چکیده
شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری، معروف به پیر هرات، متفکری نظریه پرداز در علوم اسلامی است که در اصول عقاید، نصوصگرایی را روش خود قرار داده و از سلف صالح متابعت نموده است. او با مخالفانش، هیچ گونه مساهله و آسان گیری را در پیش نگرفته و در بیان عقاید و افکارش صراحت لهجه داشته است. نصوصگرایی در عقیده و عمل، دوری از تأویل در بیان معنای نصوص، مقابله با بدعات، ستیز با کلام و فلسفه و ترک عقلگرایی از مبانی عقیدتی او بودهاند. پیر هرات در افکار و عقاید خود، با ائمۀ اربعه نزدیکی داشته چنانچه خود حنبلی بوده است؛ اما با تعدادی از متأخران منتسب به این مذاهب، چندان سازگاری نداشته است؛ زیرا به عقیدۀ وی اینان از کیش و روش آن امامان تخلُّف ورزیدهاند و روش تأویل و عقلگرایی کلامی را در پیش گرفتهاند که با روش سلف صالح متفاوت است. شناخت عقاید و افکار شیخ الاسلام برای اهل تحقیق در حوزۀ تفکُّرات اسلامی و ادبی، قابل ارزش دانسته میشود؛ چه او در این دو بخش از علوم، صاحب نظر است. این مقاله با روش تحقیق کتابخانهیی به بیان مبانی عقیدتی وی میپردازد و بنیادهای مشخص عقیدۀ او را واضح خواهد ساخت.
واژگان کلیدی
انصاری، عقیده، کلام، عقلگرایی، تأویل، نصوصگرایی.
مقدمه
پیر هرات از دانشمندان و صاحبنظران جهان اسلام و از بزرگان ادب و عرفان حوزۀ خراسان به شمار میرود. او همچنان که در حوزۀ ادب عرفان و تصوف اسلامی، از نظریهپردازان بزرگ دانسته میشود، در حوزۀ عقیده و مبانی دینی نیز شخصیت برازنده است و دارای آثار و تألیفاتی در این زمینه میباشد. افکار و نظریات خواجۀ انصار در زمینۀ امور عقیدتی بر سایر گروهها و شخصیتها تأثیرگذار است و تشریح و تبیین حدود و مشخصههای آن افکار برای اهل تحقیق و مطالعه، ضرور به نظر میرسد؛ چه افکار او میتوانند راهگشای انسانهای حقیقتجو به سوی اندیشههای سالم باشند و مسیر تفکر سالم را برای دوستداران حقیقت روشن گردانند.
در بارۀ شخصیت و افکار عرفانی پیر هرات، کارهایی کم و بیش صورت گرفته است، اما در مورد عقیدۀ وی کمتر کار و تحقیق انجام شده است. تنها در مورد افکار وی به زبان عربی، آثاری چون مدارج السالکین و شروح دیگری بر منازل السائرین نوشته شدند که این آثار نمیتوانند، نیاز اهل تحقیق به عقاید و افکار شیخ الاسلام را برآورده سازند. از جانب دیگر عقاید خواجۀ انصار در سه اثرش، «الاربعون»، «ذم الکلام و اهله» و «الفاروق فی الصفات» تجلی یافتهاند. این سه اثر به زبان عربیاستند و برعلاوه، اثر اخیر الذکر فعلا به دسترس نیست. بنابراین دریافت و درک عقاید و اندیشههای عقیدتی خواجۀ انصار برای فارسی زبانان دشوار به نظر میرسد، بنابراین بحث روی مبانی عقیدتی شیخ الاسلام انصاری برای اهل مطالعه، بهویژه در حوزۀ زبان فارسی، مفید خواهد بود.
هدف این تحقیق آن است تا اصول عقاید خواجۀ انصار را بیان دارد، مشخصههای افکار عقیدتی او را واضح گرداند و همسویی و ناهمسویی وی با سایر گروهها و مذاهب را به شکل کلی واضح سازد.
