این شبهه در سخن کسانی دیده میشود که قرآن را به عنوان تنها منبع حجتآوری و استدلال مطرح میکنند و اگر برای حکمی شرعی به سنت نبوی استدلال کنی این جمله را به سویت پرتاب خواهند کرد. آنان مدعیاند قرآن ـ بدون هیچ منبع دیگری ـ برای برپا داشتن دین کافی است و ممکن است برای این سخن خود به برخی ادلهٔ قرآنی استدلال کنند از جمله:
{وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ} [النحل: ۸۹]
(و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم)
یا این سخن پروردگار متعال که:
{مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ} [الأنعام: ۳۸]
(ما هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فروگذار نکردهایم).
با دقت در این مقوله و حتی در الفاظ آن متوجه خواهی شد که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ نیز آن را بر زبان آورده! البته به عنوان یک پیشبینی و مُجعزهٔ نبوی برای بیان انحراف گویندهٔ آن. از ابورافع ـ رضی الله عنه ـ روایت است که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ فرمودند: «کسی از شما را نیابم که بر اریکهٔ خود تکیه زده و امری از اوامر من یا چیزی از آنچه نهی کردهام به او میرسد، سپس میگوید: نمیدانم، هر چه را که در کتاب خدا بود پیروی میکنیم».[۱] این سخنی است لئیمانه که ظاهرش بزرگداشت قرآن است و باطنش کم دانستن مقام پیامبر صلی الله علیه وسلم. اما با وجود دردی که این سخن در دل مومن ایجاد میکند، از سوی دیگر با وقوع این انحراف چنانکه پیامبرمان ـ صلی الله علیه وسلم ـ بیان داشته بود بیشتر به صدق نبوت ایشان پی میبرد.
ادراک سه حقیقت شرعی در رفع اشکالی که این شبهه مطرح کرده یاری میرساند:
حقیقت نخست: قرآن کریم حجت است و سنت نبوی نیز حجت است، چراکه هر دو وحیاند و این همان چیزی است که رسول الله ـ صلی الله علیه وسلم ـ در روایت دیگری از حدیث پیشین بیان کردهاند، آنجا که میفرمایند: «چه بسا مردی در حالی که بر اریکهٔ خود تکیه داده است، حدیث من به او میرسد پس میگوید: میان ما و شما [داور] کتاب خداست، پس هر آنچه را در آن حلال یافتیم حلال میشماریم و هر آنچه را در آن حرام یافتیم حرام میدانیم؛ حال آنکه هر آنچه رسول خدا حرام بگرداند مانند چیزی است که خداوند حرام گردانده است».[۲] پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ دلیل آنکه تحریم او همانند تحریم خداوند است را در روایتی دیگر بیان کرده فرموده است: «آگاه باشید که به من کتاب و مانند آن داده شده است. آگاه باشید که قرآن و به همراهش مانند آن به من داده شده است، آگاه باشید که نزدیک است مردی بر اریکهٔ خود لم داده بگوید: قرآن برایتان کافی است، هر چه در آن حلال یافتید حلال بدانید و هر چه در آن حرام یافتید حرام بدانید».[۳]
بنابراین هر آنچه پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ حرام قرار داده مانند آن است که در قرآن حرام شده باشد بر این اساس که سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ همانند قرآن وحی منزل است، زیرا همانطور که قرآن بر ایشان نازل شده، سنت نیز به ایشان داده شده است.
از جمله دلایل آن، سخن الله متعال در قرآن است که میفرماید:
{وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى (۳) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى} [النجم: ۳، ۴]
(و از سر هوس سخن نمیگوید (۳) این سخن بهجز وحیی که وحی میشود نیست).
این دلیلی است واضح بر آنکه هر چه از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ صادر میشود وحی است و این به معنای حجیت و الزامی بودن آن برای مردم است.
از اعتراضات عجیب و غریب به این استدلال این است که میگویند: منظور این آیه این است که آنچه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ از قرآن به زبان میآورد وحی است و سنت شامل آن نمیشود.
میگوییم: این برداشت ممتنع است، زیرا مقتضایش این است که سخنان دیگر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ از روی هوس باشد و این طعن واضح در مقام نبوت و عصمت ایشان است.
اگر گفته شود: این سخن برخی از مفسران در تفسیر این آیه است، بنابراین لازمهٔ سخن ما بر آنان نیز صدق میکند.
