(۱)
چیزی بیشتر از ویروس کورونای جدید که همهٔ جهان را در نوردیده نمیتوانست نشان دهندهٔ همزمان ناتوانی و غرور آدمی باشد. انسانی که گمان میکند قویترین جاندار جهان و موجودی بسیار باعظمت است. البته شکی در این نیست که خداوند، انسان را بر دیگر مخلوقات برتری داده و او را با عقل و تکلیف گرامی داشته است، اما با این حال او همچنان ضعفهای خود را دارد.
اینجاست که حوادثی گذرا مانند فاجعههای طبیعی، هر چند وقت یک بار به او یادآور میشود که بسیار ضعیفتر از برخی آفریدگان و برخی از سنتهای الهی است.
بنیآدم در گذر از این پیچهای سخت به ناتوانی خود پی میبرد اما پس از پایان بحران به سرعت همه چیز را فراموش کرده و به همان غرور پیشین بازمیگردد. هرچند چه بسا این گرایش نیز از سوی آفریدگار در وی نهاده شده و برای آبادسازی زمین ضروری باشد. همین غرور و همین بلندپروازیها از جملهٔ اسبابی است که انگیزهٔ بسیاری از انسانها برای دستیابی به دانش و نیرو و دارایی را شکل میدهد تا بتوانند این غرور را اشباع کنند و این تلاش و دانش و دستاوردها عواملی است ناگزیر برای پیشرفت، اما مشکل در تورم این غرور ـ نه صرفا وجود آن ـ است. یعنی اگر انسان بتواند این غریزه را هدایت کند هم به حد و حدود خود پی خواهد برد و هم با این توهم عظمت به جهان و خود زیان نمیرساند!
(۲)
دین نیز در بحران کرونا حضوری قوی و همه جانبه دارد. بیشتر کشورهای اسلامی نمازهای جمعه و جماعت را برای محدود کردن انتشار ویروس تعطیل کردهاند و همینطور برخی از کلیساها. بعضی کلیساها اما از این اقدام استقبال نکردند و همینطور برخی از نمازگزاران مسلمان این کار را جلوگیری از نماز در مساجد دانستند. اما این بدترین ستمی است که میتوان در فهم دین مرتکب شد؛ امکان ندارد دین به انتشار ویروس و بیماری و آزار رساندن به مردم تشویق کند و در اسلام نیز حفظ جان از مهمترین «مقاصد شرع» است. در منابع اسلامی احادیث نبوی بسیاری آمده که حفظ جان مؤمن را مقدم بر حفظ دنیا و ما فیها از جمله خود مساجد دانسته است.
اگر چه بیاعتمادی میان مردم و مؤسسات دینی در بسیاری از سرزمینهای ما امری قابل فهم است، اما به هیچ عنوان نمیتوان به ادعای دینداری، خطر کردن در حق خود و دیگران را توجیه کرد.
(۳)
در ایستگاه دین و ارتباط آن با کرونا همچنان حرف برای گفتن هست؛ ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده در سایهٔ گسترش کووید ۱۹، یکشنبه گذشته را روزی ملی برای دعا نامید. از دو زاویه میتوان این اعلان را فهمید: نخست آنکه ملت آمریکا در مقایسه با ملتهای اروپایی، مردمی دیندارند و دوم، به پشتیبانی لابیهای مذهبی از جمهوری خواهان و به ویژه دونالد ترامپ مرتبط است که باعث میشود در هر فرصتی سعی در جلب رضایت آنان داشته باشد.
این نیز قابل فهم است که بسیاری از ملحدهای غربی و آمریکایی این تصمیم ترامپ را به تمسخر گیرند، زیرا آنان به دین و نقش دین در زندگی باور ندارند، اما آنچه قابل فهم نیست، این است که بسیاری از «لیبرال»های عرب هرگونه نقشی برای اسلام در زندگی عمومی را به ریشخند میگیرند اما در برابر این تصمیم ترامپ هیچ انتقادی به زبان نمیآورند. لیبرال و ملحد غربی در برابر همهٔ ادیان یک دیدگاه دارد و با خودش روراست است، اما برخی از لیبرالهای عرب تنها در برابر اسلام رویکردی انتقادی دارند.
(۴)
کشورهای غربی و ثروتمند جهان برای کشف واکسنی برای ویروس کرونا به نبرد با زمان مشغولاند، در حالی که جهان عرب و بیشتر کشورهای جهان سوم در خوابی عمیق به سر میبرند. نتیجهٔ حتمی چنین رویکردی این است که کشورهای تولید کنندهٔ واکسن قطعا برای ملت خود اولویت قائل خواهند شد و دیگر کشورها در صفی طولانی خواهند ماند.
