ـ در یکی از مهمترین کتب شرح حال یعنی کتاب حافظ سخاوی به نام «الجواهر والدرر في ترجمة شیخ الإسلام ابن حجر» حافظ سخاوی احوال علمی به غایت نادر و شگفتآوری را دربارهٔ شیخش حافظ ابن حجر (متوفای ۸۵۲ هجری) نقل کرده است از جمله دستاوردهای علمی ابن حجر در اثنای سفرهایی که به قوص و اسکندریه و حجاز و یمن و شام داشته و مطالعات و مولفات و تعلیقات ایشان در حین سفر که حاوی فهرست شگفتانگیزی از کارهای علمی است. سپس سخاوی در تفسیر این قدرت استثنایی میگوید:
«برای این دستاوردها، مجموعهای از موهبتها که خداوند برای ایشان آسان ساخته بود وی را یاری رسانده است؛ موهبتهایی که کمتر در یک شخص جمع میشود از جمله: سرعت خوبِ مطالعه، زیرا ایشان سنن ابن ماجه را در چهار مجلس و صحیح مسلم را در مدرسهٔ منکوتمریه بر شرف ابوطاهر ربعی در چهار مجلس به جز مجلس ختم در دو روز و اندی خوانده است که جلسهٔ خواندن از اول روز تا ظهر بود و آنچه برای صاحب این شرح حال ـ یعنی ابن حجر ـ در خواندن صحیح مسلم پیش آمد با ارزشتر از چیزی است که برای شیخ مجد لغوی صاحب قاموس اتفاق افتاده و همینطور ایشان کتاب نسائی کبیر را بر همین شرف ابوطاهر در ده مجلس خواند که هر مجلس حدود چهار ساعت به طول انجامید و سریعترین چیزی که در قرائت برای او اتفاق افتاد این است که ایشان در سفر به شام معجم صغیر طبرانی را در یک مجلس در بین نماز ظهر و عصر خواند که این کتاب در یک مجلد و حاوی حدود هزار و پانصد حدیث است و از کتب بزرگی که وی در مدتی لطیف آن را خوانده، صحیح بخاری است که گروهی آن را با لفظ او در خانقاه بیبرسیه در ده مجلس تحدیث کردهاند و هر مجلس آن چهار ساعت به طول انجامید…».[۱]
ـ از مشهورترین شروح صحیح بخاری، شرح علامه شهاب الدین قسطلانی (متوفای ۹۲۳ هجری) است که ایشان به ضبط لفظ و معنای کلمات به اختصار توجه نشان داده است و دارای امتیاز با ارزشی است که خوانندهٔ خود را بر دانستن نام رجال حدیث و ضبطِ صحیح آن عادت میدهد زیرا ایشان در هر موضعی که نام راویان تکرار میشود توضیح نحوهٔ صحیح قرائت نام را تکرار میکند و در نتیجه خواننده پس از خواندن این کتاب رجال بخاری را مانند مردم محلهاش خواهد شناخت! البته شاید خواننده از تدقیق قسطلانی دربارهٔ اختلاف برخی الفاظ که تاثیری در نسخهها و روایات صحیح مانند ابوذر و اصیلی و ابوالوقت و کشمیهنی و حموی و مستملی و ابن عساکر و مانند آن ندارد و در شرح خود به ذکر آن میپردازد دچار خستگی شود. اما دربارهٔ اختلاف الفاظ تاثیرگذار بدون شک این یکی از اصول علم نافع است و در هر صورت مراد ما این است که قسطلانی وقتی این شرح خود را آغاز میکند و به نخستین باب صحیح بخاری یعنی باب «چگونگی آغاز وحی به رسول الله صلی الله علیه وسلم» میرسد میگوید:
«این را و آنچه پیشتر از آغاز کتاب بود تا پایان صحیح را شیخِ مُسنِد، سفرکنندهٔ به آفاق، ابوالعباس احمد بن عبدالقادر که سنش از نود سال گذشته با قرائت پی در پی من از همهٔ این جامع (صحیح بخاری) بر ایشان در پنج مجلس و اندی در پایان روز یکشنبه هجدهم شوال سال ۸۸۲ هجری به ما بیان کرد همراه با آنچه برای کسانی که مدتی غایب بودند تکرار شد که گمان میکنم در حدود ده باشد… او گفت: اخبرنا ابوالحسن…».[۲]
سپس قسطلانی آغاز به عرضهٔ سندهای خود تا محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح و از وی تا رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ میکند.
