«گفتگو فهم را پربار میسازد، اما اعتکاف مدرسه نوابغ است»
ادوارد گیبون
مطمئنا گیبون در این گفته خود تا حد زیادی درست گفته است، زیرا اکثر متفکرین و رهبران معنوی و شعرا بخش مهمی از وقت خود را در خلوت و تنهایی میگذرانند. آرنولد توینبی، مورخ بریتانیایی باور دارد که تنهایی و اعتکاف قانونی روحی برای پیامبران و مصلحان شکل دادهاند تا از طریق آن حقایق را دریابند. پیامبرمان محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شبهای بسیاری در غار حراء گوشه عزلت گزید، و عیسی ـ علیه السلام ـ به خلوت رفت و چهل روز روزه گرفت، و موسی علیه السلام اگر آن سفرش به مدین را تجربه نکرده بود نمیتوانست با دلایل آشکار به سوی فرعون بازگردد و با او مجادله نماید.
هیچ انسانی نمیتواند تفکر شخصی خود را پربار سازد، مگر اینکه در زندگیش هر از چندگاه تنهایی و اعتکاف را تجربه نماید. به همین دلیل اعتکاف در دین توصیه شده است، برای توجه به درون، و برای بازبینی نفس خود. چرا که انسان همیشه به سوی محیط خارجی متمایل است، اما بازگشت به نفس خود و تلاش برای کشف درون به ندرت اتفاق می افتد، مگر در سه هنگام: نماز، اعتکاف و سختیها.
آغاز اندیشه تنهایی و عزلت: پیامبر اسلام امت خود را به عبادت اعتکاف تشویق کرده است، و برای پیروان خود درسی بزرگ به جا گذاشته است در مورد اهمیت اینکه گاهی خود را از مشغولیتها و مسئولیتها در هر جایگاهی، حتی دعوت و دانش و تربیت و جهاد، چه رسد به امور دنیوی رها ساخته و با پروردگار متعال خلوت کنیم. در این راستا نویسندهی «فی ظلال القرآن» میگوید: «هر روح انسانی و نفسی که میخواهد در واقعیت زندگی بشری تاثیرگذار باشد و مسیر خود را تغییر دهد، باید گاهی به خلوت و تنهایی روی آورد»، تا آنجا که میگوید: «غرق شدن در واقعیتهای زندگی روزمره، روح و نفس انسان را به آن عادت میدهد، تا جایی که برای تغییر تلاشی نمیکند، اما جدا شدن از روزمرگی و خلوت گزیدن و خود را رها ساختن از بند اتفاقات زندگی و امور کم اهمیت، روحِ بزرگ را به دیدن آنچه مهمتر و بزرگتر است سوق میدهد، و او را برای احساس رشد درونی بدون نیاز به عرف مردم تمرین میدهد».
نویسندهی کتاب «الرحیق المختوم» میگوید: «انتخاب این گوشهگیری و خلوت توسط پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گوشهای از حکمت الهی بود، تا با جدا شدن از امور دنیوی و نیازهای زندگی و دغدغههای کوچکِ مردم به نقطه تحولی برسد که او را برای امر عظیمی که در انتظارش بود آماده سازد، و بتواند امانت بزرگ نبوت را بر دوش بکشد و جهان و مسیر تاریخ را تغییر دهد. الله متعال این خلوت و عزلت را سه سال پیش از مبعوث شدنش مقدر ساخت، و مدتی را در خلوت خود به سر برد تا در دنیای غیب و روح هستی تدبر کند، و به اذن پروردگار برای درک و پذیرش این امر غیبی عظیم آماده گردد».
سلف امت گوشهگیری را دوست داشتند، و گوشهگیری و عزلتجوییِ مشروع برای تهذیب نفس و تربیت خود تنها به سنت اعتکاف محدود نمیشود، بلکه بزرگان سلف همیشه رهروان را به خلوت با خود برای تفکر و ذکر و دعا و بازبینی اعمال خود تشویق میکردند. عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ میگوید: «سهم خود را از گوشهگیری و عزلت برگیرید». و مسروق بن الاجدع ـ رحمه الله ـ میگوید: «شایسته است که انسان گاه با خود بنشیند و خلوت کند، و گناهان خود را به یاد آورد و برای آنها استغفار کند».
ابن الجوزی ـ رحمه الله ـ نیز ما را به گوشهگیری توصیه میکند و میگوید: «چه لذت بخش است گوشهگیری و عزلت. اگر در گوشهگیری تنها اندیشیدن به توشهی سفر آخرت و سالم ماندن از شر اختلاط با دیگران وجود داشت کافی بود». و میگوید: «اینکه تنها به خود سود برسانم بهتر است از اینکه به دیگران سود رسانم و خود متضرر شوم! صبور باشید، صبور بر آنچه به خاطر گوشهگیری حاصل میشود، چرا که اگر با مولای خود خلوت کنی باب شناخت الهی را برایت باز میکند».
