از بازخوانی تا بازخوانی

بدتر از تقلید کورکورانه چیزی نیست جز تجددخواهی بی‌شرط و ضابطه، و ظاهرا بخشی از اندیشه‌های تقلیدی برخاسته از این نوع تجددخواهی همانند اسب تروآ می‌کوشد اندیشه‌های لیبرالیستی را وارد ذهن مسلمان کند.

اما تجدد خواهی حقیقی، فراتر از برخی عمل‌های جراحی زیبایی است که عده‌ای آن‌ را کلید بحران‌های فردی و اجتماعی عصر کنونی می‌دانند.

اما این تجدید چیست؟ چه شروطی دارد؟

مهمترین ضابطه‌ی تجدید این است که برخاسته از خود متن قرآن باشد، متنی که دچار تغییر و تحریف نشده و نخسین منبعی است که تجدید و مجددان باید به آن گردن بنهند. در چارچوب متن قرآنی می‌توان دیگر ضوابط و شروط تجدید را تعیین کرد: نقطه‌ی شروع، هدف پایانی… برایم قابل تصور نیست کسی ادعا کند امروزه کلیدهای قرآنی تجدید را دارد، این ادعا نباید مانع فرو رفتن ما در معانی قرآنی برای فهم شروط تجدید شود. خود این فرو رفتن در معانی قرآن قرائتی جدید و یا به عبارت دیگر نوعی تجدید است که ما را از نو به نقطه‌ی آغازین می‌برد… برای این‌که تجدیدی باشد لابد باید شرط‌ها و ضوابطی وجود داشته باشد و برای اینکه شرط‌ها و ضوابط تجدید را بفهمیم باید از نو قرآن را بازخوانی کنیم، همه‌ی این‌ها ما را وارد یک حلقه‌ی پوچ می‌کند… چگونه برای استخراج ضوابط تجدید، قرآن را بخوانیم درحالی که برای خواندن آن نیاز به این ضوابط داریم؟!

شاید لازم باشد قبل از استخراج این ضابطه‌ها و پیش از مشخص کردن ضابطه‌های قرائت، از نو هدف خود از قرائت و مطالعه را مشخص کنیم.

چرا این متن برای ما فرستاده شده؟ چرا این متن و نه متن دیگر؟ چرا که قطعا ـ حداقل برای ما که به آن ایمان داریم ـ حاوی بهترین منهج زندگی بر روی زمین است.

بنابر این، این متن «روش زندگی» است، به این معنا که خواندن همیشگی آن باید به زندگی ما در روی زمین معنای جدیدی بدهد و آن‌را سرزنده‌تر و فعال‌تر و اثرگذارتر بسازد… به هر اندازه قرائت قرآن در زندگی‌ انسان سرزندگی و فعالیت ایجاد کند به همان اندازه با هدف نزول آن هم‌خوانی خواهد داشت و در نتیجه این خوانش، «تجدیدی» خواهد بود چه در قرن دوم هجری باشد و  چه پانزدهم و چه در قرن بیستم.

مهم این است که این قرائت و خوانش اثرگذار و فعالیت‌بخش باشد.

سخن زیبایی است… اما ما این سخنان و حتی بیشتر از آن را از مدعیان تجدیدی که به شدت غربگرا هستند نیز می‌شنویم… سخنان زیبایی در رابطه با «هیجان انگیزی قرآن» شنیدیم اما دریافتیم که هدف از این طرح الغای احکام قرآن بود… به‌خصوص لباس زنان (برای جلب رضایت غرب هر چیزی جایز است)… خُب ضابطه‌ی خوانش اثر بخش و فعال‌ساز قرآن چیست؟

ضابطه‌اش این است که برای فعال‌سازی و اِعمال متن تلاش کنی نه الغای آن به‌هر حجت و بهانه‌ای که باشد؛ بنابراین هر قرائتی که به‌سوی توقف عمل به متن فرا می‌خواند خارج از سیاق تجدید بوده و وارد سیاق دیگر می‌شود.