این مقاله با مباحث خویش این پرسشها را پاسخ ارائه خواهد کرد:
– شیخ الاسلام انصاری نسبت به اهل کلام چه دیدگاهی داشته است؟
– وی در باب مقولههای تأویل، عقلگرایی و نصوصگرایی در امور عقیدتی چه نظری داشته است؟
– همسویی و ناهمسویی شیخ الاسلام انصاری با مذاهب اهل سنت و دیگران در چه حدی بوده است؟
ارزشدهی شیخ الاسلام به امور عقیدتی
خواجۀ انصار به عقیده و اساسات دین، ارزش بسیار قایل میشد و این امر از سخنان او هویداست. او در نوشتههایش، اعتقاد خوب را گنج فناناپذیر میداند و توحید را سرمایۀ زندگی میشمارد. از اینرو به عبادت بیمعرفت و دانش، اهمّیتی قایل نیست و آن را عاری از محتوای ارزشمند تلقی مینماید. در رساله چهل و دو فصل به ارزش عقیده چنین اشاره داشته است: «اعتقاد خوب را گنج بی زوال دان؛ دلیل راه، علم را دان؛ سرمایۀ عمر خود، توحید را دان؛ در زاهدی که جاهل باشد اعتقاد مکن». (انصاری، ۱۳۸۰: ۱۴۷). بدین طریق بر ارزش عقیدۀ سالم و عمل همراه با عقیده و تفکُّر تأکید میورزد و جایگاه توحید را برجسته معرفی میدارد.
شیخ الاسلام انصاری به همینگونه مطابق نصوص شرعی، صدور گناهانی را که از جانب بنده به وقوع میپیوندند، قابل بخشش میداند، اما نقص در عقیده را خطرناکتر از آن میشمارد؛ به دلیل آنکه عقیده، زیر بنای اعمال را شکل میدهد و بنابراین اعمال بدون عقیده ارزشی ندارند و مؤثر نخواهند بود. در این زمینه است که گفته: «آن کس که دیوانش سیاه است، نه چون آن کس است که ایمانش تباه است». (همان: ۱۰۵).
عقاید خواجه در آیینۀ آثارش
عقاید و افکار عقیدتی خواجۀ انصار در آثارش به خوبی نمود و تجلی یافتهاند و قابل مطالعه و مشاهدهاند. چنین ویژگییی، حتی میتواند تشخیص دهد که آثار خواجه، هرچند شاید در قرون واپسین به خط دیگران نوشته شده باشند، اما نثر و لفظ آن از خود خواجه میباشد. به گونۀ نمونه فقط یک موضوع در اینجا ذکر میشود که در آثارش برخلاف افکار نویسندگان قرون بعد از خواجه آمده است و آن عدم وقوع توسل به ذوات فاضله در متن رسالههای منسوب به خواجه است.
ملاحظۀ آثار قرون بعدی میرساند که توسل به جاه و مقام شخصیتهای دینی، امری معمول بوده است، اما در رسایلی که به خواجه منسوب است، این امر مطابق عقیدۀ خود شیخ الاسلام به کلی وجود ندارد. وی اگر در نوشتههایش توسُّل هم جسته، به اعمال صالحه توسُّل جسته که روشی مشروع است. او در آخر رسالۀ «پردۀ حجاب حقیقت ایمان» میگوید: «الهی به لطف ما را دستگیر و پایدار و دل در قرب گرم و جان انتظار و در پیش حجاب بسیار، الهی حجابها از راه بردار و ما را به ما مگذار؛ برحمتک یا عزیز و یاغفار». (همان: ۵۳۴).
باز در جای دیگر از رسالههایش به صفات و نامهای الله متعال، توسُّل جسته و چنین راز و نیاز کرده است: «الهی به حرمت آن نام که تو دانی؛ و به حرمت آن صفات که تو چنانی؛ که ما را از وسوسۀ شیطانی، و از هوای نفسانی، و از غرور نادانی، نگاه دار که میتوانی». (همان: ۶۵۸).
به همین گونه فصل چهل و دوم از رسالۀ چهل و دو فصل را با عبارت «و صلی الله علی محمد و آله اجمعین» به پایان برده است (همان: ۲۵۲) و نیز بیشتر فصلهای این اثر را با عبارات «لا اله الا الله» و «لا اله الاهو» به پایان برده که بدین طریق، هیچ اثری از توسُّلهای نامشروع و اختلافی در آثارش به مشاهده نمیرسد.
