به نظر من نیچه ملحدی بود که بیش از دیگران نتایج الحاد خود را به دوش گرفت و با آن تا پایانش رفت. او صریح بود، بدون «ماستمالی».
پژوهش اندیشههای غیر اخلاقی او در باب تقدیس قدرت و تحقیر ضعف و دیگر طرحهای منهدم کنندهاش در باب الزامِ ملحدان و بیدینها بسیار مهم است.
مانند او «سم هریس» است که ارادهی آزاد را نفی میکند، که لازمِ چنین سخنی از جمله سقوط بالضرورهی مسئولیت اخلاقی و قانونی پنهان نیست. همینطور اندیشههای او که به نسل کشی برخی از انسانها از جمله مسلمانان فرا میخواند.
با این حال خواهی دید که بسیاری از این «خود آتئیست پندارها» میگویند: آرای نیچه یا سم هریس برای ما الزامآور نیست…
اما در حقیقت آنها نمیتوانند چنین آرایی را رد کنند، زیرا برای محکوم کردن چنین اندیشهای بر هیچ بنیان اخلاقی محکمی تکیه ندادهاند.
معضل اخلاقی به سبب نتایج قانونی و اجتماعی فاجعهبار آن، تا این لحظه بزرگترین چالش پیش روی ملحدان است؛ اما متاسفانه آنچه در این مجال به زبان عربی نوشته شده کم و بلکه نادر است، چون محتوای نشر شده در باب اندیشهی اخلاقی (اساس، خاستگاه، نتایج و مشروعیت آن) در کتابخانهی عربی کم است. (سخنم دربارهی منابعی که در مورد مذاهب اخلاقی یا فلسلفهی اخلاق سخن گفتهاند نیست).
با اینکه این مجال، ضعیفترین بخش از بنای فکری ملحدان است، تا جایی که «داوکینز» کاهن الحاد در این دوران، محکوم کردن رفتارها و کارهای شرورانهی هیتلر که منجر به نابودی و ویرانی جهان شد را «از نظر اخلاقی» دشوار میداند.
بنابر دیدگاه من، مناقشهی «اصل اخلاقی» و منابع آن از مهمترین قضایایی است که باید در این مدت بر روی آن تمرکز شود؛ نه تنها برای رد اندیشهی ملحدان، بلکه برای اهمیت اندیشهی اخلاقمحور در بنای یقین دینی و رفتار و جهتگیریهای آن. ما اساسا و ذاتا، و پیش از هر چیز به این اندیشهی اخلاقی نیازمندیم.
خالد الدریس ـ ترجمه: احمد معینی