مادامی که به لباس زنان اشاره کردیم خوب است به این موضوع که همواره مدعیان تجدد در رابطه‌اش عرض اندام می‌کنند بپردازیم. این عده می‌کوشند قرائت تجدیدی خود را بر پایه‌ی الغای عمل به نص به بهانه‌ی تاریخی بودن سیاق آن یا بهانه‌‌ی تفاوت میان کنیزان و زنان آزاد و یا به دلیل «لباس تقوا بهتر است!» بنا کنند.

اما قرائت دیگر که همان قرائت فعال برخاسته از متون است به نقش زن در جامعه می‌پردازد و می‌گوید او در خانه‌اش نیازی به لباس‌هایی با ویژگی‌های خاص ندارد و هر چه بخواهد می‌پوشد، اما حضور او در جامعه اقتضا می‌کند لباس مشخصی را بپوشد که زنانگی او را از سیاق واکنش‌ها دور نگه می‌دارد، یا به عبارت دیگر با این لباس برخی نشانه‌های زنانگی خود را می‌پوشاند تا در جامعه به‌عنوان یک انسان ارتباط داشته باشد نه یک زن.

تجددخواهان لیبرال‌مسلک در پاسخ می‌گوید: زن برای رفع نیازهای خود و یا اثبات تفاوتش با کنیزکان از خانه خارج می‌شود… اما آیات قرآن هیچ اشاره‌ای به آن ندارد، اگر چه در تاریخ مشابه آن‌چه می‌گوید وجود داشته باشد، ما بر این باور هستیم که متن قرآنی فراتر از زمان و مکان است و در هر عصر و برهه‌ای قابل اجراست، قرائت فعال و اثربخش به معنای الغای قرائت‌های پیشین نیست، اما وقتی به عنوان یک طرف اثربخش وارد معادله می‌شود، واکنش‌های اجتماعی را غنی می‌سازد.

تجددخواهی مد نظر ما آن است که با جهان برای تغییر آن همراه می شود… همیشه حساسیت زیادی نسبت به «تجددگرایی هم‌سو با جهان» داریم، چرا که این هم‌سویی منجر به این شده که جهان، فهمِ ما را از متن تغییر دهد و شرط‌های خود را برای ما دیکته کند…

درست است… اما همیشه این‌گونه نیست، وقتی ما وارد عرصه‌ی واكنش و اثرگذاری می‌شویم و خوب شرط‌های آن را می‌دانیم درمی‌یابیم که: ما متن را برای تغییر واقع می‌خوانیم… برای این‌که پس از دستیابی به غنای فهم جدید و قرائت جدید از متن قرآن، واقع را وارد یک معادله‌ی تغییر کنیم…

بنابراین متن قرآنی ما را به دو راه رهنمون می‌سازد… قرائت ما مشخص می‌کند در کدام راه گام برداریم: یا مسیر جداشدن از قرآن به واسطه‌ی یک قرائت الغایی و یا تمسک به آن و مضمون‌هایش.

تفاوت میان دو قرائت در واقع همان تفاوت میان دو روش است که نتایج متفاوتی را نیز به همراه خواهد داشت:

{وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ} [اعراف: ۱۷۵]

(و [ای پیامبر!] بر آن‌ها بخوان سر گذشت کسی را که آیات خود را به او دادیم، آنگاه از آن جدا [وعاری] گشت، پس شیطان درپی او افتاد و از گمراهان شد).

این آیه سخنان پیشین مرا خلاصه می‌کند: قرآن تو را بالا می‌برد اما جدایی تو از آن در زمین غرقت می‌کند و در پایین‌ترین نقطه‌ی آن فروخواهی رفت… تمسک تو به قرآن بالایت می‌برد… خواندن یک آیه امکان دارد تو را بالا ببرد و یا به زمینت بزند.

آنچه امروز رخ می‌دهد جز این نیست و این قرائت خود دلیلی برای گفته‌هایم است.

احمد خیری العمری ـ ترجمه: سامان احمدی