آنچه در «رسالۀ سؤال دل از جان» از خواجه آمده، امور کلُّیی را برازنده میگرداند که بنیادهای عقیدتی خواجه را شکل میدهند. وی میگوید: «بنای اعمال عبد الله بر سه چیز است: اثبات حقیقت بیافراط؛ و نفی تشبیه و تعلیل و تعطیل؛ و بر ظاهر رفتن بیتخلیط…». (انصاری: ۳۹۲). اما با توجه به امور مذکور و مطالعۀ سایر آثار خواجه و سرگذشتهای او با نحلههای فکری معاصرش، اموری را میتوان به حیث مبانی عقیدتی او عنوان کرد که در زیر به تبیین آنها پرداخته میشود.
نصوصگرایی
از بنیادهای عقیدتی خواجۀ انصار، یکی وابسته بودن به نصوص شرعی، اعم از آیات قرآنکریم و احادیث نبوی بود. او همیشه در مناظرات خود فقط از قرآن و سنت نبوی استفاده میبرد و بدون این دو منبع، چیزی را به رسمیت نمیشناخت. روایت شده که سلطان آلپ ارسلان سلجوقی، وقتی با وزیرش نظامالملک به هرات آمد، شماری از کسانی که خود را اهل علم و پیشوا میدانستند، از دست خواجۀ انصار به سلطان شکایه بردند و خواستند تا او را جهت مناظره طلب کند. وزیر او را فراخواند و چون شیخ الاسلام حاضر شد، برایش گفت: این مردم برای مناظرهات جمع شدند. اگر حق با تو بود، به مذهب تو رجوع مینمایند؛ و اگر حق با آنان بود، تو یا به مذهب شان رجوع خواهی کرد و یا از عملکرد شان سکوت مینمایی. شیخ الاسلام انصاری برخاست و گفت: من با آنچه در آستین من است با آنان مناظره مینمایم. وزیر گفت: در آستینت چیست؟ با اشاره به آستین راستش گفت که کتاب خداست و با اشاره به آستین چپش گفت که سنت رسول الله است و در آن صحیح بخاری و صحیح مسلم نمایان بود. (ذهبی، ۱۴۱۹: ۳، ۲۵۱ و ذهبی، ۱۴۲۷: ۱۴، ۴۰).
نصوصگرایی خواجه در مسائل زیربنایی و عقیدتی به حدی بود که حتی در مفاهیم صوفیانه و عرفانی هم راه یافته است. در صد میدان در تمام میدانها برای اثبات هرکدام به آیات قرآن کریم استدلال کرده است. به گونۀ مثال در نخستین میدان گفته است: «میدان اول توبه است؛ توبه بازگشتن به خدای؛ قوله تعالی: تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا». (انصاری، ۱۳۸۰: ۲۵۸). باز در میدان یقظت گفته است: «از میدان محاسبت میدان یقظت زاید: وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ». (همان: ۲۷۶). به همین گونه باز در جای دیگر گفته است: «از میدان تهذیب میدان محاسبت زاید، قوله تعالی: وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ». (همان: ۲۶۶).
ترک تأویل گرایی
همان گونه که گفته شد، بنیاد اعتقادات پیر هرات را نصوص شرعی تشکیل میداد. اما او هیچگاهی نصوص شرعی را تأویل نمیکرد و به ظاهر آنها عمل مینمود. بدین طریق دوری از تأویلگرایی یکی از اساسات عقیدتی وی را تشکیل داده بود. در کشف الاسرار میبذی از وی نقل شده که گفته است:
«ايمان ما از راه سمع است… به قبول و تسليم است نه به تأويل و تصرُّف. گر دل گويد چرا؟ گوي که من امر را سرافکنده ام… ظاهر قبول کن و باطن بسپار». (میبذی، ۱۳۷۱: ۶: ۳۱۲).
