۱. روش سنت و تبعیت، همانگونه که سالمترین و پایدارترین طریق است، گستردهترین و رحمانیترین نیز هست. چرا که هم بزرگان مهاجرین و انصار را در صدر اسلام در بر گرفته بود، و هم بادیهنشینان تازهمسلمان را، و تفاوت این دو گروه از نظر مقام و مرتبه را فقط الله متعال میداند. سالکان این طریق از اولین کسانی هستند که جزو امت برگزیده الله خواهند بود:
{ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ} [فاطر:۳۲]
(سپس قرآن را به بندگان برگزیدهی خود عطا کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم میکنند، و گروهی از ایشان میانهروند، و دستهای از ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکیها پیشتازند. این واقعاً فضیلت بزرگی است).
در نتیجه ظالمی که همراه با آنان ـ ولو با تاخیر و کوتاهی ـ حرکت کند، اهل شقاوت نخواهد شد، بلکه یکدیگر را یاری کرده و نقصهای هم را جبران میکنند، و همهی آنها بهسوی عاقبتی نیک رهسپارند. برخی از همهی دروازههای هشتگانه بهشت وارد خواهند شد، و برخی از یک دروازه عبور میکنند، و برخی دیگر بین این دو گروه هستند. کسانی با جایگاهی مانند جانشینان انبیاء وارد میشوند، و برخی نیز با گفتن لا اله الا الله در وقتی مناسب، یا ریختن اشکی در دل شب، یا درهم و دیناری که در دست فقیری میگذارند، یا خاری که از مسیر مسلمانان بر میدارند آمرزیده خواهند شد.
۲. و آنان در استعدادها و جایگاه متفاوت هستند، اما روش و هدف واحدی دارند: یکی مجاهد است، دیگری مشغول امر به معروف و نهی از منکر، آن یکی مفسر، محدث، ادیب، شاعر، و برخی نیز پیروان دستورات الله متعال و پیامبرش، اگرچه ممکن است بهرهی چندانی از علوم شرعی نداشته باشند.
هر کس فطرت خود را حفظ کرده و توسط اهل بدعت به فساد عقیده کشیده نشده باشد، همراه آنهاست، مانند نوزادی که بر فطرت صحیح متولد شده است، و والدینش او را به سمت یهودیت یا نصرانیت یا مجوسیت هدایت نکردهاند.
اهل سنت و اتباع حقوق امت اسلام را طبق دستور شرع ادا میکنند. شریعت در هنگام معامله و تعامل با الله متعال، ورود به بهشت و سعادت را به «ایمان» منوط کرده است، همانگونه که در آیات مختلف قرآنی میبینیم، اما در جایگاه تعامل و برخورد با مردم، حفظ جان و مال و آبروی آنان را منوط به «اسلام» میداند.
رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: «خون و مال و آبروی مسلمان برای مسلمانان دیگر حرام است” [صحیح مسلم]، و فرمود: «مسلمان بر مسلمان شش حق دارد” [صحیح مسلم]، و فرمود: «مسلمان کسی است که دیگر مسلمانان از آزار و دست و زبانش در امان باشند» [صحیح بخاری].
هرکس نام مسلمان بر خود داشته باشد، تمام این حقوق را داراست، و تنها با یقین و برای مصلحت دین این حقوق ممکن است ساقط شود. و حتی الله متعال دو گروه مسلمان که با یکدیگر میجنگند را مومن دانست، تا حقوق آنان را به دیگر مسلمانان یادآور شود، آنجا که فرمود:
{إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ} [حجرات: ۱۰]
(در حقیقت مؤمنان برادران همدیگرند، پس میان برادران خود صلح و صفا برقرار کنید، و از الله ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود).
۳. آنان احکام ثابت و اصول کلی شرع را به دلیل احکام عرضی و موقتی یا وقایع عینی لغو نمیکنند. از اصول کلی و بدیهی اسلام به نص آیات و احادیث صحیح، وجوب اجتماع کلمه و وحدت مسلمین است، و از جمله احکام جزئی مخالف، هجر و طرد مبتدع یا فاسق. و تا زمانی که مصلحت مهم و واضحی وجود نداشته باشد، نباید حکم ثابت را رها کرده و بسوی حکم جزئی رفت، خصوصا که چنین حکمی بر حسب شرایط تغییر میکند، و قابلیت اجتهاد و تنوع رای در آن وجود دارد.
