یک پیام ـ از بین هزاران پیامی که دریافت میکنم ـ نگرانی وآشوب خاصی در درونم ایجاد کرد. این پیام را جوانی فرستاده بود که خودش را از نسل فردا معرفی میکرد. او در دل این پیام غم و نگرانی معرفتی و فکری خودش را جا داده بود و با عباراتی کوتاه به شرح میزان اختلاف ترسناک نسل خودش و نسل پیشین پرداخته بود.
آنچه در پیام او آمده بود و سوالهای پراکندهاش ذهنم را مشغول داشت و فکرم را جولانگاه خود ساخت. در میان حروفش اندوه را یافتم و در میان جملهها نگرانی را و در میان کلماتش نومیدی. دانستم این سوالها مخصوص حال او نیست بلکه بسیاری از همنسلان او را ـ پسران و دختران ـ درگیر خود کرده است.
شاید این سوالات برای برخی خوانندگان خیلی عادی یا «تفریح معرفتی» به نظر آید اما نظر من خلاف آن است. من هنگام خواندن این نامه در سفر بودم و وقتم بسیار تنگ، اما با این حال نتوانستم پاسخ را به تاخیر اندازم یا سوال را از ذهنم بیرون کنم در نتیجه نخست پاسخ را در ذهنم تصور کردم و سپس آن را نوشتم. از سفر برنگشته بودم که کلیپ تصویری نخست را در پاسخ به آن پرسش ضبط کرده و در آن به مواردی چند در ارتباط با آن نامه که مورد توجه نسل فرداست پرداختم. مواردی مانند سوال هویت (من کیستم؟) و چالشِ آشوب معرفتی و قضایای دوستان و ازدواج و عبادت و تزکیه و دیگر مسائل. آن ویدیو الحمدلله با توجه قشر هدف روبرو شد و در پی آن سلسله کلیپهایی تحت عنوان «برای نسل فردا» ضبط کردم که به هشت کلیپ و در مجموع چهار ساعت رسید.
با هر نظری که دنبال کنندگان این کلیپ زیر آن میگذاشتند بیشتر به اهمیت این موضوع و حساسیت و ویژگیاش پی بردم و برای همین مناسب دیدم که تنها به پیامهای ویدیویی اکتفا نکرده و کتابی در این باره بنویسم تا مرجعی باشد برای چالشهایی که نسل فردا با آن مواجه است.
شکی در این نیست که نمیتوان همهٔ چالشها و مشکلات پیش روی نسل امروز و فردا را در یک کتاب مختصر گردآوری کرد اما میتوان روشی معین را برای نحوهٔ تفکر صحیح بنا کرد و مثالهای بسیاری برای نمونههای صحیح آورد که برای مقایسه به کار آید، همچنانکه میتوان قضایای تاثیرگذار بر زندگی علمی و ایمانی و اجتماعی و اخلاقی انسانها را به بحث گذاشت و این همهٔ آن چیزی است که سعی کردهام در این کتاب به بررسی بگذارم و از خداوند متعال برکت و رای درست و پذیرش و سود ماندگار خواهانم.
اما پیش از آنکه موضوعات کتاب را آغاز کنم سوال برادر بزرگواری را که باعث شد این تلاش را آغاز کنم نقل خواهم کرد.
این برادر خواستهاند نام کاملشان را ذکر نکنم و تنها اسم اول ایشان «طلال» را بیاورم.
اما طلال در نامهاش چه گفته است؟
نامهای که باعث آغاز این پروژه شد
طلال میگوید:
«من متعلق به نسلی هستم که خیلی از آنها ـ بلکه بیشترشان ـ زندگیشان به چیزهای بیارزش و تفریح و سرگرمی میگذرد: ـ انیمه، گیم، فیلم، فوتبال و… ـ و از نظر دینی ضعیفاند. خیلی از ما به جز نمازهای جمعه اصلا نماز نمیخوانند ـ تازه اگر همین را بخوانند ـ و از نظر شناختی نیز دچار یک «جهل زشت مرکب» هستند و بیهدف در زندگی سرگردانند.
این نسل در حلقههای حفظ قرآن بزرگ نشده و آخرین کتابی که خوانده برخی کتابهای دنبالهدار در کودکی یا رمانهای نوجوانی است و ناگهان با علوم گوناگون روبرو شدهاند اما با تنبلی و رخوتی که از طرز زندگی گذشته به ارث بردهاند و از مشکلات واقعی در دقت و تمرکز رنج میبرند. کمی از این کتاب را میخواند و خسته میشود، میخواهد سلسله دروسی دربارهٔ یک موضوع را گوش دهد و در یک برنامه علمی و دومی و سومی شرکت میکند و نیمهکاره بیخیالش میشود و دیگر مشکلات و چالشها…
از بیانضباطی رنج میبرد که این هم به دلیل واضح نبودن معرفتی است که میخواهد به دست بیاورد؛ نه هدفی، نه راهی… بیشترمان دچار مشکلات روحی و روانی به ویژه افسردگی هستیم که این هم جانب دیگری از مشکل است و نیازمند توجه.