خواجۀ انصار حتی در باب آن صفات پروردگار که بیشتر مایۀ منازعه و اختلاف در میان گروهها شده، به ظاهر نصوص اعتقاد کرده و از تأویل پرهیز میکرد. از وی نقل شده که در باب اثبات صفت استوا بر عرش برای الله متعال گفته است: «استوای خداوند بر عرش در قرآن است و مرا بر اين ايمان است، تأويل نجويم كه تأويل در اين باب طغيان است، ظاهر قبول كنم و باطن تسليم؛ اين اعتقاد سنّيان است و نادريافته به جان پذيرفته، طريقت ايشان است».(همان: ۶، ۱۱۱).
بدین طریق او با مذاهبی که در باب صفت استوا بر عرش و یا سایر صفات الله متعال، راه تأویل را اختیار نمودند، مخالفت ورزیده و از تأویل و توجیهات عقلانی مشابه روش فلاسفه، دوری جسته است. شاید به دلیل وجود برخی تأویلات در باب عقیده از جانب اشعریان بوده که از وی نقل کردهاند و گفتهاند که «بر اشعريان بسيار سختگيري ميكرده است». (ابنابييعلي: ۲، ۲۴۷).
خواجۀ انصار در کتاب معروفش «ذم الکلام واهله» تسلیم به نصوص را میستاید و تأویل را مورد تقبیح قرار داده است. وی در آن اثر، بابی را تحت عنوان «بَابُ تَغْلِيظِ الْمُصْطَفَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي الْجِدَالِ فِي الْقُرْآنِ وَتَحْذِيِرِهِ أَهْلَهُ» وارد ساخته و در آن باب حدیثی را روایت کرده که دلالت بر مذمت تأویل مینماید و آن حدیث را متفق علیه میان بخاری و مسلم معرفی کرده است. حدیث مبارکه را از عایشه رضی الله عنها طوری روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم نخست این آیۀ مبارکه را خواندند: «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ». (آل عمران: ۷). (اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند). بعد فرمودند: «هُمُ الَّذِينَ سَمَّى اللَّهُ فاحذروهم». (انصاری، ۱۴۱۸، حدیث: ۱۴۵).
(آنان کسانیاند که الله متعال آنان را [در این آیه] نام برده، از آنان دور باش).
بدین گونه به سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد آیۀ مذکور استدلال جسته و بر دوری از اهل تأویل نصوص شرعی تأکید داشته است.
به همین گونه وی در ذم الکلام روایت دیگری را از پیامبر صلی الله علیه نقل کرده که به گونۀ واضح بر نادرستی تأویل نصوص دلالت مینماید. آن روایت حدیثی از ابی قلابه از رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ است که فرمودند:
«…یَذْهَبُ الَّذِينَ يَعَلَمُونَهُ وَيَبْقَى قَوْمٌ لَا يعلمونه فيتأولونه على أهوائهم». (انصاری، حدیث: ۱۸۴).
(علم را کسانی به دست میآورند که میدانند و کسانی باقی میمانند که نمیدانند؛ آنگاه بر مبنای خواهشهای خود به تأویل میپردازند).
ترک عقلگرایی و موافقت با سلف
شيخ الاسلام انصاري با عقل گرایی سر موافقت ندارد و هیچ گاهی نقل را به خاطر عقل، ترک نکرده است. او در مسائل عقیدتی، عقلگرایی را ترک مینماید و روش تسلیم به مدلول نصوص شرعی را در پیش داشته است. از وی نقل شده که گفته است:
«ايمان ما از راه سمع است نه به حيلت عقل… هر چه مُحدَث است بگذار و طريق سلف بمدار». (میبذی، ۱۳۷۱: ۶: ۳۱۲)
خواجه انصار به دوری از عقلگرایی و عقلگرایان توصیه میکند و برای این امر به روایتی از عمر بن الخطاب رضی الله عنه، تمسک جسته که گفته است:
«إِنَّ أَصْحَابَ الرَّأْيِ أَعْدَاءُ السُّنَّةِ أَعْيَتْهُمُ الْأَحَادِيثُ أَنْ يَحْفَظُوهَا وَتَفَلَّتَتْ مِنْهُمْ فَلَمْ يَعُوهَا وَاسْتَحْيُوا حِينَ سُئِلُوا أَنْ يَقُولُوا لَا عِلْمَ لَنَا فَعَارَضُوا السُّنَنَ بِرَأْيِهِمْ إِيَّاكَ وَإِيَّاهُمْ». (انصاری، ۱۴۱۸: ۲، ۱۰۵).