میگوییم: خیر، بلکه این سخن برای شما الزام آور است نه برای آنان، به دلیل دو تفاوت مهم:
تفاوت اول در انگیزهٔ این سخن است. انگیزهٔ شما از این ادعا، مخاصمهٔ سنت و رد آن است، در حالی که آن مفسران بر وجوب پیروی از سنت و وحی دانستن آن اتفاق نظر دارند و این در تفسیر آنان بر وجوب طاعت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آشکار است، بنابراین، الزام مورد نظر به شما برمیگردد زیرا این حقیقت سخن شماست نه آنان.
تفاوت دوم در طبیعت این تفسیر است؛ زیرا عموم کسانی که این {وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى} را به قرآن تفسیر کردهاند، اشاره کردهاند که این قسمتی از معنای آیه است میشود نه آنکه قصد منحصر دانستن این معنی به قرآن را داشته باشند. بنابراین اختلاف مورد نظر اختلاف تنوع[۴] است نه تضاد، مانند اختلاف مفسران در تفسیر لفظ «صراط» در سورهٔ فاتحه. آنجا نیز رای مفسر مبنی بر ترجیح یک معنا بر دیگر معانی، بر قرائن و انگیزههایی است مخالف انگیزهٔ شما، بنابراین با وجود مرجوح بودن این تفسیر و مخالفت آن با سخن بسیاری از مفسران، هرگز برای سلب حجیت از سنت به کار نمیآید زیرا همهٔ علمای امت از زمان پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ تا امروز بر حجت بود سنت اتفاق نظر دارند و بر اینکه سنت در تقریر احکام شرعی معتبر است و این چیزی است که در ادامه به شکل قاطع آشکار خواهد شد.
حقیقت دوم: الله متعال در قرآن تاکید نموده که آنچه بر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ نازل شده تنها قرآن نیست، بلکه همراه با قرآن چیزی دیگری نیز نازل شده که از آن به نام «حکمت» یاد شده است. الله تعالی میفرماید:
{وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا} [النساء: ۱۱۳]
(و الله کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو آموخت و فضل الله همواره بر تو بزرگ بود).
و میفرماید:
{لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ} [آل عمران: ۱۶۴]
(به یقین الله بر مومنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، حال آنکه قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند).
و همچنین میفرماید:
{وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ} [الأحزاب: ۳۴]
(و آنچه را که از آیات الله و حکمت در خانههای شما خوانده میشود را یاد کنید).
بنابراین آنچه بر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ نازل شده کتاب و حکمت است و این حکمت عین قرآن نیست زیرا بر قرآن عطف شده و مقتضای آن مغایرت است و چیزی نیست جز سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ چرا که هر چه پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به مردم ابلاغ کرده خالی از دو حالت نیست: یا از کلام الله است (کتاب) و یا چیزی از کلام خود پیامبر صلی الله علیه وسلم (حکمت = سنت).
حقیقت سوم: آنچه در قرآن کریم مبنی بر امر به پایبندی به سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آمده است که نمونههای آن بسیار زیاد است و نشانگر دلالت قطعی و موکد بر حجت بودن سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ است. این دلایل را با اختصار فراوان میتواند اینگونه دستهبندی کرد:
۱) امر صریح به وجوب اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وسلم:
الله متعال میفرماید:
{قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ} [آل عمران: ۳۲]
(بگو الله و پیامبر را اطاعت کنید؛ پس اگر رویگردان شدند قطعا الله کافران را دوست ندارد)
و باز میفرماید:
{وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ} [النور: ۵۶]
(و نماز را برپا دارید و زکات را بدهید و پیامبر را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید)
و میفرماید:
{وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ} [النساء: ۶۴]
(و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند)
و همچنین الله عزوجل میفرماید:
{وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ} [الحشر: ۷]
(و آنچه را پیامبر [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید و تقوای الله را پیشه سازید که همانا الله سختکیفر است).
۲) بیان اینکه اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وسلم، از اطاعت خداوند است:
الله تعالی میفرماید:
{مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا} [النساء: ۸۰]
(هر کس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت الله را اطاعت کرده و هر کس رویگردان شود ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم).