این نسل خیر زیادی در خود دارد؛ باهوش است و نیتش پاک و علاقه دارد به سمت بهتری تغییر مسیر دهد و ان شاءالله خواهد توانست در این راه صبر کند اما نیازمند راهنمایی و کمک و توجه است.
من وقتی تصمیم به آغاز این راه ـ منظورم برنامههای علمی مفید است ـ گرفتم، به دلیل شکستم در رسیدن به هدف دچار شکست درونی شدم و در پی آن ترسی به جانم افتاد و فلجم کرد. از نظر علمی اکنون کاملا دست از تلاش کشیدهام و همهٔ برنامههای علمی منظمی را که قصد داشتم ادامه دهم رها کردهام تا خودم را برای چیزی که گمان میکنم سودی برایم ندارد شکنجه ندهم.
در مرحلهای قرار دارم که اگر به من بگویند آن را در یک کلمه خلاصه کنم خواهم گفت: «سرگردانی». اما سوال یک میلیون دلاری این است: چطور بدانم من کیستم و چه کسی میخواهم باشم؟ چگونه این فضای مه آلود اطرافم را از خودم دور کنم تا بینشی واضح و تصوری درست از آیندهام و رابطهام با معرفت و علم داشته باشم؟ چگونه بدانم چه را دوست دارم و در چه چیزی ماهرم؟
در انتظار پاسخ شما هستم. خداوند من و شما را توفیق دهد».
پایان نامه.
خدایا، آیا شما هم همین حسی را دارید که به من دست داد؟
شما هم مانند من چند بار این پیام را خواندید؟
این نامه واقعا خاص بود؛ برای همین در پاسخش این کتاب را نوشتم. نه آنکه خط به خط آن را پاسخ داده باشم، بلکه اساس مشکلات مطرح شده در آن را بررسی کرده و مهمترین موضوعات آن را مورد تفصیل و تحلیل قرار دادهام.
میان نسل فردا و نسل پیشین و نسل سرگردان
شکی در این نیست که میان نسل جدید و نسل گذشته از منظر دلمشغولیها و طرز فکر و نوع دینداری و پیشزمینهای که از آن به قضایا مینگرند تفاوتها و اختلافاتی واقعی وجود دارد.
اما قبل از اینکه بخواهیم میان این دو نسل یک خط فاصل زمانی تعیین کنیم لازم است بدانیم تعیین مرز زمانی دقیق برای رصد تغییرات فکری و اجتماعی مسئلهای مشکل و پرچالش است که ترکیب و تداخل به آن راه مییابد، برای همین تعیین دقیق مرز فایدهای در حل این مسئله ندارد، جز آنکه میشود به طور قطع ظهور دستگاههای هوشمند و سپس شبکههای اجتماعی به اضافهٔ پیشرفت بازیهای کامپیوتری را بارزترین رویدادهایی دانست که در تغییرات فکری و درونی نسل پیشِ رو تاثیر گذار بوده است و البته نباید تاثیر جنگها و اوضاع سیاسی برخی از کشورها در سالهای اخیر را از نظر دور داشت.
نسل پیشین که در دههٔ هشتاد قرن گذشتهٔ میلادی (یعنی میان سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۹ هجری قمری ـ ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ هجری شمسی) به دنیا آمدهاند و نسل پیش از آنان تحت شرایط تربیتی و فکری و اجتماعی متفاوتی به سر بردهاند.
در این میان نسلی بین این دو نسل سرگردان و عائر[۱] مانده که هر دو سو او را به سمت خود میکشند. برخی از همنسلیها ـ به ویژه آنان که با کلاسهای قرآن و کتابخانهها و دروس علمی دینی بزرگ شدهاند ـ به سمت نسل قبل گرایش دارند و برخی دیگر که زودتر گرفتار تکنولوژی شدهاند و خوراک فکری و تربیتی دیگری نداشتهاند به سمت نسل بعد گرایش دارند.
میشود برای تعیین مرحلهٔ این نسل سرگردان اینطور گفت که آنان بین سالهای ۱۴۱۰ هجری قمری (۱۹۹۰ میلادی و ۱۳۷۱ شمسی) تا ۱۴۱۷ هجری قمری (تقریبا ۱۹۹۷ میلادی و ۱۳۷۶ شمسی) به دینا آمدهاند.