این بحران پرده از ورشکستگی رویکرد اقتصادی مصرفگرای موجود در جهان عرب [و اسلام] برداشته است. این حکومتها تصور میکردند تکنولوژی را میتوان با پول خرید، بنابراین پژوهش علمی و پیشرفت در زمینهٔ فناوری را نادیده میگرفتند. با پول شاید بتوان تولیدات جهان صنعتی را در شرایط عادی خرید، اما در شرایط بحرانی استثنایی مانند بحران اخیر کرونا ناتوانی پول هم آشکار میشود. شاید این بحران درسی باشد برای این سیستمها تا به جای خرید دستاورد دیگران بر روی پژوهش و تولید علم تمرکز کنند.
(۵)
با وخیمتر شدن اوضاع، بازارها شاهد هجوم برای خرید کالاهای اساسی و ذخیرهٔ آن از ترس کمبود بود. شکی در این نیست که در شرایط ترس این رفتار طبیعی است. در این اوضاع غریزهٔ بقا بر رفتار مردم چیره میشود و انسان به طبیعت نخست خود باز میگردد؛ عاری از تمدن و اخلاقیات رفاه.
این بحران همچنین میزان گسترش اندیشهٔ مصرف زده را آشکار کرده است؛ طرز فکری که سرمایهداری جا انداخته است. این وقتی واضحتر دیده میشود که به فروشگاههای بزرگ وارد میشوی و مردم را میبینی که فقط کالاهای اساسی را به هدف انبار کردن میخرند و از خرید کالاهای مصرفی غیر ضروری چشم میپوشند.
انسان هنگام دیدن قفسههای خالی فروشگاهها متوجه میشود میزان کالاهای مورد نیاز او چقدر کم است و در عوض به حجم کالاهای مصرفی غیر ضروری پی میبرد که برای بقای او ضرورتی ندارند اما در شرایط عادی بسیار ضروری به نظر میرسند. انسان هنگامی که این همه کالا را با دید «نیاز واقعی» میبیند تنها به خرید چند قلم محدود کالا اکتفا میکند؛ چیزهایی که واقعا به آن نیاز دارد، در حالی که کالاهای مصرفی و نیازهای ساخته شده توسط فرهنگ مصرف گرا بی مشتری میمانند!
(۶)
برخی از کشورهایی که شاهد گسترش وسیع این بیماری بودند، برای کارکنان شبکهٔ بهداشتی خود سیاستهایی را مبنی بر انتخاب کسانی که مورد درمان قرار خواهند گرفت وضع کردهاند. بر اساس این دستورالعمل جوانترهایی که از بیماری زمینهای رنج نمیبرند درمان میشوند و کهنسالان و بیماران رها میشوند تا به تنهایی با سرنوشت خود روبرو شوند.
برای فهم این سیاست باید به فلسفهٔ دولت جدید و طبیعت «غیر اخلاقی» بنیانگذار آن برگردیم که بر اساس قاعدهٔ بقای قویتر شکل گرفته. در دوران رفاه میتوان از این قاعده گذشت، اما این دولتها در هنگام اجبار به آن بازمیگردند.
شاید برخی این را یک سیاست «عقلانی» بدانند، اما این عقلانیت، فلسفهٔ واقعی دولتِ جدید را آشکار میسازد و این باید ما را به سمت رد آن و دفاع از اخلاق در حکومتداری و سیاستورزی ـ در دوران رفاه و سختی در یک سطح ـ سوق دهد.
(۷)
با گسترش این بیماری و وحشتی که در پی داشت، بازار شایعه نیز گرم شده است. شاید شایعه یکی از عادات بشر در همهٔ اوضاع و دورانها باشد، اما بخش ترسناک ماجرا این است که شایعه در بحرانها میتواند کشنده باشد. در این شرایط نشر شایعه هیچ توجیهی ندارد و لازم است کسانی که در ساختن و نشر اینگونه شایعات دست دارند بدانند که این کار ممکن است به قیمت جان یک انسان تمام شود و همینطور لازم است همه بدانند که پیش از پذیرش هر اطلاعاتی باید از منبع آن مطمئن شوند.
وظیفهای اخلاقی و انسانی و دینی هر یک از ما در چنین شرایطی این است که با نپذیرفتن و منتشر نکردن شایعه، آن را در نطقه خفه کنیم و تنها از متخصصان و منابع معتبر کسب اطلاع کنیم، زیرا این قضیه اکنون به مرگ و زندگی انسانها مرتبط است، نه فلان بازیکن فوتبال یا فلان سلبریتی.
(۸)
در پایان، پیروی از توصیههای مقامات مسئول و پزشکان برای منع گسترش این ویروس عیب نیست!
این را بهخاطر پدیدهای میگویم که در برخی از کشورهای ما منتشر است و عادات اجتماعی را مهمتر از توصیهٔ متخصصان میداند و حرف شنوی از پزشکان را دلیل ترس و ضعف و وسواس. ضعف آن است که مواظب خودت و کسانی که دوست داری نباشی!
فراس ابوهلال ـ ترجمه: احمد معینی