در حقیقت وقتی من این خبر را که قسطلانی دربارهٔ خودش و شیخش نقل کرده خواندم، حیران شدم که آیا از سرعت قرائت قسطلانی تعجب کنم یا از شیخش ابوالعباس که نود سال داشت و استخوانش از کهولت سن سست شده اما با این وجود تلاش میکند و برای مجالس طولانی سماع حدیث شوق دارد و همهٔ صحیح بخاری را در پنج مجلس ختم میکند و این چیزی است که جوانان در اوج قدرت و نشاط انجام نمیدهند مگر با کسالت و آه و ناله… خداوند از او خشنود باشد.
ـ از دیگر علمایی که نزد قسطلانی خواندهاند، علام شام در زمانهاش، بدرالدین الغزی (متوفای ۹۸۴ هجری) است که مواضع وی در گفتن حق نزد والیان ظالم در ترجمهٔ ایشان نقل شده است. بدرالدین غزی فرزندی داشت که او نیز از علما بود به نام نجم الدین غزی صاحب کتاب تاریخی مشهور «الکواکب السائرة بأعیان المائة العاشرة» که این کتاب مملو از اخبار پدر ایشان و کسانی است که با او رابطه داشتهاند و از جملهٔ کسانی که شرح حالشان در این کتاب آمده، شاگرد پدر او «برهان الدین البقاعی» است. وی از او و پدرش دو خبر جالب دربارهٔ سرعت خواندن آورده و میگوید:
«برهان الدین بقاعی، وی بر پدرم شیخ الاسلام اصول و عربی خوانده و بسیار در دروس ایشان حاضر بوده و بخاری را به طور کامل در شش روز بر وی قرائت کرده است که آغاز آن در روز شنبه بیست و یکم رمضان بود و همچنین صحیح مسلم را به طور کامل در رمضان سال سی و یک (یعنی ۹۳۱) در پنج روز متفرق خوانده است».[۳]
قابل ملاحظه این است که بقاعی و شیخش بدر غزی ماه رمضان را برای خواندن صحیحین برگزیدهاند و بخاری را در شش روز و مسلم را در پنج روز خواندهاند!
ـ محبی حنفی در کتابی که در آن به بیان شرح حال بزرگان قرن یازدهم پرداخته، به شرح حال ابوبکر باعلوی الشلی (متوفای ۱۰۵۳ هجری) پرداخته میگوید: «او بسیار کتاب میخواند و تلاش و صبری عجیب در این کار به خرج میداد و چه بسا یک مجلد بزرگ را در یک روز یا یک شب به پایان میرساند و گفته میشود که احیا را در ده روز خوانده که این برای مردم زمانهٔ ما عجیب است».[۴]
منظور از احیاء همان «احیاء علوم الدین» ابوحامد غزالی است که در پنج جلد به چاپ رسیده و این یعنی او هر روز نیم جلد را میخواند و هر دو روز یک جلد را به پایان میرسانده!