(اصحاب رأی دشمنان سنتاند، حفظ احادیث آنان را خسته ساخته و از ذهن شان گریخته است؛ در نتیجه، احادیث را حفظ نکردند و در هنگامی که از آنان چیزی پرسان شود، شرم کردند که بگویند چیزی نمیدانیم، لذا با رأی خویش به مخالفت سنت رفتند؛ خویش را از آنان و آنان را از خود دور نگه دار).
به همین گونه به روایتی از ابن عباس در مورد نادرستی عقلگرایی و لزوم دوری از آن تمسک جسته است که وی فرموده است:
«إِيَّاكُمْ وَالرَّأْيَ فَإِنَّ اللَّهَ رَدَّ عَلَى الْمَلَائِكَةِ الرَّأْيَ [قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تعلمُونَ] وَقَالَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ [وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أنزل الله] وَلَمْ يَقُلْ بِمَا رَأَيْتَ». (همان: ۲، ۱۱۶).
(از رأی پسندی دور باشید؛ زیرا الله متعال عمل به عقل صرف را رد نمود و گفت: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید. و برای پیامبرش صلی الله علیه وسلم فرمود: و در میان شان به آنچه الله نازل کرده حکم کن و نگفت که به رأی خود حکم کن).
باز با روایت سخنی از عبد الله بن مبارک، مقدار ارزش و تمسُّک به عقل را روشن ساخته که باید تابع نقل و روایات منصوص باشد. از وی روایت کرده که گفته است:
«لِيَكُنِ الَّذِي تَعْتَمِدُ عَلَيْهِ الْأَثَرَ وَخُذْ مِنَ الرَّأْيِ مَا يُفَسِّرُ لَكَ الْحَدِيثَ». (همان: ۲، ۱۸۶).
(باید آنچه بدان اعتماد میکنی، حدیث باشد و از رأی به اندازهیی استفاده کنی که برایت حدیث را تفسیر کند).
به همین روش، باز در جای دیگر، مصروف شدن به رأی و عقل صرف را باعث عدم قبول اعمال نیک دانسته و به روایتی از بلال بن سعد با سلسلۀ اسنادش تمسک جسته که گفته است: «سه خصلت است که با آنها عمل، مورد قبول واقع نشود: شرک و کفر و رأی؛ رأی آن است که کتاب خدا و سنت پیامبرش ترک شود و به نظر شخصی عمل شود». (همان: ۲، ۱۷۴).
ستیز با کلام و فلسفه
شیخ الاسلام انصاری با فلسفه و کلام سر ناسازگاری و ستیز داشت و کتاب «ذم الکلام واهله» را به همین منظور نگاشت. او در این اثر به مذمت کلام و اهل کلام پرداخته و روایاتی از بزرگان دین، اعم از صحابه و دیگران را در این زمینه نقل کرده است. وی مصروف شدن به چیزهایی دیگر، غیر از قرآن و سنت را مایۀ هلاکت دانسته برای اثبات چنین اندیشهیی از جابر بن زید روایت کرده که ابن عمر برای وی گفته است:
«تو از دانشمندان بصره هستی، جز به قرآن ناطق و سنت سلف صالح [صحابه] فتوا مده؛ زیرا اگر چنین کنی، هم خود هلاک شوی و هم دیگران را به هلاکت رسانی». (همان: ۲، ۱۷۷).
خواجۀ انصار بر این نظر است که بزرگان دین و امامان مذاهب از علم کلام دوری جستند و باید از این مناظرات کلامی هر انسان مؤمن برحذر باشد. وی با سلسلۀ اسنادش از نوح الجامع روایت کرده که گفت: «برای امام ابوحنیفه گفتم، در باب امور نوپیدا از اعراض و اجسام که در حوزۀ کلام بحث میشود، چه میگویی؟ گفت: اینها مقالات فلاسفه اند؛ آثار و روش سلف را لازم بگیرد و از این امور نوپیدا خود را دور نگه دارد؛ زیرا که بدعتاند». (همان: ۵، ۲۰۷).