تمام آنچه گفته شد بر وجه تقریب بود نه تعیین مرز قطعی و بنابر اعتبار غالب بود نه بر اساس عمومیت، زیرا حتی برخی از افراد نسلهای گذشته نیز چنان تحت تاثیر جریانات جدید قرار گرفتهاند که دچار تغییر شدهاند و از سوی دیگر برخی از فرزندان نسل جدید در شرایط خاصی بزرگ شدهاند به طوری که عوامل تاثیرگذار از آنان دور بوده یا کمتر از آن اثر گرفتهاند.
شاید یکی از بارزترین موارد تفاوت بین دو نسل که به سبب شبکههای اجتماعی شکل گرفته و مؤثرترین جانب آن «تغییر منابع معرفت» است. نسل جدید بیشتر اطلاعات و افکار خود و بلکه نگاهش به جامعه و دین و زندگی را از دهها منبع گوناگون که از صفحه نمایش گوشیاش پخش میشود میگیرد، حال آنکه بیشتر این منابع نمیتواند سرچشمهٔ معرفتی درست و ضابطهمندی باشد. چنانکه تاثیرات جانبی خطرناکی به سبب طبیعت تعامل با دادهها در شبکههای اجتماعی پدید آمده است: مانند تشتت ذهن، زود خسته شدن، عادت به مشاهدهٔ دادهها و آدمهای کمارزش، جذب شدن به مظاهر براق و شلوغ اما پوچ و عادت کردن به اطلاعات سریع کنسروی. اما بدترین جلوهٔ این جهان مجازی گسترده، بالانشینی عالمنمایان و پیش افتادن بیارزشها و برجسته شدن نادانانی است که سکان رهبری غیرمستقیم نسل فردا را به دست دارند و جسارتی است که نادانها علیه دین و شریعت یافتهاند.
از سوی دیگر آنچه از این نسل مشاهده میشود جهل فزاینده نسبت به اساسیات اسلام است؛ مانند صحنههای اصلی سیرت، بارزترین داستانهای تاریخ اسلامی و حوادث بزرگ آن به علاوهٔ برخی دانستههای اساسی در رابطه با تاریخ جدید مانند قضیهٔ فلسطین و آنچه به آن مربوط است.
برای همهٔ اینها قضیهٔ فوق نیازمند توجه ویژه از سوی کسانی است که مسئلهٔ جوانان مسلمان برایشان مهم است؛ پدران و مادران و مربیان و معلمان و بلکه از سوی خود جوانان این نسل، چرا که آنان هم باید مسئولیت نسل خود را بر عهده بگیرند.
روی سخن این کتاب به فرزندان نسل جدید است و برخی قضایای تربیتی و ایمانی و رفتاری و اجتماعی را که نیازمند آن هستند با آنها در میان میگذرد و علاوه بر آن نسلی که آنان را «نسل سرگردان» نامیدیم نیز مورد خطاب هستند اما باید این را یادآور شوم که کتاب پیش روی شما کسانی را نشانه گرفته که نگاهی به خود انداخته و پرسشگرانه و جستجوگرانه به آیندهٔ دینی و معرفتی و درونی خود توجه کردهاند، نه آنهایی که غرق در سرگرمی شده از ارتقای خود و توجه به نفس و دین رویگردانند.
اما نسل پیشین ـ که خودم از آنها هستم ـ اگرچه به شکل پیشفرض مورد خطاب این کتاب نیستند، اما قسمتهایی از آن میتواند برای راهنمایی کسانی از نسل جدید که در دسترس آنها هستند به کار آید؛ بنابراین کتاب فوق همچنین به کار مربیان و پدران و معلمان خواهد آمد از این جهت که برخی از چیزهایی که این نسل را مشغول خود داشته و برایشان سوالبرانگیز است یه آنان گوشزد میکند و همینطور از جهت پاسخ به این سوالها آنان را راهنمایی میکند.
این کتاب را بنابر چند موضوع به این چند بخش تقسیم کردهام:
۱ـ از شکست نترس.
۲ـ سوال هویت (من کیستم؟).
۳ـ چالش ایمان و پایداری.
۴ـ اندیشه میان نقد و شک.
۵ـ مشکل الگوها.
۶ـ چهارگانهٔ تمایز نخبگان.
۷ـ آشفتگی معرفتی و مرتب کردن برگهها.
۸ـ اهمیت آشنایی نسل جدید با روند و سیاق تاریخ جدید.
۹ـ چالش شهوت و عشق و ازدواج.
۱۰ـ هدایت و پایداری.
احمد السید ـ ترجمه: احمد معینی
[۱] کلمهٔ عائر یا سرگردان در حدیثی آمده که امام مسلم در صحیح خود (۲۷۸۴) از ابن عمر رضی الله عنهما روایت کرده که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «مثال منافق مانند گوسفند سرگردان است در میان دو گله است، گاه به این سو میرود و گاه به آن سو» یعنی سرگردان و متردد چنانکه شارحان حدیث گفتهاند.