۴. هر کس مانند آنان نماز گزارد، و به قبله آنان رو کند، و از ذبیحهی آنان بخورد، جزو آنهاست و از حقوق آنان برخوردار است، مانند آنان مسئولیت دارد، حساب او با الله متعال است، و باطنش به الله واگذار میشود. کاویدن قلبها و تفتیش باطن، و سوء ظن نباید وجود داشته باشد. کینه و حسد نسبت به آن که زودتر ایمان آورده است نادرست است، و بین مسلمانان به خاطر القاب و اسمهایشان تفاوتی وجود ندارد، حتی اگر درجات بالایی مانند مهاجرین و انصار داشته باشند، چرا که این القاب از روی مدح و ثنا و برای شناخته شدن آنان گفته میشود. به همین دلیل لقب «اهل توحید و عدالت» که معتزله بر خود گذاشته بودند، یا لقب «اهل ولایت و قرب» برای صوفیان برای آنان درجهی ویژهای ایجاد نکرده و کمکی به آنها نمیکند. همانگونه که یهود و نصارا قبل از آن میگفتند: «ما فرزندان الله و مورد علاقهی خدا هستیم».
۵. آنان قضاوت در مورد مردم با توجه به همراهی یا دشمنی آنان با گروه یا شخص معین را بدعتی میدانند که سلف امت از آن نهی میکردهاند. زیرا دوستی یا دشمنی با توجه به حقایق سنجیده میشود، نه ادعاها و نامها، و جمع کوچک آنان الگو و راهنمایی است برای جمع بزرگ مسلمین. همانگونه که بر آنان واجب است به شیوه و روش رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و خلفای راشدین نماز بگزارند، و امام جماعت آنان اهل سنت و تقوا و ورع باشد، و در عین حال مانع ورود فاسقان و گنهکاران به مسجد یا نمازشان همراه با دیگران نشوند، به همین ترتیب باید اجتماع آنان بر سنت نبوی به مفهوم گسترده و عمیق آن باشد، و مانعی ندارد کسانی که دچار بدعت یا معصیتی هستند برای یاری اسلام و مبارزه با دشمنان به جمع اهل سنت بپیوندند. ضمن اینکه برای دعوت چنین افرادی باید تا حد امکان تلاش و کوشش شود، همانگونه که امام جماعت یک مسجد به جماعت خود میآموزد چگونه نماز بخوانند، و چنین وضعی بهتر است از آن که فاسقان و جاهلان در مسجدی جداگانه نماز گزارده، و با اهل سنت دشمنی و عداوت داشته باشند.
۶. آنان در تمسک به حق قوی و ثابت قدم هستند، بدون غلو و افراط، و در برخورد با مردم مهربان و دلسوز هستند، بدون سهلانگاری، و در برخورد با اهل بدعت و گمراهی شدید و محکم هستند، بدون تندروی و ظلم. امر به معروف را به شیوهی صحیح انجام میدهند، و در نهی از منکر، مرتکب منکری بدتر نمیشوند.
۷. آنان در معامله به عدالت و درستی رفتار میکنند، و حق مردم را دریغ نمیدارند، و امور را با عدالت و حکمت میسنجند. همیشه آنچه را ضرر کمتری دارد انتخاب میکنند، و از مفسده و مشکل بزرگتر دوری میجویند. بر شر خفیفتر صبوری میکنند، و مسیر نزدیکتر و سادهتر را میپیمایند، و گزینهی آسانتر را بر میگزینند. هر مظلومی از هر قوم و طائفه ای که باشد به آنان پناه می آورد، و هر جویندهی حقی از هر ملت و نژاد و تفکری به آنان اعتماد میکند. عدالت نزد آنان ارزشی مطلق است، زیرا الله متعال آن را به همگان و در مقابل همگان واجب ساخته است. پس عدالت ارزشی است مطلق که با اختلاف دین نیز کنار گذاشته نمیشود، چه رسد به اختلافات پایینتر از آن. الله متعال می فرماید:
{وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا} [مائده: ۲]
(و دشمنی با مردمی که شما را از مسجدالحرام باز میدارند، بر آنتان ندارد که تجاوز کاری کنید).