به همین گونه به نقل از بشر، از امام ابویوسف رحمه الله روایت کرده که گفت: «علم به خصومت و کلام، نادانی است و جهل به خصومت و کلام، علم است». (همان: ۵، ۲۰۴).
همسویی با ائمۀ اربعه و ناهمسویی با پیروان متأخرشان
شیخ الاسلام انصاری در اعتقادات و اندیشههای خود با امامان مذاهب اهل سنت موافق است؛ اما با افکاری که بعد از دورۀ آنان، توسط پیروان شان در دورههای متأخر ایجاد شده موافقت ندارد. این ویژگی از سخنان وی هویداست. به گونۀ مثال هم امام ابوحنیفه رحمه الله، صفات ید، نفس، وجه و امثال اینها را به طور حقیقی برای خداوند متعال ثابت میداند (ابوحنیفه، ۱۴۱۹: ۲۷) و هم شیخ الاسلام انصاری چنین اندیشهیی را در کتاب الاربعون خویش طرح کرده و حتی دو دست را برای الله متعال ثابت میداند. (انصاری، ۱۴۰۴: ۶۷).
به همین گونه شیخ الاسلام انصاری با امام ابوحنیفه و امام مالک در استوای حقیقی الله متعال بر عرش موافقت دارد و بدین گونه همه به صفت فوقیت و عُلُوّ برای الله متعال قایلاند. امام ابوحنیفه رحمه الله درکتاب الفقه الابسط به روایت ابیمطیع بلخی گفته است: «هرکه بگوید که من نمیدانم که خدا در آسمان است یا در زمین، کافر است…؛ زیرا خداوند از بالا دعا کرده میشود؛ نه از پایین». (ابوحنیفه، ۱۴۱۹: ۱۳۵). همچنان ابنقیم الجوزیه رحمهالله هنگامی که عقیده به استوای حق بر عرش، و علُوّ و فوقیت حق بر عرش را مطرح مینماید، نخست نقل و اثبات این گونه عقیده را از امام ابو حنیفه نقل کرده و بعد از آن میگوید: «این نوع عقیده از شیخ الاسلام ابیاسماعیل الانصاری در کتاب الفاروق همراه با اسناد نقل شده است». (ابنقیم، ۱۴۰۸: ۲، ۱۳۹). همین استوای حقیقی اما بلاکیف الله متعال بر عرش که بیانگر اثبات صفت عُلُوّ و فوقیت برای اوتعالی است، از امام مالک رحمه الله نیز نقل شده که گفته است: «استواء معلوم است و کیفیت مجهول است». (ابن ابی العز، ۱۴۱۸ : ۲۵۸).
همین موافقت با ائمۀ اربعه و عدم موافقت با پیروان شان در دورههای بعدی بود که خواجۀ انصار در یکی از رسالههای خود گفته است: «حنفی باش، نه معتزلی؛ شافعی باش نه اشعری؛ حنبلی باش، نه مجسّمی». (انصاری، ۱۳۸۰: ۶۸۹).
یکی از مواردی که مخالفت شیخ الاسلام با پیروان متأخر مذاهب را میرساند، مذمت وی از کاربرد حیله در امور است. این امر از آنجا دانسته میشود که برخی از پیروان مذاهب، کاربرد حیله را در مواردی مجاز شمرده اند؛ اما شیخ الاسلام از برخی بزرگان دین نقل کرده که «مناسب است بر کتاب حیلهها، کتاب فجور نوشته شود». (انصاری، ۱۴۱۸: ۵، ۲۰۴). همچنان از دیگری روایت کرده که در هنگام ذکر حیله گفت: «هرکه خدای را فریب دهد، الله او را فریب میدهد». (همان: ۵، ۲۰۴). باز از ابی حاتم رازی از عبد الله بن مبارک نقل کرده که گفت: «هرکه کتاب حیله در نزدش باشد و بدان عمل کند، او کافر است». (همان: ۵، ۲۰۹).