۳) بیان اجر اطاعت از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و پاداش آن در آخرت:
پروردگار متعال میفرماید:
{قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} [الأعراف: ۱۵۸]
(بگو ای مردم من پیامبر الله به سوی همهٔ شما هستم. همان [خدایی] که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ معبودی [به حق] جز او نیست که زنده میکند و میمیراند. پس به الله و فرستادهٔ او که پیامبر درس نخواندهای است که به الله و کلمات او ایمان دارد ایمان آورید؛ امید که هدایت شوید).
و میفرماید:
{الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ} [الأعراف: ۱۵۷]
(همان کسانی که از این رسولِ پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در توارات و انجیل نوشته مییابند پیروی میکنند [همان پیامبر که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد و از کار ناپسند باز میدارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را حرام میگرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریاش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند).
و همچنین میفرماید:
{تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ} [النساء: ۱۳]
(اینها حدود الهی است و هر کس از الله و پیامبر او اطاعت کند وی را به بهشتهایی درآورد که از زیر [درختان و کاخهای] آن نهرها روان است؛ در آن جاودانهاند و این همان کامیابی بزرگ است)
و میفرماید:
{قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ} [آل عمران: ۳۱]
(بگو اگر الله را دوست دارید از من پیروی کنید تا الله دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و الله آمرزندهٔ مهربان است).
۴) بیان وعید و تهدید برای کسی که از امر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ سرپیچی کند:
الله تعالی میفرماید:
{فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ} [النور: ۶۳]
(پس کسانی که از فرمان او سرپیچی میکنند بترسند که مبادا بلایی بدیشان رسد یا به عذابی دردناک گرفتار شوند)
و میفرماید:
{وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا} [النساء: ۱۴]
(و هر کس از الله و پیامبر او نافرمانی کند و از حدود مقرر او تجاوز نماید وی را در آتشی در آورد که جاودانه در آن خواهد ماند)
و باز میفرماید:
{وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا} [النساء: ۱۱۵]
(و هرکس پس از آنکه راه هدایت برای او آشکار شد با پیامبر به مخالفت برخیزد و [راهی] غیر راه مومنان در پیش گیرد وی را بدانچه روی خود را بدان سو کرده واگذاریم و به دوزخش کشانیم و چه بازگشتگاه بدی است)
و میفرماید:
{يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَعَصَوُاْ الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الأَرْضُ وَلاَ يَكْتُمُونَ اللّهَ حَدِيثًا} [النساء: ۴۲]
(آن روز کسانی که کفر ورزیدهاند و از پیامبر نافرمانی کردهاند آرزو میکنند که ای کاش با خاک یکسان میشدند و از الله هیچ سخنی را پوشیده نمیتوانند داشت)
و همچنین میفرماید:
{إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِي الأَذَلِّينَ} [المجادلة: ۲۰]
(در حقیقت کسانی که با الله و پیامبر او به دشمنی برمیخیزند در [زمرهٔ] زبونان خواهند بود).
۵) نفی هرگونه اختیار از مومنان هنگام صدور حکمی از سوی رسول الله صلی الله علیه وسلم:
الله متعال میفرماید:
{وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ} [الأحزاب: ۳۶]
(و هیچ مرد و زن مومنی را نرسد که چون الله و پیامبرش به کاری فرمان دهند برای آنان در کارشان اختیاری باشد).
۶) بیان آنکه شخص رویگردان از سنت پیامبر، در نفاق واقع شده:
الله تعالی میفرماید:
{وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا} [النساء: ۶۱]
(و چون به آنان گفته شود به سوی آنچه الله نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را میبینی که از تو سخت روی برمیتابند).
۷) حرمت پیشی گرفتن از پیامبر صلی الله علیه وسلم:
الله متعال میفرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ} [الحجرات: ۱]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید در برابر الله و پیامبرش [در هیچ کاری] پیشی مجویید و از الله پروا بدارید که الله شنوای داناست).
۸) امر به عرضه کردن اختلافات به پیامبر صلی الله علیه وسلم:
الله عزوجل میفرماید:
{فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ} [النساء: ۵۹]
(پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید اگر به الله و آخرت ایمان دارید آن را به [کتاب] الله و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید).