کسی که تفاوت بین وجوب دشمنی و مبارزه با کافران و ظالمان، و وجوب عدالت در مقابل آنان را درک نکند، و هر دو را محقق نسازد، از اهل فقه و حکمت در دین نیست و از سرور پیامبران تبعیت نکرده است، که الله متعال به ایشان فرمود:
{وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ} [شوری: ۱۵]
(ودستور یافتهام که در میان شما دادگری کنم).
علامه ابن القیم در نونیهی خود در بحث دعوت انبیاء میگوید: «همچنین تاکید میکنیم که آنان [پیامبران] عدالت الهی را برای تمام ملتها و اقوام آوردهاند».
۸. از جمله روشهای حکیمانهی آنان در دعوت این است که محاسن و فضایل بزرگان و پیشوایان دین و دعوت را ذکر کرده، و بیان میکنند که این مدح و ثناء در نتیجهی تبعیت آن بزرگواران از حق و مبارزه برای رسیدن به آن است، و توفیقی که در دعوتشان به دست آوردهاند در نتیجهی تبعیت آنان از سنت است، و این مسئله را وسیلهای برای دعوت پیروان و اتباع خود به سوی تمسک به سنت نبوی قرار میدهند، و به آنان میآموزند که تعصب را کنار گذاشته، مانند آن ائمه و پیشوایان برای یاری دین مخلصانه کوشش نمایند، و به این ترتیب هم نسبت به پیشوایان عادلانه رفتار کرده، و هم پیروان را حکیمانه دعوت کرده باشند. همان روشی که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد ائمهی چهارگانه اهل سنت یا ابوالحسن اشعری و عدی بن مسافر و دیگران به کار گرفته است.
۹. آنان بیشتر از همه بخاطر الله متعال خود را کوچک میشمارند، و دورترین مردم از ادعای کمال و فرزانگی هستند. خود را با شعارها و القاب مختلف بالا نمیبرند، و به دلیل انتساب به فرقه یا درجهای خود را از تبعیت و پیروی بینیاز نمیدانند. بلکه ایمان دارند که بر اساس آرزوها و هوا و هوسشان، یا آرزوهای یهود و نصارا پاداشی نمیگیرند. آنان در جهاد و دعوت و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزهشان با اهل بدعت بر اساس دلیل شرعی تصمیم میگیرند، و مصلحت دین را در نظر داشته، با انگیزهی اصلاح و نصیحت پیش میروند، نه برای انتقام و فرو نشاندن خشم و کینه! هرگاه مصلحت دین و عقیده اقتضا کند، نزدیکترین دوستان خود را توبیخ کرده، از سختترین دشمنان خود در میگذرند.
آنان از بازگشت توبهکننده خوشحال میشوند، و عذر انسان پشیمان را میپذیرند، و برای گنهکار دعای هدایت میکنند. زیرا در این مسائل بهدنبال هوای نفس خود نیستند، بلکه تنها بهدنبال رضایت الله هستند، و بر هدایت خلق حریص و مشتاقند. دوست ندارند بدعت یا گناهی از مخالفینشان ببینند، زیرا کسی که از اشتباه و انحراف دیگران مسرور میشود، گویا مایل است از الله متعال سرپیچی گردد، و کسی که از وقوع عصیان و سرپیچی از دستورات الله خوشحال شود، از لطف و توفیق الله بهرهای نبرده است. آنان اشتباهات مسلمانان را میپوشانند، و به دنبال رسوا کردنشان نیستند، و اشتباهات اهل علم را تنها در صورتی بیان میکنند که بخواهند حق را بگویند، و نظریهی ارجح را ذکر کنند، و تا حد امکان آنان را معذور میدانند و ملامت نمیکنند.