ستیز با اهل بدعت
شیخ الاسلام انصاری با اهل بدعت هیچ سر سازگاری نداشت و در این مورد هیچ مساهله نمیکرد. وی از مذاهب غیر اهل سنت تبرّا میجُست و با بدعت در ستیز بود. او همانند سایر بزرگان اهل سنت و جماعت، حتی شخص سنّی راسخ العقیدۀ گنهکار را از متعبّدِ آلوده به بدعت، بهتر میشمرد؛ چنانچه در رسالۀ «پردۀ حجاب حقیقت ایمان» گفته است: «سُنّیِ مستِ افتاده در خُمّار، بِه از مبتدعِ آناء اللیل و اطراف النهار…». (انصاری، ۱۳۸۰: ۵۳۱).
از ویژگیهای تفکر شیخ الاسلام انصاری این بود که در باب اعتقاد و مسائل اصول دین، هیچگاهی مساهله روا نمیداشت و روش بنیادگرایانه را در پیش میگرفت. اهل تحقیق بر این نظر اند که او «کتاب الفاروق را برای فرق میان مثبته [اهل سنت] و معطله تألیف کرده، و نیز کتاب تکفیر الجهمیه و همچنان ذم الکلام را در همین باب تألیف نمود». (ابن تیمیه، ۱۴۰۶: ۵، ۳۵۸).
عدم سازگاری وی در روایات تاریخی و تذکرهها امری هویداست. از وی روایت شده که گفته است: «من بارها مورد ابتلا و آزار و اذیّت معاندان قرار گرفتم؛ حتی پنج بار بر شمشیر عرضه شدم و تهدید به مرگ گردیدم، برایم گفته نمیشد که از مذهب خویش برگرد، بلکه گفته میشد که از تعرُّض بر مخالفان خویش دست بکش؛ اما من اظهار میداشتم که سکوت نخواهم کرد». (زرکلی، ۲۰۰۲: ۴ ، ۱۲۲).
شیخ الاسلام انصاری در باب اظهار عقیده و انتقاد بر دیگران، مراعات هیچ کس را نمیکرد و بر هرکس که از عقاید راسخ، تخلف ورزیدی انتقاد میکرد. از وی روایت شده که در مورد ابوسعید ابوالخیر میگوید: «چون به نزدیک وی شدم، برای من بر پای خاست تمام، و وی مرا تعظیم داشت که اندک کسی را داشتی؛ لیکن مرا با وی نقاری از بهر اعتقاد است…». (جامی، ۱۳۶۵: ۳۴۵).
بدین طریق او بر روش سنت در عقیده تأکید کرده و روش اهل بدعت را مردود میداند. در رسالۀ پردۀ حجاب گفته است: «در آن محلت که سنت پای گیرد، بدعت زهره ندارد که جای گیرد. سُنّی باش که با ایمان در خاک شوی؛ راه مبتدعان مرو که زود هلاک شوی». (انصاری؛ ۱۳۸۰: ۵۲۳).
نتیجهگیری
از آنچه در این مقاله به بحث گرفته شد نتیجه به دست میآید که شیخ الاسلام انصاری، همان گونه که در حوزۀ عرفان اسلامی از نظریهپردازان بزرگ است، در حوزۀ عقیده نیز از جملۀ صاحب نظران بوده که آثار ارزشمند و برازندهیی را از خود به یادگار گذاشته است. او آثاری چون «ذم الکلام و اهله»، «الفاروق فی الصفات»، «الاربعون فی التوحید» و «تکفیر الجهمیه» را تألیف کرده که برخی از آنان به دسترس اهل علم و تحقیق قرار دارد.
خواجۀ انصار در ابراز نظرهایش، عقیده و امور عقیدتی را بسیار ارزشمند تلقی کرده و مهمتر از هرچیز میداند. او در این باب با مخالفان عقاید توحیدی، سر سازگاری نداشته و تا آخر عمر مبارزه کرده است. مبانی عقیدتی شیخ الاسلام انصاری را اموری از قبیل نصوصگرایی، دوری از تأویل و عقلگرایی، ستیز با بدعتها، ترک روش کلام و فلسفه و اموری از این قبیل تشکیل داده است. با توجه به اینکه شیخ الاسلام انصاری، هم صوفی صافی و عارفی متشرع است و هم دانشمندی است که در حوزۀ عقیده روش سلفی مشرب دارد، داشتهها و ذخایر فکری و عقیدتی وی میتواند تلفیقی از تصوف و سلفیگری باشد و راه را برای آشتیدهی تصادم میان دو روش سلفیگری و صوفیگری مساعد سازد.