۹) امر به اقتدای پیامبر صلی الله علیه وسلم:
الله متعال فرموده است:
{لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ} [الأحزاب: ۲۱]
(قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول الله سرمشقی نیکوست برای آن کس که به الله و آخرت امید دارد)
و همچنین:
{فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ} [الأعراف: ۱۵۸]
(پس به الله و فرستادهٔ او آن پیامبر درس ناخواندهای که به الله و کلمات او ایمان دارد ایمان بیاورید و او را پیروی کنید، امید که هدایت شوید).
اینها جملهای از حقایق قطعی قرآنی دربارهٔ وجوب برگرفتن از سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود، بنابراین هر کس واقعا به قرآن باور دارد راهی جز پیروی از سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ در برابرش نیست چرا که امر به وجوب اطاعت از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به شکل متواتر در قرآن آمده و بیان شده که این اطاعت از اطاعت خداوند است.
شاید گفته شود: منظور اطاعت از پیامبر در آن چیزهایی است که از قرآن میآورد، بنابراین هرگاه بر اساس قرآن امر نمود باید از او اطاعت کرد.
میگوییم: اگر اطاعت او منحصر به نصوص قرآن است، چرا خداوند اساسا باید به اطاعت رسول ـ صلی الله علیه وسلم ـ امر کند؟ در این صورت چه تفاوتی میان پیامبر و دیگران است؟ هر کس چیزی از قرآن بگوید اطاعت از او واجب است، دیگر چه نیازی است که مخصوصا اسم پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ برای اطاعت آورده شود؟ در مورد اقتدا به پیامبر نیز همان چیزی گفته میشود که دربارهٔ اطاعت از او گفته شد.
دلالت عقلی:
اینجا سه مسیر عقلی وجود دارد که ضرورتا دال بر وحی بودن و مستدل بودن سنت است و اینکه نمیتوان به بهانهٔ کافی بودن قرآن از آن بینیاز شد:
مسیر نخست:
امکانپذیر نبودن برپا داشتن دین بدون در نظر گرفتن سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم:
این مناقشهٔ عقلی یکی از نخستین استدلالهایی بود که در رد شبههٔ مدعیان اکتفای به قرآن به کار رفته است. از عمران بن حصین نقل شده که در گفتگو با کسی که دچار این شبهه شده بود گفت: «تو انسان احمقی هستی، آیا در کتاب خدا دیدهای که نماز ظهر چهار رکعت است و در آن قرائت با صدای بلند نیست؟» سپس نماز و زکات و دیگر موارد را برایش شمرد، سپس گفت: «آیا اینها را تفسیر شده در کتاب الله مییابی؟ کتاب خدا به آن حکم نموده و سنت تفسیرش میکند».[۵]
که این استدلالی واضح است و نشان میدهد منکر سنت پیامبر از ارائهٔ دلیل برای لیست بلندبالایی از احکام قطعی شرع ناتوان است. احکامی که هیچ مسلمانی در مورد آن اختلاف ندارد، اما بیان و توضیح آن در سنت آمده است.
شاید اینجا کسی بگوید: این امور، از جملهٔ متواتر عملی نزد امت است، بنابراین باید آن را پذیرفت.[۶]
میگوییم: این استدلال در حقیقت رد سخن مدعی آن است؛ او فراموش کرده که ادعایش بنا بر محدود ساختن حجیت بر قرآن بود و اگر به متواتر عملی استناد کند از احتجاج به قرآن عبور کرده و با عبور از «محدود شدن به قرآن» در حقیقت اعتراف کرده که ادعایش باطل است.
سپس از او میپرسیم: این متواتر عملی بر چه چیزی مستند است؟ قطعا پاسخی ندارد جز آنکه بگوید: این چیزی است که از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ دریافت شده، زیرا دین جز از طریق ایشان گرفته نمیشود. به او گفته میشود: هر چه از طریق پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ دریافت شده از دو حالت خارج نیست: یا از کلام الله است که از قرآن نقل کرده یا از سخن و سنت خود ایشان و تا وقتی که این احکام عملی متواتر در قرآن نیست الزاما از سنت است و در نتیجه مطلوب ما حاصل میشود.
مسیر دوم:
سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بهترین یاریرسان برای فهم کتاب الله است زیرا پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آگاهترین انسانها به سخن پروردگار است و یکی از نقشهای مهم ایشان بیان معانی قرآن است، چنانکه الله تعالی میفرماید:
{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ} [النحل: ۴۴]
(و این قرآن را بهسوی تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را بهسوی ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند).