بعضی از علمای سلف امت، خطبا و واعظان را نصیحت میکردند که گناهان مسلمانان را بر منابر بیان نکنند، تا اهل کتاب و مشرکان بهانهای برای سرزنش مسلمانان نداشته باشند. چنین توصیهای را میتوان در مورد رسوا کردن و افترا زدن به جماعات و گروههای اسلامی معاصر در میان اهل کفر و بدعت نیز بکار برد.
بسیاری از مردم معنای «سنی» را در کسی که کاملا سنت را اجرا میکند، و مرتکب هیچ نوع اشتباه یا سوء فهمی نمیشود میدانند، و در نقطهی مقابل برخی تصور میکنند مبتدع کسی است که تمام اصول بدعت را در خود داشته باشد، یا به تفکر و عقیدهای روی آورد که امت اسلام به اجماع آن را گمراهی و ضلال بدانند.
اما حقیقت این است که بدعتها مانند گناهان هستند، و درجات مختلفی دارند. بزرگ و کوچک، واضح و مشتبه؛ و سالم ماندن از همهی بدعتها به ندرت دیده میشود. مخالفت با سنت به دلیل تاویلهای نادرست و ناآگاهی و اشتباه امری رایج است که غالب مردم دچار آن میشوند، و گاه در شخصی معین یا یک فرقه، تمسک شدید به سنت یا وقوع در بدعت همراه میشود. همانگونه که بسیاری از اهل بدعت در بعضی از احوال و نظرات خود سنت را اجرا میکنند. اما آنچه مهم است، اصول و منهج و روش به شکل عام است، و توفیق نیز تنها از جانب الله حاصل میشود.
و در این میان وظیفهی همگان این است که ابتدا خود را متهم کنند، و به دنبال یافتن عیوب خود باشند. ایمان خود را تجدید کنند، و بدون ظلم و افراط به نصیحتِ یکدیگر بپردازند، و حق را بر زبان هرکس جاری شود بپذیرند.
۱۰. کمالگرایی و ایدهآلها آنان را از به کار گیری حکمت در برخورد با واقعیتهای موجود باز نمیدارد. اگر چه به حق مطلق و تمام و کمال فرا میخوانند، و پیروی مطلق از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را خواستار هستند، اما تطبیق مرحله به مرحله و تدریجی آن را از مردم میپذیرند، و سیرت پیامبرشان را الگوی خود در این زمینه قرار میدهند.
۱۱. کسی که ناآگاهی و تنگ نظریاش او را از جمع بین تمسک به سنت و تعامل صحیح و شرعی با امت ـ به ویژه مخالفین ـ باز دارد، در تبعیت از رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اقتدای به سنتش کوتاهی کرده است. همانند کسی که تصور میکند تمامی حقوق شرعی مخالف ساقط شده است، یا عدالت در مقابل آنان ضعف و بیعرضگی است، یا کسی که تصور میکند یاری و نصرت دین تنها باید توسط ثابتقدمان و پیروان خالص انجام شود. در حالی که الله متعال گاه دین خود را با انسانهای فاجر و بدکار نیز یاری میکند، به ویژه در نبردها و درگیریها، خواه نظامی باشد، یا سیاسی یا عقیدتی.
به همین دلیل است که یکی از اصول سنت و عقیدهی اسلام، «جهاد در کنار صالح و فاجر» است، و این قاعده هر نوع جهاد، از نظامی و سیاسی و علمی و دعوی را در بر میگیرد، تا زمانی که مقصود آن ضربه زدن به دشمن آشکاری باشد، که پیروزیاش از حکومت مسلمانی که در عدالت و ثبات دچار نقص است، ضرر بیشتری برای دین دارد.
بسیاری از علمای سلف در سپاه حجاج بن یوسف جنگیدند، با وجود اینکه تردیدی در طغیان و ظلم وی نداشتند، و بسیاری از اهل سنت از مجازات اهل بدعت و دشمنان دین توسط خلفا و والیانی خوشحال شدند که خود بر روش صحیح نبودند، زیرا معیار در این مسائل پیروزی دین و اجرای عدالت شرعی است.
دکتر سفر الحوالی ـ ترجمه: حمید ساجدی