متعال می فرماید:
{وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ} [قلم: ۹]
(دوست داشتند که تو سازش کنی تا آنان نیز سازش کنند)
و الله سبحانه و تعالی میفرماید:
{وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ} [یونس: ۱۵]
(و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده شود آنانکه به دیدار ما امیدی ندارند میگویند قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را عوض کن)
و خداوند متعال به شکلی منتقدانه رسول الله ـ صلی الله صلی الله علیه وسلم ـ را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
{وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ} [کهف: ۲۹]
(بگو حق از سوی پروردگار شما [رسیده است] پس هر که خواست ایمان آورد و هر که خواست کفر ورزد)
بر دعوتگر است که از دین خود کوتاه نیاید و اینگونه خویشتن را فریب ندهد که او دارد نرمی و حکمت به خرج میدهد؛ بلکه این عین سازشگری ناپسند و زمینگیر شدن زشت در برابر باطل است. اگر وی برنامهٔ اصلاحی واضحی دارد و نه تنها زیستن با صمیمیت و روابط حسنه با باطل و اهل آن، سزاوار است که رسالت دین را به دوش کشیده و آن را در قالبی لطیف و نیکو عرضه نموده و منتشر کند و درست نیست که «نرمی در دعوت» را با «کوتاه آمدن از ثوابت دین یا تنازل از دعوت مردم به بهانهٔ بر هم نخوردن جو زندگی» مخلوط کند.
باید هوشیار باشیم که در این میدان همانگونه که عدهای چاپلوسی حاکم و اهل قدرت را میکنند گروهی نیز وجود دارند که چاپلوسی مردم را کرده و راه سازشگری با آنها را میپیمایند و برای راضی کردن آنها کوشش کرده و سخنی به زبان نمیآورند مگر آنچه باب طبع شنوندگان باشد تا آنکه آنان از دورش پراکنده نشوند و محبوب قلبهایشان باقی بماند؛ نه اینکه آنها را از وضعیتی که در آن به سر میبرند رها سازد.
این شخص همانند فرد اول است که راه چاپلوسی و سازش با حاکم را پیش رو گرفته است. سازشگری حرام است، حال سازشگر هر که میخواهد باشد و در اینصورت نرمش نشان دادن جزو نرمخویی پسندیده قلمداد نمیشود.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: «مَنِ الْتَمَسَ رِضَاءَ اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ کَفَاهُ اللَّهُ مُؤْنَةَ النَّاسِ، وَمَنِ الْتَمَسَ رِضَاءِ النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ» یعنی: «هرکس رضایت الله را با نارضایتی مردم بخواهد، الله او را در مورد ناراحت شدن مردم کفایت میکند وهر کس رضایت مردم را با ناراضی کردن الله جویا شود الله او را به مردم واگذار میکند» [ترمذی، ۴/۶۰۹، (۲۴۱۴)، آلبانی آن را صحیح دانسته است].
برخی از کارگزاران میدان دعوت، شیطان بر آنها وارد شده و از درِ «نرمی با مردم» و «زیبا جلوه دادن چهرهٔ اسلام در نگاه غیر مسلمانان»، بهرهٔ وافری از آنها برده است. بنابراین شروع به تأویل احادیث و اخبار و تغییر احکام دین به بهانهٔ نرمخویی با دیگران و آسانگیری نمودهاند، برای اینکه به زعم خودشان قلبهای مردم جذب دین شود، و این همان چیزی که سبب گمراهی پیشینیان گردید.
ابن قیم رحمه الله میگوید: «سپس دین مسیحیت شروع به تبدیل و تغییر نمود تا جاییکه عوض شده و از بین رفت و چیزی از آن در دست مسیحیان باقی نماند؛ بلکه بر دینی تکیه زدند که بین دین مسیحیت و دین فیلسوفان بتپرست بود و ناچار شدند با امتهای دیگر نرمی و مدارا پیشه کرده تا آنها را وارد مسیحیت کنند؛ بنابراین آنها را از پرستش بتهای مجسمهای به پرستش عکسهای بدون سایه کشاندند». [إغاثة اللهفان، ۲/۲۷۰].
اما کسانی که برای رسیدن به مکاسب دنیوی سازشگری میکنند، در همهٔ دورانها اکثریت جامعه را تشکیل میدادهاند؛ چه رسد به زمانهٔ ما. یکی از راویان میگوید: هنگامی که معاویه ـ رضی الله تعالی عنه ـ میخواست پسرش یزید را برای فرمانروایی برخی از ولایات منسوب نماید، او را در گنبد سرخی نشانده و مردم میآمدند و نخست به معاویه و سپس به یزید سلام میکردند تا اینکه فردی آمده مانند سایرین این کار را انجام داده سپس نزد معاویه بازگشت و گفت: ای امیرالمؤمنین: اگر امور مسلمانان را به دست این نمیسپردی امت را تباه میساختی!
أحنف بن قیس ـ رضی الله عنه ـ در همان مجلس ساکت نشسته بود.
معاویه ـ رضی الله عنه ـ گفت: تو را چه شده است ای أبا بحر (این کنیهٔ أحنف بن قیس بود) چیزی نمیگویی؟
جواب داد: «اگر دروغ بگویم از خدا میترسم، و اگر راست بگویم از تو بیم دارم!»
معاویه ـ رضی الله عنه ـ به او گفت: الله برای هر سخنی که میگویی به تو جزای خیر دهد. سپس دستور داد تا به او عطایایی بدهند.
هنگامی که أحنف داشت بیرون میرفت همان شخص چاپلوس او را ملاقات نموده و به او گفت: ای أبا بحر من میدانم که این (یعنی یزید) اینطور و آنطور است ولی اینها اموال را با درها و قفلها نگه داشتهاند بنابراین ما نمیتوانیم آن را از دستشان خارج کنیم مگر با گفتن آنچه شنیدی.
أحنف به او گفت: «ای فلانی بس است! حقیقتا شخص دو چهره سزاوار است که نزد الله هیچ اعتباری نداشته باشد».
منظور این است که با مردم نرمی نما و همراهشان باش ولی به قصد اینکه آنها را به آنچه رضایت الله در آن است رهنمون شوی و در غیر این صورت سازشگری نکن که آنها را فریب دادهای. الله را راضی نما گرچه مردم از تو ناراضی گردند تا اینکه رضایت الله را فرا چنگ آوری. و بر حذر باش از اینکه الله را ناراضی کنی؛ زیرا در این صورت خشم وی به سویت سرازیر میگردد و هر کس خشم الله بر وی واجب گشت دنبالهرو هوای نفسانی خویش خواهد گشت.
الله من و شما را از سازشگری و از پیروی هوای نفسانی در پناه خویش نگه دارد.
دکتر ناصر العمر ـ ترجمه: صلاح الدین مصلح