امام احمد در «أصول السنة» میگوید: «سنت نزد ما همان آثار پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ است و سنت قرآن را تفسیر میکند».[۷] عبدالرحمن بن مهدی میگوید: «شخص به حدیث بیش از خوردن و نوشیدن نیازمند است» و میگوید: «حدیث قرآن را تفسیر میکند».[۸] از زیباترین آثار نقل شده که تاکیدی است بر این معنی، سخنی است که ایوب سختیانی نقل کرده است که مردی به مطرف بن الشخیر ـ که از بزرگان تابعین است ـ گفت: جز قرآن چیزی به ما نگویید. مطرف گفت: «به خدا سوگند چیزی را جایگزین قرآن نمیخواهیم؛ اما [سخن] کسی را میخواهیم که از ما به قرآن آگاهتر است».[۹]
بنابراین پیرو سنت بیش از دیگران نسبت به فهم مراد و مقصود پروردگار در کتابش آگاه است زیرا از دروازهٔ درست به فهم قرآن وارد شد و از کسی که به قرآن آگاهتر است [یعنی پیامبر صلی الله علیه وسلم ] آن را خواسته است.
مسیر سوم:
انکار سنت الزاما و قطعا به طعن و ایراد در پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ میانجامد و بلکه از سه وجه به طعن در خود قرآن منجر میشود:
وجه نخست:
پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ به اموری پرداخته و مواردی را ذکر کرده که در قرآن نیست، زیرا به تواتر از ایشان ـ صلی الله علیه وسلم ـ روایت شده که دربارهٔ امور غیبی مربوط به گذشته و آینده و حال سخن گفته و همچنین تشریعات و احکام بسیاری را بنیان نهاده است. گفتهٔ کسانی که قرآن را کافی میدانند الزاما به معنای ایراد وارد کردن بر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ است زیرا ایشان سخنان بسیاری گفتهاند که مستند و اساسی از قرآن ندارد، حال در موارد مذکور ـ اگر سخن ایشان را حجت ندانیم ـ باید آن را بر چه معنایی حمل کنیم؟
برای تاکید بر این مسئله تنها یک مثال را ذکر میکنیم که در قرآن به آن اشاره شده است تا مخالفان ما وقوع چنین موردی را منکر نشوند. به تواتر ثابت شده که مسلمانان در آغاز کار نمازهایشان را به سوی بیت المقدس ادا میکردند، تا آنکه پروردگار متعال امر نمودند تا برای نماز رو به کعبه کنند. الله تعالی میفرماید:
{قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ} [البقرة: ۱۴۴]
(ما [به هر سو] گردانیدن رویت در آسمان را به خوبی میبینیم، پس [باش تا] تو را به قبلهای که بدان خشنود شوی برگردانیم، پس روی خود را بهسوی مسجدالحرام کن و هر جا بودید روی خود را به سوی آن بگردانید).
سوال این است: پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و یاران ایشان بر چه اساسی به سوی بیت المقدس نماز میخواندند؟ حال آنکه آیهای در قرآن نیست که به قبلهای پیش از کعبه اشاره کند تا این آیه، آیهٔ قبلی را نسخ کند.
این دلیل به شکل صریحی دال بر این است که هر آنچه در سنت وارد شده از جمله تشریعاتِ آن، مانند قرآن واجب الاتباع است زیرا از جملهٔ اطاعت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ است و هرکس از ایشان اطاعت کند از الله اطاعت کرده است.