ـ حافظ محدث لغوی، مرتضی الزبیدی (متوفای ۱۲۰۵ هجری) صاحب دو کتاب دایرة المعارف گونهٔ شهیر «تاج العروس شرح القاموس» و «شرح إحیاء علوم الدین»، معجمی دارد که در آن شیوخ خود و کسانی که از آنها روایت کرده را بنا بر عادت محدثان جمعآوری نموده و آن را «المعجم المختص» نامیده است، اما با این تفاوت که کمی کارش را وسیعتر ساخته و نام شاگردانش که از او روایت کردهاند را نیز آورده است و از آنجایی که زبیدی در نیمهٔ دوم قرن دوازدهم (۱۱۴۵ تا ۱۲۰۵ هجری) زندگی کرده، کتاب او منبعی است سرشار از شرح حال و تاریخ این مرحله که کارهای شرححالی در آن دچار ضعف شده بود، تا جایی که جبرتی ـ شاگرد زبیدی ـ در تاریخ مشهورش همهٔ کتاب شیخش را بلعیده و آورده است، آنطور که کتانی میگوید: «جبرتی معجم زبیدی را کاملا خورده است»[۵]! مختصر آنکه، از جمله کسانی که زبیدی شرح حالشان را در کتابش آورده شاگرد ملازمش ابوالحسن علی بن احمد علوی توقادی است و زبیدی دربارهٔ او مورد عجیبی را دربارهٔ سرعت خواندن آورده و میگوید:
«او «صحیح» را در دوازده مجلس در رمضان سال ۱۱۸۸ هجری در منزل من واقع در سویقه المظفر خواند سپس «صحیح» را باری دیگر همراه با جماعتی به نوبت در چهار مجلس بر من تسمیع نمود و مدتزمان قرائت از طلوع خورشید تا بعد از عصر هر روز بود و[همچنین] صحیح مسلم را به نوبت در منزل من در خان الصاغه…».[۶]
به پایان رساندن این مجلدات چهارگانه در چهار مجلس و در شش مجلس و برگزار کردن این قرائت دسته جمعی از طلوع خورشید تا عصر یعنی عملا حداقل ده ساعت متوالی، تاکیدی است دوباره بر همان دو عنصری که قبلا به آن اشاره کردیم: مطالعهٔ شیوا و روان به اضافهٔ خستگیناپذیری.
ـ برخی از اخبار پیشین را شیخ علامه جمال الدین قاسمی (متوفای ۱۳۳۲ هجری) در فصلی که به همین دلیل در کتابش دربارهٔ مصطلح الحدیث آورده ذکر کرده، چنانکه قبلا اشاره شد، آنگاه پس از پایان ذکر این اخبار به ذکر داستانی دربارهٔ خودش پرداخته میگوید:
«این بندهٔ ضعیف، جامع این کتاب را خداوند از منت و فضلش ارزانی داشته و صحیح مسلم را روایتا و درایتا در مجالسی چهل روزه که پایانش در ۲۸ ماه صفر الخیر سال ۱۳۱۶ هجری بود تسمیع نمودم و همینطور سنن ابن ماجه را در مجالسی که بیست یک روز به طول انجامید و پایانش در ۲۲ ماه ربیع الاول سال ۱۳۱۶ بود و همچنین موطا را در مجالسی نوزده روزه که آخرینش در پانزدهم ماه ربیع الآخر سال ۱۳۱۶ هجری بود و خودم برای خودم «تقریب التهذیب» حافظ ابن حجر را همراه با تصحیح خطاهای نوشتاری و ضبط و حاشیه نویسی بر آن از نسخهای بسیار تصحیح شده در چند مجلس به مدت ده روز مطالعه کردم که پایانش در ۱۸ ماه ذی الحجهٔ سال ۱۳۱۵ هجری بود. می گویم: این کتابها را به دنبال یکدیگر خواندم و خود و چشمانم را خسته کردم تا آنکه در پی آن چشمانم دچار بیماری شد و خداوند به فضل خود شفایم داد و ترسیدم دوباره چنین کاری را تکرار کنم و دانستم که خیر در اعتدال است. آری انکار نمیکنم که برخی انسانها به سبب قدرت حواس از این شکل مطالعه زیان نمیبینند اما انسان به نفس خود بیناتر و آگاهتر است».[۷]
ـ شیخ عبدالحی الکتانی (متوفای ۱۳۸۲) نیز همین کار قاسمی را انجام داده و پس از ذکر تعدادی از اخبار پیشین به نقل داستانی دربارهٔ خود میپردازد:
«جامع این مطالب پراکنده، محمد عبدالحی الکتانی، صحیح بخاری را به شکل تدریس در عنزهٔ قرویین، به همراه تحقیق و تدقیق در حدود پنجاه مجلس به پایان رسانده که در این بین هیچ مطلب شاذ و نادری را که به ابواب آن و محل شاهد مربوط است از دست نداده است، همراه با دیگر موارد از جمله نکات جدید و چه بسا این عجیبتر و غریبتر از هر آنچه پیشتر بوده باشد و الله خالق نیروها و توانها است».[۸]
اخبار و داستانهای سلف دربارهٔ این تکنیک از تکنیکهای مطالعه بسیار است و هدف من ذکر همهٔ این موارد نبود بلکه تنها ذکر نمونههایی برگزیده از قرون گوناگون اسلام بود تا تاکیدی باشد برای حضور روش «سریعخوانی» میان اهل علم و بیان اینکه این تکنیکی جدید و اختراع معاصران نیست.