مدرسهی نوابغ
خانم دکتر لیلی احمد الاحدب می گوید: دکتر استور اهمیت روابط انسانی به ویژه آن روابطی که معنای خاصی به زندگی میدهد، مانند رابطه با شریک زندگی یا دوست صمیمی را بیان میکند، و سپس به معرفی اعتکاف اجباری میپردازد، آنچه به انسان تحمیل میشود، مانند زندان یا بازداشت، و در مورد عطش تخیل و پربار شدن آن در خلوت و تنهایی سخن میگوید، و برخی از لحظات غم و عزا برای عزیزان و همراه شدن آن با حالتهایی از ابتکار و نوآوری بی نظیر را حکایت میکند. این سخنان گفته گیبون را مورد تاکید قرار میدهد: «گفتگو فهم را پربار میسازد، اما اعتکاف مدرسهی نوابغ است». جدا از بحث ناراحتی و دوری و ذوق و زندان، انسانها در توانایی خود برای تنهایی مانند بسیاری از امور دیگر متفاوت هستند. من در زندگی خود با افراد زیادی برخورد داشتهام که نمیتوانند مدت زیادی تنها بمانند و با خود خلوت کنند، و با وجود اینکه اینگونه انسانها شخصیت جذابی دارند و توانایی انس گرفتن با دیگران و سخن گفتن و گرم کردن مجلس را دارند، اما بدون تکیه بر دیگران نمیتوانند به مرحلهی نوآوری و ابداع برسند، و نمیتوانند به سادگی خود را بهبود بخشند. به ویژه وقتی توجه کنیم که غالبا کسانی که با بهبود و تغییر و تحول ما مخالف هستند نزدیکترین عزیزان ما هستند. آنان به تعامل با شخصیت فعلی ما عادت کردهاند، و در صورت تحول شخصیتی مجبور خواهند شد خود را برای تعامل با ما تغییر دهند و در این راه کوشش کنند. به صورت کلی توانایی انسان برای تنها شدن و گوشهگیری، زمانی که انسان به دنبال تغییر و تحولی فکری یا در سبک زندگی خود باشد منبعی با ارزش است. مهمترین نکتهای که دکتر استور در مورد ضرورت خلوت و اعتکاف برای تحول درونی میگوید این است: «رهبران بزرگ دینی درک کرده بودند که اعتکاف و گوشهگیری بصیرت ایجاد کرده و باعث تغییر می شود، و عادت آنان این بود که از دنیا کناره گیرند پیش از آنکه برای تغییر و تحول به آن بازگردند، و پیامبر اسلام محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز در ماه رمضان هر سال از مردم کناره میگرفت، و [پیش از نبوت] در غار حراء مدتی معتکف بود».
اعتکاف مطلوب
استاد محمد بن یحیی مفرح میگوید: اعتکاف مطلوب آن است که انسان را در هر حرکت و اشاره به روش و زندگی سلف صالح امت اسلام نزدیک سازد. بله! آن اعتکافی که اشکهای مومنان خاشع و متفکر را جاری سازد، و دستهایشان با خشوع و اخلاص به سوی آسمان بلند شده، و صاحب آن دستان تمام تلاش خود را به کار میگیرد که لحظهای از این ایام را در غیر طاعت و عبادت صرف نکند. آن اعتکافی که مفهوم تربیت ذاتی برای شبیه شدن به نیکوکاران را محقق میسازد، تا انسان به درجه بالایی از ایمان برسد، و زبانش با ذکر الله در گردش باشد، کتاب الله را تلاوت کرده و در آن تدبر نماید، به درجات بالایی از مواظبت بر نمازها با خشوع و در اول وقت برسد، و با قیام شب انس گرفته، از آن لذت ببرد و خاشع گردد. آن اعتکافی که انسان را از بسیاری از رفتارهای منافی حکمت و زهد و ایمان بازدارد، و مانع سخنان بیهوده و اضافی، و اختلاط با دیگران شود، که بزرگترین مفسدهی آن کاستن همت انسان تا حد همت همراهانش خواهد بود. آن اعتکافی که نفس را بر زهد و کاستن نوشیدنیها و خوردنیها و نعمتها تربیت کند، و باعث رقت قلب و شکستن نفس و رهایی از بندهای هوا و هوس و تنبلی شود.
ابن القیم ـ رحمه الله ـ در کتاب الفوائد میگوید: «اگر ستارهی همت در شب بیهودگی ظهور کند، و ماه عزم و اراده به دنبال آن پدیدار گردد، سرزمین قلب با نور پروردگارش روشن میشود».
در پایان: روزانه مدتی را از هیاهو دوری کن، نزد پروردگارت سجده کن و ناتوانی و خضوع خود در مقابل او را احساس کن، در عظمت پروردگار و ضعف خود تدبر نما، ناراحتیهایت را با اشک و دعا شستشو بده، و به کاروان شب زنده داران ملحق شو.
تلاش کن امسال از مدرسهی نوابغ فارغ التحصیل شوی. هر کدام از ما با نفس خود خلوت کرده، کاستیهای خود را جبران کند، به سوی خدایش بشتابد و نقصها را دریابد، ارتباط خود را با خدایش بیشتر کند و دروازههای جدیدی از تعبد و قربت بگشاید. دکتر لیلی الاحدب میگوید: «اعتکاف در پایان به ما کمک می کند ذرات روحمان که در آشفتگی امور دنیا از ما جدا میشود بازیابیم»، و این همان تعبیر «وارد سورت» است که میگوید: «زمانی که از ذات حقیقی خود بسیار دور میشویم و دنیا ما را تا سر حد سقوط میبرد، و با مشغولیتهای آن بیمار و با لذتهایش خسته و درگیر هستیم، آنجاست که در مییابیم اعتکاف و گوشهگیری بی نهایت بزرگ و لذت بخش است».
محمود قلعاوی ـ ترجمه: حمید ساجدی