وجه دوم:
اگر پیروی از سنت واجب نبود و پیرو آن [چنانکه این گروه میگویند] گمراه بود، بیشک باید در قرآن به این مورد اشاره شده بود تا مردم دین خود را بشناسند؛ اما چنین چیزی را در قرآن نمیبینیم و بلکه برعکس، در قرآن امر به پیروی از پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و بیان فضل و برکت آن آمده و اینکه خیر دنیا و آخرت بر این پیروی مترتب است و نسبت به کسی که دست از این پیروی بکشد وعید شدید آمده است. صحابهٔ پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ که این دین را به ما رساندهاند در امر تشریع و قانونگذاری به سنت استناد کردهاند و به همین صورت مسلمانانی که پس از آنان آمدند. بنابراین، ادعای اینکه سنت حجت نیست معنایش این است که شریعت برای مردم روشن نبوده و حق برایشان آشکار نشده بلکه باعث گمراهی و سرگشتگی آنان شده است.[۱۰]
وجه سوم:
از الزامات خطرناکی که شناعت و زشتی این ادعا را آشکار میسازد این است که در حقیقت این ادعا حتی خود پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ را نیز از دایرهٔ مخاطبان این ادعا خارج نمیسازد؛ یعنی مثلا اگر صاحب این مقوله در دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ بود و پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ امری را خطاب به او بیان میفرمود که نص آن در قرآن نیست، لزوما صاحب این مقوله باید میگفت: ای رسول خدا، کتاب خدا برای ما کافی است! همین یک صحنه برای تصور زشتی این سخن کافی است، چرا که حاوی سوء ادب در برابر پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ و معصیت و سرپیچی اوست و همچنین در بر دارندهٔ یک تناقض بزرگ است؛ چطور ممکن است کسی که معترف به پیامبری اوست امرش را رد کند؟ پیشتر بیان کردیم که لازمهٔ رد امر پیامبر ایراد وارد کردن در رسالت و پیامبری اوست و اعتراف این مدعی به پیامبری ایشان ـ صلی الله علیه وسلم ـ ادعایی است که چنین رفتارهایی آن را تکذیب میکند.
کسی که حجت بودن سنت را انکار میکند نمیتواند از این لازمههای زشت سخنش بگریزد؛ برای همین میبینیم که انکار سنت مدخلی است برای بسیاری از آنان که از طریق آن به انکار برخی از احکام قرآن یا ترک کامل اسلام میانجامد؛ زیرا این سخن در حقیقت منافی خود قرآن است و الزاما به ایراد وارد ساختن در شریعت اسلام و پیامبر آن ـ صلی الله علیه وسلم ـ میانجامد و نفاق و شورش کامل بر دین را تقویت میکند.
اکنون پاسخ به اشکالی باقی میماند که برخی با استدلال به این سخن الله متعال مطرح میکنند:
{وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ} [النحل: ۸۹]
(و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است بر تو نازل کردیم)
و این سخن پروردگار متعال که میفرماید:
{مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ} [الأنعام: ۳۸]
(ما هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فروگذار نکردهایم).
بنابر این ادعا، آیات فوق حجت بودن را به قرآن ـ بدون سنت ـ محدود میسازد و میتوان با قرآن از سنت بینیاز شد زیرا قرآن «بیان کنندهٔ همه چیز» است.
پاسخ: همهٔ دلایلی که پیشتر آوردیم و نشانگر لزوم استناد به سنت نبوی است معانی محکم و قاطع است و بر این اساس باید برای جمع بین دلایل شریعت تلاش کرد نه آنکه ادلهٔ شرع و آیات قرآن را به هم کوبید و در برابر هم قرار داد. بر این اساس، باید به مراد و منظور پروردگار از اینکه قرآن «روشنگر و بیانگر همه چیز» است، رسید. با درک این معنی، اشکالی که از این فهم فاسد به وجود آمده نیز حل خواهد شد. منظور آیه این است که قرآن بیانگر و روشنگر همهٔ اموری است که مسلمان در دین خود به آن نیازمند است و این برای هر خوانندهٔ قرآن و کسانی که به طبیعت قضایای مطرح شده در قرآن آگاهاند امری بدیهی است و امکان ندارد از این آیه فهمیده شود که همه چیز در قرآن آمده است از جمله موارد متعلق به علوم فیزیک یا شیمی یا زیستشناسی. بدیهی است که چنین فهمی باطل است. بنابراین مراد پروردگار از «روشنگر بودن قرآن» بیانگر بودن آن در مورد همهٔ چیزهایی است که مسلمان در امر دینش به آن نیازمند است.
از سوی دیگر دایرهٔ «بیان امور دینی» توسط قرآن وسیعتر از آن چیزی است که این گروه تصور میکنند. قرآن ممکن است با نص مستقیم به احکام شرعی دلالت کند یا آنکه از خلال دیگر دلایل معتبر مانند سنت به آن راهنمایی کند،[۱۱] زیرا پیروی از سنت در حقیقت پیروی از قرآن است و اطاعت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ اطاعت از خداوند است [و پیروی از سنت داخل در پیروی از قرآن است] و این یکی از روشهای بیان احکام توسط قرآن است یعنی با اشاره به ادلهٔ معتبری که پیشتر خود قرآن تبیینش کرده است از جمله سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم.