یک بار سخنرانی دعوتگر آمریکایی حمزه یوسف را تحت عنوان «چگونه یک کتاب را بخوانی؟» گوش میدادم و توجهم به کتابی با همین عنوان از اندیشمند آمریکایی، مورتیمر آدلر (Mortimer Adler) جلب شد. حمزه یوسف اشاره کرد که سخنرانیاش را از این کتاب برگرفته و گفت که خودش نزد مولف این کتاب درس خوانده و ایشان دوست پدر اوست و همچنان به ذکر ارزش این کتاب پرداخت. وقتی به جستجوی کتاب برآمدم متوجه شدم که توسط طلال الحمصی به عربی نیز ترجمه شده و توسط «الدار العربیة للعلوم» تحت همین عنوان منتشر شده است. مولف در این کتاب به بیان اهمیت پیش مطالعهٔ استکشافی سریع یک کتاب پرداخته است.
همچنین مولف میان ورق زدن بینظم و منظم تفاوت قائل شده و بیان داشته که هدف از ورق زدن منظم رسیدن به پاسخ این سوال است که: این کتاب در جستجوی چیست، بنیه و اجزای کتاب مورد نظر چیست؟
وی به اهمیت این پیشمطالعهٔ اولیه اشاره کرده و میگوید:
«بیشتر افراد و حتی بسیاری از کتابخوانهای خوب به اهمیت این نحوهٔ ورق زدن آگاه نیستند. آنان از صفحهٔ اول آغاز کرده و با جدیت تا آخر کتاب پیش میروند، بدون آنکه فهرست را بخوانند. آنان در این حالت با رسیدن به هدف شناختِ سطحی [و کلی] از کتاب روبرو هستند و در عین حال سعی در فهمیدن آن نیز دارند و همین باعث سختتر شدن کتاب میشود».[۹]
وی در فصل چهار کتاب، راهنماییها و روشهایی را برای این نوع خوانش (ورق زدن سریع) بیان کرده است.[۱۰]
یکی از مهمترین چالشهایی که به ذهن برخی از خوانندگان میرسد این است که: در صورت خواندن سریع ترس این را داریم که متوجه کتاب نشویم!
اما این حرف اصلا دقیق نیست. بسیاری از مردم تصور میکنند آرام خواندن همیشه برای فهمیدن بهتر است، اما این تا حدی صحیح است نه کاملا؛ بلکه سطحی از فهم وجود دارد که تنها با قرائت سریع امکان پذیر است و آن «تصور کلی از کتاب» است! اگر به کسی بگویی با خواندن آرام کتاب چیزهای مهمی از کتاب را از دست خواهی داد شاید تعجب کند، اما این چیزی است که با تجربه ثابت شده است و صاحب نظرانی چند به آن اشاره کردهاند از جمله ریاضیدان و فیزیکدان معروف فرانسوی، پاسکال (متوفای ۱۶۶۲ میلادی) که در رسالهای کوچک حاوی برخی تاملاتش میگوید:
«هنگامی که خیلی سریع یا خیلی آرام مطالعه میکنیم، چیزی نمیفهمیم».[۱۱]
در حقیقت خواندن با سرعت خیلی بالا باعث عدم فهم میشود و این معروف و منتشر است، اما اینکه خواندن با سرعت خیلی کم هم به عدم فهم بینجامد؛ این برای بسیاری از علاقمندان به مطالعه و اطلاع چیز عجیب و غریبی به نظر میآید!
