هیچ گریزی در این دنیا از مشکلات و سختیهای آن نیست، جز اینکه باور کنیم دنیا دار آزمون و سختیهاست و روح و روان خود را برای مبارزه با این مشکلات مسلح نماییم. چشمداشت راحتی، شادمانی و آرامش در این دنیا، سرابی بیش نیست.
مشکل ما این است که با کتاب پروردگار خود و سنت پیامبرش تربیت نشدهایم؛ بزرگترین نیروی تربیتگر ما داستانها، حکایتها و سریالهایی بود که مژدهآور لحظهای از شادمانی در انتهای مسیر است. ما نیز همیشه میکوشیم تا به آن مرکز شادیها برسیم، نقطهی سرابنمایی که هر بار ماهیّت آن آشکار میشود؛ پی میبریم آنطوری نیست که ما در رویاهای خود به تصویر کشانده بودیم، بلکه این مرحلهی جدیدی از سختی و رنج و مشکلات است.
اگر با قرآن و سنت تربیت میشدیم، هر آیه و حدیثی را در میافتیم که با اشارت آشکار و صریحی گویاست که زندگی سفر سختیهاست.
شاید برای همین است که در هر لحظه و حالتی برای مسلمان اندرزیست، اگر اندکی در مفاهیم این اندرز (ابتلا و سختی) بیندیشیم، در میابیم که شکوفهی یادآورِ آخرت را در درون مان غَرس میکند.
گمان میکنی چه زمانی از این نیروی رخنهگر فاسد در تربیت و ساختار تربیتی امروزیِ خود نجات میابیم و با روح و روان، شایستگی و آمادگی رودررویی با این سختیها و زیانها را داریم. تا اینکه اگر دوستی ما را تنها گذاشت اندوهگین نشویم، طولانی بودن راه ما را عقبنشین نکند و آزار مردمان ما را شکست ندهد؟!
بار الٰها تو یاور یگانهای!
محمد الهامی ـ ترجمه: صبغت الله عاکف