اما این سخن پروردگار متعال که:
{مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ} [الأنعام: ۳۸]
(ما هیچ چیزی را در کتاب فروگذار نکردهایم)
معنای این آیه را میتوان از سیاق آن فهمید:
{وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ} [الأنعام: ۳۸]
(و هیچ جنبندهای در زمین نیست و نه هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند مگر آنکه آنها [نیز] گروههایی مانند شما هستند. ما هیچ چیزی را در کتاب (لوح محفوظ) فروگذار نکردهایم؛ سپس [همه] به سوی پروردگارشان محشور خواهند گردید).
سیاق این آیه مشخص میکند که منظور از کتاب در این آیه، قرآن نیست بلکه لوح محفوظ است، چنانکه تعداد زیادی از اهل تفسیر بیان کردهاند. و با فرض آنکه منظور قرآن باشد ـ چنانکه برخی از اهل تفسیر گفتهاند ـ باز همانند آیهٔ پیشین معنا و تفسیر میشود که قرآن بیانگر همه چیز از امور دین است و چیزی را باقی نگذاشته مگر آنکه با دلالت آشکار بیانش کرده یا به شکل مجمل آورده که پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ آن را تبیین نموده است.
خلاصهٔ چیزی که هیچ مسلمانی نباید دربارهٔ آن اختلاف کند این است که سنت پیامبر ـ صلی الله علیه وسلم ـ وحی مُنزَل است و برای همین یک حجت شرعی معتبر است و اجماع اهل اسلام بر این امر منعقد شده، بنابراین کسی که مخالف این مسئله باشد مورد وعید و تهدیدِ این سخن پروردگار متعال است که فرمودهاند:
{وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا} [النساء: ۱۱۵]
(و هر کس پس از آنکه راه هدایت برا او آشکار شد با پیامبر به مخالفت برخیزد و [راهی] غیر راه مومنان در پیش گیرد وی را بدانچه روی خود را بدان سو کرده واگذاریم و به ذوزخش کشانیم و چه بازگشتگاه بدی است).
[۱] به روایت ابوداوود و ترمذی و ابن ماجه و احمد. ترمذی میگوید: این حدیثی حسن است. آلبانی آن را صحیح میداند.
[۲] به روایت ترمذی؛ وی میگوید: این حدیثی است حسن و غریب از این وجه. آلبانی آن را صحیح میداند.
[۳] به روایت ابوداوود و احمد. آلبانی آن را صحیح میداند.
[۴] اختلاف تنوع به اختلافی میگویند که در آن اقوال گوناگون همه در یک آن درست باشند و منافی هم نباشند، مانند اختلاف مفسران در تفسیر «صراط مستقیم» که برخی آن را قرآن دانستهاند و برخی اسلام و اقوال دیگر، حال آنکه همهٔ این معانی صحیح است زیرا تعارضی میان آنها نیست. (مترجم)
[۵] به روایت آجری در «الشریعة» (۱/ ۴۱۶) و ابن بطة در «الإبانة» (۱/ ۲۳۵).
[۶] این استدلال برخی از منکران سنت است که برخی از احکام شرعی را به عنوان متواتر عملی میپذیرند، اما گروهی دیگر از منکران سنت همین را نیز قبول ندارند و این نشان میدهد انکار سنت به چه اختلاف بزرگی میانجامد و باید در انتظار گروههای گوناگونی از این منکران بود که یکدیگر را تکفیر کرده و گمراه خواهند پنداشت. (مترجم)
[۷] شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة للالکائی (۱/ ۱۷۵).
[۸] الکفاية في علم الرواية للخطیب البغدادي (۱۶).
[۹] جامع بیان العلم وفضله لابن عبدالبر (۲/ ۱۱۹۳).
[۱۰] حال آنکه منکران سنت از پیروی سنت به نام «شرک» و پیروی شیطان یاد میکنند و آنقدر این پیروی را بد میدانند که بیشتر سخنشان دربارهٔ نکوهش و جرم پنداشتن پیروی پیامبر صلی الله علیه وسلم است. (مترجم)
[۱۱] به بیان دیگر: همه چیز در قرآن بیان شده و ارجاع به سنت نیز بخشی از بیان قرآنی است. (مترجم)