تجربه ثابت کرده که تصور کلی از کتاب نه در خود «مفردات» یک کتاب بلکه در «روابط» بین مفردات آن است و این روابط در ذهن شکل نمیگیرد مگر هنگامی که به سرعت به یکدیگر وصل شود، اما اگر بین آنها فاصلهٔ زمانی بیفتد ذهن انسان در یافتن آن دچار سردرگمی میشود.
در هر صورت، هدف از این فصل عرضه و معرفی یک روش خاص از قرائت است که علما به شکل گسترده و فشردهای از آن استفاده کردهاند و سپس بعدها دانشمندان و اندیشمندان غربی نیز به آن اشاره کردهاند و هدف از آن مشارکت در بنای معرفت و علم در جامعهٔ مسلمان است. تصور کن اگر یک طالب علم تصمیم بگیرد متون طولانی اسلام مانند کتب ششگانه و تفسیر طبری و تفسیر قرطبی و تمهید ابن عبدالبر و فتح الباری ابن حجر و مغنی ابن قدامه و نهایة المطلب جوینی و مجموع فتاوای ابن تیمیه و تاریخ اسلام ذهبی را در مدتی طولانی به روش سریعخوانی مطالعه کند، چه مقدار از تصورات کلی شرعی و محل مورد نظر برای جستجوی مسائل خاص و چارچوب هر فن و محلهای اتفاق و اختلاف را خواهد شناخت؟!
و مگر عمر یک انسان به او اجازه میدهد به مطالعهٔ این همه کتاب بپردازد مگر آنکه به روش قرائت «جَرد» یا سریعخوانی باشد؟ یعنی همان روشی که سلف پیاده میکردند.
عمرها کوتاه است و تالیفات بزرگ اسلام بسیار بلند، حال آنکه لذتبخشترین خوشیهای دنیا در همین کتب پنهان است و میترسم اوقات جوانان اسلام که همهٔ امید به آنان است توسط شبکههای اجتماعی بلعیده شود حال آنکه علم و شناخت و فرهنگ، بازوی یاریگر دعوت است.
ابراهیم السکران ـ ترجمه: احمد معینی
[۱] السخاوي، الجواهر والدرر في ترجمة شیخ الإسلام ابن حجر، تحقیق: إبراهیم عبدالمجید، دار ابن حزم (۱۶۱ ـ ۱۶۳) به اختصار؛ مقایسه کنید با ذیل ابن فهد (۳۳۶).
[۲] القسطلاني، إرشاد الساري إلی شرح صحیح البخاري، وبهامشه مسلم مع شرح النووي، المطبعة الکبری الأمیریة ببولاق، چاپ هفتم (۱/ ۴۹).
[۳] الغزي، الکواکب السائرة بأعیان المائة العاشرة، وضع حواشیه خلیل المنصور، دار الکتب العلمية (۲/ ۷۶).
[۴] المحبي، خلاصة الأثرفي أعیان القرن الحادي عشر، تحقیق محمد إسماعیل، دار الکتب العلمیة (۱/ ۹۱).
[۵] الکتاني، فهرس الفهارس (۲/ ۶۲۳).
[۶] الزبيدي، المعجم المختص، تحقیق نظام یعقوبی و محمد العجمي، دار البشائر (۵۳۲).
[۷] القاسمي، قواعد التحدیث، تحقیق مصطفی شیخ، مؤسسة الرسالة (۴۵۴).
[۸] الکتاني، فهرس الفهارس، تحقیق إحسان عباس، دار الغرب (۲/ ۱۰۴۹).
[۹] مورتيمر أدلر، كيف تقرأ كتابا؟ ترجمة الحمصي، الدار العربية للعلوم (۳۳).
[۱۰] پیشین (۴۷).
[۱۱] Pascal B, Pensées, no. 69