مرادم از اسلامگرا در اینجا هر کسی است که پروژهای اسلامی برای اصلاح جامعه ارائه میدهد، خواه یک فرد باشد و یا در قالب یک گروه. این پروژه برای موفقیت لازم است به چند قانون و اصل پایبند باشد، از جمله:
قانون نخست: اینکه باور داشته باشی پروژهٔ تو خود اسلام نیست، و بلکه اجتهادی در فهم اسلام و اجرای آن است.
قانون دوم: اینکه قدرت پذیرش انتقاد و بازنگری را داشته باشی، اگر پروژهٔ تو اجتهادی است باید قابل نقد و بازنگری باشد و کسی که از آن انتقاد میکند در واقع از اجتهاد تو انتقاد میکند نه از اسلام و لازم است قبل از اینکه دیگران تو را نقد کنند خودت به نقد خود بپردازی.
قانون سوم: حق، محصور در جماعت و گروه تو نیست؛ پرواضح است که حق در پروژههای اجتهادی متعدد بوده و افراد زیادی در آن مشترک هستند.
قانون چهارم: لازم است با مردم بر اساس حقگرایی و تجارب و نفعشان برای امت رفتار کنی نه گرایشهایشان. شرعا و عقلا روا نیست که هم گروهی خود را بر دیگران ترجیح دهی ولو کمدانشتر و کمتجربهتر باشد.
قانون پنجم: اسلامگرای عزیز… با اعلام اسلامگرایی و ابراز احساسات و عواطف نمیتوانی شعارهای اسلامگرایی خود را محقق سازی، بلکه باید دربارهٔ اصول اسلام و محکمات آن علم داشته باشی و اصول استدلال را خوب فرا گیری، بنابراین ـ ای اسلامگرای عزیز ـ برای تحقق شعارهای اسلامی خود بهشدت نیازمند کسب علوم شرعی هستی.
قانون ششم: باید بدانی در این زمانه یک پروژهٔ اصلاحی موفق تنها با کسب علوم شرعی به نتیجه نمیرسد و باید به دانشهای مرتبط به زندگی معاصر از جمله سیاست، اقتصاد، رسانه، جامعهشناسی و… آگاهی یافت، بنابراین به این توجه جدی داشته باش که گروهت افراد شایستهای با تخصصهای مختلف را دربر بگیرد و با متخصصان شایستهٔ خارج از گروهت همکاریهای لازم را داشته باش.
قانون هفتم: اسلامگرای عزیز سخنان تو در رابطه با زندگی روزمره لزوما کاملتر و درستتر از غیراسلامگراها نیست، چرا که این قضایا بیشتر تجربی است و بر پایهٔ آزمایش و چنگ زدن به سنتهای الهی مشخص میشود ـ که میان خردمندان عمومی است ـ و چه بسا یک کافر در این زمینه بهتر از یک مسلمان باشد.
قانون هشتم: اسلامگرای عزیز باید بدانی تو یا جماعت و گروهت بالاتر و والاتر و بهتر از عموم امت نبوده و وصی امت نیز نیستی، بلکه بخشی از امت و خادم آنانی.
قانون نهم: اسلامگرای عزیز… باید به تخصصها احترام بگزاری و بر مبنای آن عمل کنی؛ اینکه یک اسلامگرا یا عالم دینی معنایش این نیست که نسبت به همه چیز آگاهی داری، بلکه باید به تواناییهای خودت احترام بگزاری و از عموم تواناییهای موجود در امت اعم از نظامیها و اقتصاددانها و سیاستمداران و … نیز استفاده کنی.
قانون دهم: اسلامگرای عزیز… باید در هر لحظه پروژهٔ خود را بهسازی و بهروزرسانی کنی، چرا که پروژههای مرتبط به اصلاحِ زندگی اگر همسو با جنبشهای عصر پیشرفت نکند به تاریخ میپیوندد، بنابراین باید نسبت به تجدید و خلاقیت و بهسازی اندیشهها و ابزارت توجه نشان دهی.
قانون یازدهم: اسلامگرای گرامی… لازم است از بالاترین درجهٔ ذکاوت و آگاهی برخوردار باشی، چرا که نظر دشمنان و جنایتکاران و ستمگران به تو دوخته شده و تلاش میکنند از تو بهرهبرداری نموده و از تجارب و دستاوردهای تو به سود خود استفاده نمایند و تو را به صف خود بکشانند.
قانون دوازدهم: اسلامگرای محترم… باید بدانی موفقیت حقیقی تو در گرو تحقق مقاصد و اصول اسلام در بخشهای مختلف جامعه و بر اساس دستههای انسانی مختلفی است که اندیشههای اصلاحی تو را میپذیرند نه بر اساس حزب و گروه و منصب و روابطت، این دسته بزرگترین دستاوردی است که از تداوم پروژهٔ تو حمایت خواهند کرد.
سلطان العمیری ـ ترجمه: امید بیجاری