نویسنده: پروفسور فضل الرحمن فقیهی، استاد دانشگاه هرات
به نقل از سنی نیوز
فهرست منابع
۱. قرآن کریم.
۲. ابن ابييعلى، ابو الحسين محمد بن محمد (بی تا) .طبقات الحنابله. تحقيق: محمد حامد الفقي، دوجلد، بيروت: دار المعرفة.
۳. ابن تیمیه، تقي الدين ابو العباس احمد بن عبد الحليم بن عبد السلام. (۱۴۰۶ﻫ- ۱۹۸۶ م). منهاج السنة النبوية في نقض كلام الشيعة القدرية. تحقیق: محمد رشاد سالم، چاپ اول، ۹جلد، سعودی: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية.
۴. ابن قيم الجوزيه، شمس الدين محمد بن ابي بكر بن ايوب بن سعد. (۱۴۰۸ﻫ. – ۱۹۸۸م) .اجتماع الجيوش الإسلاميه. چاپ اول، تحقيق: عواد عبد الله المعتق، دوجلد، ریاض: مطابع الفرزدق التجاريه.
۵. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت بن زوطي بن ماه. (۱۴۱۹ﻫ.- ۱۹۹۹م) .الفقه الاكبر. چاپ اول، تدوین و تحقیق: محمد بن عبد الرحمن الخميس، امارات عربیه: مکتبۀ فرقان.
۶. ابوحنیفه، نعمان بن ثابت بن زوطي بن ماه. (۱۴۱۹ﻫ.- ۱۹۹۹م) .الفقه الابسط. چاپ اول، تدوین و تحقیق: محمد بن عبد الرحمن الخميس، امارات عربیه: مکتبۀ فرقان.
۷. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .الهی نامه. به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس.
۸. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .پردۀ حجاب. چاپ دوم، به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، تهران: انتشارات توس.
۹. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .رسالۀ چهل و دو فصل. چاپ دوم، به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، تهران: انتشارات توس.
۱۰. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .رسالۀ سؤال دل از جان. چاپ دوم، به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، تهران: انتشارات توس.
۱۱. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۴۱۸هـ -۱۹۹۸م) .ذمّ الكلام واهله. تحقیق: عبد الرحمن عبد العزيز الشبل، پنج جلد، مدینۀ منوره: مكتبة العلوم والحكم.
۱۲. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .صد میدان. چاپ دوم، به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، تهران: انتشارات توس.
۱۳. انصاري، خواجه عبد الله. (۱۳۸۰) .مجموعۀ ۷۸۸. به تصحیح و مقدمۀ محمد سرور مولایی، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس.
۱۴. جامي، نورالدين عبدالرحمن. (۱۳۶۵) .نفحات الانس من حضرات القدس. با مقدمة مهدي توحيدي پور، چاپ اول، تهران: اميركبير.
۱۵. ذهبي، شمس الدين ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان بن قَايْماز. (۱۴۲۷ﻫ.-۲۰۰۶م.) .سير اعلام النبلاء. ۱۸جلد، قاهره: دار الحديث.
۱۶. ذهبي، شمس الدين ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان بن قَايْماز. (۱۴۱۹ﻫ.- ۱۹۹۸م.) .تذكرة الحفاظ. چاپ اول، ۴مجلد، بیروت- لبنان: دار الكتب العلميه.
۱۷. زركلي دمشقي، خير الدين بن محمود بن محمد بن علي بن فارس. (۲۰۰۲م). الاعلام.چاپ پانزدهم (؟): دار العلم للملايين.
۱۸. ميبذي، ابو الفضل، رشيد الدين. (۱۳۷۱). کشف الاسرار و عدة الابرار. چاپ دوم، به تصحيح محمد جواد شريعت، تهران: امير کبير.