در یکی از کلاسهای تربیتی که حضور داشتم سخنران توجه ما را به اشتباه مکرری که ما پدر و مادرها هنگام مشاهدهی کارنامهی فرزندمان میکنیم، جلب کرد؛ اینکه ما میبینیم فرزندمان در همهی درسها قبول شده جز یک درس، اما به جای اینکه از این یک درس چشمپوشی کرده و به خاطر قبولی در درسهای دیگر از تلاش فرزندمان قدردانی کنیم بر همان درسی که او در آن مردود شده تمرکز کرده و آن را زیر ذرهبین قرار میدهیم.
ما دربارهی نعمتهای الله نیز اینچنین عمل میکنیم، البته تفاوت میان دو مثال بسیار زیاد است. هنگامی که الله متعال نعمتهای بیشمارش را به انسان عطا مینماید سپس وی را از بخشی از آن محروم میسازد، این محرومیت به خاطر کوتاهی یا ناتوانی الله نیست وحاشا که چنین باشد بلکه به خاطر حکمتی است که الله از آن آگاه بوده و قطعا به صلاح بنده است؛ اما بنده آن را درک نمیکند؛ مگر بندهای که نسبت به الله گمان نیک داشته باشد و بداند که الله خیر و خوبی را برای او برگزیده است.
هنگامی که غیر مسلمانان ـ که به آخرت و نعمتهای جاودان ایمان ندارند ـ تلاش میکنند از زندگیشان لذت ببرند و از بهرهی خویش هرچند اندک، خشنود باشند و بلکه تو را به دیدن نیمهی پر لیوان فرا میخوانند؛ چرا شخص مسلمان چنین نباشد؟ او که یقین دارد هر چیزی که الله وی را در دنیا از آن محروم ساخته در بهشت جاودان به او هدیه خواهد داد، و به جای این نعمت زوالپذیر و ناقصی که به دیگری در دنیا داده است نعمتهای جاودان به او عطا میکند. و الله متعال به فقرای مسلمان وعده داده که آنها اکثریت اهل بهشت خواهند بود.
رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ میفرماید: «در بهشت نگریستم، بیشتر اهل آن از فقرا بودند». [۱]
الله متعال به کسی که از یکی از حواس محروم شده باشد وعدهی خیرات فراوانی داده است. در حدیثی که انس بن مالک از رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت نموده، آمده است: «هنگامی که بندهام را با چشمانش امتحان کنم (یعنی نابینایش کنم) و او صبر کند در عوض آندو (چشمانش) به وی بهشت عطا میکنم». [۲]
الله متعال میفرماید:
{ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ} [التكاثر: ۸]
«سپس در همان روز است كه از نعمت پرسيده خواهيد شد».
بنابراین محرومیت حسابی دارد و عطا و بخشش نیز بر اساس حساب است و انسان زیرک کسی است که بزرگترین نغمهی وجود یعنی «رضایت» را میسراید، نه تنها به خاطر اینکه پاداش بزرگ رضایت را از پروردگارش به دست آورد، چنانکه در حدیث آمده: «همانا پاداش بزرگ همراه با امتحان بزرگ است و الله هنگامی که قومی را دوست داشت آنها را امتحان میکند پس آنکه راضی شد رضایت [الله] از آن اوست و آنکه خشمگین شد، خشم را به دست آورده» (یعنی الله بر او خشم میگیرد)[۳]
نه فقط برای این بلکه به خاطر این که تا زمانی که حیات در وجودش جریان دارد از آسایش و آرامش بهرهمند خواهد شد.
این سخن در میان مردم بسیار رواج داد که تنها آرزویشان تندرستی و آرامش است اما افرادی هستند که از همهی اساسیات تندرستی محروم شدهاند با این وجود از ایمان و رضایت محروم نگشتهاند، از لبخندی که به خاطر خشنودی از تقدیر الله و امید به نجات در آن روز هراسناک و بس بزرگ، بر چهرهی آنان نقش بسته، محروم نیستند.
بنابراین دانستیم که رضایت و خشنودی، خود نعمتی از نعمتهاست، زیرا بدون رضایت انسان دچار غم و اندوه ناشی از نگریستن به آنچه در دست دیگران وجود دارد، میشود و هرگز هم احساس سیری نخواهد کرد. هرگاه به سطحی از خوشیهای دنیا برسد در پی خوشی بالاتری است و در زندگیمان بارها به افرادی برخوردهایم که الله همهچیز به آنها عطا نموده است ولی بازهم احساس عدم رضایت سبب شده از هیچ چیزی لذت نبرند، و خطرناکتر از همه این است که این احساس رابطهی بنده با پروردگار را خراب کرده و در نتیجه بهرهی اخروی او در خطر میافتد تا زمانی که تلاش نکند قلب خویش را اصلاح کند.
زیرا نارضایتی و خشم، از بدترین و زشتترین بیماریهای قلبی است؛ چرا که خشم برخواسته از باور به درست نبودن تقدیرِ خداوند علیم و حکیمی است که بر اساس حکمت و عدل خویش روزی را تقسیم نموده است. الله ذاتی است که دنیا را به هر کس که دوستش دارد یا ندارد میبخشد اما آخرت را تنها به کسی میبخشد که دوستش دارد.
بنابراین گاهی منع شخص از نعمت دنیا عین برگزیده شدن شخص است.
به یاد دارم که شخصی نابینا میهمان یکی از شبکههای تلویزیونی بود و به الله سوگند میخورد که به وی پیشنهاد شده چشمش برای بازگشت بینایی عملجراحی شود اما وی نپذیرفته به این دلیل که الله او را از آفتهای نگاه حرام حفظ کرده است، پس چرا این فرصتی که چه بسا سبب ورودش به بهشت باشد را از دست بدهد در حالی که او به لذت بردن از زندگی بدون نگاه عادت کرده است.
بنابراین رضایت همان نیرو و توان لذت بردن از زندگی است هرچند شخص از نعمتها محروم باشد.
یکی از روزها برنامهای را مشاهده کردم که دربارهی افراد تازه مسلمان بود، یکی از آنها میگفت: یکی از اسباب ورودش به اسلام این بوده که وی از محلهای از محلههای بسیار فقیر قاهره عبور کرده و لبخندههایی که بر لبان اهل این محله بوده را به چشم دیده است با وجود تمامی فقری که داشتهاند پس دانسته که قلب انسان مسلمان از غم و اندوه رها است و رضایتی در آن نهفته است که بر تمامی غم و اندوهها چیره میشود.
سهام علی ـ ترجمه: ابراهیم منصوری
پانویسها:
[۱] – حلیة الأولیاء (۲/۳۴۹).
[۲] – صحیح بخاری (۵۶۵۳).
[۳] – سلسله صحیحه (۱۴۶).